پرسش هايی از آقای سيدهاشم سديد درمورد زنا وسنگسار
عبدالکريم فاريابی
جناب سيدهاشم سديد را همه می شناسند. ايشان همان سيدعاق پدر هستند وبخاطر حملات پی درپی وبی امان شان به اسلام ومقدسات ملت مسلمان افغانستان ودلبستگی شديدشان به مارکس ومارکسيسم، شهرت دارند!
چيزديگری که نبايد فراموش مان شود اينست که جناب شان بخاطر سوالات گوناگون شان از مسلمانان دربارهء آنچه درقرآن وحديث آمده است ، معروف می باشند؛ سوالاتی که عموماً جنبهء تمسخر واستهزا دارند واز حقد وکينهء شديد درونی شان حکايت می کند ونه از تمايل واشتياق شان برای دريافت حقيقت ؛ وازهمين سبب، هيچ پاسخی ايشان را قانع نمی سازد وهيچ جوابی را نمی پذيرند!
خوب.. ما به اين صفات جناب ايشان اعتراضی نداريم وبه ايشان وهرملحد ديگری حق می دهيم که هرچه دل شان می خواهد بگويند؛ ولی از ايشان می خواهيم که به مسلمانان نيز حق بدهند که اعتراضات ويا بهتر بگوئيم دشنامهای ايشان را با همان روشی جواب بدهند که ايشان درنوشته های خود ازآن کار می گيرند؛ وفکر می کنم که معاملهء بالمثل حق هر انسان است وجناب سيد نيز اعتراضی به آن نخواهند داشت!.. بنابرين اصل، حق سوال کردن نيز چنين حکمی دارد؛ يعنی اين حق را همه دارند ونبايد آقای سيد هاشم سديد( سيد عاق پدر) به شکل انحصاری ازآن استفاده بعمل آرند!
ما درينجا بااستفاده ازهمين حق، سوال هايی را مطرح می کنيم واميدواريم جناب سيدهاشم سديد بدون طفره رفتن وگريز از جواب، به آن ها پاسخ علمی ودرست وقانع کننده بدهند! آخر اين منصفانه نيست که هميشه جناب سيد هاشم سوال کنند وديگران جواب بدهند!
اين سوال ها درارتباط با يکی از نوشته های ايشان درمورد يک زن ومردی که به جرم زنا توسط طالبان سنگسار شده اند،مطرح می گردد.
جناب سيد که هميشه منتظر خبری ازاينسو وآنسوی دنيا هستند تا بابهانه قراردادن آن ، حملهء تازه يی برضد اسلام وقرآن وجد خود پيامبر اسلام به راه بيندازند، باشنيدن خبرسنگساريک مردويک زن زناکار توسط طالبان، يکباره ذوق زده می شوند وقلم برمی گيرند وبه بهانهء محکوم کردن اين واقعه تا می توانند به اسلام وقرآن حمله می کنند و احکام آنرا زير سوال می برند!.. البته آنچه درنوشتهء جناب سديد جلب توجه می کند، اينست که ايشان کمتر برطالبان وبيشتر برقرآن حمله می کنند، وچنين وانمود می کنند که درهرآنچه که طالبان انجام می دهند، قرآن واسلام مقصر اند؛ درحاليکه بسياری از اعمال طالبان ازطرف اکثريت علمای جهان اسلام قابل تأييد نبوده و رد شده است!
بهرحال.. ايشان دراين نوشته ء خود اين پرسش را مطرح می کنند که آيا حکم سنگسار درقرآن وجود دارديانه ؛ وبعد خود ايشان پاسخ می دهند که اگرچه اين حکم درقرآن وجود ندارد ولی درزمان پيامبر اسلام ،سنگسار صورت گرفته بناء قرآن نمی تواند ازين حکم برکنارباشد!
ما بااين کاری نداريم که آقای سيد هاشم سديد ويا مارکسست ديگری با چه حدت وشدت، حکم سنگسار را محکوم می کنند وآن را مخالف حقوق زنان می دانند- باآنکه اين حکم تنها درمورد زن زناکار نيست بلکه مرد زناکار را هم شامل می شود- ولی آنچه که از احکام اسلامی درين رابطه ، ثابت می گردد اينست که اسلام شرائط بسيار دقيق وسختی درمورد اثبات زنا گذاشته است که تطبيق اين حکم را بسيار دشوار می سازد وآن اينکه- طبق حديثی از پيامبر صلی الله عليه وسلم- بايد چهار شخص عادل يعنی معروف به راستگويی وپرهيزگاری وخداترسی ،حالت زنا را درحالی ديده باشند که توگويی دخول سرمه چوب را درسرمه دان می بينند ، وآن راشهادت بدهند!
چيز ديگری که می توان درين رابطه گفت اينست که احکام اسلامی همه دارای منافع وحکمت هايی برای بشريت هستند که احکام مربوط به زنا نيز ازين اصل ، مستثنی نيستند؛ مثلاً دررابطه با زنا می توان گفت که بسياری از امراض خطرناک وبويژه ايدز که کشنده ترين وشائع ترين بيماری عصرحاضر است وتا حال جان مليونها انسان را گرفته است، زادهء زنا وسائر مفاسد اخلاقی می باشند؛ واضافه برخطر صحی زنا ازخطر اجتماعی آن نيز نميتوان چشم پوشيد زيرامردی که با زن بيگانه يی ارتباط جنسی برقرار می سازد درحقيقت خانهء خودرا با دستهای خود خراب می کند وبا ستم رواداشتن به حق زن واطفال خود، اسباب پريشانی وبيچارگی آنهارا فراهم می سازد که غالباً منجر به ازهم پاشيدن اساس خانواده می گردد، وچنين چيزی درمورد روابط نامشروع زنی با يک مرد بيگانه نيز صدق می کند.
اضافه برآنچه گفته آمد، حکمت مهم ديگری نيز وجوددارد وآن اينکه بازگذاشتن دروازهء زنا باعث بسته شدن دروازهء ازدواج می گردد؛ وازهمين سبب می بينيم که وجود فاحشه خانه های رسمی وآنهم به کثرت درکشورهای غربی باعث شده است که جوانان از ازدواج وتشکيل خانواده ، گريزان باشند واين مشکل ، سياستمردان ودولتمردان اين کشورهارا نگران کرده است ؛ تاجائيکه درين اواخر وزيرداخلهء کشورآلمان اظهارداشت که اين کشور پيرمی شود؛ يعنی جوانان ازازدواج فرار می کنند وبدينگونه عمليهء تشکيل خانواده وتوليد نسل ، بطی وسرانجام متوقف می شود.
اما اين دلائل وحکمت ها به درد سيدهاشم سديد نمی خورد وبه اصطلاح ايرانی ها گوشش به اين چيزها بدهکار نيست؛ چون وی نه با مسئلهء حکم زنا دراسلام بلکه- بحيث مارکسستی که هم ايدئولوژی اش وهم سپاه حامی اين ايدئولوژی، دربرابر اين دين وملت فقيرمعتقد به آن ، شکست سخت وذلتباری خورده است- با خود اسلام مشکل دارد ؛ لذا نياز به انتقام گيری دارد وعنوان قراردادن حقوق زن ودفاع ازآن ، بهانه يی بيش نيست ؛ ورنه آقای سيدهاشم سديد که بدون شک شاهد بمباردهای وحشيانهء رفقای روسی وخلقی وپرچمی خود وکشته شدن وبيوه وبيکس وآواره شدن صدهاهزار زن افغان بوده است،هرگز حرفی از حقوق آن زنان ننوشته وبه لب نياورده است!!.. اين جناب سيد مارکسست که سوسياليسم را نظام انسانی تر برای سائر انسان ها می داند وخودبرسردسترخوان کاپيتاليسم وامپرياليسم که دشمن سوسياليسم است، زانو زده است، همچنان حتماً شاهد کشته شدن دنباله دار صدهاهزار زن وکودک درافغانستان وعراق توسط آنهايی است که وی همه روزه معجزه های دانشمندان شان را برخ ما می کشد وآب دهانش می رود؛ اما هرگز ازحقوق اين زنان حرفی به زبان نياورده است ونمی آورد زيرا تنها زنانی حقوق دارند که توسط سنگ کشته می شوند ونه توسط بمب!!
اين جناب سيد مارکسست ، کشته شدن زن ومردی را بجرم زنا توسط طالبان ، بهانه قرار می دهد تا عقده های دلش را برسر قرآن واسلام، خالی کند ولی از عبير دختر نابالغ عراقی که توسط عساکر امريکايی مورد تجاوز قرار گرفت وبعد به قتل رسيد وجسدش آتش زده شد وهمهء افراد فاميلش توسط آن جنايتکاران متجاوز با حالت فجيعی به قتل رسيدند، حرفی بميان نمی آرد وآن را بهانه قرارنمی دهد تا مانند گذشته ،چند شعارانقلابی مارکسستی عليه امپرياليسم بدهد!!
وسرانجام اين جناب سيد عاشق اختراعات ومعجزه های دانشمندان غربی که دلش بحال زن ومرد سنگسار شده می سوزد- چون انسان هستند وانسان نبايد کشته شود- باری زحمتی بخود نمی دهد تا از مليونها طفل نامشروع که درکشورهای همين دانشمندان، دراثر زنا بميان می آيند وبعد يا دررحم مادرويا بعدازتولد، باکمال قساوت وبيرحمی کشته می شوند، حرفی بنويسد!.. چرا ؟! زيرا اين ازديدگاه جناب شان قتل های علمی ودانشمندانه ومتمدنانه است ونه سنگساروحشيانه !!.. ومهمتر آنکه دراينگونه قتل ها پای اسلام درميان نيست!!
طبق راپور رسمی حکومت امريکا سالانه درآنکشوربيش ازيک مليون طفل ازطريق سقط جنين به قتل می رسند.
بهرصورت.. ما از جناب سيد مارکسست توقعی نداريم که درين موارد چيزی بنويسند زيرا درآنصورت از وظيفه يی که برای شان سپرده شده است تخطی کرده اند؛ ولی پرسشهايی را که دررابطه با زنا ومسائل مربوط به آن درذهن ما خطور کرده است، حتماً ازايشان می پرسيم وتقاضا داريم که به آن هاحتماً پاسخ علمی بدهند ومانند هميشه که دربرابر منطق واستدلال قوی ونيرومند فرار اختيار می کنند، اين بار چنين نکنند.
سوال اول: پرواضح است که جناب سيد هاشم سديد به سوسياليسم ومارکسيسم ومارکس ولينن، ايمان راسخ دارند واسلام واحکام آن را رد می کنند؛ واين رد کردن اسلام وقرآن وحملهء مسلسل برآنها بدين معنی است که ايشان از ملت افغانستان می خواهند تا ازاسلام وقرآن روگردان شوند ودرعوض سوسياليسم ومارکسيسم را بحيث دين وآئين خود بپذيرند!..؛ ولی اين کار ساده نيست وملت بايد برای تطبيق مارکسيسم ويا افکار مارکس برخويشتن درهمهء ساحات زندگی وازجمله ازدواج وتشکيل خانواده ، نظر مارکس وسائر سران کمونيسم وسوسياليسم را بداند ومتيقن شود که آقای سيدهاشم سديد که افغانهارا به اين دين وآئين خويش فرامی خواند، خود اين تعليمات وافکارمارکسستی را برخويشتن تطبيق کرده است!.. لذا ما بحيث فردی ازهمان ملتی که جناب سيد هاشم سديد می خواهد ازاحکام اسلامی وقرآنی روگردانش سازد، می پرسيم:
آقای سديد! آيا شما وقتی که ازدواج می کرديد، عقد خانم خودرا باساس قواعد اسلامی بستيد ويا قواعد وقوانين مارکسستی ؟؟
اگراين ازدواج باساس قواعدواحکام اسلامی صورت گرفته باشد ، چنين کاری با افکار مارکسستی شما که نه تنها اسلام بلکه همهء اديان را رد می کند، چگونه می تواند سازگارباشد؟!..آيا اين درست است که شما مردم را به روگردانی از اسلام تشويق کنيد ولی ازيک حکم اسلامی که نکاح است برای حلال ساختن معاملات جنسی با خانم خويش مستفيد شويد؟! آيا اين نوعی منافقت نيست؟!.. وآيِا اين ، خيانت وکفر به مارکسيسم که شما به آن ايمان محکم داريد، نيست؟!
اگر ازدواج شما با همسرتان نه به اساس قواعد واحکام اسلامی بلکه باساس قواعد واحکام مارکسستی صورت گرفته باشد- که به گمان غالب چنين است- پس واضح است که ايجاب وقبول ومهر وخطبهء نکاحی درميان نبوده است ؛ زيرا اينها همه مقوله های اسلامی هستند که مارکسيسم آنهارا به رسميت نمی شناسد!!.. ازديدگاه مارکسيسم همينکه زن ومردی باهم توافق کردند وراضی به اجرای دادوگرفت جنسی شدند، زن وشوهرهستند ونيازی به اين رسم ورواج های ارتجاعی نيست!
پس درينصورت، حکم فرزندان شما که دراثراين ازدواج مارکسستی بوجود آمده اند، ازديدگاه اسلام ومسلمانان ، معلوم است؛ آنهارا نميتوان حلالزاده گفت ؛ مانند هرازدواج غيراسلامی وغيرشرعی!!
آری! اين حکم شريعت اسلامی درمورد ازدواج مارکسستی وفرزندان انسان مارکسست است که ما آن را بيان داشتيم ؛ ولی شما بايد حکم مارکسيسم را درمورد مسئلهء ذيل بيان فرمائيد:
اگر خانم شما با استفاده ازحق زنانهء خويش که شما سخت طرفدارآن هستيد واسلام را بخاطر اهمال وزيرپاکردنش محکوم می کنيد، با مردبيگانه يی دوستی برقرار کرد ودرخت اين دوستی ثمر داد؛ حکم اين عمليهء مبارک وحيثيت قانونی اين شيرخوار ازديدگاه مارکسيسم وسوسياليسم يعنی نظامهای انسانی تر شما چيست؟!.. ؛ البته من از عکس العمل شما درمورد اين حادثه نمی پرسم ؛ چون شما نه ازغيرت ارتجاعی اسلامی بهره داريد ونه از غيرت عقب ماندهء افغانی که واکنش تندی نشان بدهيد!
آيا اين کار رامی توان زنا گفت؟!.. ويا زنا دردين شما يعنی مارکسيسم ليننيسم سوسياليسم ( نظامهای انسانی تر) محلی از اعراب ندارد وچيزی بيش از يک مفکورهءعقب مانده و ارتجاعی نيست؟!
اگر اين کارازديدگاه مارکسيسم ، زنا وخيانت به شوهر است پس حکم مارکسيسم درمورد اين خانم چيست؟!..آيا بايد درخانهء شما باقی بماند وبه زندگی زناشويی باشما ادامه بدهد ويا بايد ازخانه طردش کنيد؟! .. درصورتی که باقی بماند آيا به آن مرداجازه می دهيد که بارديگر ويا بارهای ديگربه خانهء شما تشريف بياورد وبا محترمه به يک توافق ويا توافق های ديگر نايل آيد؟!.. اگر اورا با وجود تمايل خانم ، اجازهء دخول مجدد به خانهء خود نمی دهيد ، آيا درينصورت ، حق يک زن را زيرپانکرده ايد؟!..؛ همچنان اگر ازخانه طردش کنيد،آيا حق زنانهء اورا پامال ننموده ايد؟!
سوال دوم: نوزادی که ازآن دربالا تذکرداديم ، ازديدگاه مارکسيسم ويا ازديدگاه روشنفکرانهء خودشما – ونه ازديدگاه ارتجاعی اسلام ومسلمانان – طفل شما ست ويا آن مردی که فقط برای دقائقی از حق مردانهء خود استفاده کرده ورفته است؟!.. ؛ اگر طفل شماست پس بايد درخانهء شما زندگی کند وازتمام حقوقی که اطفال شرعی شما دارند، برخوردار شود؛ آيا درينصورت شما به حق اطفال شرعی خود ، ظلم نکرده ايد که طفل بيگانه يی را – از ديدگاه آنها- به حقوق شان شريک می سازيد؟!
اگر اين کودک ، طفل شما نيست وطفل آن مرداست وبايد درخانهء اوزندگی کند؛ آيا درينصورت به مادرش يعنی جناب همسر محترمه ، اجازه می دهيد که گاه وبيگاه به خانهء آن مرد تشريف ببرد تا ازحال طفلش باخبرشود؟!..؛ واگر اجازه نمی دهيد آيا حقوق يک زن را زيرپا نکرده ايد؟!
سوال سوم: اکنون قضيه را برعکس ، مطرح می کنيم وآن اينکه –مثلاً- شما پيرانه سر با بهره مندی از آزاد خيالی وروشنفکری مارکسستی تان با همسر يکی ازرفقای تان که اونيز مانند شما به مارکس ولينن ايمان دارد، روابط عاشقانه برقرارساختيد – چنين چيزی دربين رفقای مارکسست ، امری است شايع ومعمولی – وهمسرتان مطلع شد؛ آيا شما ومعشوقهء تان، ازديدگاه احساسات زنانهء خانم تان، مستحق شديد ترين مجازات که همان مرگ وسنگساراست، نمی باشيد؟؟!!
درچنين صورتی ، دين شما يعنی مارکسيسم چه می گويد؟!..؛ چه بايد کرد تا حق پامال شدهء خانم تان ، اعاده شود واحساساتش که سخت جريحه دارشده است، تسکين يابد؟؟!!
لطفاً از جواب فرار نکنيد وبه اين سوال ها بشکل علمی وبا اعصاب آرام ، پاسخ بدهيد؛ ونگوئيد که به کتابهای مارکس ويا انگلس ويا لينن ومائو مراجعه کنيد درآنجا جواب خودراخواهيد يافت!!.. ونگوئيد شما به من( سيدهاشم سديد) توهين می کنيد؛ زيراخود شما درتوهين يک ونيم مليارد انسان ، هيچگونه حدومرزی را نمی شناسيد!!.. وباز اين ها توهين نيستند؛فقط وفقط سوالاتی هستند به اسلوب خودشما که پاسخ می خواهند!!
لطفاً اين سوال هارا پاسخ علمی وديالکتيک بدهيد تا ما سوالهای ديگر خودرا مطرح کنيم!
يارزنده وصحبت باقی