گزارشی از شگفتیهای تاریخ
فرستنده : علی دیانتی
”مصر- سال ۱۹۶۰“ : جمال عبدالناصر اقدام به ساختن سد آسوان Aswan بر روی رود نیل کرد.
کارگران مصری، در کاری فشرده، ساختن سد را به پیش می بردند. سدی که برای کشاورزی و اقتصاد مصر، بسیار حیاتی است. اما درست در همین سرزمینی که کارگران مصری سد آسوان را برای پیشرفت مصر میساختند، روزگاری دور، انسانهایی دیگری، مشغول به کاری سخت و طاقتفرسا بودند.
”مصر- ۳۵۰۰سال پیش“ : دورانی بود که بردگان، بناهای بزرگ فراعنه را بنا میکردند. زمانی که مجسمههای غولپیکر فرعون و معابد او، نه برای پیشرفت کشاورزی، بلکه برای نمایش قدرت و ابهت او ساخته میشد. یکی از این معابد، معبد ابوسمبل بود. هزاران برده، برای برپایی بزرگترین بنای سنگی جهان، جان خود را از دست دادند. اما هنگامیکه سد آسوان به پایان رسید، مهندسین و دانشمندان دریافتند که یک تلاقی تاریخی در این نقطه از مصر به وجود آمده است. یک تلاقی با ۴هزار سال پیش.
باستانشناسان خبر دادند در صورت آبگیری سد آسوان، بزرگترین معبد یکپارچه سنگی دنیای باستان، یعنی معبد «ابو سمبل» و یکی از ارزشمندترین آثار بهجا مانده از دوران باستان به زیر آب خواهد رفت. معبدی با بیش از ۳هزار سال پیشینه؛ معبدی که فرمان ساختن آن را، یکی از مقتدرترین فراعنه مصر رامسس دوم صادر کرده بود. یونسکو و سایر سازمانهای جهانی حفاظت از آثارهای باستانی و هنری، اعتراض کردند و خواستار کمک برای حل مشکل شدند.
یک شرکت آلمانی، انتقال تمامی معبد به مکانی دیگر را به عهده گرفت. کاری سخت که از حساسیت بالایی نیز برخوردار بود. هنگامیکه جراثقالهای هیدرولیک، به سختی سنگهای چند تنی را بلند میکردند، مهندسین به این فکر میکردند که انسانهای ۴هزار سال پیش، چطور با ابتداییترین ابزارها، این سنگها را روی هم قرار دادهاند. سنگهایی که نیروی کار بردهها، آنها را از دهها کیلومتر آنطرفتر، به این منطقه آورده بود. معبد ابو سَمبل، بهطور یکپارچه از سنگ ساخته شده و هیچگونه مصالح ساختمانی در این معبد بهکار گرفته نشده است.
«مارتوناسیس» مورخ یونانی بعد از بازدید از این معبد مینویسد: ”رامسس دوم در یکی از جنگهایش با خدای آمون پیمان میبندد که اگر پیروز شود، معبدی برای نیایش آمون بسازد. او میخواست این معبد را یکپارچه از سنگ بهوجود آورد و در بنای آن حتی یک آجر و یا خشت مورد استفاده قرار نگیرد“.
در اصلی این معبد به سوی شرق میباشد. در هر طلوع آفتاب، نور خورشید در ورودی معبد، بر روی ۴ مجسمه نشسته میتابد. این ۴ مجسمه، رامسس دوم و خانواده او هستند. مجسمههایی با ارتفاع ۲۱ متر. روشن نیست که رامسس این معبد را برای خدای آمون ساخته، یا آمون تنها بهانهای بود برای به رخ کشیدن ابهت خودش.
بهای این قدرتنمایی فرعون را، بیش از ۵۰هزار برده، طی ۳۰سال کار طاقت فرسای شبانه روزی پرداختند. همچنین کتیبهای که در ورودی معبد قرار دارد، گویای یکی دیگر از قدرتنماییهای فرعون است. آنجا که طی سالیان، دهها هزار انسان، در مقابل این معبد به فرمان فرعون گردن زده شدند تا خون آنان را بر دیوارهای معبد بپاشند.
اما ابو سَمبل، تنها یکی از بناهایی است که برای نشاندادن قدرت و ابهت فراعنه ساخته شد.
”سال ۲۵۰۰ قبل از میلاد“
هرم خوفو، از اولین هرمهاست. این هرم در سال ۲۵۰۰ قبل از میلاد و از ۲ میلیون و ۳۰۰هزار قطعه سنگ ساخته شده است. هر قطعه سنگ بهطور متوسط دو و نیم تن وزن دارد. ارتفاع این هرم به ۱۴۰ متر میرسد. هرم خوفو، نام خود را از فرعون وقت، گرفته است. او پایه گذار این مجموعه اهرام و سایر بناهای مصر باستان بوده است. در آن زمان، هرم خوفو به «هرمی که مکان طلوع و غروب خورشید است» شهرت یافته بود. بعدها، قواعد هرم خوفو، مبنایی برای ساخت سایر اهرام گشت. ۲ معبد بزرگ دیگر نیز در کنار معبد خوفو قرار دارد. «خفرع» Khafre بهمعنای «بزرگ» و منکورع Menkaure بهمعنای ملکوتی.
باستانشناسان معتقدند روزانه بیش از ۲۰هزار برده برای ساخت این اهرام، کار میکردند. اهرام ثلاثه و سایر آثار باقی مانده از مصر باستان، شگفتیهایی دارد که دانشمندان کماکان در پی کشف راز آنها هستند.
برای نمونه در ساختار بنای هرم بزرگ، نسبت عدد «پی» مطابقت دارد. این درحالیست که میگویند، اولین بار یونانیان عدد پی را کشف کردند.
از نظر دانشمندان نحوه تراش خوردن سنگهای بزرگ بهکار رفته در اهرام، باور کردنی نیست. اطلاعات باستانشناسان میگوید که بردهها مجبور بودند در کوهها حفاری کنند و سنگهای مورد نیاز اهرام را استخراج کنند. حتی امروزه، این کار، با پیشرفتهترین تکنولوژیها، به سختی ممکن است.
اگر جغرافیای مصر را از نظر بگذرانیم، یک سؤال ذهن ما را در مورد ساخت اهرام، به خود مشغول خواهد کرد. در این سرزمین بیابانی، این سنگهای عظیم از کجا آورده شدهاند؟ تنها یک مکان برای تأمین این سنگها وجود داشته است. کوهستان شرق رود نیل. معنای این حرف اینست که بردگان مجبور بودند این سنگهای عظیم را از مسافت بسیار دور، به این منطقه حمل کنند تا فرعون بتواند قدرت خود را به رخ دیگران بکشد. در میان این مجموعه، مجسمهای دیگر، بر ابهت فراعنه میافزاید. مجسمه ابوالهول. اما این شوکت و ابهت فرعون، بر روی خون و رنج بردگان بنا شده بود. سنگهای بزرگ استخراج شده، روی الوارهایی قرار گرفته، و بردگان آنها را میکشیدند. نیرویی که آنها را به این کار وا میداشت، تازیانههایی بود که پیدرپی بر بدن آنان فرود میآمد. اگر بردهای توان ادامه نداشت، زیر تخته سنگهای عظیم خرد و له و لورده میشد. یکی از اکتشافات جدید باستانشناسان، مربوط به ۶۰۰ گور مربوط به بردگان است. این گورها در نزدیکی هرم خوفو کشف شدند. مطالعه بر روی اسکلت بردگان نشان از ضایعات شدید در ستون فقرات آنها داشت. همچنین بریدگی انگشتان دست و پا و نقص عضوهای شدید، نشان از کار طاقتفرسا و بیپایان آنان، در جابجایی سنگها بوده است. بنابه روایات تاریخی، بنیاسرائیل، قومی که فرزندان یعقوب پیامبر بودند، توسط فراعنه به بردگی گرفته شدند. باستان شناسان بهصورت تقریبی دریافتند که این قوم در سال ۱۶۵۰ پیش از میلاد وارد خاک مصر شد. فراعنه آنها را در سال ۱۵۸۰ پیش از میلاد به بردگی گرفته، بسیاری از اهرام را بهوسیله آنان بنا کردند. اما هنگامی که رامسس دوم، یکی از قدرتمندترین فراعنه به تخت سلطنت تکیه زد، ظلم و ستمی که بر این بردگان رفت، به نهایت خود رسید. فرعونی که برای دههها حکومت کرد و خون ریخت. رامسس وقتی که قدرت را بهدست گرفت بسیار جوان بود. اما قدرت بسیاری بهدست آورده بود، که در خدمتش بود. در این هنگام، ظلم و ستم نیز در سراسر مصر به اوج خود میرسد. در کتابهای آسمانی هم، از این دوره بهطور ویژه یاد شده است. إنَّ فرعَونَ عَلَا فی الأَرض وَجَعَلَ أَهلَهَا شیَعًا یَستَضعف طَائفَهً مّنهم یذَبّح أَبنَاءهم وَیَستَحیی نسَاءهم إنَّه کَانَ منَ المفسدینَ
”فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه کرد طبقهای را زبون میداشت پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را [ برای بهرهکشی] زنده بر جای میگذاشت همانا که او از فسادکاران بود“. – سوره قصص، آیه ۴
در همین زمان بود که حضرت موسی بهعنوان پیامبر و ناجی بنیاسرائیل ظاهر میشود. شگفتانگیز اینکه او خود در بارگاه فرعون پرورش یافت. آنگاه که فرعون وقت، در خواب، پسری از قوم بنیاسرائیل را دیدکه قدرت او را از میان برخواهد داشت، فرمان داد تا هر نوزاد پسری را که از این قوم به دنیا میآید بکشند. اما هنگامی که موسی به دنیا آمد، مادر موسی، او را در داخل جعبه کوچکی گذاشت و به آبهای رود نیل سپرد. دست سرنوشت، او را به درون کاخ فرعون برد و به «آسیه» همسر فرعون رسانید. آسیه نیز موسی را به فرزندی پذیرفت و او را بزرگ کرد. بعدها، همین موسی، به فرمان خدا در مقابل فرعون قد برافراشت.
وَلَقَد أَرسَلنَا موسَی بآیَاتنَا إلَی فرعَونَ وَمَلَئه فَقَالَ إنّی رَسول رَبّ العَالَمینَ
و همانا موسی را با نشانههای خویش به سوی فرعون و سران [قوم] او روانه کردیم پس گفت من فرستاده پروردگار جهانیانم- سوره زخرف، آیه ۴۶
وَنَادَی فرعَون فی قَومه قَالَ یَا قَوم أَلَیسَ لی ملک مصرَ وَهَذه الأَنهَار تَجری من تَحتی أَفَلَا تبصرونَ
و فرعون در [میان] قوم خود ندا در داد [و] گفت ای مردم آیا پادشاهی مصر و این نهرها که از زیر [کاخهای] من روان است از آن من نیست آیا نمیبینید؟ – سوره زخرف، آیه ۵۱
حضرت علی در خطبه معروف قاصعه در نهج البلاغه این صحنه را مشروحتر بیان کرده و چنین فرموده: که جالب است و میگوید:
هنگامی که موسی و برادرش هارون وارد کاخ فرعون شدند، لباسی از پشم گوسفند به تن داشتند و چوبدستی به دست داشتند. آنها به فرعون اتمامحجت کردند که اگر به خدا ایمان بیاورد، سلطنتش و قدرتی که دارد، باقی خواهدبود. فرعون به اطرافیانش گفت آیا تعجب نمیکنید که این دو نفر (با این وضعی که دارند) با من اتمامحجت میکنند که سلطنتم و عزتم باقی بماند؟ فقر و بدبختی آنها را بنگرید. چرا آنها دستبندهای طلا به دست ندارند؟ (چرا که برای فرعون شاخص حشمت و بزرگی، داشتن طلا و جواهر بود و کسانی را که لباس پشمین میپوشیدند، پست میشمرد)
به گفته تاریخ نگاران، در سال ۱۲۲۰ پیش از میلاد، بنیاسرائیل همراه موسی، مصر را به مقصد شام ترک میکنند. رامسس دوم با لشکریانش در پی آنان میروند. بنیاسرائیل به سلامت از خلیج عقبه عبور میکنند، اما فرعون و لشکریانش در دریا غرق میشوند. کتب آسمانی نیز این روایت را تأیید میکنند.
وَاترک البَحرَ رَهوًا إنَّهم جندٌ مّغرَقونَ
و دریا را هنگامی که آرام است، پشت سر بگذار، همانا سپاهیان غرق خواهند شد- سوره دخان، آیه ۲۴
اما آیا به راستی دریا شکافت و موسی و بنیاسرائیل از آن عبور کردند؟ آیا حقیقت دارد که سپاه قدرتمند فرعون، در خلیج عقبه نابود گشتند؟
هنگامیکه دانشمندان و پژوهشگران در پی آثار حرکت بزرگ بنیاسرائیل از مصر بودند، اولین سؤالی که آنان را به خود مشغول داشت این بود که چرا آنها از دریا عبور کردند؟
با توجه به اینکه آنها میتوانستند در کناره دریای مدیترانه مسیری را طی کنند که نیازی به عبور از دریا نباشد. یک سنگر کشف شده سربازان فرعون، در شمال صحرای سینا میتواند پاسخ این سؤال باشد. این سنگر و نمونههای کشف شده دیگر نشان میدهد که تمامی صحرای سینا زیر کنترل نیروهای فرعون قرار داشته.
بنابر این عبور جمعیتی در حدود ۲ میلیون نفر، به دور از دید سربازان فرعون، امکانپذیر نبودو راهی برای دور زدن دریای سرخ برای آنان وجود نداشت.
در دهه ۱۹۷۰ ران وایت، پژوهشگری که به تازگی موفق به کشف کشتی نوح در کوههای آرارات ترکیه و پژوهش درباره آن شده بود، به خلیج عقبه آمد.
ران وایت واقعاً تصمیم گرفته بود مسیر حرکت بنیاسرائیل و در پی آنان لشکریان فرعون را با علائم تردید ناپذیرکشف کند.
او هنگامی که به دریا نگاه کرد، با خود گفت: ”آیا واقعاً روزی این دریا شکافته شد و بنیاسرائیل از آن عبور کردند؟ آیا واقعاً این دریا سپاه بزرگ فرعون و خود او را نابود کرد“ ؟ همین سؤالات باعث شد تا یکی از بزرگترین و پیچیدهترین عملیات باستانشناسی تاریخ انجام گیرد. اما ران وایت برای این عملیات بزرگ، نیاز به یک تأمین کننده بزرگ مالی داشت. چرا که هزینه این عملیات، سر به آسمان میسایید. بهویژه که ران وایت تصمیم داشت خلیج عقبه را وجب به وجب بازنگری کند و آثار باقی مانده را کشف کند. آن هم با گذشت بیش از ۳هزار سال.
هنگامی که «محمد سلیمان»، یک میلیاردر سعودی، هزینههای این عملیات را پذیرفت، مشکل مالی به کنار رفت.
به زودی دانشمندانی از فرانسه، آلمان و آمریکا برای کار در گروه ران وایت او را همراهی کردند. اولین قدم این بود که آنها مدرکی پیدا کنند تا مسیر حضرت موسی تا خلیج عقبه را تأیید کند.
در این میان نوشتهای از یک مورخ یونانی به کمک آنها آمد. این مورخ مینویسد:
”موسی و بنیاسرائیل از شمال منطقه جیزه یا هیلپوپولیس، همانجا که اهرام قرار دارد، به راه افتادند. آنها بعد از گذشتن از بیابانهای سینا و کوهها، به منطقه «هایروت»، نزدیک خلیج عقبه رسیدند. این نقطهای بود که لشکریان فرعون غرق شدند“. این سند، با مدارک به دست آمده از مورخین مصری در ۱۸۰۰سال پیش، همخوانی داشت. مورخین مصری اضافه کرده بودند که موسی و بنیاسرائیل بعد از عبور از دریا، در منطقه «نَویبه»، که امروز در عربستان قرار دارد، برای مدتی ساکن شدند.
این نشانهها کافی بود تا گروه ران وایت پژوهش خود را در این منطقه آغاز کند. ران وایت در کتابش مینویسد:
”پس از اجازه گرفتن از مقامات مصری و سعودی، بیش از ۳هزار پرواز کاوش بر روی این منطقه صورت گرفت. اما هیچ نشانه قابل اعتمادی یافت نشد. با اینحال، همکارانم با تکنولوژی پیشرفته، تمام ساحل عقبه را چه در مرز مصر و چه در مرز سعودی با وسواس مورد کنکاش قرار دادند“.
اما هنگامی که تصاویر گرفته شده با ماهواره به دست ران وایت و سایر دانشمندان رسید، یک شگفتی آنان را در جای خود میخکوب کرد.
نقشههای گرفته شده توسط ماهواره، گداری را در زیر آبهای خلیج عقبه نشان میداد که دو ساحل را به یکدیگر وصل میکرد. تصاویر نشان میداد عرض این گدار ۷ تا ۱۰ مایل است. در حالیکه عمق آب این قسمت بسیار کم بود، خارج از این گدار، در قسمت شمالی آن، عمق آب ۳هزار پا و در جنوب آن به ۵هزار پا میرسید. گویا پلی زیبا در زیر آب برپا شده است. پس اگر داستان موسی و بنیاسرائیل و عبورشان از دریا حقیقت داشته باشد، بیشک تنها نقطه عبور همین گدار بوده است. بهویژه که این موضوع با نوشتههای مورخین، همخوانی داشت.
تیمی از غواصان حرفهای دست بهکار شدند. سرپرست تیم، «جاناتان گری» با حساسیت، کار تیم را برنامهریزی کرد. چندین گروه فنی و پژوهشی، در یک کار فشرده و هماهنگ با یکدیگر بودند.
۶ماه بعد یکی از غواصان تیم جاناتان گری، مرجان عجیبی را در عمق آب مشاهده کرد. بعد از دقت و کاوش، بار دیگر همه در جای خود میخکوب شدند.
این در واقع یک مرجان نبود. بلکه چرخ ارابه یکی از افسران سپاه فرعون بود که مرجانها آن را پوشانده بودند. ران وایت میگوید:
”بعد از ۳۴روز من هم لباس غواصی به تن کردم و همراه غواصان به زیر آب رفتم. باور کردنی نبود؛ چرخ ارابهها، سپرهای نظامی و وسایلی که بهخاطر شرایط محیطی فرم خود را از دست داده بودند. غواصان توانسته بودند مقداری استخوان اسب و همچنین استخوان انسان را از عمق دریا بیرون بیاورند“.
بعد از پژوهش، دانشمندان دریافتند که راز سالم ماندن این اشیاء، همان مرجانها هستند. مرجانها آثار باقی مانده از لشکر فرعون را بیش از ۳هزار سال در زیر دریا سالم نگهداشته بودند.
همچنین دانشمندان در کف دریا، مسیری ماسهای یافتند. سنگهای کف دریا، به طرز شگفتی به دو طرف این مسیر ریخته شده بود. تنها شکافته شدن دریا میتوانست حرکت منظم سنگها، به ۲ طرف این مسیر را توجیه کند. پدیدهای که در کتابهای آسمانی به آن اشاره شده بود.
وَلَقَد أَوحَینَا إلَی موسَی أَن أَسر بعبَادی فَاضرب لَهم طَریقًا فی البَحر یَبَسًا لَّا تَخَاف دَرَکًا وَلَا تَخشَی
و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر و راهی خشک در دریا برای آنان باز کن که نه از فرارسیدن [دشمن] بترسی و نه [از غرقشدن] بیمناک باشی- سوره طه، آیه ۷۷
خبر این کشف بزرگ بهزودی توسط واشنگتن تایمز و روزنامههای دیگر رسانهای شد.
همچنین دولت عربستان با اعزام نیروهای ارتش به منطقه، آن قسمت را منطقه حفاظت شده باستانی اعلام کرد. تعدادی از چرخهای کشف شده ارابههای لشکر فرعون، دارای ۴ زائده از مرز به دایره چرخ بودند. مصر شناسان تأیید کردند که ارابههای فرعون زمان موسی دارای این ویژگی بوده است.
اما سؤال اینجا بود که اگر چرخ ارابههای لشکر فرعون، دارای ۴ زائده بوده، پس چرا در کف دریا چرخهای دیگری با ۶ و ۸ زائده نیز پیدا شده است؟ مصرشناسان گروه، پاسخ را مییابند. در کتاب مقدس گفته شده که فرعون، برای تعقیب بنیاسرائیل، علاوه بر ارابههای سپاه خودش، فرمان داد تمامی ارابههای موجود در مصر را بیاورند. بنابر این، این چرخها، مربوط به ارابههای پیوسته به لشکر فرعون است. این موضوع، پیش از آن نیز در کتابی که جیمز هافمایر Hoffmier James نوشته بود، مورد تأیید قرار گرفته بود. او نوشته بود که تنها در دوره فرعون زمان حضرت موسی بود که در لشکر فرعون، از هر سه مدل چرخ، برای ارابهها استفاده شده بود.
نقاشیهای کنده کاری شده روی صخرهها و دیوارهای اهرام، ارابههایی را در لشکر فرعون نشان میدهند، که درست مانند همانهایی است که تیم ران وایت در کف دریا پیدا کردند. حتی یکی از چرخ های پیدا شده کف دریا، با طلا پوشیده شده بود.
دیگر از نظر علمی جای تردیدی باقی نماند که حضرت موسی و بنیاسرائیل از دریا به سلامت عبور کرده، و لشکریان فرعون که در پی آنان بودند، در همان خلیج عقبه نابود گشتند. در کتیبههای تاریخی کشف شده آمده است، پس از غرق فرعون، باقیمانده سپاهیانش جسد او را از آب گرفته، مومیایی کرده و در معبدی ناشناخته، قرار دادند. اینجاست که باز هم یک سؤال، دانشمندان را در ابهام باقی گذاشت.
آیا واقعاً خود فرعون، که بیشتر دانشمندان معتقدند رامسس دوم بوده، در همین صحنه غرق شده است؟ آیا واقعاً او را مومیایی کردهاند و اکنون او خود را به عصر ما رسانده است؟
عبرت
”۲۱ مه ۱۹۸۱ – پاریس“ : فرانسوا میتران، وارد کاخ الیزه میشود. او بهعنوان رئیسجمهور جدید فرانسه، سوگند یاد میکند. این نه تنها یک پیروزی برای سوسیالیستها، بلکه چرخشگاهی برای صحنه سیاسی فرانسه است.
بهزودی سران بسیاری از کشورها به دیدار میتران میآیند. آنها در فرودگاههای پاریس، مورد استقبال رئیسجمهور و هیأت دولت قرار میگیرند.
اما یک دیدار مهم در راه است. بهزودی مردی وارد یکی از فرودگاههای پاریس میشود که رئیس یک ابرقدرت بزرگ است. او فرمانروایی است که از اعماق تاریخ آمده است: رامسس دوم.
این مرد، فرمانروای یک امپراتوری بزرگ، متعلق به ۳هزار سال پیش است. بزرگترین طاغوت تاریخ. مردی که نامش، لرزه بر پیکر انسانهای آن عصر میانداخت. مردی که هزاران تن، تنها برای بنای مقبرهها و کاخهایش جان باختند.
فرانسه از اواخر سال ۱۹۸۰ ، درخواستی رسمی برای دولت مصر فرستاده بود، تا کالبد مومیایی فرعون بهطور موقت به فرانسه منتقل گردد تا دانشمندان بتوانند تحقیقات دقیق روی آن انجام دهند. این درخواست پس از روی کارآمدن فرانسوا میتران، از سوی مصر پاسخ داده شد.
پس از اتمام مراسم استقبال از پیکر مومیایی فرعون توسط دولتمردان فرانسه، جسد به مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد. بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبدشکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد آغاز کردند. آنها در پی کشف اسرار این کالبد ۳هزارساله بودند.
جسد مومیایی شده فرعون در سال ۱۸۹۸ ، در نزدیکی خلیج عقبه و در یک معبد پیدا شده بود. موضوعی که باعث شگفتی دانشمندان گشت این بود که، بر خلاف سایر جسدهای مومیایی دیگر فراعنه، که همه بهشدت فرسوده شده بودند، این جسد کاملاً سالم مانده بود.
حتی این کالبد، ویژگی برجسته ظاهری رامسس دوم، یعنی موهای سرخ او را هم، بیش از ۳هزار سال حفظ کرده بود. حال این کالبد، در مرکز تحقیقات فرانسه قرار داشت.
رئیس گروه تحقیق و بازسازی، یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه، پرفسور موریس بوکای Maurice Bucaille بود. پرفسور بوکای، بیش از اینکه در فکر بازسازی کالبد فرعون باشد، در پی کشف راز چگونگی مرگ رامسس دوم بود.
پرفسور بوکای، قسمتی از جسد را بهوسیله لیزر و میکروسکوپ، مورد تحقیق قرار داد. او آثار زیادی از نمک در کالبد پیدا کرد. دانشمندان نتیجه گرفتند که این وضعیت تنها میتواند ناشی از غرق شدن فرعون در دریا باشد. بهخصوص که در بدن این جسد، هیچ اثری از زخم ناشی از برخورد شمشیر یا تیر دیده نمیشد.
نتیجه دیگر آزمایشات دقیق با تجهیزات پیشرفته، نشان میداد که جسد فرعون، بعد از غرق شدن، همان روز از آب گرفته شده است. چرا که اگر این جسد بیش از این در آب دریا باقی میماند، باید طی زمان متلاشی میگشت.
هنگامی که کار فشرده و دقیق گروه کارشناسان به پایان رسید، پرفسور موریس بوکای آماده تهیه گزارش نهایی کاوش شد. تنها یک سؤال باقی مانده بود که دانشمندان پاسخ نگرفته بودند. چرا بعد از ۳هزار سال و بر خلاف سایر اجساد مومیایی فراعنه، این جسد تا به این حد سالم مانده بود؟
پرفسور بوکای، نتیجه تحقیقات را نوشت.
”مرگ فرعون، رامسس دوم بهوسیله غرق شدن در دریا- مومیایی جسد او، درست بعد از اینکه همان روز غرق شدن از دریا گرفته شد“.
پرفسور بوکای خسته از تحقیقات طولانی و فشرده، اما بسیار خوشحال از دستاوردهای گروه بود. او گمان میکرد آنها برای اولین بار پرده از اسرار مرگ رامسس دوم برداشتهاند.
درست هنگامی که پرفسور بوکای میخواست گزارش را نهایی کند، یکی از همکارانش به آرامی به او گفت:
”پرفسور، برای انتشار گزارش عجله نکنید. من متوجه شدم که تمامی نتایج تحقیقات ما، با دادههای قرآن و نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون کاملاً مطابقت دارد“.
بوکای میگوید: ”این حرف از نظر علمی غیرممکن است. برای رسیدن به این نتایج هیچراهی ممکن نیست به جز کار گروهی از دانشمندان و کارشناسان، آن هم با پیشرفتهترین تجهیزات. جدای از این، جسد فرعون تنها ۸۳سال پیش کشف شده، اما قرآن مربوط به ۱۴۰۰سال پیش است. چطور ممکن است قرآن از وضعیت جسد پیدا نشده فرعون خبر داشته باشد؟ در ضمن، بجز سران دربار مصر، هیچ انسان دیگری تا همین اواخر از مومیایی شدن فراعنه خبر نداشته“.
هنگامی که یکی دیگر از دانشمندان تأیید کرد که تمامی یافتههای آنان، پیش از آن در قرآن آمده، و سپس آیهای را از قرآن در این باره به پرفسور موریس بوکای نشان داد، پرفسور، مات و مبهوت بر جای خود خشک شد. گویا به طرز شگفتی، تنها سؤال باقی ماندهاش را به این ترتیب پاسخ گرفته بود. چرا جسد تمامی فراعنه مومیایی شده، خشک و پوسیده است، اما جسد رامسس دوم، بهطرز شگفتی، کاملاً سالم مانده.
فَالیَومَ ننَجّیکَ ببَدَنکَ لتَکونَ لمَن خَلفَکَ آیَهً وَإنَّ کَثیرًا مّنَ النَّاس عَن آیَاتنَا لَغَافلونَ
پس امروز کالبد بیجان تو را حفظ میکنیم تا برای کسانی که از پی تو میآیند عبرتی باشد و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند- سوره یونس- آیه ۹۲
پرفسور بوکای تمامی آن شب را در کنار جسد فرعون گذراند و به او خیره شد. آیا این همان کسی است که در برابر خدا و پیامبرش سرکشی کرد و ستم روا داشت؟ او به گزارش نهایی تحقیق نگاه کرد. در گزارش آمده بود که فرعون در دریا غرق شده. همان روایتی که قرآن آن را آورده بود. گزارش تأکید کرده بود که جسد فرعون در همان روز غرق شدن، از آب گرفته شده، قرآن هم با کلمه «الیوم» یعنی «امروز»، روی این موضوع تأکید کرده بود. «امروز کالبد بیجان تو را حفظ میکنیم»
روزهای بعد، پرفسور بوکای بهدقت تورات و انجیل را بررسی کرد. او تردید داشت که شاید قرآن، این یافتهها را از این کتابها گرفته باشد. اما با تعجب هیچ نشانی در این دو کتاب آسمانی نیافت که سرنوشت فرعون را بعد از غرق شدن، بازگو کرده باشند.
پرفسور موریس بوکای، ۱۸ فوریه ۱۹۹۸ درگذشت. او چندین کتاب درباره کتب آسمانی، بهطور خاص قرآن و همخوانی آنان با علم نو، به رشته تحریر درآورد.
میگویند معنای واژه «فرعون» «بنایی با شکوه» است. هر چند روزگاری نام فرعون، این بنای باشکوه، ترس بر وجود میلیونها برده و مردم زیر ستم حاکمیت او میانداخت، اما تاریخ، سرنوشتی دیگر برای او رقم زد.
کالبد بیجان او، در موزه قاهره، در دید همگان قرار دارد. شاید که عبرتی برای تاریخ باشد.
سوره یونس، آیه ۹۰ تا ۹۲
وَجَاوَزنَا ببَنی إسرَائیلَ البَحرَ فَأَتبَعَهم فرعَون وَجنوده بَغیًا وَعَدوًا حَتَّی إذَا أَدرَکَه الغَرَق قَالَ آمَنت أَنَّه لا إلهَ إلاَّ الَّذی آمَنَت به بَنو إسرَائیلَ وَأَنَا منَ المسلمینَ ﴿۹۰﴾ آلآنَ وَقَد عَصَیتَ قَبل وَکنتَ منَ المفسدینَ ﴿۹۱﴾ فَالیَومَ ننَجّیکَ ببَدَنکَ لتَکونَ لمَن خَلفَکَ آیَهً وَإنَّ کَثیرًا مّنَ النَّاس عَن آیَاتنَا لَغَافلونَ ﴿۹۲﴾
و بنیاسرائیل را از دریا عبور دادیم، پس فرعون و سپاه او به ستم و سرکشی، آنها را تعقیب کردند تا آنگاه که دریافت در حال غرق شدن است گفت باور کردم که نیست خدایی جز آن که بنی اسراییل به او ایمان آوردند و من هم از تسلیم شدگان او هستم. آیا اکنون؟ در حالی که پیش از این همواره طغیان کردی و از تبهکاران بودی؟ – پس امروز کالبد بیجان تو را حفظ میکنیم تا برای نسلهایی که پس از تو میآیند نشانهای و عبرتی باشی. همانا که بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند
– سوره یونس- آیه ۹۰ تا ۹۲ .
برگرفته از سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
فرستنده : علی دیانتی