در پاسخ به بعضی از پرسشهای محترم آقای سدید
خوانندگان گرامی !
از انجاییکه محترم اقای سدید در جواب ما با مهربانی شان لطفی کردند و توضیحاتی دادند ، ما خدمت شان بصورت خصوصی مسائلی را توضیح دادیم که فکر میکردیم در همین محدوده بین ما و ایشان محصور خواهد ماند، که نماند. ما بعدتر متوجه نوشته شان شدیم که در برابر نوشته قبلی ما انتشار داده بودند، چون ایشان در ان نوشته خود در خطاب بما چیزهایی را مطرح کرده بودند، که ما هم برایشان تا حدود فهم خویش در انموارد نوشتیم. ازانجاییکه نوشته شان را که بما متوجه ساخته بود به نشر رسانیدند، انتظار داشتیم که نظرات ما را بر ان نوشته شان نیز بنشر رسانند. ولی بعد از مرور روزها نامه ما بنشر نرسید خواستیم تا انرا خود ما بنشر رسانیم.
در نوشته زیر بعضی از مطالب بعدتر افزون شده که آنرا با علامه " " نشان دار ساخته ایم.
صدای افغان
محترم اقای سدید!
سلام گرم مارا هم بپذیرید، امید است تا درین گرمای برخورد های بحثی و کلامی، سردی مزاج، ما وشمارا یاری رساند.
نامه تان را که نام خدا باحوصله کامل نوشته بودید گرفتیم. از اینکه هدف تان را از جمله ( … و انهم چه سایتی!… ) تفسیر کردید ازشما سپاس !.و زیاد بران نمیپیچیم. " در واقعیت عذری بود … ناتوان !".
اموری را که به ان تماس گرفته اید هم خواندیم، از انها انتباه و شاید برداشتهایی کردیم که با منظور شما موافق باشد یا نباشد، چون همانگونه که شما بیشتر از ما میدانید، عقل و فکر بشری نمیشوند باهم در همه چیز تطابق داشته باشند، هرفرد به اندازه قدرت فهمش از یک قضیه برداشت دارد که همین امر از جمله عوامل اختلاف میان افراد در تمام سطوح جامعه میتواند باشد.
خوب اگر داروین در کنار اسحاق نیوتن خوابیده است، چه درد اسحاق نیوتن و یا داروین را امروز دوا خواهد کرد ؟ اگر در این قضیه میخواهیم صحبت کنیم باید به انانی سر زنیم که در انزمان چنین کاری را نمودند، دیده میشود که درانزمان هم کسانی بودند که نتنها داروین را مرد کاملا منفی ندانسته بلکه با او روش احترام امیز هم داشتند. چون بستر اخرین را در بین کلیسا پیدا کردن کاری نبود ساده و عادی بلکه به افرادی میسر بود که حداقل زر و زوری داشتند و یا مربوط به حلقه که بالایش لقب روحانی میگذاشتند میبود، نه به هر فرد عادی، و ادمی مطرود از کلیسا که باید همچو ژاندارک سرنوشتی میداشت.
تصادفا نوشته " … کدام یک از اینها…" را خوانده بودم ، هنگام خواندن ان با شما در ذهنم کنکاشی داشتم که خوب شد شما در اینجا از ان یاد کردید.
محترم اقای سدید!، بنظرمن ( و شاید کاملا بخطا باشد نزدشما) ما قربانی نیروی تبلیغاتی جهان معاصر شده ایم. نیرویی که در اوایل از ان بنام قدرت چهارم یاد کردند اما بگمان من این قدرت و نیروی چهارم راه ساز و زمینه ساز برای سه قدرت دیگر شده است.
چنانچه از ما نظر به شرایط خاصی افرادی ساخته شده است که هرچه را افراد چشم ابی و موزرد بگوید ما برایش چکچک میکنیم.
شما دران نوشته قبول کرده ایید که تمام کسانی که مدال نوبل بجیب بالایشان خورده است مستحق ان بوده اند!، آیا شما واقعا به همین باورید؟. مگر زد و بندهای سیاسی و حتی ؟؟ را در داد و گرفت این جائزه منتفی میدانید؟ " بویژه بخش سیاسی ان ". خیلی نزدیک تر، اقای اوباما ( که من بصفت یک انسانی که توانست قاعده دخول در قصر سفید را تغیردهد و انرا بیشتر انسانی بسازد احترام دارم)، بکدام شمشیرش ( بگفته مردم عوام ما) این جائزه را از ان خود کرد، وی که هنوز در کرسی سیاست گرم نیامده بود که با عجله ان مدال را بر گردنش اویختند؟. خوب اگر بگوییم کاندیدان به این جائزه را کسانی تشکیل میدهند که همه خوب اند و در این میان فقط خوبتر خوبان را برمیگزینند " چون یک جائزه است که احیانا بین دونفر تقسیم میشود". بناء ان همه خوبهای دیگر " که کاندید شده بودند ولی" از گرفتن ان جائزه حتی بمناصفه هم محروم شدند " مورد تأیید شما میباشد؟".
شما را به انچه به ان احترام دارید که اقای بوش صلاحیت این را داشت که در صف خوبان داخل شود، مگر از کارهاییکه وی را درلاهه بمحاکمه بکشانند کم کرده بود که وی را " هم " جزء کاندیدان به این جائزه گرانقدر ساختند؟. بخاطر صلح در شرق میانه بچه کسانی جائزه دادند ؟ مگر انها با شرایطی که شما در ذهنتان دارید و در نوشته های تان تراوش مینماید موافق است ؟، قطعا نه چون در انصورت شما جمع بین اضداد میکنید و یا خدای نخواسته به هرفرد بدون قرار دادن یک قاعده و اصل، سلیقوی برخورد میکنید. چرا ما این را دگمانه میپذیریم که هر کس ان جائزه را گرفت " و یاکاندید به ان شد" ادم خوبی است؟ ." طبعا مجموعه به این جائزه کاندید میشوند که از غربال اهلیت کمیته نوبل بگذرند و انها شهادت به ارزش ان انسان کاندید بدهند "، البته این برای عام قبول کردن شما در مورد این جائزه. و الا حتما که انسانهای برجسته و نیکنام در میان انها است و از جمله هنری دونانت .
با این استدلال بصورت ضمنی میگویید که در بین انانیکه مسلمان بودند ادمی بوزن هنری دونانت نیست و نبود هرچه است چندنفری است که انها هم سند کامیابی با خود ندارند.
و اینکه کدام یک بخدا نزدیک تراند ، ما و شما تا زمانی که تمام کار کردهای افراد مورد بحث خود را با کلیات و جزئیات ان نبیینیم، نباید حکمی کنیم.
در رابطه به قرب و بعد از خدا که نتیجه اش پاداش نیک گرفتن است ، قران یک ایه دارد به این مفهوم : .. یهودیان، مسیحیان، صابئیان… کسانی از اینها که بخدا ایمان اورده و شرکی نداشته باشند خداوند به انها پاداش نیکو میدهد.
و یا اینکه در جایی می اورد که : خداوند انانی را که شرک اورند نمیبخشد و متباقی میتواند مشمول عفو و رحمت الهی قرار گیرند.
بنظرمن ( که میتواند خطا باشد و احتمال درست بودن را هم دارد ) در پهلوی مشکل بالاتر که گفتم ، ما مشکل دیگری هم داریم و ان این است که دوستی و دشمنی ما روی احساسات ما بنا میشود از همین جهت است که کار به کلی گرایی میکشد، "کل" را تأیید میکنیم اگر سرما خوش خورد، و اگر برما بد خورد آنگاه کل را رد میکنیم. و این چیزی است که من در نوشته های شما متوجه ان میشوم.
محترم اقای سدید!، در این نامه تان شما نام افرادی را برده ایید که اصلا در این بگو مگوی ما و شما نه کاهی دارند و نه دانه یی ، و من شاید قبل از شما در پی چنین افرادی که با ارزوهای مردم بیچاره ما بازی کردند باشم تا شر شان را از سرمردم بیچاره خود کم کنیم. ولی اگر یکی از اینها از شما بپرسد که پای مرا چرا شما در بحث هایتان کشیده اید چه جوابی بدهیم برایشان ؟ بگوییم که اعمال گذشته ات، اعمال موجوده ات گواه است ؟. در حالیکه در تاریخ معاصر خود، ما افرادی را می یابیم که در زیر حکم شان میلیونها انسان از نعمت زندگی محروم شدند ولی کسی و مرجعی نیست که انها را ولو بعد از اینکه مرده اند و رژیم شان هم بباد فنا رفت ، بمحاکمه بکشاند.
مگر این شیوه علمی است که هرچه بخورد ما دادند انرا بپذیریم ؟ …، در دستگاه بی بی سی چه کسانی در قضایای افغانی سهم داشتند و دارند؟، کسانی که باید حساب دوره گذشته خود رابدهند ، انزمانی را که در خدمت بیگانگان کمر خم میکردند و هموطن بیچاره خود را بخاک وخون بخاطر اطماع شیطانی بیگانگان میکشیدند. مهم نیست اگر از قوماندانان نظامی نبودند ولی بدون شک که در صحنه تبلیغاتی کمتر از یک قوماندان خون اشام و مزدور به بیگانگان نبودند، همینکه انها زیر نظر مشاورین از نگاه تبلیغاتی مردم بیچاره را محکوم میکردند تا تفنگدارنشان به اساس همین فتوای ! عالیجنابان ده و قریه را بر سر مردمش چپه سازند کفایت میکند تا انها را محکوم کرد، اگر ما فتوای یکی ملا و شیخ را مثال میاوریم باید فتواهای مدرن مزدوران بیگانه را هم ذکر کنیم. حتما میدانید که در همین اواخر، در امریکا انسانهایی را مورد پیگرد قرار دادند انهم بجرم اینکه در طفولیتش در مکتب زیر حکم نازی ها پیش اهنگ یا به اصطلاح مکاتب افغانی " درقدیم " سارندوی بودند. پس ما چرا به اینهمه افرادی که سر اغاز بدبختی و عامل درجه اول بربادی کشور شدند حق میدهیم که ترازوی خیر و شر کشور را در دست بگیرند و هم انها بگویند که کی خوب است و کی بد؟. شما شاید کار خوبی کردید وقتی از افرادی به بدی نام بردید که همه در صفتی باهم شریک اند، صفت ناسازگاری با روسهای اشغالگر، ولی این را بمن حق میدهید که بپرسم چقدر از افرادی که عامل اصلی بخاک سیاه نشستنمان شدند نام برده ایید؟. ببینید اقای سدید، ماوشما و تقریبا اکثریت سیاستمداران ما و اندیشمندان ما اول حکم صادر میکنند نظر به وضعیت سلیقوی خود و سپس در پی پیدانمودن دلیل ان میشوند.
شما در این نامه از هرچه یاد کرده ایید بجز از جهتی که در نامه قبلی من از انها بشما یاد آوری کرده بودم ، انها مگر کبوتران صلح بودند؟.
شما در مورد نقد از نگاه تیوری خیلی خوب گفتید ولی انچه را از شما میشنویم در عمل از ان کمترمیبینیم، بحث را بجای اینکه در متن منحصر ساخته باشید، و در پهلوی زشتی های متن خوبی های انرا یاد اوری کنید، موضوع را بشکل دیگر معالجه میکنید، شما هم از کارهای زشت طالبان نام نبرده بلکه یکباره بر خود طالب خیز زده ایید،و بدون اینکه کار کردهای داکتر محیط ها یا داکتر یونس ها و… را شما در این نامه تان اورده و روی ان بحثی کرده باشید به شخصیت انها هجوم برده اید. برای شما همه چیز حلال است و برای دیگران حرام ؟!، این توقع معمولا از روحانیها واستفاده جویان روحانی نماداشتم نه از شما بصفت یک اندیشمندی که کارکرد دیگران را نقد میکنید و آنراجامه خوب و بد میپوشانید
یک نفر از این جمله را میخواهم از شما طالب توضیح شوم (و ضرور نیست که برایم بنویسید) ، بالای این کرزی بیچاره شما چرا قهر استید؟، شما اگر بدیلی برایش دارید بفرمایید. و یا چون در صف دیگری قرار داشت همین گناهش بس!؟.
بازهم از همان شیوه یی کار گرفته ایید که من انرا قطعا رد میکنم و ان همان " کلی " گویی است ، در جایی گفته ایید من عکس های نیمه برهنه برخی از همین مدعیان مسلمانی را فعلا در اختیار دارم …. شما را به هرچه به ان احترام دارید که این کار درست است، مگر خود همین کار از شخصیتی که خود را در مقام تمییز افراد به خوب و بد قرار میدهد پسندیده است؟. دیگر اینکه شما بازهم عمل عده یی را که با اختیار خود راهی را انتخاب کرده (و نزد شما این کار بدهم نیست ) محکوم میکنید و اضافه تر اینکه انرا حجت بر همه میاورید. من هم خیلی ها از این مدعیان مسلمانی را میشناسم که نه دخترشان و نه خانم و خواهرشان چنین کاری رامیکنند. بکدام حق ما همه را به یک چوب بزنیم ، و اصلا این که یک عمل فردی است و در همان فردی که عامل است خلاصه میشود نه اینکه چون حکومت های استبدادی ( ولوکه بنام کارگر و زحمت کش باشد یابنام اسلام)، بجرم یکفرد تا همسایه و همکار و دوست و اشنایش را متهم سازیم.
توجیه شما از داشتن عکسهای نیمه برهنه برای من جالبتر امد، شما بجای اینکه از کارتان دفاع کنید، اتهام را وسعت دادید و بار دیگر مدعیان مسلمانی را دو رو، دوچهره ، منافق و هربد دیگر ساختید، خوب مگر در بین اینهمه مدعیان مسلمانی هیچ فردی نبود که از این ضربه شما مستثنی شود؟. اصلا مشکل در همینجا است که شما با تمام اسلام و هر مدعی مسلمانی جور نیستید و احکام از قبل اماده شده تان را همچو عده یی از شیخ ها بر مخالفین میزنید.
از مسائل ناموسی حرف زدید، در کشتار گاههای رفقای سرخ ما بخاطر اینکه یکتعداد از اسیران را بیشتر شکنجه کرده باشند یکی از آنانی را که شما برای شان لقب " سیاه سر" داده ایید از فامیل اسیر میاوردند و انگاه ان اسیر را تهدید میکردند که بگو آنچه ما از تومیخواهیم و الا بالای این سیاه سر چنین و چنان کاری خواهیم کرد. شما باور نخواهید کرد که عده از زندانیان" آزاده " در شکنجه گاه این بشر دشمن ها میگفتند: ناموس بلند ترما دین و وطن مااست! . چیزی که شما خیلی به اسانی انرا با بدترین شیوه میکوبید.
وقتی شما از رسوم و مسائل ناموسی نام میبرید، شما میتوانید که در افغانستان برای یکنفر دشنام فامیلی بدهید و برای دیگری به دین و ائینش توهین کنید ، انگاه خواهی دید که از کدام یک بیشتر میرنجی!. دین و ائین یک ملت اگر جزء کلتور و فرهنگ ان نباشد پس چه خواهد بود. شما میتوانید مواردی را در دین و ائینی مورد نقد ( البته به همان اسلوبی که شما از نقد و مفهوم صحیح ان یاد کردید)، قرار دهید، اما نه اینکه همه عقده ها و خصومت های سیاسی و اندیشوی خودرا بر سر دینی بکوبیم. اقای سدید بیایید از این تحریک کردن های احساسات ناموسی بگذریم چون این شیوه صحبت در صحبت ما و شما نباید جای داشته باشد وما هرگز در بند این تصویر ها نخواهیم افتید.
شما مگر هیچ خوبی در این دین نیافتید که بصفت یک نقاد واقعی از ان نام ببرید و در ان مورد انرا تحسین کنید یعنی از همان شیوه که خود شما انرا گفته ایید پیروی کنید؟. … عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگوی !.
ولی انچه را عده یی بنام دین که دین از ان مبرا است ، چون عطر زدن زن و امثال این بیهوده افکار را بیان میکنند نمیشود گناه انرا بر همه دین و یا متدینین گذاشت ، چون اولین کسانی که برعلیه ان برمیخزند افراد عاقل و منصف در این دین میباشند . " بدون شک " دین هم مثل خیلی چیزهای دیگر مورد سوء استفاده استفاده جویان قرار گرفته.
اقای سدید، شما چرا چنین حرف میزنید؟، میگویید که : در ایران پاکستان هند و افغانستان با دیگر اندیشان چه گونه برخورد میشود؟. مگر همه این نوع ستمگری را در همین چهار کشور و یا چندتای دیگر از کشور هاییکه در انجا مسلمانان زندگی میکنند خلاصه کرده ایید؟ در خیلی از کشورها ممنوعاتی است که البته در کشورهای عقب افتیده نظر به نارسایی فکری این منطقه ممنوعه وسعت زیادی دارد و در کشورهای متمدن تر ساحه منطقه ممنوعه خورد تراست. " بدترین برخورد در شوروی قدیم و چین سرخ ، کوریای شمالی موجود وکشورهای استبدادی سابق و یا موجود صورت نمیگرفت و نمیگیرد؟". در مقابل در همین اروپا و دنیای غرب مگر بادیگر اندیشان چه روشی میشود؟ " البته در چوکات مقرراتی که برای ان وضع کرده اند" اگر کسی در بعضی از این کشورها بگوید که همجنس بازی نوعی مریضی است ، با وی چگونه برخورد میشود؟ ، مگر برایش میگویند که وی از حق ازادی بیان استفاده کرده!، روجیه گارودی ان دانشمند فرانسوی که گناهی نداشت مگر اینکه در قضیه خاصی نظرش را روی دلایل خودش و بدون استفاده از کلماتی که شما از ان استفاده میکند بیان کرده بود یعنی نظر اکادیمیک در رابطه به قضیه یی که تحقیقاتش اورا به ان کشانیده بود، بمحاکمه کشانیده شد. یا اینکه یکی از پروفیسوران اطریشی که بخاطر افکار اکادیمیکش که در نتیجه مطالعه و تحقیقاتش ابراز کرده بود به زندان محکوم گردید!. و این دونوع برخورد از هم خیلی فرق هم دارد زیرا برخورد ناشائست از ادمی که فرهنگ همزیستی بادیگران را درست نمیداند، تا انسانی که خود را صاحب فرهنگ برجسته " و سرمشق دیگران در این زمینه " میداند، باید فرق کند. مردم ما و خیلی کشورهای دیگر چون " اروپای شرقی" ، و کشورهای اسیای میانه و غیر انها با چوب و چماق و شستشوهای مغزی که به ان انقلاب فرهنگی گفتند بازهم مردم از ان باور هایشان دور نشدند.
آقای سدید ، بیایید یکچیز را از این مردمی که اکنون همه ما بر سفره زمین ایشان نشسته ایم یاد بگیریم ؛ برخورد ما با مسائل اجتماعی یا همگانی باید بشیوه درست ان باشد نه اینکه عقده بازی کنیم چون نظر دادن و حکم کردن مسئولیت است که در قبال ان باید با دقت و انصافی که شائسته یک اندیشمند واقعی است باید برخورد کرد.
بنظر من بجای اینهمه بد و رد گفتن به باورهای ژرف مردمی، "بهتر خواهد بود" اگر در قسمت بهبود زندگی مادی و معنوی این مردمی که خیلی رنج کشیده اند کوشیده شود، و بعدا گذاشته شوند تا هرکسی انچه را پسند کرد بعقب ان برود.
امید وارم که دراین پیوند دادن حروف و یکجا نمودن کلمات سبب رنجش شما نشده باشم و اگر از این چیزها " چیزی" امده بود پوزش مرا بپذیرید.