بسم الرحمن الرحيم
احكام حيض ونفاس
تتبع ونگـارش :
امــیـن الـدیــن» سعـیـدی – سعید افـغــانی«
مدیـــر مطـالعات سـتراتیژیک افغان و
مسؤل مرکز کلتوری دحـــــق لاره-جرمنی
خداوند متعالى فرموده است :
« ويسـئلونك عن المحيض قل هو اذى فاعتزلو ا النسا ء فى المحيض ولا تقر بو هن حتى يطهرن فإذا تطهرن فا توهن من حيث امركم الله . إن الله يحب التوابين ويحب المتطهرين . نسا ؤكم حرث لكم فاتوا حر ثكم انى شئتم وقدموا لا نفسكم واتقوا الله واعلموا انكم ملاقوه وبشر المؤمنين .»( سوره بقره آيات ۲۲۲ و ۲۲۳ )
« از تو در باره ( آميزش با زنان هنگام حيض ) سؤال ميكنند بگو : كه آن نجاست است براى زنان بايد كه از زنان در حــال حيض كناره گيرى كنيد وبا ايشان در حال حيض نزديكى جنسى ننما ئيد تا وقتى كه پاك شوند پس همينكه غسل كردند وپاك شوند ، پس نزديكى كنيد با ايشان از جايى كه خدا به شما امر نموده است . ( وراه طبيعى زنا شويى وو سيله حفظ نسل است ) با آنان نزديكى كنيد هر آيينه خداوند دوست ميدارد توبه كنندگان را ، ودوست ميدارد آنهايى را كه در پى پاك شدن هستند. زنان شما كشتزار شما اند از هر طرف كه خواستيد به كشتزار خود در ائيد ودر صدد پديد اوردن يا دگارى ونسلى براى خود برا ئيد واز خدا پروا كنيد و بدانيد كه شما اورا ديدار وملاقات خواهيد كرد ومؤمنين را بشارت ده »
همانطوريكه ملاحظه فرموديد :
خداوند ( ج) فـرموده است « ويسئلونك عن الميحض قل هو اذى .. » كلمه ( محيض ) مصدر
( حاضت المراة تحيض ) است ، ومعنى آن چنين ميشود :
« حيض جريان خون است كه از شر مگاه زن بدون ولادت وپاركى در حاليكه دارائى صحت است ، خـارج ميگردد » وچون اين مصدر مختص زنان است لذا اسم فاعل آن را مذ كر هم مى آورند ، وميگويند زن حائيض . »
طوريكه ملاحظه فرموديد در آيه متبركه « محيض » را « اذى » معرفى داشته اند ، واين بدين معناى است كه خون كه به عادت زنان متعلق ميگردد ، واز عمل خــــاصى حاصل مى شود كه طبعيت زن در مزاج خون طبعيى زن انجام مـــى دهد ، ومقدارى از خون طبعيى اورا فاسد ، واز حال طبعيى خارج نموده ، وبه داخل رحم مى فرستد ، تا بدين وسيله رحم را پاك كند ، ويا اگر جنين در آن باشد ، با آن خون جنين را غذا دهد ، ويا اگر طفلى بدنيا آمده ماده اصلى براى ساختن شير جهت طفل را آماده سازد.
مفسرين تفسير كلمه « اذى » را به معناى ضرر گرفتند ، ومحيض را هم به معناى جمع شدن با زنان در حال حيض گرفته ودر مجموع در معناى آيه متبركه گفته اند :
« از تو مى پرسند آيا در چنين حالتى جأيز است كه انسان با زن خويش آميزش كند ؟ در جواب آن گفته شود ، اين عمل ضرراست . واين مسله به فهم منطقى هم دقيق است طوريكه اطبا ء هم گفته اند : » طبعيت زن در حال حيض سر گرم پاك كردن رحم، واماده كردن آن براى حامله شدن است ، وجماع در اين حالت اين نظام را مختل مى سازد ، وبه نتيجه اين عمـــل طبعى يعنى بـــــه حمل ( وبــه رحم زن ) ضرر ميرساند. پس « فا عتزلوا النسا ء فى المحيض ، ولا تقر بو هن .. » كلمه « اعتزال » كه جمله « فاعتزلو هن » امر از آن است ، به معناى عزلت گرفتن ، ودورى جستن ازآميزش است . ومراد از اعتزال ترك نزديكى از محل خون است .
سن آغاز حـــيض :
دليلى براى زمانبد ي شروع حيض ( عادت ماهيانه ) وپايان آن در پنجاه سالگى وجود ندارد ، وقول صحيح آنست كه هر وقت زن آن خون معروف نزد زنان را ببيند آن خون ، خون حيض شمرده ميشود :
« ويسأ لونك عن المحيض قل هو أذى » ( البقره : ۲۲۲ ) ودر باره حيض از تو مــــــــى پرسند ، بگو حيض پليدى است . ( دراين جا حكم آيه عموميت داشته وخداوند حكم ( حلال وحــرامي را که از وجود حيض ناشى مى شود) را به وجود حيض وابسته نموده ، وبراى آن سني را تعيين نفرموده است ، پس واجب است كه به آنچه حكم بدان وابسته است كه همان وجود (حيض ) باشد رجوع شود ، پس هر وقت حيض وجود داشته باشد حكم ثابت مى شود وهر گاه وجود نداشته باشد حكم ثابت نمى شود ، بنابر اين هروقت زن حيض را ببيند حائض ( در حال عادت ) است گرچه در سنى كمتر از نه سال وبيشتر از پنجاه سال باشد ، زيرا زمانبدى احتياج به دليل وحال آنكه دليلاي براى زمانبدى وجود ندارد.
اما اكثريت علما كرام وفقها سن آغاز حيض را نه سالگى معرفى داشته اند وبر اين امر معتقد اند كه حيض تا آخر عمر دوام مى يابد . ودليلى براى پايان آن نمى باشد واگر زنى پير هم خون ببيند حيض شمرده ميشود.
امام ابو حنيفه( رحمة الله عليه ) ميفر مايد :« نظر به قول مختار اگر دختر نه ساله خون ببيند در حكم حيض مــــــى باشد وبايد در چنين حالتى روزه ونماز را ترك گويد واين امر تا سن يأ س دوام مى كند وقول مختار آنست كه سن يأس پنجاوپنج سالكى ميباشد واگر زنى بعد از آن سن خونى ببيند حيض شمرده نميشود. مگر در صورتيكه مقدار خون زياد وبه رنگ سياه يا سرخ تيز باشد در آن صورت حيض شمرده ميشود.»
صفات ومـــــدت حيض :
خون حيض آن خون است كه با سوزش برون ميشود ، رنگش به سياهى نزديك بوده وداراى بوى بدى ميباشد .
درشرع هيچ حدى براى حداقل وحد اكثر آن وجود ندارد ومعمولآ در اين مورد به عادت زنان مراجعه مينمايند . ولى فقها وشارعين دين مدت كم حيض را سه روز ، وسط آن پنچ واحد اكثر آن ده شبانه روز معرفى داشته اند . البته آمدن خون در تمام اين مدت شرط نبوده بلكه وجود خون در اول موعد كفايت مى كند واگر در ميان طهارت واقع شده وباز خون ببيند هريك بصورت عليحده حيض پنداشته ميشود.
از ربيع بن صبيح ( رض ) روايت شده كه از انس ( رض ) شنيد كه ميگفت :
« لا يــكون الحيض اكثر من عشرة » ( دار قطنى ) « نيست حيض بيشتر از ده روز » واحناف بر اين امر معتقد اند كه : « هر گاه بر حائض حداعظم مدت حيض كه ده روز است بگذرد جماع قبل از بند شدن خون وقبل از غسل جأيز است اما غسل قبل از جماع مستحب است .»
اگر خون بعد از حد اكثر عادت وقبل از حد اعظم مدت حيض قطع گردد قبل از غسل جماع جأيز نيست ودر صورت عدم موجوديت آب تيمم نموده وبه آن نماز بگذارد. احتياط جماع نكردن با حائض قبل از غسل است هر چند خون بعد از حد اعظم مدت حيض قطع گرديده باشد.
حيض مانع چه اعمالى ميشود:
حيض از نماز ، روزه ، داخل شدن به مسجد ، قرائت ولمس قرآن مجيد ، طواف وجماع منع مى كند.
روزه حائض :
حائض هر زمانى كـــه از حيض پاك شود روزه فــوت شـــده را به اساس فرموده پيامبر صلی الله علیه وسلم قضا بياورد .
از معاذ ه روايت است : « سأ لت عائشة فقلت : ما بال الحائض تقضى الصوم ولا تقضى الصلاة قالت : كان يصيبنا ذلك مع رسول الله صلى الله عليه وسلم فنؤمر بقضا ء الصوم ولا نؤمر بقضا ء الصلاة » ( از عا يشه ( رض ) سؤال كردم چرا حائض روزه را قضا مى گيرد ولى نماز را قضا نمى آورد ؟ عــــــائشه گفت : زمان رسول الله صلى الله عليه وسلم ، دچار حيض مى شديم ، به قضا ى روزه امر مى شديم ولى به قضاى نماز امــــر نمى شديم » ( صحيح امام مسلم : ۳۳۵ / ۲۶۵ / ۱ ) ، ( صحيح امام بخارى ( فتح البارى ) : ۳۲۱ / ۴۲۱ / ۱ ) ، (سنن الترمذى : ۱۳۰ / ۸۷ / ۱ ) ، ( سنن ابو داود ( عون المعبود ) : ۲۵۹ /۱ / ۴۴۴ ) ، ( سنن ابن ماجه : ۶۳۱ / ۲۰۷ / ۱ )
نمازحائض :
همه علماء بر اين راي اند كه نماز هاى ترك شده در وقت حيض احتياج به قضا ندارد . اما اگر بعد از پايان حيض به اندازه خواندن يك ركعت هم فرصت داشته باشد نماز آن وقت را بايد ادا نمايد .
داخل شدن حائض به مسجد :
ماندن زن حا ئض به مسجد جائز نيست . اما گوش دادن به ذكر وقرائت قرآن عظيم الشان در جائى خارج از مسجد بوسيله بلند گو مانعى ندارد. زيرا جائز است كه زن در حالت قائدگى به ذكر وقرائت قرآن گوش فرا دهد ، طوريكه حضرت بى بى عايشه رضي الله عنها حائض بود در خانه خود پيامبر صلى الله عليه وسلم قرآن را تلاوت مى نمود وبى بى عايشه آنرا گوش ميداد. ولى براى زن حائض جاىز نيست ، كه در مسجد براى گوش دادن قرآن وذكر باقى بماند .
در حديث شريف آمده است كه پيامبر صلى الله عليه وسلم در حج الوداع هنگاميكه از حائض بودن صفيه رضى الله عنها باخبر شد وفكر مى كرد صفيه هنوز طواف افاضه نكرده است ، فرمودند : آيا مارا در انتظار خواهد گذاشت ؟ گفتند : صفيه طواف افاضه را به اتمام رسانده . واين دال برآن است كه در حال قاعدگي ماندن در مسجد گرچه براى عبادت هم باشد جائز نيست .
ودر روايت آمده است كه پيامبر صلى الله عليه وسلم دستور فــرموده اند كه زنان براى نماز وذكر به مصلى عيد بروند ، ولى زنان حائض بايد از مصلى كناره گيرى نمايند.
سبب حيــــض :
ام المؤمنين بى بى عائشة ( رض ) روايت نموده كه پيامبر اسلام در مورد حيض فرمود :
« إن هذا امــر كتبه الله تعالى على بنات آدم »( متفق عليه »( حيض امريست كه خداوند تعالى بر دختران آدم لازم كرده است .)
نظريات مذاهب مختلف در مساله محيض
در مساله محيض يهودي ها شدت عمل را بخرچ داده اند ، مردان يهودى در حال حيض زنان ، حتى از غذا وآب ومحل زندگى وبستر زنان دورى مـى كردند ، ودر تورات نيز احكامى سخت در باره زنان حا ئض وكسانى كه در محل زندگى ودر بستر وغيره با ايشان نزديكى مى كنند وارد شده است .
اما نصارا ، در مذهب خويش هيچگونه حكمى را درمورد جماع ونزديكى با زنان ، ذكر نه نموده اند . حالت مشركين عرب نيز در همين وضع بود ، ولى ساكنين مدنيه ودهات اطراف آن ، از اين كار اجتناب مى كردند ، واين بدان جهت بود كه اداب ورسوم يهوديان در ايشان سرايت كرده بود وهمان سخت گيرى هاى يهود را در معاشرت با زنان حائض معمول ومراعت مى داشتند ، و اما ساير اعراب ، حتى اين عمل را مستحب هم ميدانستند ، مى گفتند جماع با زنان در حال حيض باعث مى شود فرزندى كه ممكن است در نطفه بوجود ايد خوانخوار باشد ، وخونخوارى در ميان عده اى از عشاير اعراب صحرانشين صفت خوبى به حساب ميرفت.
جـمـاع در هنگا م حيض :
شريعت اسلام بر اساس حكم قران عظيم الشان جماع در هنگام حيض را منع و حتى حرام اعلام نموده ، و پيروان خويش را از آميزش در حال حيض منع نموده است .
دين اسلام بــــــه صراحت تــــام به پيروان خويش هدايت داده است تا « از زنان در حال حيض كناره گيرى نمايد. » ولى در ساير معاشرت بازنان حـــــــائض راه وسط وميانه را نه افراط يهوديت ونه تفريط نصارا را در پيش گرفته ، وبه پيروان خويش هدايت داده است كه در هنگام عادت زنان از محل ترشح خون با زنان خويش نزديكى نكنند. ولى از ساير تمتعات ميتواند مستفيد گردند.
همه علما بر اين راي اند كه جماع مرد با همسر خود در حال حيض حرام است ، وبر زن واجب است كه همسر خود را از اين عمل باز دارد وبا آن مخالفت ورزد كه با در خواست شوهر ش در اين مورد موافقت نكند زيرا اطاعت از مخلوق در مقابل مخالفت با خالق جائز نيست .
امام نووى رحمة الله در شرح مسلم ( ۲۰۴ / ۳) ميفرمايد : اگر مسلما نى معتقد به جواز آميزش با حائض در فرجش ( از راه طبيعى ) باشد ، كافر ومرتد مى شود ؛ واگر كسى اين كار را انجام دهد ومعتقد به حلال بودن آن نباشد اگر فراموش كرد يا از وجود حيض خبر نداشت يا ندانست كه حرام است يا كسى به زور او را وادار به اين كار كرد ، هيچ گناهى بر او نيست وكفاره هم ندارد ؛ اما اگر عمدٱ وبا اگاهى از فرا رسيدن حيض تحريم آن وبا اختيار ، با زن حائض آميزش كرد مر تكب گناهى كبيره شده است ، امام شافعى هم بـه كبيره بودن آن تصريح كرده است . بر او واجب است كه تو به كند ، ودر وجوب كفاره براو دو نظر وجود دارد . در حديث ابن عباس ( رض ) آمده است كه : پيامبر صلى الله عليه وسلم در باره مردى كه با زن حائض خود آميزش كرده بود ، فرمودند :
« يتصدق بد ينا رأو نصف دينار » ( يك يا نصف دينار صدقه دهد ) .
( صحيح سنن ابن ماجه : ۵۲۳ ) ،( سنن ابو داود : ۲۶۱ / ۴۴۵ / ۱ ) ، ( سنن نسائى : ۱۵۳ / ۱ ) ، ( سنن ابن ماجه : ۶۴۰ / ۲۱۰ / ۱ )
مختار بودن شخص ( در پرداخت نصف دينار يا يك دنيار ) كه در حديث آمده به تفاوت بين اول حيض وآخر آن بر مى گردد . به دليل حديث موقوفى كــه از ابن عباس روايت است كه :
« إ ن أصابها فى فور الدم تصدق بدنيار وإن كان فى آخر ه فنصف دينا ر» ( اگر در ابتداى حيض بــــــا او آميزش كـــرد يك دنيار واگر در آخر حيض با او آميزش كرد نصف دينار صدقه بدهد .) ( صحيح سنن ابو داود : ۲۳۸ ) ، سنن ابو داود( عون المعبود ) : ۲۶۲ / ۲۴۹ / ۱)
نظر اطبا ء در مورقرابت جنسى در مدت حيض
طب امروزى بر اين امر معتقد است كه : « دوره حيض با وصف آنكه يك امركاملآ طبعيى ميباشد براى زنان موجب درد هاى مختلف ميگردد . در زمان حيض عادتٱ دگرگونى هايى در مزاج زنان به مشاهد رسيده ، در تمام بدن احساس كرفتگى نموده ودر د هاى شديدى را در كمر احساس مى نمايند .
بر علاوه درد هاى ديگرى نيز ديده ميشود كه همه در ذات خود از جمله اعراض حيض به حساب ميرود. اگرچه از لحاظ علمى حيض را نميتوان مرض مسما نمود اما خطرات آن از مرض كمتر نيست زيرا زن درد هاى در دوران حيض احساس مى كند كه به ضعف شديد جسمانى مبتلا ميگردد . وبرخى از اوقات شدت اين درد ها در عده از زنان موجب ايجاد قولنج ها گرديده وزياتر وقت با اعراض هيسترى همراه گرديده وبه بيهوشى مى انجامد.
هـــــدف از توضحي اين نكات به منظور آنست كه فقط زن است كه در معرض تمام اين مشكلات قرار گرفته است. همچنان كلمه « آذى » كه در آيه متبركه ذكرى از آن بعمل امده است مفهوم پليدى خون وكثافت محل را ميرساند كه مرد مهذب را به دورى از آن واميدارد.
بايد تذكر داد كه تر شحات بدن انسان به دونوع تقسيم ميگردد : يكى از آنها داراى فايده وبه نفع جسم انسان است ، مانند تر شحاتى كه به هضم غذا ويا تناسل وتولد كمك مينايد ويا تر شحات كه داخلى كه جهاز وبا فتهاى جسم را تنظيم ميكند اين نوع تر شحات براى حيات و دوام آن ضرورى ، وبدون ضرر مى باشد.
نوع دوم تر شحاتى است كه بدون فايد است ولازم آن را از جسم دور ساخت ، اگر اين مواد كه سمى است در بدن باقى بماند ، به جسم زيان ميرساند . مانند ادرار ومدفوع ، عرق وحيض و…
خـــون حيض كه خون فاسد ونجسى است ، از جمله ترشحات مضره بحساب آمده و بايد از بدن خارج گردد ، اين خون دارائى ميكرو بهائى است كه نه تنها موجب درد ها براى زن ميشود بلكه اگر عمل جنسى در اين مدت صورت بپذيرد موجب التهابات حــــــاد اعضاى تناسلى مـــــرد نيز ميگردد. زيرا ميكروب بداخل قنات بولى راه يافته وبعضٱ مثانه وهر دو حالب را نيز مصاب مى سازد ؛ ودر برخى از اوقات التهابات به غده كوبر ، پروتستات ، غده هاى توليد كننده منى ، خصيه ها وبريخ نيز سرايت ميكند.
التهاب قنات بولى موضوع ساده نيست بلكه درد هاى وعوارضى برشخص مى گذارد كه طاقت فرسا ميباشد. وبرخى از اوقات همين التهابات مانع دفع ادرار ميگردد . ويا هم انسان را به درد هاى شديد مواجه مى سازد ؛كه تحمل ناپذير است. اين التهابات با افرازات شديد مذى همراه بوده كه در حالات پيشرفته با خون توأم ميشود. وموجب تب، لرزه ودر نهايت موجب ضعف جسمى ميگردد. اگر اين التهاب مجرى خلفى را مصاب سازد اندازه چرك با خون اميخته گرديد و زمينه ادرار را به مشكلات مواجه ساخته وانسان به درد هاى شديد مواجه ميگردد ، جسم ضعيف شده ومــــــــوجب كم اشتها ى ميگردد ، واكثرٱ اين وضعيت با تب وسرعت ضربان قلب دوام مى يابد ودر زياتر از موارد به مرض مزمن مبدل ميگردد وخطرات ديگرى را از جمله التهابات حشفه وقلفه را بوجود اورده ، ودر نهايت در بسيارى موارد موجب عمليه قطع ذكر مى انجامد تا از مسموم شدن ساىر بدن جلو گيرى بعمل ايد.
آنچه تا اكنون ذكر نموديم به سبب التهاب بيسط در مجرى بولى ميباشد وبعيد نيست كه اگر التهاب به حالب ها وقاعده كليه ها سرايت كند و مانع پايين شدن بول گردد اين عمل در قدم نخست موجب تسمم خون شده وخطر حتمى مرگ در قبال دارد.
خواننده محترم توجه فرمائيد !
در فوق ملاحظه نموديم كه چگونه علم پزشكى بدنبال قرآن حركت ميكند واز نور هدايتش استفاده مينمايد وبه حقانيئت دستورات آن اعتراف ميكند.
معنا ومفـــهوم طهارت :
« حتى يطهرن فاذا تطهرن فــــــاتوهن من حيث امر كم الله » طهارت يعنى پاكى . ودر مقا بل طهارت نجاست قــرار دارد . انسان هر چه را كه ميخواهد وطبعيتش به آن تمايل پيدا ميكند ودر آن فايده را سراغ ميكند ، وبه اثر فايد كه در آن سراغ مى يابد ، به آن تمايل ميكند طهارت است واز آنچه كه انسان وطبع انسانى از آن متنفر ميگردد نجاست ميباشد .
دين اسلام معناى طهارت ونجاست را معتبر شمرده وقوانين را براى طاهر ونجس وضع نموده است .
در آيه متبركه « ولاتقربو هن حتى يطهرن» مفهوم طهارت را پاكى از حيض دانسته است. يعنى زمانيكه جريان خون از زنان قطع گردد. ودر جمله « فاذا تطهرن » را به دومعناى ، به معناى شستن محل خون ويا به معناى غسل كـــــــــــردن مورد ترجمه وتفسير قرار داده است.
همچنان شريعت اسلام تعدادى از اشيا را نجس قلمداد نموده وپيروان خويش را به دورى از آن هدايت فرموده است. كه يكى از آنها همان خون حيض است. در جمله « فـاتـوهن مـن حيث امر كم الله» امرى است كه تنها جواز را مى رساند ، ودلالت بر وجـــوب ندارد ، چون بعد از نهى واقع شده ، ومى خواهد بطور كنايه بفهماند : بعد از پاك شدن ، ويا غسل كردن زن ، نزديكى كردن با او جأيز است . امورى كه در حال حيض مباح است :
از انس بن مالك (ر ض ) روايت است كه : « زنان يهود زمانيكه دوره حيض شان فرا ميرسيد ، آنان را از خانه بيرون ميكردند واز خوردن ونوشيدن با او دورى مي نمودند ، صحابه كرام اين مساله را از پيامبر( ص) پرسيدند . در جواب سؤال صحابه اين آيه متبركه نازل شد:
« ويسأ لونك عن المحيض قل هو أذى .. » تــــا آخر آيت ، پيامبر ( ص) بعـــــد از قرائت اين آيه متبركه فرمود :
« با زنــــان حايئض در يك خانه زندگى كنيد وهر كارى ديگرى را انجام دهيد الا جماع » ( اين حديث را مسلم ، نسائى ، ابو داود ، ترمذى ، وابن ماجه روايت كرده است . )
زنان شما گشتزار شما اند ؟
« نساؤكم حرث لكم ، فاتو حرثكم انى شئتم » ( زنان شما كشتزار شما اند پس بياييد به كشتزار به هر نوعى كه خواهيد ) كلمه « حرث» مصدر وبه معناى زراعت است ، ومانند زراعت بر زمينى هم كه در آن زراعت مى شود اطلاق مى گردد. مثلآ ميگويند : « اين گندم گشت وزرع فلان انسان است» وهمچنان معمول است كه ميگويند : « اين زمين زراعتى فلان شخص است » وكلمه ( انى ) از اسماى شرط است ، كه مانند كلمه » متى « در خصوص زمان استعمال مى شود ، البته گاهى در مكان هم بكار مى رود .
حالا اگر در آيه متبركه به معنى مكان استعمال گردد معناى آيه عبارت است : « شما به گشتزار خود داخل شويد ، از هر محلى كه خواستيد » ، واگر به معناى زمان مورد استعمال قـرار گيرد، معناى آن چنين ميشود : « شما هر وقت خواستيد به گشتزار خود برويد. ولى مكان آنرا زنان انتخاب ميكند ، نه مردان . »
خلاصه به هر معناى كه باشد مى خواهد اطلاق را بر ساند ، مخصوصٱ با قيد « شئتم » اين اطلاق روشنتر به چشم مى خورد ، وايـــــن همان مانعى است كه نمى گذارد جمله « فاتو حر ثكم » دلالت بر وجوب كند ، چون معنا ندارد عملى را واجب كند وبه تعقيب اختيار انجام آن را به خود واگذار كند.
اگر به حاصل كلام در معناى آيه متبركه « نساؤكم حرث لكم » توجه نمايم در خواهيم يافت كه نسبت زنان به جامعه انسانى نسبت كشتزار است به انسان كشت كـار ، همانطوريكه كشتزار براى بقاى بذر لازم است ، واگر نباشد بذرها به كلى نابود مـى شود ، وكشت كار ، وديگر غذاى بـــــراى حفظ حيات وابقاى آن نمى ماند ، همچنان اگـر زنان نباشد نوع انسانى دوام نمى يابد ، ونسلش قطع مى شود ، بلى خداوند (ج) تكون وپديد امدن انسان وبا به عباره ديگر امدن انسان را خداوند تنها در رحم مادران قرار داده ، ودر مقابل طبعيت مردان را طورى قرار داده است كـــــــه متمايل بسوى زنـان باشد . ودر بين هـر دو جنس انسانى ( مرد وزن ) مودت ورحمت بر قرار بوده وبه اثر همين جذبه وكشش وسيله باشند براى بقاى نسل انسانى . زنان شما كشتزار شما اند پس بيايد به كشتزار خود به هر نوعى كه خواهيد . اين معنا را ميرساند كه ميتوانيد با زنان خود چه از طريق پيش رو وچه از طريق پشت سر و چه به شكل خوابيده وياهم بشكل ايستاده چـــــــه شب باشد وچه روز ، جماع نمايد ، ولى در همه اين احوال از مجراى فرزند مجراى كه فرزند در آن تكوين مى يابد، ودر جاى كه نطفه ذرع ميگردد ، وطفل از آن بدنيا مى آيد. بايد به كشتزار كه همان فرج زن است . در محل كه « من حيث امر كم الله »( در محل كه خالق تو امر نموده است ) داخل گرديد.
دبر وعقب زن هيچ وقت كشتزار نبوده وداخل شدن به ان به اساس حكم صريح قرآنى حرام ميباشد. « فأ توهن من حيث أمركم الله » پس نزديكى كنيد با ايشان انطوريكه خداوند (ج) امر نموده است .( بقره آيت ۲۲۲ )
همچنان پيامبرصلی الله علیه وسلم فرموده است : « لا تأتو النسا ء فـــــى أدبارهن »( نياييد زنان را در دبر هاى شان )( احمد ، ابن ماجه وترمذى )
از حضرت ابو هر يرة ( رض ) روايت شده كه پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود :
« ملعون من أتى إمرته فى دبر » ( لعنت شده بر كسيكه بيايد زن خود را در دبرش )( احمد واصحاب سنن )به سند صحيح روايت گرديده كه حضرت عمر ( رض) به پيامبر صلی الله علیه وسلم گفت :« حـولت رحلى البارحه »( يعنى وارونه كردم با رخويش را ديشب ) پس پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: « أقبل وأدبر وأتق اليحضة والدبر »( بيا از جـانب پيش واز جانب پس وپر هيز كن از وطى زن در حالت حيض ودر دبر )( احمد )
بدون شك كه ضرر جماع شخص با زنش در دبر كمتر از خطر جماع در حال حيض يا نفاس نيست.
نــفــاس چيست
نفاس خونى است كه بعد از ولادت يا بعد از خروج اكثريت حصه طفل ( ولو سقط هم باشد) از شر مگا ه زن خارج ميشود.
حد اعظم مدت نفاس چهل روز ، حد اقل ندارد وثبوت آن به نشا نه ء ديگرى غير از ولادت محتاج نيست . ( امــــــــام شافعى ( رح ) حد اعظم مدت نفاس را شصت روز وحــــد اكثر آنرا چهل روز معرفى داشته است در حاليكه امام مالك حد اعظم نفاس را شصت روز معرفى نموده است . از أم سلمه ( رض) روايت است : « كانت النفسا ء تجلس على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم أربعين يوما »« نفسا ء » ( زنانى كه وضع حمل مى كنند ) زمانى پيامبر صلى الله عليه وسلم چهل روز مى نشستند ( يعنى نماز وروزه را داد نمى كردند )( صحيح سنن ابن ماجه ، (۵۳۰ ، ) سنن ابو داود ( عون المعبود) : ۳۰۷ / ۵۰۱ / ۱ ) ، ( سنن الترمذى ) ۱۳۹ / ۹۲ / ۱ )( سنن ابن ماجه ۶۴۸ / ۲۱۳ / ۱ )
استحـــــاضـــــه :
استحاضه عبارت از جارى شدن خون از قسمت پايين رحم در غير وقت حيض ونفاس پس هر خونى كه بيشتر از مدت حيض يا نفاس ويا كمتر از حد اقل آن ، ياقبل از سن حيض كه نه سالگى است ، بيايد استحاضه ميباشد . قبل از سن حيض كه نه سالگى است ، بيايد استحاضه ميباشد .
يادداشت :
اگر زن مستحاضه اى بالغ شد وتوانايى تشخيص دادن ( خون حيض وغير آن ) را نداشت ، بــــــــه عادت رايج در زنان ( خويشاوندش ) مراجعه كند ، به دليل فرموده پيامبر صلى الله عليه وسلم به حمنه بنت جحش :« إنما هذ ه ركضة من ركضات الشيطان فتحيضى ستة أ يام أو سبعة فى علم الله ، ثم اغتسلى ، حتى إذا رأ يتأ نك قد طهرت واستنقيت فصلى أربعا وعشرين ليلة أ و ثلا ثا وعشرين وأ يا مهن ، وصومى فإن ذلك يجزيك وكذلك فافعلى فى كل شهر ، كما تحيض النسا ء وكما يطهر لميقات حيضهن وطهرن »« اين ضربه اى از ضر بات شيطان است ، وتو شش يا هفت روز را (خدا مدت آن را مى داند ) حيض حساب كن ، سپس وقتى ديدى كه پاك شدى ، غسل كن ، بيست وچهار يا بيست وسه شبانه روز نماز بخوان وروزه بگير ، اين تو را كفايت مى كند ، ودر هر ماه اينچنين عمل كن ، همانطور كه زنان در او قات مشخصى حيض وپاك مى شوند » .
( سنن ابود داود ( عون المعبود ) : ۲۸۴ / ۴۷۵ / ۱ ) ، سنن الترمذى : ۱۲۸ / ۴۷۵ / ۱ ) ، ( سنن ابن ماجه : ۶۲۷ / ۲۰۵ / ۱ )
استحاضه بر شش نوع ميباشد :
كمتر از حداقل حيض ، بيشتر از حد اعظم حيض ، بيشتر از حد اعظم نفاس ، بيشتر از عادت وحد اكثر حيض و نفاس .
در حديث از ام الؤ منين عائشة ( رض ) روايت است كه پيامبر اسلام فرموده است :
« المستحاضة لا يغشا ها زوجها »( زنيكه در استحاضه است جماع نكند با او شوهرش ) چون در استحاضه اذيت است پس جماع مانند حالت حيض حرام ميباشد زيرا حق تعالى علت منع جماع با حائض را اذيت قرار داده واذيت در استحاضه نيز موجود است پس حرمت آن ثابت است .
ولى مذهب جمهور علما مستند به حديث اكرمه ( رض) كـــــه گفت است :« كانت أم حبيبه تستحاض وكان زوجها يغشا ها » ( ام حبيبه استحاضه ميبود وشوهرش با او جماع ميكرد. )
احكام مستحاضه :
آنچه بر زن حايض حرام مى شود بر مستحاضه حرام نيست . ولى بر زن مستحاضه واجب است كه بــــراى هر نمازى وضو بگيرد ؛ به دليل فرموده پيامبر صلى اله عليه وسلم به فاطمه بنت أبى حبيش : « ثم تو ضي لكل صلاة »( سپس براى هر نمازى وضو بگير )(صحيح سنن ابن ماجه : ۵۰۷ )، (سنن ابو داود( عون المعبود ) : ۱۹۵ /۴۹۰ / ۱ ( سنن ابن ماجه : ۶۲۴ / ۲۰۴ / ۱ )
سيلان الـــرحم :
سيلان الرحم عبارت از حـــــــالت است كه :
از فر ج زن رطوبتى به رنگ سفيد يا زرد بطور مرتب وپيهم خارج ميشود . احكام سيلان الرحم مانند احكام استحاضه ميباشد.
زن مبتلا به سيلان الرحم بايد نماز بخواند ، روزه بگيرد وقرآن را تلاوت كند . البته براى هر نماز وضوى جداگانه گرفته هنگام استنجا ء فرج خود را خوب پاك بشويد.
حسن خا تمه :
در اخير اين رساله كوچك منحيث حسن خاتمه از پروردگار با عظمت ميخواهم كه نوشته كوچكم را كه براى رساندن كمك به خواهران وبرادران متدين خويش تحرير داشته ام به در بار خــــــويش مورد قبول قرار داده وبه واسطه آن اجرى را برايم نصيب نمايد واز گناهم بگذرد .« يوم لاينفع مال ولا بنون إلا من أتى الله بقلب سليم »( روزى كه مال وفرزندان نفعى نمى رساننند مگر با قلب سليم به حضور خدا رسيده باشد ) .
واخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
منــابـع عمده :
روح الدين الاسلامى : عفيف عبد الفتاح طباره تفسير كابلى صحيح مسلم ، صحيح بخارى و رياض الصالحين اركان ، شرايط واحكام نكاح تأ ليف :مولوى داكتر محمد سعيد « سعيد افغانى» متوفى هفت حوت سال ۱۳۶۳
نام مقاله : احكام حيض ونفاس
تتبع ونگارش : امین الدین « سعیدی »
مـدیـر مرکز مطالعات ستراتیژیکی افغان و
مسؤل مرکز فرهنگی دحق لاره – جرمنی
ادرس ارتباطي : بريښنا ليک :