ای نام تو حُسن مطلع وزیبِ کلام
هــم یاد تو خیر وبرکت ِ هر انجام
فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ( قرآنکریم)
به جواب لا طا ئلات ونوشتۀ گستاخانه وموهــن شریف سعیدی
که به شعایر دینی مسلمانان و به زوجۀ پیامبر اسلام وحضرت عمر (رض )، اهانت روا داشته و به شخصیتهای معروف و عالیقدر تاریخ افغانستان ، زبانها وملیتهای کشور افغانستان نیز مستقیما اسائه ادب کرده است.
===================================================
خوانندگان گرامی !
سلام بر همه آنهائیکه سخنها را میشنوند واز خوبترین آنـــهــا پیروی می کنند.
بهمگان معلوم است که فضای باز رسانه ئی از طریق نشرات صوتی وتصویری ، بهترین وسیله برای پخش ونشر داشته ها ومعلومات بشری در سطح جهان گردیده است .
واز روزیکه زمینۀ استفاده از انترنیت همگانی شد ، این امر تقریباً با سرعت برق زمینه پخش اطلاعات همگانی را فراهم ساخت .
البته از فوائد چنین دستاآورد های عظیم بشری که خداوند علیم , زمینه ومجال آنرا برای بشر مهیا کرده است نمیتوان، انکار کرد. وبحق که اگر ازین ابزار و وسایل ارزشمند ، استفادۀ مشروع صورت گیر د بهترین وسیلۀ خدمتگذاری برای نسل امروزی وآیندۀ بشری خواهد بود.
نکتۀ قابل تذکر این است که متاسفانه ، کلــید مرکز این ابزار های نیرومند رسانه ئی واطلاعاتی در دست صاحبا ن سلطۀ سیاسی ونظامی واقتصادی جهان بوده ، ومسلما بشترین فعالیتـــــــهای رسانه ئی بین المللی در جهت تامین وگسترش سلطۀ استعمار بین المللی وخا صتا امپریالیزم جهانی است . و هر چند بموازات آن برای دیگران هم قدرت تنفس واستفادۀ محدود از ین وسایل داده شده است .
اما با دریغ وتاسف که آنهائیکه در زندگی خویش هدف نداشته ویا اینکه شکار خواسته های استعمار گردیده ویا هم کسانیکه دربند شهوات ولذ تهای آنی وزود گذر گیر مانده اند ، در نحوۀ استفادۀ مثبت ازین ابزار مشروع ، راه خطا رفته وچه بسی که برای همیش در لجنزار فساد اخلاقی وتباهی فکری ، وتربیتی قرار گرفته وحتی ، این ابزار خوب نیز بعنوان وسیلۀ نیرومندی در دست بزه کاران ، جنایتکاران ، دزدان بین المللی وجنایات سازمان یافته قرار گرفته است.
من درین راستا نمیخواهم سخن به درازا بکشد ، ومی خواهم تاسف خود را برای روشنفکر مآبان وتازه قلم بدست گیرندگان افغانی وایرانی ابراز کنم که هنوز از سواد وتربیت واخلاق نویسندگی وقلم فرسائی چیزی نیاموخته اند ، دست به قلم برده وهر انچه در مخیلۀ پائین شان خطور میکند بروی صفحات این رسانۀ بزرگ جهانی می آورند ، که برای بعضی وسیلۀ تفریح وتفنن قرار گرفته و یا ممکن برای اهداف ونیات استعمار باشد , و ممکن احسات وعواطف ملیونها انسان دیگری را در روی زمین جریحه دار سازند .
و بد تر اینکه امروز از دست شر وفتنۀ ، استعمار ، ملحدین ولادینان ، بندگان شهوات و صاحبان وفرزندان ، کاباره ها ، وعشرتکده ها وروسپی خانه ها ، وقمار خانه ها و….. هیج خانه وفامیل وطفل پاکی احساس امنیت نکرده ، واز طریق نفوذ این تکنالوژی پیشرفته در محیط خانه ها وفامیلها آنهارا تهدید کرده وسر نوشت جمعی اجتماعات را نیز به مخاطره انداخته است .
وازین همه بد تر ورسوا تر اینکه که امروز هیچ امر واندیشه وفکری هم مقدس بحساب نیامده
وهر کس به حکم آزادی بیان بر حضرت الله (ج ) پیامبران علیهم الصلوة والسلام ، اهل بیت ایشان ویا هر شخصیت والگوی دیگریکه به عنوان نماد دینی واعتقادی و یا باورهای دینی برای بشر دیروزی ویا امروزی قرارداشته ودارد ، از هتک حرمت وتوهین در امــان نمی باشد . وخلاصه اینکه هیچ کس از دست شر شیطانهای انسی این زمان هم در امان نیست.
بعد از سقوط کمونیزم بین المللی ، با تاسف ودریغ که از طرف استعمار وبنگاه های رسانه ئی بین المللی، دشمنی وعداوت برعلیه اسلام و ومسلمانان ، آغازیدن گرفت وبرای ایجاد فتنۀ وتشنج درسطح جهانی بر مقتعدات مردم تاخته وبر پیامبران اهانت صورت گرفته وقرآن ها راسوختانده وتوهین کرده اند . و با ایجاد جنگهای نامقدس مذهبی وفرقه ئی مسلمانان را به جان هم انداختند . که همه این قضایا را ما در ایران – پاکستان – عراق – افغانستان –لبنان – کویت وبحرین و غیره جاها به چشم سر مشاهده کرده ومیکنیم .
اگر دشمنان ملتها وکشورها ی اسلامی وآزمندان منابع کشور های اسلامی وجهان هر توطئه وفتنه ای را بکار برده ویا انجام میدهند ، جای تعجب نیست ، اما دریغ وحسرت بر افراد وعناصر مربوط به کشور های اسلامی ویا کشورهای فقیر است که با کسب متاع اندک مادی بر ملت ، کشور ، تاریخ وهویت وفرهنگ خویش ، به نفع اجانب خیانت روا میدارند .
من این بحث دردمندانه به وقت دیگر موکول میکنم .
یکی دوروز قبل وقتی سری به صفحات انترنیت زدم در سایت فردا که آنرا جناب داکتر عثمان وبورد شان اداره میکنند ، چشمم به عنوان بسیار زنند ۀ ( بینی بریدۀ ام المومنین…..) به قلم شریف سعیدی افتاد .
زنندگی تیتر وعنوان مرا وادار کرد که انرا ازسر تا پا با کمال دقت بخوانم ، گرچه این آقا ا درتبصره های که بر علیه آن حتی از طرف براردان اهل تشیع وارسته نگاشته شده بود ، هم اعتنا نکرده بود و از شخص خود خیلی زیاد تعریف کرده است ومانند سادیستهای روانی گفتار آن بر حس خود بزرگ بینی اش متکی بود ، وحتی این غریب فکری این ضرب المثل عامیانۀ مردم مارا نیز از یاد برده بود که :
« مشک آنست که ببوید نه عطار بگوید». اما عده ای ایرانی ها وصفوی تبار ها هم لب به ستایش
آن زده بودند.
هرچند نوشته شریف سعیدی را ، نویسندۀ چیره دست , جناب ( ت – افراسیاب) :
به : « هذیان نیمه شب مست لایعقل تشبیه کرده است» .
اما برای اینکه این مست لایعقل به سر حال بیاید خواستم بر مستندات نوشتۀ آن ، خودم نیز مطالب مختصر بنویسم واز آن بگذرم .
اما این هویت باخته وبریده از اسلام وکشور افغان ، به اهل بیت پیغمبر ( ع) وبر سیدنا عمر (رض ) تو هین روا داشته است ، وهم چنین شخصیت بزرگواری مانند سلطان محمود غزنوی , ونقش ارجدار هوتکی ها در تاریخ افغانستان ، وهمچنین اقوام وملیتها و زبانها و تاریخ کشور افغان را نیز به نحوی بباد تمسخر واستهزا گرفته است .
و خوش بختانه در اخیر نا خود آگاه مزدوری وغلامی خویش را بر نظام صفوی ایران تثبیت کرده بود و برای احمدی نژاد این وارث بحق وپیرو راستین شاه اسماعیل صفوی، تخت وسریری را دربهشت خیالی خویش قرار داده بود .
البته این امر نیز مرا وادار به آن کرد تا کمی مفصل تر به این تربیت شــــدۀ حوزه های جهل وخرافه گوشزد کنم که از حالت مستی ولا یعقلی بدر آید که ملت افغان ، نسبت به شعایر دینی ، وتاریخی وسنن با افتخار ملی وشخصیتهای تاریخی خویش بیگانه نبوده وبا استعمار گران درطول تاریخ کنار نیامده وچوچه های تازه ازتخم بر آمدۀ نظام صفوی را مجال آن نیست تا بر حریم ارزشهای این ملت اها نت روا دارند .
من برای حفظ امانت داری نوشتۀ سراپا ، بهم ریخته ودر هم آمیخته ای آنرا که نه آثار شعــر ومنظومــۀ کلاسیک در آن مشهود است ونه هم ازشعر نیما ئی بهره مند است ونه هم از شعر سپید و قالبهای ادبی ، متوازن وبهم پیوسته ومرتبط با هم ، در آن دیده بشود، چیزی بنظر میرسد ، نوشتۀ آنر نیز ا در ذیل این جوابیۀ خویش می آورم تا خوانند گان نیز آنرا بخوانش بگیرند .
در اخیر برای وحدت و نجات وسر بلندی تمام ستمدیدگان جهان ، وخاصتا وحدت ملی افعانستان وکوتاه ساختن دست اجانب از کشور تاریخی افغانستان مسئلت دعا دارم .
آمین
ای نام تو حُسن مطلع وزیبِ کلام
هــم یاد تو خیر وبرکت ِ هر انجام
""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
گــویمت پنـــد ، با شکوهمندی با صفای تمام وخرسنـــــــــدی
نام نیکی برای خود بگـــــذار پیش از آنی که رخت بر بندی
در گذرگاه علم کن تو سفر گر تو با مسلک وخردمندی
از قلم سوء استفاده مکن زانکه این نیستت هنرمندی
هر شریف وسعـیـد، او هــر گــــز بر پیامبر نکــــــرد ریشــــخندی !
آنکه تو هین به اهل بیت نمود او ندارد به دین پای بنــــــدی
هست ازواج آن نبی بر مـــا مــــادرانیکه نیست مانــــندی
هر که حرمت به مادرش ننمود بی ادب ، بی هنر ورا خــواندی
او نباشد شریف و پاک نژاد چشـــم باید از او توبر بندی
ای فرومایه آن چه تو گفتی ! تــو به اهــل نفـــــاق مـانندی
گر به هـوش وخرد چنین گفــــتی هست افـکار پست آخـــونــــــدی
پس برای تــــو میتــوان گفتـــن بچـــۀ خاص آن جاهلــمنــــــدی(1 )
ور چــــنین گفته اعتقاد تـُست خـــــویشتن را بدوزخ افکنــــدی
ور به مستی ویا جنون گفتی باش عــــا قل ، وگرنه دربندی
َبــَشـَنو حرف این وطـــن دارت تــو بـه حکم حساب شهر وندی
———-$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$————-
تو به اســـلام ودین و پیغمبر مستقیما زدی بـــه آن خنجــــر
فاش میگویمت تـــــوجه کن به صدا کرده ای تو زنگ خطر !
این چنین حرفهـــا شنید یم ما از همـــه اهل کفــر واهـــــل ضرر
پرده را از نفـــاق بر داشتـــی چهره ات فـــاش کرده ای بنــظــــر
درهمه صیغه خــــانه هــا ی مشهد هیچ زن او نزاد چــــون تو پــسر
ارث آخوند مشهــــــد ی بردی هم ز« یاری» ( 2 ) و هم کسان دگر
ما شنیدیم سخن ز (جاهــلمنـــد) هتک حرمت وزان همـــــــه بیشتر
هم زقــــزوینی (3 ) و هـــــزارانش سب یاران پـــــــاک پیغـــــمبر
چهر ه های نفــــاق افشا شـــــد نزد اُمت کــــه هست دین بــــــاور
تلویزیون ها ی خــــاص استعـــمار دیده ایم هر کدام به عین وبصر
هم سلام ، اهـــل بیت وهم ثامن کربـــــــلا ، و حسین ویـــــا کـــــو ثر
از سطبـــل ِ قم ومشهــد آخونـــد کی بر آیــد زمثـــل تـــُو بهــتــر
همگی بر مــراد صیهــــون اند تا کـــــه امت شود از آن ابــــتــر
بحث آئیــن و دین تو گفتــــم گویمــــت از سیـــاست وکشــــور
——–$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$——–
زعایشه قصه کرده ای دل خون کو زدست عناصری ، ِمحــزون
آن کسان کــو به حکــــم استعمار انتقامی زدین کشـــند بیـــچــون
ازبرِ ِ عایشه جفــــــا کـــــردنــد ظلم بیحــــد کــــه دل کنــد پــُر خـــــون
جُـــرم آن عایشه َ نبُــود معــــلـــوم تا به حــکم شریعتش مسجـــــون
گوش او را برید ه است آنــــکـس بو ده است ضــد دین و یا مجنون
زوجــــــۀ پاک مصطـــفی را تو کرده ای بارهـا به آن مقــــــرون
این قیاست قیاس شیطـــــانی است عقل ودینت نبو ده است ای دون ؟
زوجۀ مصــــطفی مــــبرا است ز اتــهــام منــــافقـــین زبـــــون
تو به ناموس مصطفی گفتی آنچه ناید بگفتــۀ فـر عــــــون
لقب خاص زوجه های رسول تو تمسخــر نموده ای افــزون
هم عمـــر را تو ریشخنـــد زدی بر نـــگار َپـَـلشت ونــــا مـــــوزون
آن عمر کو امیر عـــادل بود نسبتش کی بدیگری مـــقــــرون؟
اصـــــل مطــلب حکایت این دارد قلب آتش پرست از او پــُر خون
تو سخنــــگوی قـــم و تهـــرانی نشخوارت همــــی بود بـــیچون
مقـــصد ِ تو چنان هـــویدا شــــد که در آن خدمت است بر صیهــون
گفته هـــــایت به ضــــــد دین باشــــد هستی اندر صفِ « هــم الغــاوون »(4 )
در قطـــار عــــدو دین ووطــــن گاه مـــافوق وگاه هـــم مـــادون
دشمنی ات به دین مسلــم شد هم عــــداوت به ممـــلکت افزون
تو به محمـــود غزنــــوی تازی فاتح سو منــا ت و هـــنـدسـتـون(5)
سلطــــانی که فخـــر اسلام است کی به تو هین تو شود اوزبــون ؟
هـــــم بتاریخ وهـم زبان وطن نیزه بر پشت میزنی تو جبــون
تــو به پشتو گهی کنی تو هین هــم به تخــریب ملتی ، بی چــون !
جنگ قوم وزبان بر افروزی فتنـــــه را مرکزی وهـــم کانــون
بر بلندای فخــــر کــــشور ما از زبـــان پلیـــد تو نیشــــخــون
تو زمیرویس وشاه اشرف ما هم شکایت کنی زحــد افــزون
طعن تو قنــــدهــار و هلمنــد است بر دهـــــل صفــــویه رقصــون(6 )
هست پشتون وازبک وتاجیــک هم هــزاره برادر و همگــون
شیعه وسنـــی اهل ایمـــانــند تو به ایران نوکر ی وزبـــــون
آنکه نوکـــر به صفوی باشـــد گر او مافوق بوده یا مـــــــادون
رشتۀ وصـــــــلتش به ملک مــباد زانکه او دشمن است و بد شگــون
کیش تــو ، راه ورسم استعـــمار اعتقادت به صفـــــوی همگــون
بغض تو بر وطـــــن نهـــادینه قلب تــو از عــناد هم مشحـــــــــون
همــه اقــــــوام را تو بد گــفتـــی همچنان کوه ودشت وهم هــامون
اهــل دین ووطن بر نجــــاندی زانکــه هستی زدایره بیرون
ملت ِ ما بـــــه جنــــگ استعمـــــار هست با هـــم ، عاشق ومفتـــو ن
———————$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$—————–
ای بریده ز مـــــردم افغـــــان قلب مردم زدست تو به فغان
من نگو یم هر آنچه تـــو گفتی از هزاران یکی ازآن بمیــان
نثــر نیشخــند بوی ، ومُــــردارت هر چه زود تر بخویش بر گردان
این عطــــای تو بر لقـــــای تو باد یا به بادار خـود بــبر تهــران
بهــتر آن باشدت که نصف کنی نیمی بــر احمدی نژاد رســـــان
آنکه تختی براش بنهــــــــادی بر بهشتِ خــیالی ای شیطان !
تا به هنگــام جلسۀ وشـورا احمدی خواندش به همکــا ران
نصف دیگر به سید علی بسپار تا بخـــواند به ،دجــّال زما ن
این دغـــــل باز بافــور وتریاک از علی او ندارد هیــچ نشـــــــان
گوئیـــا مرشدا غــــــلام تـــو ام درهمـــه حـــال ودر همــه دوران
آنچه گفتـــی همــان بگفتم من بهــــر افغـــانیــان بــــا ایمــان
لیـــک مردم ، بیک زبــان گفتــند زود این ، نثر خویش بر گــردان !
چون تو مهمان به ملک افغانی رســم ما است عـــــزت مهمــان
زود بر گرد به نزد خامنه ئی گـــــوی از ما پیام با ایشـــــان !
گرچه محمود و اشرف ما نیست تا بیــادت دهنــــد ، اصفهـــــان
لیک اولاد احمـــد ومـــــیرویس سر سپـــآرند از دل وهـــــم جان
پــای خود از گلیم دراز مـــــکن تـــا نبازی ز پای خـــود تنبــــان
هر کــه بر ملگ مــا تجاوز کــرد قطــع سازیـــم پای او زمیــــــان
دست از تـــوطئه تـــو بر میـــدار هم شرارت مکن تو با اوطــان
درس از شوروی بگیر ای چـُــت ! ورنه پایت چنــان شود لنـــــگــان
بهــترآن باشدت بــمـــردم خــویش تو بر ای همیش روضــه بــخــوان !
«میرویس» این سخن ز خیر تو گفت خــوب بشــنو و پنــد گیر بــه جان
پایان
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
والسلام
میر ویس ملت یار
تاریخ دهم میزان سال 1389
کابل سید نور محمد شاه مینه- افغانستان
تذ کرات لغات واصطلاحات فوق :
************************************************************
جا هلمند – مراد از همان آخوند بد دهن وکثیف ایرانی بنام آیت الشیطان دانشمند است که از طریق تلویزیونهای استعمار بر علیه یاران واصحاب وازواج پیغمبر ( ص) و یک میلیار وسه صد ملیون مسلمان اهل تسنن توهین وهتاکی میکند.
یاری مراد از : آ له یاری است و او همان طلبۀ افغانی مزدورو دین وشرف باختۀ تلویزیون استعماری اهل بیت است که بر حریم مقدس نبوت پیامبر خدا ، اصول ومبانی دین مبین اسلام ، پاکی وطهارت امهات المومنین ، وفضل اصحـاب ویاران حضرت رســـول ( ص) وسیرت ائمه واهل بیت وتمام ارزشهای اعتقادی وتاریخی مسلمانان توهین مینماید.
قزوینی : ازجمله تیوری پردازان وآخوندهای طراز اول اندیشۀ افراطی غلات ومعلم وراهنمائ فکری واندیشه ئی تلویزیونهای استعماری( سلام – اهلبیت – امام حسین – ثامن وده ها شبکه جهانی مربوط به رژیم ولایت سفیه ایران) است که برای تفریق امت اسلامی ایجاد شده وشب وروز به سطح جهان اراجیف و لجن پخش می کنند.
هم الغاوون- گمراهــان ودنباله روان شیطان . اشاره به همان شعرای نکوهیده شـــدۀ در قر ان است که در صدر اسلام هم بر علیه پیغمبر خداوند ومسلمانان شعر ، وطنز ، ریشخند و نیشخند و….نوشته های اهانت آمیز میساختند . وخداوند این گروه را در قرآن ازجملۀ گمرا هان وپیروان شیطان قلمداد کرده است .
البته خداوند باز شعرای حقگوی وبا ایمان را که متصف به ایمان وعمل صالح بودند مستثنی قرارداده وآنها کسانی بودند که برای تربیت مردم ونصرت دین خدا کار کردند .
5-هــندستـــون – مراد همان هندوستــآن که برای رعایت اوزان شعری گفته شده است .
6-رقصون – مراد از همان رقصان است که در حال رقص است
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
در ذیل این نوشته، شما نیشخند نامۀ شریف سعید را مشاهــده خواهید کرد.
بینی بریده ام المومنین
وسوگند به سنگ
که چقماق می زند بر شقیقه شقایق
وسوگند به آتش
که از تیغ آبدار
می چکد در لاله گوش ام المومنین
وسوگند به صبح
که تنفس می کند بینی بریده ام المومنین را
وسوگند به باد
که دخترکوچی را بر گور می رقصاند
دردشت های عاد
وخیمه کفن سیاهی است
پراز لکه های باکره دردشت های انجماد
سوگند به شرم
که شرنگ مزه دیگر دارد
وچوری چار وناچار حلقه چاهی است
که دختران کوچی
با دست های خویش کنده اند
تا یوسف های شان را
از دهان گرگ به دهان چاه اندازند
سوگند به چمدان های خالی
که زمانه ی چور است
وسوگند به نوح
که نوحه می خواند در آب های آمو
با قلقل گلوی پر ِفرزندش
وسوگند به کوچ حوا از بهشت
که دخترکوچی
با زنگ ودامن افغانی
اتن می کند به تنهایی
ونغمه می خواند با شرنگی دیگر:
خودم که جنگ می کنوم
با خودم جنگ می کنوم
باخون گوش وبینیم
لبایمه رنگ می کنوم
دلم که عاشق شوه
به زیرسنگ می کنوم
خنجر طالب کندتر از بینی خری است
بینی عایشه را
چاقوی آبدار ملکه چشم آبی می برد
وگوش هایش را کارد پرزندنت
وباقی مانده اش را سربازهای بیابانگرد
که در پشت پدرهای شان
برفراز هیروشیما پرواز می کردند
یا برکشتی های دزدان دریا یی بار می انداختند
حالا پزشکان مهربان شان
جراحی پلاستیک می کنند
چهره بی گوش ودماغ افغانستان را
برتخت خواب تایمز
در بیمارستان بزرگ جهان
عایشه کیست جز افغانستان
که بینی اش پیش جهان بریده
وگوگوش را بی دایره وتمبک می شنود
وسلیندیون را بی ساز
از سوراخ های بی پرده
افغانستان عکس رنگی است
که چسپانده شده است برپشتی زمانه
بی گوش
بی دماغ
باگیسوان منتظر شانه های سیاه
با چشم های زاغ
تو تفنگهایت را برمیخهای استخوان بیاویز
میخ های استخوانی
در دیوار توپ خورده آسان تر گور می شود
وپرتله هایت را روی نقشه افغانستان بیاویز
واسکت انتحاری بر مانکن افغانستان زیباست
در وترین واشنگتن
که مردان مرده را در لبان اوباما می خنداند
برای گوشواره ها
برای چهارگل ها
برای چوری ها
برای پای زیب ها
چهارمیخ کافی است
کتاب ملا نصر الدین را نگاه کن
که برپشتی اش
گیسوان ام المومنین بی گوش است
وام المومنین قرآن را با بینی بریده تلاوت می کند
برای دختران باکره ی بی گوش
که گوش به فرمان داده اند
برای مفسران حیران
تا جهان را بر وحشت افغانها بگریاند
جهانی که نیمه اش دراز کشیده است
با شکمی لبریز از شراب
ونیمه دیگرش قوز کرده است
برمشک سوراخ سوراخ بی آب
به این جهان پریشان که نمی داند
گوش های عایشه
گوش گیرهای دیگدان های سیاه است
وبینی اش هواکش چلم های تریاک
شاخ های گوزن های ناروی
کوچک ترازشاخک های سوسک هاست
وقتی روی دروغ های زمانه می دوند
با خط زردی که روزنامه می نگارند باپا
اسماعیل می گوید
عایشه قربانی حج پشتونوالی است
قربان می گوید
عایشه عکس بی نظیری است
برپشت جلد پته خزانه
من می گویم گوش های عایشه
و مادگی دختران هفت ساله درعربستان
وناف بی نظیر
با یک چاقو بریده شده است
وپنجره های کوچک
که زیرباروی مکتب دخترانه دود می خورد
در قندهار
وتیزاب های قندهار
که آتش زده است پستان های دختران هرات را
وشیمیایی حلبچه
قرایت کتاب های بسته ای است
که با خون نوشته شده است
با چاقو تشریح
وبا آتش روشن
ایران بانو می گوید
شمشیر اشرف هنوز برنده است
وعایشه مناره های اصفهان را می جنباند
وکاشی های مسجد شیخ لطف الله
از جنگ تریاک ترک برداشته است
وتریاک هلمند بر سی وسه پل دود سنگین تر دارد
وعکس خلیفه
در چهارباغ عباسی
انار های قندهار را ترکانده است
وطاووس آسمان ِگنبد لطفی دیگر دارد
وقتی دمش را چتر می کند
با باغی از غنچه های تریاک
وبرگرد خویش می چرخاند افغانستان را
با گل های سرخی که پرپر می شوند
در صلیب شکسته ی در چرخش بر گرده خویش
وخون موج می زند درباغ گل تریاک
در دم چرخان طاووس
در گنبد پرخیالات شیخ لطف الله
واصفهان نصف جهان می شود
در شعرهای باری جهانی
وسوگند به گندم
که احمدی نژاد از بهشت آمده است
با هاله نوری که چشم ملاعمر را کور کرده
وبرق های جهان را
در کنفرانس ملل متحد خاموش
وغارهای توره بوره را روشن
وسوگند به تیغ
که همیشه فکرم را می کشد
در چشم های آبی ملکه
که به آسمان باور ندارد
وخداوند را در پرتو خورشید
از سرزمینش طالع می کند
ودر سر زمنیش غروب
وتیغش همیشه
چشم های برادران شاه را کشیده است
و همیشه روی پوست درختان جدایی
تیرهای عاشقانه کنده است
وبرتن تمام درختان خرما وزیتون
وبرتن تمام درختان اکاسی وپسته
زخ زخ به یاد گار نهاده است
زخم عمیق فکر بدش را
وزخم های بزرگ
درختان را هیزم دوزخ ساخته است
دوزخی که خوراکش از مغز سر است
چاقوی ملکه چشم آبی
هیچ وقت زنگ نمی زند
وهمیشه در دست قبایل قابیلی
به سنگ های چقماق تیز می شود
ودست به دست می شود
برای بریدن گردن بند ها
گوشواره ها
چهارگل ها
چوری ها
وخلخال ها
سوگند به شتر ها
که از خواب راه ابریشم می روند
وبارهای شان مروارید های است
که از گوشواره ها
چهارگل ها
وخلخال های کهنه ام المومنین افتاده است
سوگند به فیل ها
که اهدنا الصراط المستقیم را
در خواب تا هند می برند
وبرتخت پشت شان
سلطان محمود را
در تابوت سومنات تکان می دهند
مبادا از خواب دیانت افغانی بیدار شود
واز آن سوی تاریخ
رسولان مکتب دیوبندی را می آورند
که رسالت شان سنگ سار سومنات
با استخوان های به جاماده بودا است
وخرطوم شان را برگردن حامد می بندند
تا با گلوی تنگ
از توران
تا ایران
برای محمود
شاه نامه بخواند
با لهجه قندهاری
که رخش ها را به سمنگان می گریزاند
سوگند به انار
که دانه دانه ناسور می شود در سینه های نوخاسته ی قندهار
سوگند به سومانی
که دختران رقاصه را
از تایلند به دبی می آورد
از بحر به بحر
وسوگند به دبی
که صدای سکس وصلواتش
از برج العرب به گوش جهان می رسد
وتمام برج ها وکوهان های شترانش
برخلافت برحق ملاعمر
برپای ایستاده شهادت می دهند
وسوگند به ریش بلند مارکس
که امیر المومنین ما
نطفه تلاقی داروین و مارکس ولنین
در مسجد فیصل است
امیرالمومنینی که
آفتابه اش ازتاشکند
تسبیحش از توکیو
جانمازش از پکن
کلاهش از مکه
عرقچینش از چچین
سنگ مسجدش ازسودان
خرمای افطاری اش از خوزستان
کفش هایش ازمسکو
عینک یک چشمه اش ازبرج العرب
تفنگش از تلاویب
بنز ضد گلوله اش از برلین
کامپیوتر اپلش از نیویورک
روبلش از لندن
ووحیش ازطریق جبریل آی اس آی
وقربانی اش افغانستان است
وامیر المومنین با این همه دارایی دیگران
خود را
افغان
مسلمان
مالک اصفهان
وامیر المومنین جهان
می داند
وبا صلابت تمام حکم جاری می کند
برگوش وبینی بینوایان
گوش های عایشه
شهادتین را از زبان کارد می شنود
(نیم دنیا با شمشیر عمر مسلمان شده است)
وبینی اش بو می کشد
خون های تازه بر لب شمشیر را
وامیر المومنین با یک چشم خدای واحد را می بیند
که سنگ وشمشیر وآتش را نازل می کند
ومکتب های دخترانه را با قفل انتحاری می بندد
ودین برحق نیز واحد است
قل هو الله هو احد
بگو که خداوند ازسرحد است
وخداوند در همه جا حاضر است
با خیمه سیاه وبیرق سپید
که دختران وپسران بالغ را سنگ باران می کند
وگوسفندانش را در حلقوم اسماعیل می چراند
وشترهایش عایشه را برای مراسم مثله می برند
قسم به واسکت های پاک
که جلیقه نجات بشر از گناهان کبیره است درخاک
وفیل ها که خواب هندوستان می بینند
رسول در غار حرا وحیانی شد
وامیرالمومین در غار های توره بوره
وعایشه در غار های توره بوره آواز نخواند
ام المومنین دماغ ِآواز نداشت
وامیر المومنین هیچ وقت نگفت
کلمینی یا حمیرا
ونگاه کرد به لبهای ام المومنین
که سرخ شده بود از خونهای ریخته از گوش وبینی اش
وامیر المومنین سوره سرخ خواند
برای گوش های بی لاله
وختم کرد
فتقبل منا یا رجیم
آمین
گوتنبورگ سوید
پنج شنبه 12 آگست 2010 – 21 مرداد 1389