اشکی بر مزارخاله گل جان — محمد عزیز عزیزی

 

اشکی بر مزارخاله گل جان

 

 


محمد عزیز عزیزی

 

برادران وخواهران  عزیزم !
امروز در محفل تشیع جنازۀ  خواهر مومنه  ومحجبه و ارجمندی  که از شانزده سال بدین سو با ایشان رفت وآمد خانوادگی داشتیم  اشتراک کردم  .قبل از رفتن در مراسم جنازه این سروده  را بمناسبت در گذشت ایشان سرودم واکنون باشتراک میگذارم .ورجا مندم تا خواهران وبرادران عزیزم  براین  خواهر بزرگوار مان دعای مغفرت بنمایند.

 

————————————————–

 

ای وای خاک جمله جهـان باد بر ســرم
بینــــم که  می رود سفرِی دور مـادرم

 

مادر چراغ خانــۀ ما  بوده ای همــه
پر نور بود منزل  ما ، مِهــر انورم

 

اندوه ابــر تیره نشسته بچشــم  من
 بر دیده ام دگر  نتوان دید اختــرم

دائم  دعای  نیم شبت تکیه گاه من
 تو پشتوانه بودی  وهم یار ویاورم

 

حـــقِ ترا بجـــا نتــوان کــرد در حیـــات

سر در قـــدوم حضــرت تو پاک بسپــُرم

تا زنـــده ام  برای تو من میکنم دعا
بارِ غمِ فراق تو  در عُمر مــی بــُرم

مادر، سفرنموده ای  تنها ،بدون کس
من در فراغ حسرت تو دیده ای  ترم

 

جنت  طلب کنم به تو ای مادر« عزیز»
 از بارگــاه  حضرت  مــــولای  داورم

———————————— 
محمد عزیز( عزیزی)
 روز دوشنبه  ساعت 12:45
2012-12-24

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *