بهارفصل شگفتن وروئیدن، نوروز، روزنووسال نومبارک باد
درود گرم من با دا نثارت
مبارک با شدت فصل بهارت
هميشه گرمجوشي مثل نوروز
به فاميل وبه خانه ود يارت .
بهار- باران رحمت ها ببارد
صفاوصلح ويکرنگي بيکارد
خدا خواهد به شهروخانه ما
پيام عشق و دوستي را بيارد.
{ بهار، روزنو، فصل نوونوروزازيک ديد ديگر}
دعا گويم بهار زود تر بيايد
به شهري آرزوها يت بپا يد
بهاروروزنو،نوروزبا ستان
قناري خوشيها آرد برايد.
شاد کردن ديگران ، خدمت به انسان دردمند ، ياري وهمياري نمودن ، کمک ومعاونيت ، احترام به انسان ، مرد بزرگي میگوید: اگر دیگران را با زیباترین منشها و صفات بخوانیم، چیزی ازارزش ما نمیکاهد، بلکه او را دلگرم ساختهایم. يكي ازراههاي انساني وانسان دوستي بحساب مي آيد. زمانيكه ما مشكل فردي راحل كنيم درواقع آرامش و نشاط را به خود هديه ميدهيم ولذت خدمت به ديگران بيشترين نشاط را برما ايجاد خواهد كرد. هميشه بايد با چهرهاي بشاش و خندان درجامعه حاضر شويم وبا شاد كردن ديگران، زيبايي ومهرباني را به خود هديه بدهيم. وباخنده ونشاط به پيشوازبهارويار، نوروزوروزنو،فصل نووزندگي نو،بالندگي وطراوت ،شکفتن ورستن، روئيدن وجوانه زدن برويم .
بهارو روز نو و نوبهاران
صدايي دلپذيربرگ وباران
غريوي چلچله وشوربلبل
سفيدوسرخ پوشيده بيابان .
كسيكه بتواند زيباترين زمزمه زندگي رادربهارعاشقانه درطراوتهاي فصلي بخواند، ميتواند حديث زندگي رابا احساسي سوزانترازخورشيد، درتاروپود هستي عاشقانه بسرايد. پس، عشق را درفصل بهارودرموسم روئيدنها وشکفتنها باروركرده وكينه ونفرت ازديگران رابه دورريخته و با رواني پاك و سالم بهدنبال كاميابي وموفقيت باشيم. بهطوريقين، كسانيكه درانسانيت ذوب ميشوند، هرگز بدي و زشتي را درزندگي نميبينند وهرچه که ميبينند، زيباييها، جوانه زدنها ،روئيدنها وشکفتنها است.
بهاران با طبعيت خنده کرده
خدا لطف بي حد ارزنده کرده
بيا با هم رويم دامان صحرا
لطافت د شتها را زنده کرده .
بهاران پرزرمزعا شقانه
نواها وصدايي جا ودا نه
بگوشها ميرسد آوازبلبل
به فصل گل،ميخواند ترانه.
بيايددربهاران ودرموسم زندگي وطراوت ، صادقانه اعتراف نمايم ، آيا درزندگي دستي نوازشي ازروي مهروعطوفت برسرمحرومي کشيده ايم وبرايش شادي رابه آرمغان آورده ودل راشاد نموده ايم وخود شاد زيستهايم؟
شكرگذارواقعي لحظههاي زندگي بودهايم؟ دلي را شاد كردهايم؟ دلي را نشكستهايم؟ لبخند عشق و محبت بر صورت ديگري نشاندهايم؟ آبرويي را نبردهايم؟ دستي را گرفتهايم؟ پايي را نبستهايم؟ خانهاي رابا مهروعطوفت خود آذين بستهايم؟ كاشانهاي راويران نكردهايم؟ آيا تا كنون با خود خلوت كرده و پرسيدهايم: از كجا آمدهايم؟
در سفر زندگي چه كردهايم؟ به كجا ميرويم؟ با خود چه توشهاي به همراه خواهيم برد؟ واينهمه هياهو در كوير زندگي براي چيست؟ بايد درسفر زندگي، قبل ازآنكه رخت بربنديم و آماده سفر شويم، حتي براي يكبار هم كه شده، زيباترين شعر زندگي را سروده آنرا بر پهنه زندگي با زيباترين واژههايي ازبهاران ، ازنغمه هاي دلنشين ، ازلحظه هاي بهترين ، ازفصل طراواتهاوزيبايي ها نقش ببنديم، تا برتشنگي وخشكي دشت زندگي، آب حيات پاشيده، و چشمان خسته عمر را با عطري ازنسرين، صنوبر، مرسل ، شقايق و لاله نوازش داده، به استقبال بهاران بشتابيم .
زيباترين سرودي زندگي كه آنرا همه دوست داشته باشند ووقتي زيرلب زمزمه ميكنند، فطرت پاك و زلال خويش را در آيينه دنيا ببينند. زيباترين شعري كه طعم زندگي وفرخندگي را در كامها بنشاند، سروده ايم ؟
زندگی آیینه ی اعمال و کارهای ماست، اگر عشق بیشتری می خواهیم عشق بیشتری ببخشيم.
اگر مهربانی بیشتری می خواهیم همواره بیشتر مهربان باشيم،اگر می خواهیم مردم نسبت به ماصبورو مؤدب باشند صبوری ورعایت ادب را مقدم بداريم. این قانون طبیعت است ودرهرلحظه اززندگی ما اعمال می شود، زندگی، هر آن چه را که هدیه کنیم به ما برمی گرداند زندگی خوب ما حاصل یک تصادف نیست. بلکه آیینه ای است از کارهای تحسین برانگیز و زیبای ما. همه زندگی انتظار است ٬ سخت ترین لحظه های زندگی راسپری می کنیم . یک عمرمنتظریم . روزی که قلب بایستد انتظارهم تمام می شود وآرام می گیریم .
ما درزنجیره بخت هم سرشت شده ایم وآسوده نشسته ایم وزمان رابه هم می بافیم .
كمتر كسي پيدا ميشود كه صداي پاهاي بهاروزيباييهاي را به گوش جان نشنود و به حركت بيوقفه هستي كه خود را با شوري بيشترازسالهاي پيش احياء ميكنند خيره نگردد. درآغاز زايش و تكامل يافتن زيباييها اگر خوب گوش فرا دهيم ، شوري وصف ناپذير به گوش هاي ما ميرسد، گويي همه چيزهايي كه ما ميبينيم و هرآنچه كه ازما ناپيدا ميماند در گردش دايرهواري قرار گرفتهاند ودست سازنده هستي با هنرمندي درحال ساختن دوباره آنها ميباشد.
بهار بيش ازآنكه وقتي براي عيش وعشرتي زود گذرباشد ، برعكس، زمان برخود سخت گرفتن وفرصت راغنيمت شمردن است، چرا كه هيچ تضميني نيست كه سالي ديگرووقتي ديگر براي دوباره شروع كردن وجود داشته باشد و بسياري ازفرصتها تنها يك باربه دست ميآيند.
صفاي زندگي درکامرانيست
نوايي دايمي درزند گانيست
بياباهم شويم دستي بگردن
بهارزندگي د رمهربا نيست .
بهاران- کدورت هارا بشويد
حد يث مهرو وفا را بگو يد
به باغ قلبهاي خسته ازجنگ
درخت صلح ودوستيهابرويد.
انساني كه مزه شکستن ،زردشدن درهم ريختن ونابودشدن فصل پاييززندگي راچشيده باشد ودنيا را از زاويه سبزشدن ،رستن ،برخواستن ، شکفتن وجوانه زدن نگريسته وبا عشق خستگي ناپذيروبانيروي ايمان به صداقت، صفاوصميميت ،عمررابه پايان ميبرد ، زندگياش سراسرمبارزه خواهد بود و زيبايي وآرامش و لطف را درپرتو چنين مبارزهاي ميبيند. تصويري كه اوازبهار ميبيبند ، هفت وادي سبزي است كه عشق ياردرآن موج ميزند و براي خشنودي ورضايت معنوي هدف مقدسش ، آماده ميشود تا هرلحظه به استقبال سختترين مهلكههاي زندگي رفته وتا دردامان بي تبعيض بهاربه بقا برسد.
زمستان تابهاران خوانده ام من
به ياد فصل باران ما نده ام من
به پاي اشک يتم روز نوروز
نهال آرزو را شا ند ه ام من .
(بادرودهاي سبزومحبت هاي بهاري ، وطني وافغاني – صباح)