سوال از مردم برای چه کسی حلال است؟
تتبع ونګارش: امين الدين ( سعيدي )
مدير مسؤ ل بولتين دحق لاره جرمني
عَنْ حُبْشِيِّ بْنِ جُنَادَةَ السَّلُولِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَهُوَ وَاقِفٌ بِعَرَفَةَ أَتَاهُ أَعْرَابِيٌّ فَأَخَذَ بِطَرَفِ رِدَائِهِ فَسَأَلَهُ إِيَّاهُ فَأَعْطَاهُ وَذَهَبَ حَرُمَتْ الْمَسْأَلَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ لِغَنِيٍّ فَعِنْدَ ذَلِكَ وَلَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ إِلَّا لِذِي فَقْرٍ مُدْقِعٍ أَوْ غُرْمٍ مُفْظِعٍ وَمَنْ سَأَلَ النَّاسَ لِيُثْرِيَ بِهِ مَالَهُ كَانَ خُمُوشًا فِي وَجْهِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَرَضْفًا يَأْكُلُهُ مِنْ جَهَنَّمَ وَمَنْ شَاءَ فَلْيُقِلَّ وَمَنْ شَاءَ فَلْيُكْثِرْ " (جامع الترمذی)
از حُبَیش بن جناده سلولی رضی الله عنه روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم در حجة الوداع در حالیکه در عرفات ایستاده بود، پس مرد اعرابی آمد، و از گوشهء چادر شان گرفت، و از ايشان خواست که آن چاد را به او بدهند، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم چادر خویش را به آن مرد اعرابی داد، و او رفت. آنگاه سؤالگری حرام قرار گرفت، پس رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: برای مرد ثروتمند، و برای مرد تنومند سالم سوالگری حلال نیست، مگر کسی که با فقر بسیار سخت، ویا با قرض بسیار گران روبرو شود، وهر که به سوی مردم دست سوال دراز کند تا (ازين طريق ) بر مال خويش بیفزاید، (این عمل او) روز قیامت به صورت خراشه ها در چهره اش، و سنگ تفتیده و بریان کنندهء می دراید که آنرا از دوزخ می خورد، پس هر که خواسته باشد، ازآن بکاهد، و یا برآن بیفزاید. (به روایت ترمذی)
بحث لغوی:
1. { الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ لِغَنِيٍّ} : مراد از غنی درین حدیث همان کسی است که واجد نیازمندیهای اساسی اش که عبارت از طعام، لباس و خانه است، باشد، و کسی که مالک نصاب زکات بوده باشد، به طریق اولی در مفهوم حدیث داخل است.
2. { لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ }: یعنی کسیکه از لحاظ فزیکی و عقلی صحیح و سالم بوده ومبتلای هیچ نوع ناتوانی و بیماری ای نباشد که مانع کسب و کار او گردد.
3. { لِذِي فَقْرٍ مُدْقِعٍ }: فقیر: کسی را گویند که هیچ چیز در اختیار ندارد، و مسکین کسی را گویند که مقدار چیزی در اختیار داشته باشد. و امام شافعی –رحمه الله – این دو کلمه را همین گونه تفسیر نموده اند.
و "الفقر المدقع" : فقر شدید.
4- { أَو غُرْمٍ مُفْظِعٍ }، الغرم: وام، يا چيزی که پرداخت آن بر ذمهء انسان لازم باشد. "المفظع": بسيار شديد.
ومقصود حدیث اينست که علاوه بر فقير کسیکه سؤال برای او جایز است شخصی است که پرداخت دين بسیار ثقيل بر ذمهء او باشد.
4. لِيُثْرِيَ بِهِ مَالَهُ: بر مالش بيفزاید.
5. خُمُوشًا : مفردش "خمش" خراش را گویند.
6. رَضْفًا : سنگهای تفتيده و بسيار سوزان
مطلب حدیث:
1- اسلام در مورد اينکه فرد مسلمان تنها با اعتماد بر الله و سپس بر نفس خود، زندگی آبرو مندانهء را دارا باشد، اهتمام بسیار جدی نموده است. به این اساس تا هنگامیکه انسان توان کار و کسب را داشته باشد، برایش درست نیست که کار را کنار گذاشته در حصول ما یحتاج زندگی اش خود را بار دوش دیگران سازد، و يا اینکه بدون ضرورت و به غرض استکثار و بلند بردن سطح ثروت خود دست به سؤالگری بزند، وهرکه چنین کاری را مرتکب شود، چنین شخص را الله تعالی علاوه برآنکه در دنیا به ذلت وخواری گرفتار مي سازد، در آخرت نیز عذاب درد ناکی در انتظارش قرار دارد.
{عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَكَثُّرًا فَإِنَّمَا يَسْأَلُ جَمْرًا فَلْيَسْتَقِلَّ أَوْ لِيَسْتَكْثِرْ}
از ابو هريره رضی الله عنه روایت است که او گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: هر که به غرض آنکه بر مال خویش بیفزاید از مردم مالهایشان را سؤال کند، آتش پاره ای را سؤال ميکند، پس از آن بکاهد، و یا برآن بیفزاید".
و چون محبت جمع سرمایه، در نهاد و فطرت انسان جای دارد، چنانچه الله تعالی در سورهء الفجر آيه /20/ میفرماید: {و تحبون المال حبا جما} ترجمه: و اموال و دارائی را بسيار دوست ميداريد". و در سورهء عاديات آيهء/8/ می فرماید: {و إنه لحب الخیر لشديد} ترجمه: و علاقهء شديد به دارائی و اموال دارد".
پيغمبرصلی الله علیه وسلم فرموده اند:
{ لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادٍ مِنْ ذَهَبٍ أَحَبَّ أَنَّ لَهُ وَادِيًا آخَرَ وَلَنْ يَمْلَأَ فَاهُ إِلَّا التُّرَابُ وَاللَّهُ يَتُوبُ عَلَى مَنْ تَابَ}
"آدمی زاد اگر وادی پر از مال داشته باشد، البته در طلب وادی ديگری خواهد شد، و دهان آدمی زاد را جز خاک پر نمیکند، و الله توبهء کسی را که توبه کند می پذیرد". (به روایت صحیح مسلم)
2- انسان هر چند سالخورده هم شود، محبت مال ازوی دور نمی شود، بلکه با بلند رفتن سن و سال ، انسان اگر نيازی به مال هم نداشته باشد، بازهم علاقه مندی اش به آن در وی بیشتر میگردد.
و چون این امر در انسان غريزه است، لذا اسلام نمی گزارد که پیروانش اسیر شهوات و غرایزشان شوند و به هرجهتی که سوق شان دهد، به همان سو حرکت کنند، بلکه اسلام با بکاربستن شیوه ها و وسایل مختلف در جهت تهذیب و اصلاح غرایز پیروانش می کوشد، تا همانند حیوانات که تابع و منقاد غرایزشان هستند، نشوند.
از جمله غرایزی که اسلام در جهت اصلاح آن گام برداشته است، غریزهء محبت و دلدادگی به ملکیت است. لذا اسلام درين راستا می کوشد تا از سیطرهء محبت مال بر زندگی مردم جلوگیری کند، و برای آنکه محبت مال به زبونی و ذلت مسلمان و یا طغیان و سرکشی او نیانجامد، اسلام سعی میورزد تا از سلطه و تأثیر آن بر نفس بکاهد، زیرا در غیر آن، نفس انسانی به طغیان و ظلم که لازمه سرمایه اند، ميلان میکند. الله تعالی میفرماید:
{کلا إن الإنسان لیطغی أن رأه استغنی} (سورهء العلق: 6،7) ترجمه: قطعا انسانها سرکشی و تمرد می آغازند".
3- این امر مبرهن است که اسلام اصول و ضوابطی را وضع نموده است که توسط آن از سیطره مال بر زندگی مسلمان جلوگیری میکند، و از بردگی مال او را چنان آزاد میسازد که مال تنها در دست و تصرف او قرار می گیرد، نه در قلبش، و وسیله ای برای سعادت و کامرانی بشر میگردد، به این ترتیب مال و ثروت، فرد مسلمان را بر طغیان و تجاوز نمی انگیزد، بلکه او را بران می دارد تا سپاس الله تعالی که صاحب و مالک حقیقی مال و ثروت و سایر نعمتها است، بجا آورد.
4- اسلام با مال و ثروت چنانکه برخی میپندارند، بغض نمی ورزد، ولی آنچه که اسلام مکروه و ناپسند میداند مالی است که سبب سرکشی و طغیان انسان گردد، و اینکه انسان بنده و بردهء مال گردد، در اسلام سخت نکوهيده و مذموم است، چون انسانی که بردهء مال گردد، سعی میورزد تا از هرطریقی که ممکن باشد آنرا بدست آرد، علاوه برآنکه از ادای حقی که دیگران در مال او دارند، شانه تهی میکند، اینجاست که چنین مال اسباب بدبختی بشریت را فراهم می آورد.
دلیل آنکه اسلام خلاف مال و ثروت نیست، اینست که اسلام نه تنها به کسب و کار دستور داده است، بلکه به اشکال و شیوه های گوناگون به آن تشویق نیز نموده است، از نظر اسلام کار حتی اگر طاقت فرسا هم بوده باشد، نسبت به بیکاری و بار دوش دیگران شدن، بهتر است، واینکه در اسلام پاداش اعمال – در صورتیکه مسلمان را به مقصودش وصل کند – به قدر تکلیف و مشقتی است که او متحمل میگردد.
{ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَأَنْ يَغْدُوَ أَحَدُكُمْ فَيَحْطِبَ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَتَصَدَّقَ بِهِ وَيَسْتَغْنِيَ بِهِ مِنْ النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ رَجُلًا أَعْطَاهُ أَوْ مَنَعَهُ ذَلِكَ فَإِنَّ الْيَدَ الْعُلْيَا أَفْضَلُ مِنْ الْيَدِ السُّفْلَى وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ}
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که او گفت: رسول الله صلی الله علیه وسلم را شنیدم که میگفت: اینکه یکی از شما (به صحرا) برود، و بر پشتش هیزم بياورد، (و آنرا به فروش برساند) پس بدينطریق صدقه دهد، و به آن خود را از مردم بی نیاز سازد، این کار برایش بسی بهتر ازانست که از مردی سؤال کند – و آن مرد برایش (چیزی) بدهد و یا ندهد – ، زیرا دست برتر (دست دهنده) نسبت به دست پايین (دست گیرنده) بهتر است، (و هنگام صدقه دادن) به کسی آغاز کن که نفقه اش بر دوش تو است". (به روایت صحیح مسلم)
5- اسلام بنده مسلمان را در برابر کسب و کارش به اجر و پاداش وعده داده است ، در صورتیکه مقصودش رضای الله، و پاک و بی آلایش نگاه داشتن خود و پاک نگاه داشتن اهل و عیالش از سؤالگری و از حرام بوده باشد؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم به سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه فرمودند:
{ إِنَّكَ أَنْ تَدَعَ وَرَثَتَكَ أَغْنِيَاءَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تَدَعَهُمْ عَالَةً يَتَكَفَّفُونَ النَّاسَ فِي أَيْدِيهِمْ وَإِنَّكَ مَهْمَا أَنْفَقْتَ مِنْ نَفَقَةٍ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ حَتَّى اللُّقْمَةُ الَّتِي تَرْفَعُهَا إِلَى فِي امْرَأَتِكَ وَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَكَ فَيَنْتَفِعَ بِكَ نَاسٌ وَيُضَرَّ بِكَ آخَرُونَ}
" هرگاه اگر تو ورثه ات را پس از خودت ثروتمند بگذاری این بهتراست ازانکه آنان را محتاج بگذاری که (بسبب محتاجی و نیازمندی) بسوی مردم از آنچه که در اختیار دارند، دست سؤال دراز کنند، و هرچه را که تو خرج کنی آن صدقه است، حتی لقمه ای را که به سوی همسرت بلند میکنی (این نیز صدقه است) ای سعد! امید است که الله تو را از بیماری ات عافیت داده وبه سبب تو مردمی را سودمند گرداند، و مردمی دیگری را زیانمند". (به روایت صحیح بخاری)
به همین ترتیب اسلام از سستی و تنبلی ، ترک دنیا، بی کاری و خود را باردوش دیگران ساختن سخت برحذر داشته است، اینهمه فقط بدان سبب است که اسلام می خواهد مسلمان با عزت و سربلند زیست و زندگی کند، الله تعالی میفرماید:
{ولله العزة ولرسوله و للمومنين و لکن المنافقین لایعلمون} سورهء منافقون آيه: 8. ترجمه: عزت تنها از آن الله وبرای پیغمبرش، و برای مومنان است، ولی منافقان نمی دانند.
6- مسلمانی که فقیر و محتاج دست دیگران بوده باشد، چگونه میتوان آبرومند و باعزت بوده باشد؟ و تا هنگامیکه به ثروت و قوتش از دیگران بی نیاز نگردد، هیچگاه او باعزت نخواهد بود، و آنچه که بجا آوری یک امر واجب بدون آن ممکن نباشد، آن نیز واجب میگردد.
و هنگامیکه پیغمبر صلی الله علیه وسلم خواست فهم و درک عمروبن العاص را در مورد مال تصحیح نمايد، در یک شیوهء بسیار رعنا برایش بیان داشت که مال را به اعتبار آنکه مال است، بد شمرده نمیشود، بلکه آن وسیلهء خوبی است در صورتیکه در مجال درست بکار گرفته شود، و این بکار گیری درست و سالم در آنصورت ممکن میشود که مال در اختیار مسلمانان قرار گیرد، آنگاه است که مال در محل مناسب و درستش به مصرف خواهد رسید، و از نفع آن همه امت اسلامی بهره مند خواهد گردید، و وسیله ای برای عزت و نیرومندی اسلام ومسلمانان ، و حصول رضای الهی خواهد گردید. لذا پيغمبر صلی الله علیه وسلم این سخن زیبا را فرمودند:
{ يَا عَمْرُو نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلْمَرْءِ الصَّالِحِ َ }
" ای عمرو! چه نیکو است مال خوب برای مرد نیکوکار!"( به روایت احمد)
7- علاوه برآن، چه گونه ممکن است که اسلام ثروت را ناپسند بداند، در حالیکه بجا آوری برخی ارکان اسلام مانند زکات و حج بدون مال امکان پذیر نیست؟ لذا طوریکه ما قبلا ياد آوری نمودیم که اسلام با وضع اصول و ضوابط می خواهد، غریزهء محبت با مال را در فرد مسلمان تهذیب نموده مال را از قلب مسلمان بیرون آورده آنرا در دست او قرار دهد، و هر وقتیکه ضرورت به بذل و انفاق آن پیش آید با دل کشاده و غیر حریص ، مالش را برای حصول رضای الله به خرج رساند، و یا درصورتیکه مالش را آفتی رسد وتلف شود، فرط حسرت افسوس دامنگیر او نگردد.
اسلام تنها با این امر اکتفا نمیکند که مسلمان را خود کفا و بی نیاز از دست دیگران بگرداند، بلکه او را به مراتب بس عالی و پر شرافت بلند می برد، ایثار و فداکاری را در وی غرس میکند، و از وی شخصیتی میسازد که همواره دست عطا به دیگران دراز نموده و با آنان احسان و نکوئی میکند.
{عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ وَهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ – وَذَكَرَ الصَّدَقَةَ وَالتَّعَفُّفَ وَالْمَسْأَلَةَ – الْيَدُ الْعُلْيَا خَيْرٌ مِنْ الْيَدِ السُّفْلَى فَالْيَدُ الْعُلْيَا هِيَ الْمُنْفِقَةُ وَالسُّفْلَى هِيَ السَّائِلَةُ}
ازعبدالله بن عمر رضی الله عنهما روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالیکه بر منبر قرار داشتند، پس در ضمن صحبت شان، پیرامون صدقه و خود داری از سؤالگری صحبت کرده فرمودند: "دست برتر نسبت به دست زیرین بهتر است، دست برتر همانا دست خرج کننده است، و دست زیرین همانا دست سؤالگر است". (به روایت صحیح مسلم).
و حدیثی را که داریم ما شرح میکنیم یکی از همان احادیثی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم درآن ، به وعید وهشدار کسانی پرداخته است که برای مطالبهء اموال زکات نزد ايشان می آمدند با آنکه نیازمندیهای اولیه شان را که عبارت از خوراک، لباس و مسکن است ، واجد بودند، و یا اینکه بنا برتنبلی کسب وکار را گذاشته خود را بار دوش دیگران ساخته بودند، با آنکه توانمندی کار را داشتند، وبا ستاندن آنچه که حق شان نبود، حقوق مردمان ناتوان و عاجز از کسب و کار را تلف مینمودند، و ازین طریق فقط میخواستند بر سرمایه خود بیفزایند، و ذلت و خواری دنیا را با عذاب سهمناک آخرت یکجا جمع کنند.
احکام مستنبط از حدیث:
ازین حدیث چنین بر می آید که کسیکه واجد ضروریات اولیه زندگی – طعام، لباس، مسکن – باشد، و یا اینکه توان کسب و کار را و مصرف یک روزه اش را داشته باشد، بروی حرام است که از مردم سؤال کند. اما اگر فقیر باشد، و یا بنا بر بیماری، یا کدام آفت بدنی توان کسب و کار را نداشته باشد، برایش جایز است که به غرض حصول نیازمندیهای ضروری اش از مردم سؤال کند. و مطلب فوق ازین گفتار پیغمبرصلی الله علیه وسلم بر می آید: {إن المسألة لاتحل لغني…}
اینکه مرتکب این عمل در غیرضرورت، به عذاب دردناک دوزخ وعید داده شده است، به ما این مطلب را می رساند که عمل مذکور نه تنها حرام است، بلکه از جملهء گناهان کبیره است، زیرا یکی از علایم کبیره بودن گناه اینست که مرتکب آن به عذاب دوزخ وعید داده شود.
مطلبی را که درین حدیث آمده است، احادیث دیگر نیز تأیید میکند که بخشی ازآن بدین قرار است:
{ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لَا تَزَالُ الْمَسْأَلَةُ بِأَحَدِكُمْ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ وَلَيْسَ فِي وَجْهِهِ مُزْعَةُ لَحْمٍ }
از حمزه بن عبدالله از پدرش روایت است که پیغمبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: یکی از شما همواره به سؤالگری ادامه میدهد، تا آنکه با الله در حالتی روبرو میشود که در چهره اش یک قطعه گوشت هم وجود ندارد". (به روایت صحیح مسلم)
مطلب حدیث اینست که چنین شخص روز قیامت به حالت بسیار زبون و ذلت آمیز نزد الله می آید که هیچگونه قدر و قیمتی ندارد. و در تفسیر حدیث این قول نیز امده است که حدیث مذکور بر ظاهرش حمل می شود، وشخص سؤالگر در حالتی حشر میشود که رویش تنها عبارت از استخوانی است و حتی یک قطعه گوشت هم درآن نمی باشد، و این عقوبت و علامت همان گناهی بود که در دنیا مرتکب شده بود، واحادیث دیگری نیز این مطلب را تأیید میکند که عقوبات ویژه ای متوجه اعضای میشود که توسط آن گناه صورت گرفته است.
{ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ سَأَلَ النَّاسَ أَمْوَالَهُمْ تَكَثُّرًا فَإِنَّمَا يَسْأَلُ جَمْرًا فَلْيَسْتَقِلَّ أَوْ لِيَسْتَكْثِرْ}
از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که پیغمبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: کسیکه از مردم اموالشان را به غرض افزایش ثروتش سؤال میکند، در حقیقت او آتش پاره ای را سؤال میکند، پس (حالا این بر او بر میگردد که) ازآن بکاهد، و یا برآن بیفزاید". (به روایت مسلم)
مطلب حدیث اینست که چنین شخص به دوزخ انداخته خواهد شد، وممکن است که حدیث بر ظاهرش گذاشته شود، و به این اساس آنچه شخص سؤالگر از غیر ضرورت از مردم سؤال میکند، به صورت آتش پارهء خواهد درامد که بدنش به آن داغ کرده خواهد شد، چنانکه همين گونه عقوبت در مورد کسیکه از پرداخت زکات خود داری میکند، نیز وارد شده است.
در حدیث فوق، این مطلب بیان شده است که برای دو گروه مردم سوال کردن جایز است: نخست کسی که با فقر بسیار شدید مواجه باشد، دوم، کسی که به غرض ایجاد صلح و آشتی میان دو کسی که با هم دشمنی دارند، دَینی را به عهده گرفته باشد.
و از حدیثی که امام مسلم روایت نموده است، چنین مطلب اخذ میشود که سؤال جز برای سه گروه مردم جایز نیست:
1- مردی که دینی را به عهده گرفته است تا در میان در جناح متخاصم و باهم دشمن آشتی بيارد، چه آن جناحهای متخاصم افراد باشند، یا در صورت گروه باشند.
2- مردی که آفتی به وی رسد و تمام مال و دارایش را تلف کند.
3- مردی که با فقر و تنگدستی شدید مواجه شود، و سه تن از اقاربش که مردان عاقل باشند، به فقر او شهادت دهند.
{ عَنْ قَبِيصَةَ بْنِ مُخَارِقٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ تَحَمَّلْتُ حَمَالَةً فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَسْأَلُهُ فِيهَا فَقَالَ أَقِمْ حَتَّى تَأْتِيَنَا الصَّدَقَةُ فَنَأْمُرَ لَكَ بِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا قَبِيصَةُ إِنَّ الْمَسْأَلَةَ لَا تَحِلُّ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ رَجُلٍ تَحَمَّلَ حَمَالَةً فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى يُصِيبَهَا ثُمَّ يُمْسِكُ وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ جَائِحَةٌ اجْتَاحَتْ مَالَهُ فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى يُصِيبَ قِوَامًا مِنْ عَيْشٍ أَوْ قَالَ سِدَادًا مِنْ عَيْشٍ وَرَجُلٌ أَصَابَتْهُ فَاقَةٌ حَتَّى يَقُومَ ثَلَاثَةٌ مِنْ ذَوِي الْحِجَا مِنْ قَوْمِهِ لَقَدْ أَصَابَتْ فُلَانًا فَاقَةٌ فَحَلَّتْ لَهُ الْمَسْأَلَةُ حَتَّى يُصِيبَ قِوَامًا مِنْ عَيْشٍ أَوْ قَالَ سِدَادًا مِنْ عَيْشٍ فَمَا سِوَاهُنَّ مِنْ الْمَسْأَلَةِ يَا قَبِيصَةُ سُحْتًا يَأْكُلُهَا صَاحِبُهَا سُحْتًا"} (صحیح مسلم)
از قبیصه بن مخارق هلالی رضی الله عنه روایت است که او گفت: من پرداخت مالی را (به غرض اصلاح) به عهده گرفتم، پس نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم، تا از ایشان در آن مورد درخواست همکاری کنم، پس پیغمبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: منتظر باش تا مال زکات برسد، و از آن برایت دستور پرداخت دهیم. قبیصه میگوید: سپس پیغمبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: ای قبیصه! جز برای سه کس، سؤال درست نیست: مردی که پرداخت مالی را به عهده گرفته باشد، پس سؤال نمودن برایش جایز است تا آنکه آن مال را به دست بیارد، و سپس از سؤال خود داری کند، دوم: مردی که آفت و بلائی به وی رسد و مالش را تلف کند، پس سؤال برایش جایز است تا آنکه به آنچه سبب بقا وزنده ماندنش گردد، دست یابد، سوم: مردی که گرفتار فقر و تنگدستی شده باشد، وسه مرد از عقلای قومش به فقر او گواهی دهند، درينصورت برایش سؤال درست است، تا آنکه به آنچه که سبب بقایش میگردد، دست یابد، ای قبیصه! سؤال در غیر این سه حالت حرام است، و سؤال کننده چیزی را که از طریق سؤال میخورد، حرام میخورد".
{رجل تحمل حمالة} مطلب حمالة اینست که انسان مالی را به متحمل شود و به عهده بگیرد تا به غرض تأمین صلح و آشتی میان دو قبیله، و یا میان دو شخص، به مصرف برساند. ودرينصورت سؤال برایش درست است و از مال زکات برایش داده میشود شرطش اینست که مال مذکور را در کدام امر نامشروع متحمل نشده باشد.
{حتی یصیب قواما من عیش – او قال: سدادا من عیش} القوام – و- السداد- هردو یک معنا دارد، و آن مقدار از طعام و چیزهای را گویند که حاجت را برآورده سازد.
{حتی یقول ثلاثة من ذوی الحجا من قومه لقد أصابت فلانا فاقة} الحجا: عقل را گویند، وعقلمند بودن در شاهد برای آن شرط قرار گرفت که شاهد باید هوشیار باشد، به این اساس کسیکه مغفل بوده باشد، شهادتش پذیرفته نیست.
در حدیث این امر را نیز شرط قرار داد که شهود مذکور باید از قومش باشند، زیرا عادتا مال داشتن کسی امر پوشیده می باشد، و جز کسیکه از حال او خبر نباشد، به اين امر اطلاع نمیداشته باشد، و کسانیکه از قوم انسان باشند به حالت افراد قوم خود مطلع و با خبر می باشند.
احکامی که از حدیث اخذ میشود:
1- اسلام یک شیوهء کامل، و نظام همه گیر است، و سرتاسر زندگی مسلمان را از اول تا آخر احتوا میکند، و به آن نظم می بخشد.
2- اسلام به حفظ شرف و عزت مسلمان بذل اهتمام نموده و چنان به تربیت عالی و بلند او می پردازد که عزت و شرف او را محقق، ودر جامعه اسلامی أمن و امان، و رشد و شگوفائی را ببار می آورد.
3- به کار و شغلهای مفید و سودمندی که به نفع فرد و جامعه می انجامد، و خیر دنیا و آخرت را فراهم می آورد، تشویق و ترغیب میکند.
4- به ترک تنبلی و بیکاری ترغیب میدهد، زیرا کسالت و بیکاری اموری اند نه تنها سبب ذلت فرد مسلمان میشوند، بلکه اسباب سقوط جامعه را نیز فراهم می آورند.
5- اسلام بر سلامت جامعه سعی نموده در جهت حفاظت آن از مردمان بی کار، استفاده جو و فرصت طلب که از اسباب بدبختی جامعه اند، می کوشد.
6- اسلام سعادت دنیوی را به استقامت بر منهج الهی ربط میدهد، و صلاح آخرت به صلاح دنیا، پس کسیکه با استقامت و پائیداری بر منهج الهی دنیای خویش را اصلاح کند، آخرتش اصلاح میشود، و کسیکه با دوری گزیدن از دین الله تعالی دنیایش را فاسد سازد، آخرتش نیز تباه و برباد شده، خود را در معرض ذلت دنیا و آخرت قرار داده است.
7- اسلام به این جانب که هر صاحب حق باید حق خود را بستاند، اهتمام میورزد، وآن بدینطور که هرگاه اگر مردمان ثروت مند و کسانی توان کسب و کار دارند، از اموال زکات بگیرند، درينصورت آنها حق مردمانی را توان کسب و کار ندارند، در معرض ضیاع قرار داده اند، و الله تعالی در اموال ثروتمندان به مقداری زکات را فرض نموده است که تنها ضرورت مستمندان و بی نوایان را برآورده میسازد، پس هر گاه اگر ثروتمندان و مردمان غیر مستحق در اخذ زکات مزاحم فقراء و مردمان نا توان شوند، یقینا این کار به ضیاع آنان می انجامد.