يک بام ودوهوای سيدهاشم سديد
عبدالکريم فاريابی
ازنامه يی که آقای سيدهاشم سديد(سيدعاق پدر) به ادارهء سايت موقر ووزين وپرارزش صدای افغان فرستاده است ، وايشان بخش کوچکی ازآن را با تبصرهء خيلی عالمانه ودلپسند ونيکو به نشر سپرده اند، فهميده می شود که جناب سديد از نوشتهء بنده وپرسشهايی که از وی درمورد زنا وسنگسار نموده بودم ، سخت برآشفته شده وبه عوض پاسخ دادن به سوالات من و داخل شدن دريک بحث علمی با بنده- چون سوالهايی که من مطرح کرده بودم همه پرسش طلب هستند ودرمطرح کردن آن ها از روش خود سيد هاشم سديد کارگرفته شده است- متوسل به دشنام دادن و بد ورد گفتن شده است که نشاندهندهء منطق ضعيف وشکست خورده اوست!
آنهایی که نوشته ء مرا خوانده اند، تصديق خواهند کردکه من درآن نوشته با کمال ادب واحترام ، پرسشهای خودرا مطرح کرده واز سيدهاشم سديد نيز خواسته ام که عصبانی نشود وآن پرسشهارا توهين به خود قلمداد ننمايد ؛ ولی اينک جناب سيد هاشم سديد که دربرابرپرسشهای ديگرمن ضمن مقالهء ديگری نيز فرار کرده وپاسخی ننوشته بود، نوشتهء تازهء بنده را توهين به خود پنداشته وآن را" صدايی خشک وخشن وعاری ازادب وخالی از منطق " ناميده وگفته است که اين صدا بعدازشش ونيم ماه بلند شد ودردفاع از عمل حيوانی طالب !!
اينکه سيدهاشم سديد دربرابرکسی که با انديشهء وی موافق نيست ومانند خود او دارای اين حق است که پرسشهای خويش را بهرشکلی که می خواهد ،مطرح کند، چنين از کوره درمی رود وکنترول خودرا از دست می دهد، تعجب آور نيست؛ زيرا ازمارکسست ليننستی که به افکار مارکس ولينن ومائو به نظر تقديس می نگرد، جز اين نميتوان انتظار داشت؛ چه مارکسست ها اعم ازبندگان لينن وستالين ويا مائو، درمکتب مارکس فقط وفقط ديکتاتوری را آموخته اند وبی سبب نيست که سيدهاشم سديد دريکی از نوشته هايش ، پيشنهاد می کند که درافغانستان بايد يک دکتاتور حاکم شود واين يک ضرورت است!!
ازديدگاه مارکسستی مانند سيد هاشم سديد وسائر بندگان لينن ومائو، اين حق منحصر بفرد کمونست هاست که حرف بزنند، انتقاد کنند ، دشنام بدهند، توهين نمايند، زندانی کنند، ببندند، بکشند و..و.. !! چرا؟!.. زيرا ديروز اين حق را دکتاتوری پرولتاريا که يک جنبش علمی)!) ويک نظام انسانی تر(!) است به ايشان داده بود وامروزعموسام که خدای جديد شان است، آيه های آزادی بيان ، حقوق بشر، حقوق زن را برآنها نازل کرده است!!
آری! آزادی بيان کذايی حق مسلم وبلامنازع ومنحصر به فرد بندگان مارکس وعموسام است وبندگان خدا حق ندارند از چنين حقی بهره يی داشته باشند وحتا ازان حرفی برزبان بياورند؛ اگر چنين نيست پس چرا رفيق سيد هاشم سديد که با نهايت بی ادبی وبی حيايی ووقاحت، مقدسات ودين وآئين يک ملت سی مليونی ويک امت يک ونيم ملياردی را دشنام می دهد ونام اين عمل شنيع وغير انسانی وغير اخلاقی خودرا آزادی بيان وروشنفکری و..و.. می گذارد وآن را مشروع وقانونی ومعقول ومنطقی می داند ؛ اما تاب شنيدن چند سوال را ندارد ودربرابرآن، خشمگين می شود وعربده سرمی دهد وآن را صدايی خشک وخشن عاری از ادب وخالی از منطق می نامد؟!.. آيا اگر کسی مانند رفيق سيد هاشم سديد قلم خودرا به خون يک ونيم مليون قربانی کمونيسم وسوسياليسم درافغانستان ودوصدوپنجاه مليون قربانی آن درسراسر جهان ترکند وباآن دشنامنامه های وقيحانه عليه اسلام ومسلمانان بنويسد، نوشته اش تراست ونوشتهء ديگران خشک؟؟!!
آيا صدای کسی خشن است که يک ونيم مليارد انسان را که ملت خودش نيز بخشی ازآن است، بطرز( لوچکانه) واوباشانه دشنام می دهد ويا صدای کسی که فقط چند سوال از او می پرسد ؟؟!!
آيابی ادب ترين بی ادبان کسی نيست که بيشرمانه پيشوند "سيد" را بانام خود وصل می کند وبدينگونه خودرا از نسل پيغمبر می داند وبعد پيغمبريعنی پدرخودرا دشنام می دهد؟؟!!.. آيا درنزد مردم افغانستان – البته اگر رفيق هاشم خودرا افغان بداند- بدترين واوباش ترين ولوچک ترين شخص، کسی نيست که پدرومادرش اورا عاق کرده اند؟؟!!
آيا اراجيف بدون دليل ودروغها وتهمت های بی اساس وتکراری رفيق هاشم سديد که وقتی با منطق نيرومند وپاسخ های مستند وجوابهای دندان شکن مواجه می شود، خودرا به کوچهء حسن چپ می زند وفرار را برقرار ترجيح می دهد، عاری از منطق است ويا نوشته های منطقی ومستندی که وی پاسخی دربرابرشان ندارد؟؟!!
عجيب است که ازيکسو رفيق هاشم سديد درنوشته های بی اساس ومسخره اش ، به مسلمانان دستور می دهد که درمورد نظريات وهذيانهای وی خموشی اختيار نکنند ونگويند به مسجد نزد امام مسجد برويد تا جواب تان را دريافت کنيد ؛ بلکه خودشان بنويسند وبنويسند وبنويسندو..و..؛ واز سوی ديگر وقتی ما می نويسيم واز وی که مارا به ترک دين مان ورجوع به سوسياليسم دعوت می کند، سوالاتی می پرسيم تا رهنمای مان به سوی دين رفيق هاشم باشد، يکباره عصبانی می شود وداد وفرياد براه می اندازد وبی ادبانه ولوچکانه دشنام می دهد!!
ما به اين رفيق وسائر رفقا می گوئيم که دشنام نده تا دشنام نشنوی ورنه مطابق همهء قوانين ومقررات وهمهء ميثاقهای حقوق بشر، اين حق مسلم هرانسان است که دربرابر متجاوز ازخود ودين ونظريات وافکار ومعتقداتش دفاع کند!..؛ وتاوقتی که دشنام های جناب، عليه دين وآئين ما وجوددارد مانيز خاموش نخواهيم نشست ؛ البته اگر کسی انتقاد مودبانه دارد ماحاضر به بحثهای علمی ومودبانه وبارعايت عفت قلم باوی هستيم!
چيز ديگری را نيز بايد به رفيق سديد وامثالش ازرفقای شکسته خورده بايد بگوئيم که خدايان شما دربرابريک ملت پابرهنه وفقير ولی مومن شکست خوردند ونابود شدند ، پس شما بندگان حقيرمارکسيسم شکست خورده چه باَشيدکه با نوشتن اراجيفی چند ، آن ملت سرافراز را درميدان فکر وعقيده ، شکست بدهيد!!
می ماند توضيح اين مطلب که چرا به چرند وپرند سيدهاشم سديد بعد ازشش ونيم ماه پاسخ داده شده است وطبق ادعای وی چرا از عمل حيوانی طالب ، دفاع شده است!
درپاسخ بايد گفت که اولاً: ماهرگز ازهيچ عمل طالب دفاع نکرده ونمی کنيم واگر خوانندگان عزيز متوجه شده باشند، ما درهمان نوشته نيز گفته ايم که بسياری از اعمال طالبان درنزد سائر مسلمانان وعلمای اسلام ، مردود است!!.. پس اين ادعای وی نيز دروغی است مانند سائر دروغها وتهمت های بی اساسش!!.. واساساً هرکسی که آن نوشتهء هاشم سديد را بخواند، متوجه می شود که وی درسرتاسر نوشته اش به اسلام حمله کرده است ونه به طالب!!
ثانياً :اينکه رفيق هاشم آن نوشته را چه وقت نوشته واينکه مامتوجهء تاريخ آن نشده ايم، مهم نيست ، مهم اينست که دشنام ها وبی ادبی هاوگستاخیها وحملات بيشرمانهء بندگان شکست خوردهء مارکس، عليه معتقدات ملت ، بايد بی جواب نماند ؛ وماهی را هروقتی که ازآب بگيری تازه است!
دراخير گستاخی وبی ادبی رفيق هاشم را دربرابرسايت پرارزش وملی صدای افغان که انعکاس دهندهء واقعی صدای ملت سربلند افغان است، نکوهش می کنيم!