وراثت صفات يا ژنتيك
قرآن كريم در بر گيرندهء مهمترين نظريات علميي است كه قواعد علم «وراثت» بر مبناي آن اساس گذاري شده است.
استاد «عبدالرزاق نوفل» دانشمند قرآن پژوه معروف مصري، پاره يي از اين نظريات را در كتاب «الله والعلم الحديث» گردآوري نموده و از جمله به نظريّهء علمي مربوط به «ازدواج اقارب» پرداخته است.
علم «ژنتيك» يا وراثت، از برجستهترين دانشهاي معاصر است. و از همانگاه كه پايههاي اوليهء اين علم گذاشته ميشد، بررسي قضيهء وراثت اوصاف و خصوصيات، در محراق توجّه دانشمندان اين علم قرار گرفت و آزمايشهاي زيادي بالاي انواع و اصناف مختلف موجودات حيه انجام يافت. اما با وصف انجام هزاران آزمايش بر روي بررسي سلوك و رفتار وراثتي، نظريّهء واحدي در اين باره پديد نيامد و آراء و افكار مختلف و گاه متضادي در اين زمينه مطرح گرديد.
در رابطه با وراثت رفتاري در انسان نيز وضع به همين گونه بود. يك نظريّه ميگفت كه انسان پاره يي از صفات و خصوصيات خود را فقط از پدرش به ارث ميبرد و مادر در اين ميان هيچگونه نقشي ندارد. نظريّهء ديگر اين انديشه را تلقين ميكرد كه انسان نيمي از خصوصيات رفتاري خود را از پدر و نيم ديگر آن را از جد پدري به ارث ميبرد. و نظريّهء سوم كه متمّم اين نظر بود، اين باور را القا ميكرد كه صفات و خصوصيات رفتاري انسان از نسلهاي دور، مسلسلاً از پشتي پدري«عصبه» به نسلهاي بعدي منتقل ميشوند و براي مادر و خانوادهء وي در اين ميانه هيچگونه تأثيري نيست.
البته هر گروهي هم براي تأييد و تقويت نظر خود، امثال، حِكَم و وجيزههايي را اختراع ميكردند اما همهء اين نظريات در حدّ «تئوري» باقي مانده و به قطعيّت و جزميّت علمي خويش نرسيد.
تا آنكه دانشمند معروف علم وراثت «فرانسيس گولتون» در سال 1897م قانوني را به اسم «قانون توارث» وضع نمود كه اين قانون، محصول مطالعات ممتد وي بود. اين قانون خلاصه ميشود در اينکه هر فردي از افراد بشر، نيمي از صفات و خصوصيات خود را از پدر ميگيرد و نيم ديگر آن را از مادر؛ زيرا تجارب علمي نشان ميدهد كه هستهء هر سلول از سلولهاي بشري، محتوي چهل و هشت عدد كروموزوم است، به استثناي سلولهاي تخمدان زن و نطفهء مرد كه اين سلولها، محتوي نصف اين تعداد، يعني 24 عدد كروموزوم ميباشند كه در نتيجهء جفتشدن، يا ازدواج تخمك زن با نطفه (اسپرم) مرد، عدد كامل يعني «48» به دست ميآيد. اين كروموزوم ها محتوي جراثيم «ژنهاي» وراثتي است كه اصل و اساس وراثت صفات و خصوصيات را در انسان تشكيل ميدهند. و از آن جا كه هر يك از پدر و مادر، عدد مساويانهيي از «ژنها» يا جراثيم را به جنين دادهاند، بنابراين پدر و مادر هر دو در به ارثگذاشتن صفات انساني در فرزندشان، سهم مساوي دارند.
شايان ذكر است كه قانون توارث «فرانسيس گولتون» از سوي دانشمندان حسن استقبال شد و كشف اين قانون يك پيروزي مسلم علم در ميدان «وراثت» تلقي گرديد.
اما دانشمندان سرگردان در ميان دخمههاي آزمايشگاهها كجا بودند كه به سراغ آيهء 28 از سورهء مريم بروند كه اصل تساوي در «وراثت» را همراه با اساس علم «وراثت» وضع مينمايد؛ جايي كه در داستان مريم وعيسي عليهماالسّلام از زبان قوم ايشان كه از تولد بدون پدر حضرت عيسي شگفتزده شده بودند، ميگويد:
]يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيّاً[
«اي مريم! اي خواهر هارون! تو را نه پدري ناصالح بود و نه مادري بدكار»
يعني اينکه مريم نميتواند در تولد حضرت عيسي مرتكب خطايي گرديده باشد. چنين چيزي از آن رو قابل تصور نيست كه او اين خطا را از پدر و مادر خود به ارث نبرده است. معني این سخن آن است كه صفات و خصوصيات، از پدر و مادر هر دو به ارث برده ميشوند.
بلي؛ شايد دانشمندان بدان جهت در پي يافتن اين اصل علمي دهها سال سرگردان بودند تا با دست يابي علمي و تجربي به اين نظريّه، شاهد و گواهي عيني بر اعجاز علمي قرآن كريم بوده باشند.
گفتني است كه اصل تحريم ازدواج اقارب درجه يك با يكديگر در اسلام، نيز مبتني بر دو فلسفهء علمي و اخلاقي است. از جهت اخلاقي قضيه كه بگذريم، ازدواج اقارب با همديگر، به ويژه نزديكان درجه يك همچون برادر و خواهر ـ از نقطه نظر علمي ـ سبب انتقال و تصلّب تمام ضعفهاي ارثي (ژنتيك) آنها در نسل دوم و نسلهاي بعدي ميشود؛ كه اين امر منافي با اصل تكامل در خلقت، و موجب پيدايش ضعف و انحلال در قوام وجود فيزيكي و رواني انسان است.
به همين دليل است كه ازدواج اقارب درجه يك با همديگر در اسلام به طور قطع حرام ميباشد.
شكي نيست كه حرمت ازدواج اقارب درجه يك با يكديگر در اسلام، كه در آيات زيادي و از جمله در آيهء 23 سورهء نساء: ]وَالْمُحْصَنَاتُ مِنْ النِّسَاءِ…[ مطرح گرديده است، خود به معني بيان مباني علم «وراثت» در قرآن كريم است. و هر كشفي كه بشر موفق به انجام آن در اين ميدان شود، بدون ترديد گامي در راستاي تفسير علمي آيات مباركهء قرآني در اين عرصه است.