بنام خداوند جان آفرین
استغاثۀ مادر وطن
محمد عزیز( عزیزی) 2010-03-24
———————————————-
غزل
کشور افغان بصد خواری است آن
این نه هم رسم وطن داریست آن
شانـــۀ مام وطن بشکسته است
سهمگین وزنی ورا باریست آن
ما در ما خار وزار وخسته است
این زمانش وقت غم خواریست آن
خوب بنگر بر تن زار وطــن
زخم های دربدن کاریست آن
از شمال وشرق تا غرب وجنوب
جوی خونی هر طرف جاریست آن
فرد فرد این وطن از درد ورنج
هر طرف با چشم خون باریست آن
ملت افغان به رنج است وعـــذاب
گوش می کن ،نا له یا زاریست آن
زنده آن کس کووطن دلدار اوست
مرده است آنکو، نه دلـداریست آن
در مصاف حق وباطل حق طلب
مرد حق را حق طلبگاریست آن
محض دیدن ، حال زار مــردمـان
این هنر نبود، نه همکاریست آن
دستگیــری بر غریب وبینــوا
رسم انسانی وسرداریست آن
ُخرد وُبردِ مال ملت کی رواست؟
آن خیــانت هم تبهــــکاریسـت آن
آ نکه حاصل از پی کارش َنبـوُد
تو مخوانش کار، بیـکاریست آن
هرکسی کو بهر ملت کار کرد
در حقیقت ، کارِ شهکاریست آن
مرحمت می کن بهر بشکستـه دل
ای «عزیز»م حُسن دل داریست آن
پا یان
روز چهار شنبه 2010-03-24
برابر به چهارم حمل 1389
مطابق با 8 ربیع الثانی سال 1431 هجری قمری
03:5 ( am ): ساعت
hmaazizi@yahoo.co.uk