استاد احمد جاوید عارفی
بد بختانه در جامعهٔ ما غیبت موضوع عادی و پیش پا افتاده تصور میشود، در حالیکه حقیقت فراتر از آن است که فکر میکنیم،
ذکر معایب، زشتیها و یا تقلید شخصی از روی مسخره و استهزاء، همه غیبت محسوب میشوند. وحتی بسا مواردی است که فرد گمان نمیبرد که غیبت باشد.
چند مواردی را در این جا ذکر میکنیم که برادران و خواهران ما گمان نمیبرند غیبت باشند، ولی غیبت هستند:
1- کسی را غیبت میکند، و وقتی بر او اعتراض میشود که غیبت است، میگوید:
من این سخن را نزد خودش هم میگویم.
2-کسی در میان مردم، هنگام ذکر نام کسی میگوید:
به خدا پناه میبرم از بیحیایی بعضیها! ویا خدا از سر تقصیر فلانی بگذرد و … . این پناه خواستن نیست، بلکه غیبت آن شخص است.
3- اینکه بگوئیم فلانی مبتلا به فلان چیز (عمل زشت) است.
در حقیقت غیبت وی را کرده ایم. منحیث یک مسلمان برما واجب است تا آن شخص را اول نصیحت کنیم….
4- بیتوجهی و تساهل در غیبت گناهکاران.
باید از نمامی (سخن چینی) حذر کرد، چون پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«لا یدخل الجنة قتات».
سخن چین به بهشت داخل نمیشود. بخاری (6056) و مسلم (105) این حدیث را روایت کردهاند.
۵– ذکر امراض کسی را بنحوی که از وی شکوه کنیم غیبت است. مثلاً فلان در پهلویم ایستاده بود، دهنش خیلی بوی بد میداد… و امثال آن.
۶– دون شمردن فرد در کلام بخاطر لباس و شکل ظاهری اش غیبت است، مثلاً : بلی فلان را میشناسم، همیشه بوت های کهنه میپوشد، یک طرف پیراهنش پائین و طرف دیگرش ……. و امثال آن.
۷– افشای اسرار زناشوئی کسی ، غیبت است و قطعاً جائز نیست.
۸– دشنام دادن فرد غائب هم غیبت است و هم از جمله گناهان کبیرهٔ زبان. که بدبختانه میان عوام خیلی معمول است.
۹– کسی را به نافهمی متهم به چیزی غیبت است. مثلاً : این را فلان شکسته است. اگر غائب این عمل را انجام داده غیبت است، ودر صورت نکردن آن تهمت شمرده میشود.
امثال موارد فوق زیاداست، بطور خلاصه، هر حرفی که باعث کدورت، بی عزتی، بدبینی، نزاع، دعوای و وتقلیل محبت میان افراد گردد، غیبت است.
اما:
مواردی است که غیبت در آن مباح است.
اینک به ذکر پارهای از غیبتهای مباح میپردازیم:
1ـ شکایت و دادخواهی:
مانند شکایت بردن نزد حاکم یا قاضی:عایشه رضی الله عنها میگوید: هند دختر عقبه به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم عرض کرد:
ای رسولخدا! ابوسفیان، مرد بخیل است و آنچه در اختیار من میگذارد، من و فرزندم را کفایت نمیکند؛ به همین خاطر من مجبور میشوم به صورت پنهانی و بدون اجازهٔ وی مقداری از مال او را بردارم. (آیا این کار اشکال دارد؟)
رسول الله (ص) فرمودند:
(خذی ما یکفیک و ولدک بالمعروف) یعنی:
«آن مقدار از مال او را که تو و فرزندت را بسنده باشد، منصفانه بردار (و مصرف کن)».بخاری (5364) و مسلم (1714).
۲ـ استفتاء:
هنگام فتوا گرفتن نیز غیبت مباح است؛ مثل اینکه شخصی نزد مفتی برود و بگوید: فلانی بر من ظلم کرده است؛ چگونه میتوانم از ظلم او رهایی یابم؟ حدیث قبل، مصداقی برای این مورد نیز میباشد.
3ـ کمک خواستن برای تغییر منکر و یا دفع بلا از مسلمان:
روایت عایشه رضی الله عنها دربارهٔ هند مصداقی برای این مورد نیز میباشد.
4ـ هوشداردادن به مسلمانان و نصیحت آنان برای دوری از افراد شرور و کسانی که به نحوی به مسلمانان زیان میرسانند.
بیان عیبها و کاستیهای راویان حدیث و یا کسانی که در مقام شهادت و گواهی قرار میگیرند، نمونهای از این مورد میباشد؛
چرا که این کار، به قصد دفاع از حدیث نبوی (ص) صورت میگیرد.
زید بن ارقم رضی الله عنه میگوید:
در یکی از غزوات، رسولخدا صلی الله علیه وسلم را همراهی میکردیم که طی آن مردم، دچار سختیها و مشکلات فراوانی شدند.
در این گیر و دار عبدالله بن ابی، خطاب به همدستان خویش گفت:
از انفاق کردن به همراهان رسولخدا صلی الله علیه وسلم خودداری کنید تا از اطرافش پراگنده شوند. همچنین گفت: اگر به مدینه برگردیم، افراد بزرگوار و نیرومند، انسانهای پست و ذلیل را از مدینه بیرون خواهد کرد.
امام شوکانی رحمهالله، پیرامون این قضیه میگوید:
دلیل آشکار بر مباح بودن چنین غیبتی، آن است که در احادیث بر خیرخواهی به خاطر خدا و برای کتاب خدا و رسول او و پیشوایان امت اسلامی و همچنین عوام و خواص آنها تأکید شده است.
ادامــــه دارد….
۳ شنبه ۲۹ اپریل ۲۰۱۴
https://www.facebook.com/meydanestid