اصلاح نظام یابديل نظام!؟
عبدالصمد منيب
اصلاح نظام یابديل نظام!؟
حق مردم است ياتشنگان قدرت!؟
كدام مکانیزم در تغییر نظام یا اصلاح ميتواند نقش بسزاداشته باشد!؟
هر نظام سیاسی قابل تعديل واصلاح هستند ، ولی براي آن نیازی به يك ميكانيزم است كه درآن حفظ ارزشها،مصالح ومنافع علياي ملي، زيربناها وكيان كشور
وجود داشته باشد .
نبايد احزاب سياسي،امارت اسلامي تحريك طالبان باموقف گيريهاي تند در صدد تغيركلي حكومت وانحلال دولت (بدنه هاي نطام)
اردو،وزارت دفاع،داخله،معارف،اقتصاد و……باشند؛زيرا با اين كار نهاد های مهمي سیاسی و امنیتی کشور ازکنترل خارج وتمام كيان وزيربناهامضمحل واز هم می پاشد درآنصورت هيچ گروهي، قوم، حزب سياسي انحصارگراي قدرت نمي تواند كه نظام وسرزمینی کشوررا از فروپاشی واختلافت، وجنگهاي مذهبي وقومي كه درگذشته هاازآن تجرب تلخ داريم، جلوگیری کند.
هرگروه سياسي وطيف انحصار طلب که ساختار تشكيلاتي، ایدئولوژی ديني ،سياسي خود را از آدرس (اجانب )کسب می کنند، از آنجا که همیشه اندیشه اسلامي وكشوري خودرامحكوم ودر قفس بسته و حبس می کنند، عملکرد آنها هم دچار محدودیت های همان قفس بسته (اجانب)می شود؛ و درهيچ پلان دراز مدت واقلا كوتاه مدت نمیتوانند پاسخگوی نيازهاي وانتظارات كشور و مردم باشند.
آنها همیشه به بن بست های مذهبي، اختلافات سياسي، قومگرائي وبه نبود صلاحيت اجرائی بر می خورند، و به تدریج از درون ضعيف می شوند.
درنهايت این بحران خشونت روزافزون كشور رازيرغبارخود قرارداده ودر مرحله نخست فاصله مردم ازهمچو نظام متزلزل وبي ثبات ايجادوناکارآمدی نظام شبه حكومت شاه شجاع وعبدالرحمن …..را مطرح می کنند.
در مرحله دوم، با آشکار شدن ناکارآمدی وازبين رفتن زيربناهاو شکست های اقتصادی و فرهنگی ،ترورشخصيهاکه همه ناشی ازهمان خواسته هاو محدودیت های همان قفس ایدئولوژیک، اجانب، استعمار جهانخوار،نوكران ديرنه غرب،دشمنان جغرافيه افغانستان است، لازم است دولت مردان اين مرز بوم برای حفظ منافع علياي كشور به اصلاح بدنه هاي نظام وحكومت غورو بپردازند؛ به این معنا که برای جلوگیری فساددرارگانهاونهادهاي حكومت كاررابه اهلش بسپارند ظوابط رادرمقابل روابط ترجيح بدهند
مقامی به کسانی داده شود که آماده اند فراتر از اخلاق و ملاحظات وروابط هاي اجتماعی، برای تقويت نظام وعمران وآباداني افغانستان فعاليت نمايند
بلي!
درحالي حاضر نظامي دركشور حاكم است که از درون فاسد شده و هويت وجايگاهي خود را هم در میان مردم و هم در درون از دست داده است.
بخاطر بقاو تداوم خود ، با هرگونه انتقاد و اعتراض بدون درنظرداشت اولويتهاي افغانستان به منافع شخصي وتيم موجود خود مي انديشدو از دست رفتن اقتدار نظام را که اکنون از ثمرات آن بهره مند هستند می درهراسند، وآمده نیستند که انتقاد و اعتراض را تحمل کنند و به آن پاسخ مثبت(خواهان صلح..)بدهند
بلي!
اصلاح حکومت حق مردم است،حفظ نظام واصلاح بدنه هاي آن ازخواسته هاي ديرينه مردم مي باشد
چون نبود رضایت و مشارکت مردم، هیچ حکومتی معنا و حقانیت دركشورندارد.
هیچ قانون اساسی وميكانيزم در جهان نیست که راه را برای اصلاح وفلاح مردم، پيشرفت وبه سازي سرزمين درخود باز نگذاشته باشد.