روایت — نورالله وثوق

 

روایت

 

(اهدابه ز نان ودختران مظلوم سرزمینم)


به مناسبت هشتم مارچ



نورالله وثوق

 

بهارِ خسته ز هردستۀ سراغم کرد

صدا برای تماشای درد وداغم کرد

به سوی صندلی داغ انتظارم برد

چه تلخ قهوة ازغصه ها فراهم کرد

وخواست عقدة دل را دمی کند خالی

به چارسو نظر افکند وخوب چمچم کرد

گشود صفحة رایانة ملالت را

نمای ولوله وناله وخروشم کرد

ز مرگ لاله خبرداد وماتم لادن

هزار قصه زبیچارگی مریم کرد

روایتی زپریشانی دل نسرین

حکایتی ز دل آزردگی شبنم کرد

زبی ثباتی دوران نرگس وکوکب

چه شکوه های پیاپی برای من هم کرد

زخوشخیالی اندیشه های مروارید

سرود ورشتة وارفته را منظم کرد

ازآنچه آمده یکباره برسرِ سوسن

زیاسمن چه همه قصه ها که کم کم کرد

زداغِ قلب شقایق و حسرتِ زنبق

زخودزنی بنفشه و آنچه دردم کرد

زلحظه های درآتش شگفتن نیلو

وگفت وگفت وگفت آنچنان که داغم کرد

مرامیان اجاقِ غریو وناله نشاند

و درمیانة این شعله ها کبابم کرد

بهار همره اردیبهشت هرسالش

هزار بار مرا راهی جهنم کرد

……….

نورالله وثوق

http://norollahwosuq.blogfa.com/

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *