هفتم ثور، چشمۀ مصائب
سی و دو سال قبل در چنین روزی بود که و ابستگان به بیگانگان، دست به حرکت خونینی زدند که جسم و جان وطن و هموطن مارا پاره پاره کرده ، زخم خونین ان تا کنون بسته و التیام نیافته است . این زخم به اصطلاح ناسور ، تا مغز استخوان مارا سوخت ، آشیانه مارا به مخروبه و همخانه مارا که از دست جلادان بیگانه پرست نجات یافته بودند آواره و در بدر نمود.
از آن روز نحس تا امروز کشور ما را دمی راحت نبود، مردم مارا چشم راحت نماند، از قلب مردم ما آسودگی همچو خودشان دست بمهاجرت زد، تو گویی این مهاجرت هارا پایانی نیست !. این شب تار را صباحی نیست!. این عفریت شوم را گریزی نیست.
سی و دو سال برای انسان عمری است زیاد. بیشتر از عمر یک نسل ، ولی بازهم صدای ان شیپور غم که در هفتم ثور 1357 هجری خورشیدی دمیده شد، در گوشها ، در گوش دلها طنین یأس و وحشت میندازد. هنوز هم از شومی انروز ما تا کنون فرزندان خویش را، مادران و پدران خویش را و حتی نسل های بعدی را که در ان روز سیاه چشم باز نکرده بودند، قربانی میدهیم. مگر ان روز آغاز دهن گشایی جهنم بود تا سیری نداشته باشد؟!.
ابتدای این مصیبت را با ما فاصله زیادی است اما نتایج و دنباله ان پیوسته مارا تعقیب میکند. این همه مصیبت هایی که بر کشور و مردم ما از هرسو و هرجایی که روا میشود بدون شک بعلت همان دشنه منحوسی است که بار اول قلب مردم و میهن مارا درید تا عده یی از فروخته شدگان لبانشان را از خون وطن همچون درفش بدنامی شان رنگین سازند .
انچه خیلی درد اور است این است که پیام اوران این بدبختی بعد از اینهمه جنایت و وحشت شان بازهم جرأت میکنند تا از آن عمل جنایتبار خویش و ان خیانت نابخشودنی شان در حق مردم و کشور نازنین ما ، بازهم با بی چشمی یک اجیر و مزدور بیگانگان ، برای ان کار کرد سیاهشان دلیل تراشی کنند و از آن جرم نابخشودنی شان را توجیه کنند.
احیانا برای فرار از مسئولیت، اعمالی را که بعد از سرنگونی شان رخ میدهد چون تور ماهیگیری برای اخفای زشتی هایشان بدور خود میگیرند. در حالیکه این نامردان تاریخ میخواهند خود را به بیخبری زنند از اینکه هرچه ما از بدبختی میبینیم نتیجه همان سیل تباهکنی است که اینها با دستان خویش و به امر بیگانگان ، سد انرا شکستند و در یایی از مصائب را بدامان مردم و کشورما جاری کردند که هنوز هم نخشکیده و در جریان است.
سیاهرو باد هر آنکه دستش در آنروز سیاه الوده گردید.