برنامۀ سنی ‌زادیی نظام ولایت فقیه ایران — عبدالله عابد کابلی

 

 

برنامۀ سنی ‌زادیی نظام ولایت فقیه ایران

 

نوشتۀ: محمد احمدی

ارسالی: عبدالله عابد کابلی

 

با پیروز شدن انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلاب مستضعفان جهان و پیروزی حق علیه باطل اشک شوق بر گونه‌ی همه‌ی مشتاقان و مسلمانان ایران و جهان جاری شد و امید در دل همه‌ی مستضعفان جهان جوانه زد که هم اکنون حکومت عدل الهی به ثمر رسیده است.

اما متأسفانه این انقلاب مردمی که توسط احزاب و گروههای مختلف سیاسی و دینی و اقشار مختلف مردم به ثمر رسیده بود، توسط عده‌ای از روحانیون شیعه مصادره گردید؛ آنان در مدت زمان کوتاهی توانستند تمامی احزاب و گروه های انقلابی را کنار بزنند و دیکتاتوری ولایت فقیه را بنیان گذاری کنند. یکی از مهمترین گروه‌هایی که در این راستا به حاشیه رانده شدند، اهل سنت و جماعت بودند که قربانی شعارهای فریبنده علمای مدعی تشیع شدند .

سردمداران رژیم ولایت فقیه ایران از همان بدو تدوین قانون اساسی توسط مجلس خبرگان، بغض و کینه و عداوتشان را نسبت به اهل سنت وجماعت آشکار ساختند و وعده‌های اولیه‌ی خود را زیر پا گذاشتند و با تصویب قانون اساسی و ممنوع ساختن پست های کلیدی برای اهل سنت، این جمعیت بیست میلیونی کشور را از تمام حقوق سیاسی خویش محروم کرده و شهروند درجه‌ی دو بشمار آوردند.

در آن هنگام، برخی از رهبران اهل سنت و جماعت من جمله مرحوم مولانا
عبد العزیز ملازاده و علامه‌ی شهید احمد مفتی زاده تلاش‌های فراوانی نمودند تا حقوق اهل سنت را به زمامداران رژیم، یاد آوری کرده و از آنها خواستند که به عهد و پیمان خود عمل کنند و اهل سنت را از صحنه‌ی سیاسی کشور حذف نکنند؛ اما بر خلاف انتظار، حکومتی که قرار بود بر اساس اسلام راستین، بنیان گذاری شود، اساس آن بر اندیشه‌های شیعی صفوی گذاشته شد و حق و حقوق ملتها در چارچوب بسته و غیر منطقی نظام ولایت فقیه، تعریف گردید. در عمل نیز حقوق ملی و مذهبی اقوام، مذاهب و احزاب سیاسی مختلف زیر پا گذاشته شد. و بر اساس قانون اساسی مبتنی بر تئورى ضد اخلاقی ولایت مطلقه‌ی فقیه، با اهل سنت ایران، رفتاری مبتنی بر قلع و قمع علما، اندیشمندان، تئوریسینها، رهبران، جوانان، عموم مردم و آزادیخواهان  اهل سنت در پیش گرفتند؛ و برای پیشبرد این اهداف، برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی را در پیش گرفتند و حاضر نشدند به ندای خیرخواهانه و حق طلبانه‌ی رهبران اهل سنت گوش فرا دهند.

 اینگونه اهل سنت ایران از تمام سطوح مدیریتی کشور حذف گردیدند. و بهترین دلیل بر این مدعا ، این است که در تاریخ انقلاب، هیچ وزیر، معاون وزیر، سفیر، استاندار اهل سنت و بطور کلی هیچ پستی کلیدی در کارنامه‌ی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر تئوری نظام مطلقه‌ی ولی فقیه، به چشم نمی‌خورد. در دوران دولت آقای خاتمی که اندکی فضای سیاسی کشور برای دگر اندیشان و احزاب سیاسی باز شد، رایزنی‌هایی مبنی بر راه یافتن یک وزیر اهل سنت به کابینه، یا انتخاب یک نفر از اهل سنت برای هیئت رئیسه‌ی مجلس، صورت گرفت؛ اما همانگونه که انتظار می‌رفت با عکس العمل بسیار تند و غیر منطقی و غیر عقلانی مراجع تقلید، جریان‌هاى اصوال‌گرای شیعه و متعصبان مذهبی مواجه گردید و سرانجام هم این رایزنی‌ها راه به جایی نبرد.

و چه بسا که افرادی از اهل سنت در دوره های مختلف مجلس شورا توانستند از صافی‌های متعدد وزارت اطلاعات، حراست‌ها، و شورای نگهبان منتخب ولایت فقیه عبور کنند و به مجلس راه یابند، و با تمام محدویت‌ها و خط قرمزها در مواردی بسیار اندک به دفاع از حقوق اهل سنت برخاستند. اما در دوره‌های بعدی نه تنها اینکه رد صلاحیت شدند؛ بلکه راهی زندان و سیاه چال‌های نظام ولایت فقیه گردیده و به سختی، شکنجه و اذیت و آزار گردیدند؛ که دانشمند فرهیخته و عالم بزرگوار مولانا نظرمحمد دیدگاه (نماینده‌ی اولین دوره‌ی مجلس از ایرانشهر) را می‌توان به عنوان نمونه ذکر کرد.

رهبران انقلاب ایران از آیت الله خمینی گرفته تا حجت الاسلام خامنه‌ای، در سالهای گذشته، تلاش کرده‌اند تا علما، اندیشمندان و رهبران اهل سنت را با تحقیر، تهدید، ترور، زندانی و شکنجه از سر راه خود بردارند. همچنین با تخریب مساجد و مدارس دینی، محدودیت در چاپ و نشر، فشار آوردن بر مراکز دینی، رد صلاحیت دانشجویان اهل سنت، گزینشهای سخت استخدامی، جلوگیری از ساخت مسجد و مراکز دینی در کلان شهرهای بزرگ من جمله تهران و اصفهان و تبریز و شیوه‌های مختلف دیگر، سعی داشته‌اند تا اندیشه‌های دینی اهل سنت را تضعیف کرده و روح این مکتب حیات بخش را در میان مردم وجوانان اهل سنت از بین ببرند و آنان را به سمت و سویی سوق دهند که درجهت نیل به اهداف کیش شیعه گری منجر گردد

از طرفی دیگر، با ترفندی نوین  هفته‌ای بنام هفته‌ی وحدت برای فریب افکار عمومی، اعلام کردند و شعار وحدت میان سنی و شیعه و انسجام اسلامی سردادند تا اینگونه بر خیانتها و جنایتهای خود در حق اهل سنت در داخل کشور، سرپوش بگذارند؛ اما باید دانست که سردمداران دولت ایران از شعار وحدت، تنها برای فریب ملتها استفاده کردند و در عمل هیچ گام مثبتی در جهت وحدت برنداشتند.

اهل سنت ایران به علت نداشتن هیچ رادیو و تلویزیون و نشریه  رسمی  در ۳۳ سال گذشته در خفقان کامل بسر می بردند به همین علت صدای آن ها نیز در هیچ رسانه خارجی چه کشورهای اسلامی و چه غیر اسلامی منعکس نمی شد

اما در چند سال گذشته اهل سنت ایران آستین همت را بالا زده اند و اقدام به راه اندازی چندین شبکه تلویزیونی کرده اند تا بتوانند صدای خود را به جهان برسانند وخود را از دست یوغ صفوی منشان برهانند

اهل سنت و شیعیان قبل از انقلاب از وحدت بیشتری برخوردار بودند و این دشمنی و عداوتی که هم اکنون میان شیعه و سنی وجود دارد، در گذشته وجود نداشته است. اما این نظام جمهوری اسلامی بود که با تصویب قانون اساسی تبعیض آمیز‌، اعمال تبعیض در استخدامها، گزینشهای تبعیض آمیز، توهین به مقدسات، اهانت به همسران نبی اکرم، تکفیر نزدیکترین یاران پیامبر، و بطور کلی تحقیر اهل سنت، آتش بغض و کینه و دشمنی را میان ملت ایران که شیعه و سنی هستند، شعله ور ساخته است.

با وجود اینکه اهل سنت دومین اکثریت مذهبی بعد از شیعیان بشمار می‌روند؛ اما حکومت همواره تلاش کرده است تا آنان را جزو اقلیت‌های مذهبی و قومی قلمداد کرده و اینگونه از حقوقشان محروم گرداند؛ حال آنکه اهل سنت حدود ۲۰ میلیون از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

اما متأسفانه بنا به اصل دوازدهم قانون اساسی،  اهل سنت حق ندارند نامزد ریاست جمهوری شوند و یا پستهای کلیدی کشور را احراز نمایند و تنها شیعیان دوازده امامی از این حق برخوردارند. و اینگونه در واقع، اهل سنت از انتخاب شدن و انتخاب کردن، هر دو محروم گردیده‌اند.

 و این، نگاه ظالمانه‌ای است که از دوران شوم صفویه بر جای مانده و فرزندان صفویه در طول تاریخ، آن را اجرا کرده و تا امروز ادامه داشته است. علاوه بر این، اهل سنت از حقوق ناچیزی که در قانون اساسی برای آنان در نظر گرفته شده، محروم هستند.

 در همان سالهای نخست انقلاب، چند تن از علما و اندیشمندان اهل سنت که در رأس آنها مولانا عبد العزیز ملازاده و علامه شهید احمد مفتی زاده قرار داشتند به فکر ایجاد تشکیلاتی برای مطالبه‌ی حقوق اهل سنت برآمدند و در تاریخ۲۰/۱۲/۱۳۵۹زمینه‌ی تشکیلات شورای مرکزی سنت توسط کاک احمد مفتی زاده فراهم گردید و در تاریخ ۱۲و۱۳ فروردین ماه ۱۳۶۰ عده ای از علما و اندیشمندان اهل سنت ایران بنا به دعوت کاک احمد مفتی زاده در تهران گِرد هم آمدند که پس از بحث و تبادل افکار، با صدور قطعنامه‌ای، تشکیل شورای مرکزی سنت (شمس) را اعلام نمودند. اهداف این شورا عبارت بود از: اصلاح قانون اساسی، فعالیت پیگیر و قاطعانه برای رفع هر گونه ستم از اهل سنت در ایران و احقاق حقوق آنان و اقداماتی از قبیل ساختن مسجد در تهران (بنا به وعده‌ی اولیه  از طرف  آیت الله خمینی) و سایر خدمات اسلامی، تلاش در جهت سد باب سبّ و اهانت به الگوها و مقدسات دینی و عقیدتی اهل سنت و گنجانیدن آن در قانون اساسی، کوشش در جهت تحکیم مبانی وحدت و اخوّت اسلامی و زدودن نمادها و مظاهر تفرقه و جلو گیری از شدت تفرقه اندازی اصل ” دوازده” و سایر اصول تبعیض آمیز و تفرقه انداز قانون اساسی، بود.

 ولی علی رغم آشکار و بدیهی بودن اهداف شورا و دلسوز بودن اعضای آن که صمیمانه در پی وحدت و انسجام اسلامی بودند، بر اثر اعمال فشار از سوی زمامداران متعصب رژیم ولایت فقیه، فعالیتهای خیرخواهانه و صلح آمیز اعضای شورا، نه تنها اینکه ره به جایی نبرد بلکه به جای رسیدگی به خواسته‌های بر حق و مشروع اهل سنت، عمال رژیم به سرکوب رهبران اهل سنت پرداختند و فعالیت‌های شورای مرکزی سنت را ممنوع کردند و بسیاری از جوانان و علمای اهل سنت از جمله کاک احمد مفتی زاده را دستگیر و به زندان انداختند و در مناطق سنی نشین به خصوص کردستان وسیستان بلوچستان  به بهانه‌های مختلف انواع ستمها را بر مسلمانان بی دفاع اهل سنت روا داشتند و آنها را تحت تعقیب و پیگرد قرار دادند و سیاست پنجاه ساله‌ی ” سنی زدایی” در سراسر کشور را به اجرا در آوردند. این سیاست  که حکم به عدم صلاحیت جوانان آگاه اهل سنت برای استخدام در ادارات و مؤسسات دولتی، و در تنگنا قرار دادن کارمندان مسلمان سنی و تصفیه کردن آنان به بهانه‌های مختلف و روشهای گوناگون، برکنار کردن ائمه‌ی جمعه بعضی از شهرها و نصب امامان خود فروخته و دست پرورده، تفتیش عقاید در بیدادگاه ها و مدارس، اهانت به الگوهای دینی و معتقدات اهل سنت، ترویج مواد مخدر ومشروبات الکلی در مناطق سنی نشین بود،  به اجرا در آمد.

 در همین راستا، علما و دانشمندانی را که مانع پیشبرد برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی رژیم ولایت فقیه بشمار می‌رفتند و مردم را با اعتقادات و اندیشه های اهل سنت آشنا می‌ساختند، زندانی، اعدام یا ترور کردند. که ما در این گزارش مختصر فقط به مشهورترین آنان اشاره می‌نماییم:

۱- علامه محمد صالح ضیائی، امام جمعه اهل سنت و مدیر مدرسه‌ی دینی بندر عباس، فقیه فرزانه در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۷۳به اداره‌ی اطلاعات فراخوانده شد و چند روز بعد، جنازه‌ی قطعه قطعه شده‌ی این بزرگوار، در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۷۳ در دره‌های چاه مسلّم، نزدیکی‌های شهرستان بندرلنگه پیدا شد.

۲- علامه کاک احمد مفتی زاده، از رهبران برجسته سیاسی اهل سنت ایران و مؤسس شورای مرکزی شمس، کسی که در کنار آیت الله خمینی نقش بسزایی در روند انقلاب ایران داشت، پس از ده سال زندان سرانجام، در بیستم بهمن ماه سال۱۳۷۱ هجری شمسی  در بیمارستان آسیای تهران به شهادت رسید.

آیت الله منتظری در کتاب خاطراتش می نویسد : من راجع به بازداشت و زندانی کردن آقای مفتی زاده نیز با آیت الله خمینی  صحبت کردم و گفتم:

او در بین مردم کردستان مورد توجه است و به انقلاب هم خدمت کرده است و زندانی بودن او سوژه ای است که علمای اهل سنت در کشورهای دیگر نیز آن را به رخ ما می کشند و ما را محکوم می نمایند و می گویند: “این چه وحدتی است بین شیعه و سنی که شما آن را مطرح می کنید؟!”

ایشان از صحبت من بسیار عصبانی شدند و جمله ای را نسبت به آقای مفتی زاده فرمودند.

۳- شهید استاد عبد الملک ملازاده یکی از فعالان شورای مرکزی اهل سنت در سیستان و بلوچستان، مؤسس سازمان محمدی در زاهدان، برای مدتی زندانی شد و سرانجام، به علت فشار زیاد حکومت، مجبور شد به پاکستان هجرت کند و در آنجا با تشکیل ” مجلس اعلی” به مبارزه و افشا گری علیه رژیم پرداخت و سرانجام در تاریخ ۱۴/۱۲/۱۳۷۴در شهر کراچی بوسیله‌ی تروریستهای وزارت اطلاعات ایران همراه دوست و همسنگرش مولوی عبد النصیر جمشیدزهی به شهادت رسید.

۴- دکتر علی مظفریان، پزشک، دعوتگر به حق، دانشمند و روشنفکر، اهل شیراز بود که پس از تعمق در کلام الهی و تحقیق و بررسی متون اصیل اسلامی، از مکتب تشیع به مکتب اهل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم  گرویده بود و امامت جمعه اهل سنت شیراز را در مسجد الحسنین بر عهده داشت؛ ولی از آنجایی که متعصبین این رژیم تحمل هدایت یافتگان حق را نداشته و ندارند برای شهید مظفریان پرونده سازی کردند و پس از شکنجه‌های زیاد او را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل وامریکا و صدام در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۷۱اعدام کردند.

۵- دکتر احمد سیاد متخصص علوم حدیث از دانشگاه بین المللی مدینه منوره، یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی اهل سنت ایران، مدیر مدرسه‌ی دینی دار السنه زر آباد از توابع شهرستان چابهار استان سیستان و بلوچستان بودند. وی درفرودگاه بندر عباس دستگیر شد و چند روز بعد در تاریخ ۱۱/۵/۱۳۷۱جنازه اش در فلکه‌ی میناب پیدا شد.

۶- شهید  استاد ملا محمد ربیعی امام جمعه کرمانشاه، یکی از شخصیتهای علمی و اندیشمندان اهل سنت و از علمای مبارز و حق گویی بود که سال های مدیدی از عمر پر بار خود را در راه خدمت به اسلام و مسلمانان سپری نمود و سعی در بالا بردن آگاهی اهل سنت نسبت به حقوقشان داشت؛ اما این عالم ربانی ناپدید گردید و در تاریخ ۱۲/۹/۱۳۷۵جنازه اش پیدا شد.

گفتنی است بعد از شهادت استاد ربیعی در تشییع جنازه‌ی آن شهید بزرگوار (روزپنجشنبه ۱۵/۹/۱۳۷۵) حداقل یک نفر از تشییع کنندگان در کرمانشاه و ۱۵نفر از مردم بی دفاع جوانرود بدست نیروهای رژیم به شهادت رسیدند.

۷- شهید استاد قدرت الله جعفری از علمای جوان و پر تحرک اهل سنت خراسان بود که برای بیداری اهل سنت، بسیار تلاش می‌کرد و این امر عمال رژیم را علیه او بر انگیخت و برای او پرونده سازی کردند و به تهمت وهابیت، وی را دستگیر و به زندان انداختند. او در زندانهای نظام ولایت فقیه به ویژه در شکنجه گاه اوین به بدترین وجه شکنجه شد تا جایی که حدود نه ماه بعد از پایان شکنجه باز هم توانایی راه رفتن را نداشتند؛ ولی با این همه شکنجه، مردانه مقاومت نمود و تن به ذلت و خواری نداد و سر انجام بعد از سپری کردن بیش از یکسال در شکنجه‌گاه اوین و زندان مشهد در اسفندماه ۱۳۶۹ به جرم وهابیت اعدام گردید.

۸- شهید استاد ناصر سبحانی از علما و اندیشمندان کرمانشاه یکی از رهروان راه حق بود که با اراده‌ای استوار و شگفت انگیزی در برابر ظلم‌های حکومت ایستاد و به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرداخت و بعد از اینکه مدتی را در زندان، سپری نمود سرانجام، در تاریخ ۲۸/۱۲/۶۸ به اتهام ضد انقلاب، اعدام گردید.

۹- شهید استاد فاروق فرساد از کردستان،   ایشان از شاگردان کاک احمد مفتی زاده و از نخبگان مکتب قرآن و فعالین سیاسی و فرهنگی اهل سنت کردستان به شمار می رفتند  نخست، برای مدتی زندانی گردید و سپس به شهرستان اردبیل تبعید شد و سرانجام، در تاریخ ۲۴/۹/۱۴۱۶ هجری به روش بسیار مرموزی به قتل رسید.

۱۰- شهید استاد موسی کرمپور از علماء خراسان و یکی از واعظان توانا و امام جمعه‌ی مسجد جامع شیخ فیض مشهد بود که پس از تخریب مسجد جامع شیخ فیض، در تاریخ۱۰/۱۱/۱۳۷۲به افغانستان هجرت نمود؛ وی در آنجا به وعظ و ارشاد مردم روی آورد و مسلمانان را از اهداف رژیم ایران آگاه و روشن می‌ساخت؛ به همین خاطر، نظام ولایت فقیه، بیدارگری وی را برنتابید و از این حرکت وی خشمگین گردید و در تاریخ ۱۴/۲/۱۳۸۰ بعد از نماز جمعه با انفجار بمبی که توسط عمال رژیم در درب خروجی مسجد جامع خرقه هرات گذاشته شده بود، همراه ۱۴تن از نماز‌گزاران، به شهادت رسید.

۱۱- شهید نعمت الله توحیدی استاد حوزه‌ی علمیه دارالعلوم زاهدان و از علمای وارسته و حق گو و مفسر قرآن کریم بود؛ از خصوصیات بارز این عالم ربانی تبلیغ توحید، دفاع از صحابه، اهل بیت پیامبر و عرض و آبروی ایشان بود. و این موضوع برای نظام ولی فقیه خوشآیند نیامد و با شیوه‌ی سبّ و شتم نظام، هماهنگی نداشت؛ بنابراین، در پی دسیسه و ترور این مرد حق بر آمدند و سرانجام وی را با هماهنگی ایادی خود، با سه تن دیگر از جمله مولوی عبد الحکیم گمشادزهی در جاده زاهدان- کرمان روز دوشنبه ۲۱/۱/۱۳۸۵ با اتوبوس بدون سر نشین زیر گرفتند و به شهادت رساندند.

۱۲ – شهید دکتر مرتضی رادمهر

حجة الاسلام دکتر مرتضی رادمهر رحمه الله در یک محیط پیشرفته و در خانواده ای به اصطلاح فرهنگی و متمدن در سال ۱۳۵۱ در شهر تهران چشم به جهان گشود و تحت سرپرستی پدری متخصص مغز و اعصاب که شدیداً متأثر از فرهنگ اروپائیها بود وتحت تربیت مادری متخصص قلب، نسبتاً مذهبی پرورش یافت و طبق آرزوهای هر دو (پدرو مادر) مسیر زندگیش را با تحصیلات  درحوزه و دانشگاه در پیش گرفت که در نتیجه از حوزه علمیه فیضیه قم  به درجه حجت السلام و از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران یک قدم مانده به رتبه دکترای (پزشک عمومی) بعلت ناسازگاریهای فکری با مذهب اهل تشیع و گرویدن به مذهب اهل سنت ، از دانشگاه اخراج و با ظلم و ستم و شکنجه های ظالمان  در زندان های اوین مواجه گردید از آنجا که ایشان یکی از خویشاوندان خانواده آیت الله مکارم شیرازی به شمار می رفت ، تغییر مذهب دادن چنین شخصیتی برای نظام گران تمام می شد به همین علت  ماموران وزارت اطلاعات ایران، ایشان را درپاکستان به شهادت رساندند

۱۳- علامه مجتهد سید ابوالفضل برقعی قمی

علامه سید ابو الفضل ابن الرضا برقعى قمی در سال ۱۳۲۹هـ ق مطابق با ۱۲۸۷ هـ ش در شهر قم- ایران- در خاندان شیعه مذهبی به دنیا آمد و پدرش سید حسین شخص فقیر و زاهدی بوده است.

جد او سید احمد بن رضی الدین عالم مجتهد و مبارزی بوده که از شاگردان شیرازی کسی که فتوای تحریم تنباکو- ضد نفوذ بریطانیا در ایران- را صادر کرده است میباشد.

ایشان  تحصیل را در علم فقه واصول فقه که در حوزه های علمی رایج است ادامه داد،در اثنای تحصیل به تدریس درسهای ابتدایی نیز مشغول بود ورفته رفته یکی از مدرسین حوزه قم گردید بعدا برای تخصص در علم فقه واصول فقه به نجف اشرف رفت ودر نزد کبار مراجع شیعه مراحل عالی دروس فقه واصول فقه را طی کرد سه سال در نجف اشرف گذراند واز بسیاری از علمای کبار آن دیار منجمله: مرجع بزرگ شیعه در آن وقت سید ابوالحسین موسوی اصفهانی کسب علم کرد.

سپس علامه  به ایران برمی گردد ودر قم نیز اجازه ی اجتهاد را از آیت الله عبدالنبی نجفی عراقی که یکی از مراجع بزرگ شیعه بود اخذ می کند.

علامه برقعی در شروع از جمله ی علما ی مذهب شیعه اثنا عشری بوده و از مجتهدین اعلامشان می رفت، ولی اخلاص، صدق و مبارزه او با بدعتها و خرافات و تمسک شدید علامه به قرآن کریم نهایت او را به طرف حق رهبری کرد.

علامه از سن ۴۵ سالگی از مذهب و عقاید شیعه اثنا عشری دست کشیده و با حکم به ظاهر قرآن و سنت صحیح و آن چه از سلف صالح این امت باقی مانده به ویژه خلفای راشدین و همگی یاران رسول خدا از مهاجرین و انصار و پیروانشان عمل کرده است.

علامه برقعی در نوشته های خود می آورد اگر ما خواسته باشیم سنت صحیح را در روایات و کتب شیعه بیابیم  به هیچ وجه ممکن نیست.

ولی بایستی در کتب مسانید و مصنفات حدیث که در نزد جمهور مسلمین است جستجو کرد، هر چه از رسول اکرم صلى الله علیه و سلم باشد، سند و متن آن صحیح باشد و مخالف قرآن کریم نباشد گرفته می شود و گر نه متروک است

ایشان بارها مورد تعرض و آزار و اذیت  وتبعیددستگاه حاکم قرار می گیرد وچندین بار نیز با گلوله های تفنگ هدف قرار داده می شود که در یکی از این وقایع زخمی وچند سال بعد در سال ۱۳۷۲ شمسی به علت همین تالمات جسمی وروحی جان به جان آفرین می سپارد

و صدها تن دیگر از علما و جوانان  ونخبگان اهل سنت که در این مختصر نمی‌گنجد و مجال ذکر آنها نیست که همگی آنها در اثر اجرای همین سیاست‌های پنجاه ساله‌ی سنی زدایی تصفیه و به شهادت رسیدند.

همه‌ی این کشتارها و جنایات در راستاى برنامه‌ی پنجاه ساله برای نابودی اهل سنت در سطوح مختلف انجام گرفت.

 سندی در دهه‌ی هفتاد خورشیدی توسط برخی از فعالان مذهبی وسیاسی  اهل سنت منتشر گردید و در آن گوشه‌هایی از این برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی افشا گردید. این سند در آن دوران توسط سایت ابوالحسن بنی صدر نیز منتشر گردید

این سند به صورت معجزه آسایی از درون وزارت اطلاعات ایران به دست فعالان اهل سنت در داخل کشور افتاد و آن ها این سند را به زبان‌های مختلف ترجمه کردند و به بسیاری از حکومتهای منطقه و علما و اندیشمندان اهل سنت در بیشتر کشورهای جهان اسلام ارسال کردند .

اما از آن جا که نظام ولایت فقیه در ایران شعارهای اسلامی و به ظاهر ضد اسرائیلی سر می‌داد، بسیاری از علما و حکومتهای جهان اسلام این سخنان را باور نداشتند و خیلی از آن ها فریفته تبلیغات دروغین نظام ایران شده بودند

در سال های اولیه انقلاب ایران گروهی چهارصد نفره از عوامل سپاه ایران تلاش کردند در موسم حج در مکه مکرمه بمبگزاری کنند در این راستا با ایجاد تظاهرات درمکه بلوا و آشوب به پا کردند تا  به قول خودشان حرمین شریفین مکه ومدینه را از دست اهل سنت خارج کنند وانقلاب صفوی گری خود را در عربستان سعودی نیز حاکم کنند که در این جریانات با ماموران امنیتی عربستان سعودی درگیر وخیلی از افراد این گروهک دستگیر و یا کشته شدند واینگونه برنامه وایدولوژی انقلاب صفوی گری در بلاد حرمین شکسته شد

آیت الله منتظری نیز یکی از افرادی بود که در ابتدای انقلاب با گروه های تندرو سپاه و گروه های رادیکال ارتباط داشت

جدا از فرزندش، محمد منتظری که با گروه‌های مسلح عرب ارتباطات وسیعی داشت، آیت الله منتظری از سپاه پاسداران و روابط نظامی و مالی‌اش با گروه‌های مسلح برانداز پشتیبانی می‌کرد و در مهیا کردن صدور انقلاب صفوی گری درمنطقه نقش بسزایی داشت

مهدی هاشمی، برادر هادی هاشمی، داماد آیت الله منتظری مسئول واحد نهضت‌های آزادی‌بخش سپاه را به عهده داشت. او کمی پیش از عزل آیت الله منتظری در سال ۱۳۶۸ اعدام شد. نزدیکان آیت الله منتظری که در کار صدور مسلحانه‌ انقلاب بودندو روابط نزدیکی با  روحانیون شیرازی‌های فعال در منطقه داشتند.

اختلاف نظر های عمده در بین رهبران جمهوری اسلامی ایران نسبت به سیاست خارجی وداخلی باعث تشدید اختلافات در بین آنان شد به همین دلیل دست به حذف یکدیگر زدند  …

سال‌های پایانی عمر آیت الله خمینی، سیاست ایران در زمینه‌ صدور انقلاب تغییر کرد. جمهوری اسلامی با برگرفتن سیاستی عمل‌گرایانه کوشید از رادیکالیسم سیاست خارجی خود بکاهد و از تهدید کشورهای منطقه دست بردارد.

آیت الله منتظری  به علت های مختلف که با آیت الله خمینی و دستگاه حاکم اختلاف پیدا نمود آرام آرام از این عقاید تندورادیکالیسم دست شست و اعلام پشیمانی نمود  وبه نقد حاکمان جمهوری اسلامی  ایران پرداخت

دست نوشته های آیت الله منتظری که در قالب خاطرات ایشان چاپ گردیده است به گوشه ای از این رویداد تاریخی در مکه مکرمه می پردازد و از تندروی های بچه های سپاه به آیت الله خمینی پرده بر می دارد

آیت الله منتظری در کتاب  خاطراتش جلد دوم صفحه ۱۰۴۹ به آیت الله خمینی می نویسد : راجع به مساله حج نمی دانم وقایع مکه را تا چه اندازه به حضرتعالی گزارش داده اند. بسیاری از افراد مورد اطمینان که خود ناظر جریان و در خط مقدم راهپیمائی بوده اند میگویند همه گناه گردن سعودیها نیست و ممکن بود راهپیمائی آبرومندانه انجام شود و به اینجا هم منجر نشود، ولی در اثر تندی بچه ها و بی برنامگی اجمالا هجوم و حمله از طرف بچه های نپخته ما شروع شد و سوژه به دست دشمن داد، هر چند دشمن مجهز و مهیا بود و دنبال بهانه میگشت تا ما را سرکوب کند.

دشمن در سال قبل از آن در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساکهای حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازه ای اغماض کرد و ما موضوع را رسیدگی نکردیم بلکه مغرور شدیم و در سال بعد چنین مصیبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد و دشمن از موضوع سال قبل نیز بهره برداری کرد. و علی ای حال اگر ولو به حسب صورت تغییری در بعضی مسئولین حج و روش آنان انجام میشد و آنان عاقلانه وارد میشدند بسا بدون اینکه از حضرتعالی مایه بگذاریم و با شکست مواجه شویم مساله قابل حل بود.

این قسمتی از نامه محرمانه آیت الله منتظری به آیت الله خمینی بود که نوع نگاهشان به کشورهای منطقه با واژه دشمن  عمق مسایل عقیدتیشان واضح می گردد

نظام ولایت فقیه در آن زمان سعی کرد  ازاین رویداد برای مظلوم نمایی خود استفاده نماید  و مقصر را عربستان سعودی معرفی کند  تا اینگونه  وجهه دوباره خود را بازیابد

اما هنوز ماهیت واقعی عقیدتی وسیاسی جمهوری اسلامی ایران از دید  بسیاری از روشنفکران و علماوسیاستمداران  جهان اسلام پوشیده مانده بود تا اینکه اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس با همکاری دولت ایران اتفاق افتاد وپرده از رازهای پنهانی عقیدتی وسیاسی  آنان برافتاد

اما جنایات شیعیان صفوی در عراق ..

 سازمان های  شیعیان صفوی ایرانی و عراقی  با نقش محوری مستقیم سپاه قدس و همکاری گروههای رادیکال شیعی عراق امثال سپاه بدر، سپاه مهدی باتشکیل جوخه‌های ترور،  نزدیک به یک میلیون اهل سنت عراقی  در بایکوت کامل خبری رسانه های  غربی  وایرانی به شهادت رسانداند وعقده ها وکینه های درونی گذشته خود را رو کردند واثبات کردند هرجا قدرت بگیرند به هیچ مخالفی رحم نخواهند کرد آنان در این فرآیندبه  قتل و عام علما و اندیشمندان اهل سنت و توده‌ی مردم و تخریب بسیاری از مساجد و جنایت های وحشتناک دیگر پرداختند تا بتوانند ایدولوژی صفوی  که بر مبنای عقده وکینه ورزی بنیان گشته است  در عراق مستحکم کنند

نظام ولایت فقیه  با تشکیل گروههای تروریستی و آموزش آنها در حومه‌های تهران و قم مانند سپاه بدر، سپاه مهدی، گروههای حجتی با همکاری مراجع تقلید شیعی عراقی همچون سیستانی  قول امنیت را به آمریکایی‌ها دادند که هیچ فتوایی مبنی بر جهاد علیه نیروهای اشغالگر صادر نشود و به آمریکاییها چراغ سبز دادند  که شیعیان با آمریکا مخالف نیستند و با همین روش، قدرت را در عراق بدست گرفتند وهمینکه قدرت را در عراق  بدست گرفتند حتی تعهدات اخلاقی و امنیتی که  با کشورهای غربی هم تنظیم کرده بودند نیز زیر پا گذاشتند وکاملا روند سیاسی عراق  رابه سود خود پیش بردند که غربی ها هم بعد از موضوعات  حیران گشتند تا جایی که آقای بوش نسبت به ایران گفت ایران محور شرارت است

 صفویان اثبات کردند دروغ وریا وتقیه یکی از اصلیات مذهبشان به شمار می رود وبه این دلیل  به هیچ تعهد اخلاقی و امنیتی چه با دوست وچه با دشمن پایبند نخواهند بود   و تمامی تعهداتشان در زیور تقیه یا همان نیرنگ دینی پنهان و توجیه می کنند

در حالیکه کشور های غربی در عراق به جنایت و کشتار وتجاوز به ناموس مسلمانان مشغول بودند مسلمانان عراق کمر همت بستند وبا اشغالگران این کشور می جنگیدند اما مراجع و روحانیون عراقی هیچ واکنش مهمی نسبت به این مسایل نشان نمی دادند بلکه با کشور های غربی مشغول بده و بستان سیاسی شدند تا بتوانند قدرت را در عراق تحویل بگیرند

دولت ایران با همکاری دول غربی  عراق را با ترفند خاصی تقسیم بندی نمودند وبا مهندسی کامل انتخابات ، اکثررقبای  مهم خود را ترور واز صحنه بیرون کردند

سیاستمداران ایرانی در یک نقشه از پیش تعیین شده عراق را به سه بخش کردها ،شیعیان و عرب های سنی تقسیم نمودند و بدین صورت سعی نمود ندجمعیت شیعیان را بیشتر جلوه دهند  تا کرسی ها مهم دولت مثل نخست وزیری را بدست بگیرند

 رسانه های ایران به تبع بعضی از رسانه های غربی نیز وانمود می کردند که جمعیت شیعیان از اهل سنت بیشتر است اما اگر با نگاه واقع بینانه و تیزبین به ساختار جمعیتی عراق نظر بیافکنیم خواهیم دانست که دولت ایران با ترفندی خاص ، مثل تفکیک قومیت در بین اهل سنت ، کردها و عرب ها را از هم جدا نموده  تا نسبت جمعیتی شیعیان را بالا ببرند

اگر جمعیت کردستان عراق  که اکثرا اهل سنت هستند در کنار جمعیت عرب ها ی اهل سنت  عراق قرار دهیم نسبت واقعی جمعیت مذهبی عراق به دستمان می آید که مشخص می کند ما بین ۶۲ تا ۶۵درصد عراق اهل سنت هستند ومابقی شیعیان  وادیان وفرق دیگر می باشند

گروه های شیعی عراق  با مهندسی دولت ایران در انتخابات با کردها ائتلاف کرد ند و توافق کردند که ریاست جمهوری به کردها برسد و پست نخست وزیری در دست شیعیان باشد

واینگونه پست نخست وزیری که از قدرت اجرایی بالایی برخوردار است را به دست گرفتند ودر این فرآیند عملا دست به تروریسم دولتی بر علیه اهل سنت در عراق زدند وسعی کردند تمامی کارمندان اهل سنت در سطوح بالا و پایین با برچسب تروریسم به زندان بیافکنند و خیلی ها را به قتل برسانند این مسایل باعث می شد که خیلی از مردم اهل سنت از مناطق خود کوچ کنند و به خارج پناهنده شوند ودولت شیعه عراقی نیز سریعا شیعیان را در آن مناطق اسکان می داد تا بتوانند جمعیت شیعه را بالا ببرند

 دولت شیعی عراق پس از این که در سطوح مختلف اهل سنت عرب عراق را به قتل رساند،دستشان به خون کردها هم آلوده کردند و بسیاری از اهل سنت  کرد را ترور واز سر راه برداشتند وبا این عملیات تلاش نمودند تا یکدست سازی حکومت و مذهب را دنبال کنند و اخیرا کردها متوجه شده اند که چگونه در این فرآیند و ائتلاف با گروه های شیعه فریب خورده اند

 هدف گروه های شیعی تابع دولت ایران این بوده است تا افرادخود را با شیوه مهندسی انتخابات درقالب  دموکراسی حاکم کنند سپس به مهندسی کامل حاکم کردن ایدئولوژی صفوی در عراق  بپردازند

از آنجا که از نگاه عقیدتی و فکری کیش شیعه گری حکومت های شورایی و دموکراسی معنای آنچنان ندارد به این علت کسانی که پایبند تز فکری ولایت فقیه هستند با تقیه و نیرنگ وارد این فرآیند می شوند وسعی می کنند تا قدرت را در نقاط مختلف به دست گیرند سپس عقاید پنهانی خودشان که اهداف  نظام ولایت فقیه ایران می باشد را دنبال می کنند اساسا در فکر وعقیده کیش شیعه گری ولایت فقیه استمرار امامت انتصابی ویا فردی  می باشد و فقیه  در عصر غیبت جانشین امام زمان می باشدوباید همه مسلمین از ولی فقیه اطاعت کنند به همین علت حتی دموکراسی نیز نمی تواند مشکلات موجود با فکر و عقیده کیش شیعه گری را حل کند ونمونه عینی  آن عراق می باشد که ظاهرا با قواعد دموکراتیک انتخابات برگزارشد امابا یک انتخابات مهندسی شده، دولت این کشور بازیچه ای در دست ولایت فقیه ایران قرار گرفت

 درانتخابات اولیه عراق دولت ایران بیش ازیک  میلیون شیعه از کشورهای ایران ولبنان وارد کشور عراق ساخت وبرای آنان پاسپورت عراقی جعل نمود تا در انتخابات به نفع گروه های شیعه رای دهند

 این مورد یکی از موارد های مهم مهندسی انتخابات در عراق بوده است و نشان می دهد که این اقشارمذهبی به هیچ وجه به میزان ها وتعهد های اخلاقی  پایبند نیستند

اکثر سیاست های داخلی کشور عراق که در دست نخست وزیر این کشور می باشد در بیت سپاه قدس ایران سازماندهی ومهندسی  می شود وآنان صرفا به یک ابزار دست سیاست های دولت ایران تبدیل شده اند که از زمان نخست وزیری ابراهیم جعفری تا نوری المالکی سیاست های صدور ایدولوژی صفوی گری درخاک عراق   دنبال می شود

جنایات و کشتار دولت شیعی عراق به همراه  عوامل دولت ایران نمونه بارزی از دولت شاه اسماعیل صفوی در قرون گذشته می باشد

با یک مقایسه ساد ه مشخص می شود که آمار انسان کشی  اینان از دولت صفویه هم پافراتر گذاشته است  که حد ومرزی ندارد

 ایدئولوژی کیش شیعه گری در طول تاریخ نشان داده است که با ترفند مظلومیت وحب اهل بیت وشعار وحدت برمسند قدرت می نشستند سپس تفکرات باطنی خود که با تقیه همراه بوده بر ملا می ساختند این حکومت ها نشان داده اند که هرزمان به قدرت برسند به هیچ مخالفی رحم نمی کنند

دولت عراق نیز تابع دولت ایران می باشد و مصداقیت عینی دولت صفویان  در عصر حاضربوده است

  آن ها در این چند سال در عراق  نزدیک به یک میلیون اهل سنت عراقی  را از دم تیغ گذارنده اند  ومیلیون ها عراقی آواره کشورهای دیگر کرده اند  وعوامل دست به سینه خود را در مناطق مختلف جای و سکنی داده اند تا بازویی برای پیشبرد اهداف سیاسی و مذهبیشان باشد

تاریخ نشان داده است هر زمانی که یک دولت شیعی بر اساس اندیشه های مذهبیش به قدرت رسیده است  به شکل هیولایی بیرون آمده که جز کشتار مسلمانان هیچ ارمغانی دیگر نداشته است که نمونه های آن دولت فاطمیان ، اسماعیلیان ، قرامطیان و صفویان و در این اواخر جمهوری اسلامی ایران وتوابع او امثال دولت بشار اسد و نوری المالکی بوده است که در زیر نظر کامل مراجع تقلید شیعی  اداره وسازماندهی می شود

سرچشمه فکری تمامی این جنایات کتب روایی مجلسی و صدوق وکلینی می باشد که یک انسان آزاده را به افکاری چون تقیه و نفاق ، ترورهای مخفیانه ،تکفیر کل مسلمانان وادیان دیگر فرا می خواند

این مسایل طرح شده در عراق باعث شد

تا نگاه علما و مردم جهان اسلام به طور کلی نسبت به دولت  ایران عوض شود.

و اینگونه صدای بسیاری از علمای جهان اسلام را که نسبت به  دولت ایران خوشبین بودند ، درآورد. در این زمینه به عنوان نمونه می‌توان به دکتر یوسف قرضاوی اشاره کرد که همیشه در کنفرانسها و سمینارهای وحدت اسلامی کشور ایران شرکت می کرد؛ اما پس از حوادث عراق به صورت جدی از سیاستهای نظام ولایت فقیه انتقاد نمود تا جایی که در شبکه‌ی خبری الجزیره با آقای هاشمی رفسنجانی به گفتگو پرداخت وبه شدت از سیاست‌های فرقه گرایانه‌ی این کشور انتقاد نمود و ایشان را از خطر جنگ فرقه‌ای برحذر داشت.

لبنان کشوری است   که تنوع مذهبی و فکری وقومی زیادی در خود جای داده است و قرن های متمادی است این کشور با این همه تنوع فکری که متشکل  از اهل سنت وشیعه و مسیحیان ودورزی ها و یهودیان می باشد  زندگی می کنند اما سالهای چندی است که  این کشور دچار التهاب های سیاسی و مذهبی شده است که آرامش را از این کشور سلب نموده است

پایه ریزی گروهک حزب الله در لبنان تو سط آخوندهای صفوی ایران به اسم دفاع از فلسطین به مرور زمان  زمینه رشد تفرقه وناآرامی را  دردرون لبنان ایجاد نمود که اوج این نا آرامی ها را می توان  در این دهه مشاهده نمود

اهدافی که آخوندهای صفوی ایران از ایجاد سازمان حزب الله  توسط رسانه ها در داخل و خارج از کشور تبلیغ می کنند  دفاع از مردم لبنان و فلسطین  در مقابل رژیم صهیونیستی بوده است اما متاسفانه اهدافی خطرناک تر از این مسایل در پشت پرده سازماندهی این گروهک چریکی بوده است که همانا توسعه قدرت سیاسی   ومذهبی آخوندهای صفوی ایران در لبنان  بوده است این گروه بر اساس سیاست گزاری دقیق ولایت فقیه برای محافظت از اهداف نظام ولایت فقیه عمل می نماید  که  یکی از رسالت های مهمشان پروژه سنی زدایی وایجاد کشمکش و اختلاف در بین  کشورهای اهل سنت می باشد  که در نهایت منجر به سیطره سیاسی  ومذهبی مراجع تقلید  ایران گردد

یکی از برنامه های  گروهک  حزب الله که با کمک سازمان های اطلاعاتی ایران ورژیم  اسد در لبنان به پیش گرفت ترور مخالفین سیاسی  وعقیدتی خود بخصوص اهل سنت لبنان بود ه است  که ازمهمترین افرد قربانی این ترورها شخصیت ملی لبنان  نخست وزیر این کشور شهید رفیق حریری می باشد که در توطئه ای با بمب گزاری تروریست های گروهک حزب الله ودستگاههای اطلاعاتی ایران و رژیم بشار  اسد  به شهادت رسیدند

گروهک حزب الله در یک عملیات مشابه همچون سازمان های اطلاعاتی اسد وایران  که مخالفین فکری خود را ترور می کند افراد زیادی از فعالین سیاسی و علما واندیشمندان  اهل سنت را ترور نمود که این باعث شد که گروه های سیاسی لبنان من جمله گروه های  مدنی اهل سنت بر علیه حزب الله موقف بگیرند وبا این گروه به مخالفت بپردازند

 در این راستا جامعه مدنی لبنان همگی خواستار رسیدگی به پرونده قتل شهید رفیق حریری شدند  اما موضوعی که ادعای ترور شهید رفیق حریری به  دست  این گروهک با کمک دستگاه اطلاعاتی رژیم اسد  وایران را بیشتر ثابت می کند این است

 که در هر نوبت دادگاههای بین المللی در لبنان برای رسیدگی به قتل  شهید رفیق حریری برپا می گردد

  گروهک حزب الله به هوادرانش که نقشی همچون  نقش شعبان بی مخ های مذهبی در جمهوری اسلامی دارند  دستور می دهند به خیابان ها بریزند ودر خیابان ها آشوب به پا کنند ،وبا نفوذ دولت بشار اسد  در لبنان علنا از برگزاری این دادگاهها جلوگیری می کردند تا نکند که دست های پس پرده آنان رو گردد

به همین دلیل  دولت لبنان  نیز در هر نوبت مجبور می شد برای ثبات و امنیت لبنان این دادگاه ها را به تعویق بیندازد تا ناآرامی مذهبی  وقومی فراگیر نشود

دولت و مردم لبنان بارهااز گروهک حزب الله خواسته اند که سلاح خود را تحویل دولت دهد ومثل دیگر گروه ها فعالیتشان در راستای کارهای سیاسی وفرهنگی باشد اما این گروه با ادعای اینکه ما خط مقاومت هستیم از این خواسته دولت لبنان سرباز زده است وبا این حربه فرآیند توسعه قدرت طلبی ولایت فقیه درلبنان را افزایش داده است اما هدف حقیقی مسلح بودن این گروه فشار برعلیه دیگر مخالفین سیاسی حزب الله وایران در لبنان ومنطقه  می باشدو نه چیزی دیگر ….

 اما موضوعی که مورد قبول  مخالفین این گروه ودولت لبنان در سال های قبل نبوده است این بوده که مسلح بودن یک گروه مغایر با قوانین لبنان وامنیت این کشوروقوانین بین المللی  می باشد  ، بخصوص  اینکه گروهی که مهره ها وسیاستگزاری آنان  در دست یک کشور بیگانه مثل ایران تعیین  می شود  که هیچ توجیه قانونی وعقلانی  برای جامعه لبنان ندارد

گروهک  حزب الله با استفاده از پول وامکانات مردم ایران توسط ولایت فقیه نقش  دولت در دولت تشکیل داده است و تمامی امکاناتی که یک دولت می تواند داشته باشد این گروهک در سازمان خود جمع نموده است تا بتواند اهداف سیاسی و مذهبی ولایت فقیه را دنبال نماید بطوریکه زمانی به محله های تحت نفوذ این گروه سفر کنید جز عکس های آیت الله خمینی و خامنه ای چیزی دیگر یافت نمیشود واین نشان دهنده سرسپردگی کامل این گروهک به دولت ولایت فقیه ایران می باشد

گروهک  حزب الله برای اینکه بتواند از نفوذ بیشتری در لبنان برخوردار شود در سازمان خودافرادی راجمع نموده است که هیچ رابطه ای بادین وتدین ندارند وفقط از آن ها در جهت مقاصد سیاسی استفاده می شود نظام ولایت فقیه با تخصیص بودجه های کلان برای این گروهک افراد زیادی را  به این گروه جذب نموده وبا صرف بودجه های ملت ایران برای خانواده هایی که در این سازمان مشارکت دارند دستمزد ماهیانه قرار می دهند تا همواره بتوانند پایگاههای مردمی خود را مستحکم کنند و در فرآیند سیاسی لبنان به  کمک آنان بشتابند

پس از فشارهای سیاسی داخلی بر گروهک حزب الله به علت ترورهایش در لبنان وهمچنین فشار جامعه جهانی بر قضیه هسته ای ایران این گروهک زمینه جنگ خانمانسوز در سال ۲۰۰۶ میلادی با اسراییل را فراهم نمود تا از فشارهای برخود بکاهد که در این جنگ لبنان را به ویرانه ای تبدیل نمود که در مستندی جدا گانه اهداف پشت پرده جنگ نمایشی ۳۳ روزه که این گروهک به راه انداخت را افشا خواهیم نمود

مردم ایران نیز در جریان تظاهرات جنبش سبز از شرارت  افراد گروهک حزب الله لبنانی بی بهره نبودند و در جریان سرکوب این جنبش مشاهده کردیم که افراد این گروهک لبنانی چگونه به کمک نیروهای لباس شخصی  در ایران آمدند وبه قلع وقمع مردم ایران پرداختند تا وفاداریشان به نظام ولایت فقیه را ثابت نمایند

جنایات این گروهک در سوریه با همکاری دولت ایران و اسد خط بطلانی بر تبلیغات دروغینش کشید وپرده از هویت عقیدتی و فکری  پنهان این گروهک برداشته شد

در زمانی که مردم سوریه شروع به انقلابی مردمی نموده بودند این گروهک به دستور رهبرانشان در تهران به سوریه رفتند ودرکنار بشار اسد به ریختن خون مردم  مسلمان سوریه پرداختند وراز پنهانی مدعیان  خط مقاومت برملا گشت

افغانستان کشوری است که سال ها در جنگ داخلی به سر می برد و از نعمت امنیت بی بهره مانده است  دخالت بعضی از کشورها همانند کشورهای غربی و ایران باعث شده است که این کشور نتواند یک دولت سازمانی وقوی برای خود تشکیل دهد آخوندهای صفوی ایران از سی سال گذشته نقشی  کاملا تخریبی در تحولات افغانستان داشته اند  آن ها با تحریک گروه های افراطی ودادن سلاح سعی نموده  اند بین گروه های افغانی اختلافات  راتشدید کنندتا این کشور هیچ وقت روی امنیت نبیند

افغانستان به علت بافت های خاص قومی و فرهنگی که دارد  سال هاست نتوانسته مشکلات داخلی خود را حل کنند

مردم افغانستان سال های مدیدی است  که در جنگ وآوارگی به سر می برند به همین علت بخش های مهمی از جامعه افغانستان نیازمند تصحیح فرهنگ قومی ومحلی  خود دارند تابتوانند  جامعه افغانستان را از لحاظ فکری و فرهنگی رشد دهند

 یکی از دلایل افراط گرایی  نیز نبودن امنیت ونبودن مراکز فرهنگی قوی در این کشور می باشد تا فرهنگیان وداعیان  بتواند روحیه تسامح و گفتگو در این کشور را زنده نگه دارند

 یک کشور همسایه مثل ایران در سی سال گذشته  می توانست با نگرش انسانی و اخلاقی نیازمندی های این جامعه محروم را برآورده سازد و بین گروه های مختلف این کشور صلح و سازش برقرار سازد و این کشور همسایه وهمزبان خود را به درجات عالی امنیتی و فرهنگی برساند اما

از آنجا که  افغانستان کشوری با اکثریت اهل سنت می باشد به همین دلیل آخوندهای صفوی ایران هیچ گاه دوست ندارند این کشور رشد کرده و دولتی بر آمده از اعتقاد ورای مردم داشته باشند  چرا که آن را خطری برای خود می بیند به همین دلیل سعی می کنند از یک طرف بین گروه های افغانی اختلاف و کشمکش انداخته  و از طرف دیگر گروه های  اقلیت شیعی را تقویت  کنند تا در سازمان های دولتی پست ها کلیدی برعهده بگیرند و با ایجا د حوزه های علمیه  و بادادن پاسپورت ایران به بیش از سی هزار افغانی  وجا دادن آن ها در حوزه های علمیه ایران و سازمان های اطلاعاتی از آنان به عنوان اهرم های سیاسی خود در افغانستان استفاده کنند

کمیته های امداد امام خمینی در افغانستان نقش مهمی در پیش برد اهداف نظام ولایت فقیه دارد  این کمیته به جای کمک به میلیون ها دردمندی ایرانی که محتاج  نان شب هستند افراد زیادی در زیر پوشش این کمیته آورده واز آنجا به تبلیغ کیش شیعه گری  وجاسوس پروری در افغانستان  می پردازد

کمیته های امداد امام خمینی در افغانستان که بی مهبا خرج می کند نقش اساسیش تشکیل  هسته های اطلاعاتی به نفع ولایت فقیه می باشد  تا بتوانند ایدولوژی صفوی گری در این کشور هم حاکم کنند و گروه های زیادی را در زیر چتر خود برای پیشبرد مقاصد سیاسی ومذهبی خود نگه دارد

زمانی که مجاهدین افغان و مسلمان در این کشور با اشغالگران شوروی در حال جنگ بودند گروه های شیعی  افغان در این جنگ شرکت نداشتند وبعدها گروه های  سیاسی افغان علت این موضوع را کشف کردند و آن نامه محرمانه مراجع افغانی به آیت الله خمینی بود که از ایشان  کسب اجازه شرکت  درجنگ کرده بودند  اما آیت الله خمینی آن ها را  از این کار نهی کرده بود و در جواب نامه نوشته بود جهاد شما بعد از این جنگ آغاز می گردد

این سخن آیت الله خمینی که پر از راز و رمز می باشد عقاید پنهان آنان را واضح می گرداند نظام ولایت فقیه با ساختن گروه های زیاد من جمله حزب وحدت در افغانستان نسل کشی  به راه انداخت که تاریخ افغانستان به یاد ندارد کارها و اعمال تفرقه انداز این حزب باعث شد که جنگ قومی ومذهبی در افغانستان شدت گیرد و برادران شیعه واهل سنت بیشتر  به جان هم بیفتند

دولت ایران هیچ گاه در رسانه های خود از قتل و عام مردم اهل سنت در افغانستان سخن نگفته است و آنچه سخن رانده است قتل شیعیان در افغانستان بوده که همیشه سعی کرده است  با مظلوم نمایی شیعیان افغانستان ،در کشورخود وجاهای دیگر از شیعه چهره  ای مظلوم واز اهل سنت افغانستان چهره ای خشن ارئه دهد تا بتواند اهداف صدور کیش شیعه گری به افغانستان را بیشتر دنبال کند

اما غافل از این مانده اند که دیار افغانستان با ایدو لوژی صفویان سر سازگاری ندارد و مردمان    غیور این سرزمین بود ند که مردانه در برابر لشکریان صفویان ایستادگی نمودند وآنان را شکست دادند و دیارشان را بر مبنای روح توحید استوار گرداندند

بحرین نیز یکی دیگر از قربانیان برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی بشمار می‌رود؛ آری، نظام ولی فقیه در ایران، سالهاست که با تنی چند از روحانیون ومراجع  شیعه‌ی بحرینی ارتباط برقرار کرده و آنها را به ایران برده اند و با تبیین اعتقاداتشان و تهیه‌ی امکانات مادی و برنامه ریزی برای آنها توانستند چند تظاهرات با حمایت ایران به راه بیندازند و با تحریک عواطف مذهبی در بحرین زمینه آشوب و ناآرامی در این کشور آرام را پدید آوردند.

دولت بحرین که یک دولت غیر مذهبی می باشد  نگاهشان در استخدام های دولتی  در سال های گذشته هیچ وقت  نگاه مذهبی نبوده است به همین علت در سال های گذشته شیعیان زیادی در دستگاهها ادرای این کشور رسوخ کرده و خود را به دستگاه حاکم این کشور نزدیک نموده اند

  در این سال ها  شیعیان در این کشور از آزادی کامل مذهبی برخوردار بود ه ومراسمات مذهبیشان نیز به نحو شایسته  انجام می دادند

در اثر غفلت دولت بحرین این کشور تابعیت بحرینی به گروه زیادی از ایرانیان  شیعه که از روستاهای ایران بدانجا مهاجرت کرده بودند داد و دولت بحرین از آن ها  به نحو شایسته استقبال کرده و کار و  مسکن در اختیار آنان گذاشت

 اما غافل از آن مانده بودند که  دادن تابعیت به همین گروه ها که سرمایه داران شیعه بحرینی نیز از آنان پشتیبانی می کنند یک برنامه ریزی وطرح قبلی   می باشد  که سفارت ایران پیگیر آن می باشد  تا هم  بتواند جمعیت شیعیان بحرین را افزایش داده و هم نفوذ سیاسی خود را بیشتر کند تادر آینده ازآنان به عنوان اهرم های صدور انقلاب صفوی گری در بحرین استفاده نماید

اکثریت جمعیت بحرین را اهل سنت تشکیل می دهند

بر خلاف گزارش رسانه های ایران وبعضی از رسانه های غربی که عوامل دولت ایران در آن استخدام می باشند گزارش هایی که می گویند شیعیان در بحرین اکثریت هستند  نا صحیح می باشد و این آماری که آن ها ارئه می دهند غیر واقعی می باشد

تشابه آمار ی آنان از بحرین ،همچون آمار  دولت ایران از  جمعیت عراق  می باشد  و آن را در سطح وسیعی از رسانه ها پخش نموده اند تا مشروعیت حاکمیت بحرین را زیر سوال ببرند وهمچنین به اغتشاشات خود در منطقه ادامه دهند

حسن نیت دولت بحرین به سرمایه داران و وروحانیون شیعه بحرینی  در سال ها ی گذشته با عث شده بود که حتی دولت این کشور به اهل سنتی که سال ها مقیم این کشور می باشد تابعیت این کشور ندهد اما به شیعیانی که دوسال از اقامتشان نگذشته بود تابعیت وپاسپورت بحرین دهد تا جایی که چند نفر از آنان که دو سال ازتابعیت بحرینیشان هم  نگذشته بود  سر از مجلس بحرین درآوردند وجز ءنمایندگان بحرین قرار گرفتند

همه این غفلت ها در اثر سیاست های  تقیه منشانه  روحانیون ومراجع عامل  دست نظام ولایت فقیه بود که توانسته بودند اعتماد ها را به خود جلب نمایند اما  در واقع  آن ها هدفی دیگر در سر داشتند هدفی که برپایه کینه استوار گشته است و می خواهد  مهار واقعی دولت این کشور را در دست یک کشور بیگانه، یعنی ولی فقیه  ایران قرار دهد تا خواب های ولی فقیه که پادشاهی مسلمانان می باشد رقم خورد

با شروع بهار عربی که در چند کشور عربی اتفاق افتاد، سیاستمداران ایرانی فضا را در بحرین مناسب دیدند و به تحریک گروههای بحرینی علیه حاکم بحرین پرداختند

در جریان این تظاهرات غیر از شیعیان چند گروه سیاسی اهل سنت منتقد دولت نیز شرکت داشتند وعلاقه مند بودند به صورت مسالمت آمیز خواستار اصلاح بعضی از نابسمانانی ها در بحرین شوند؛ اما زمانی که دیدند با یک توطئه مواجه شده‌اند و گروهک  های حزب الله لبنان و گروهک های شیعه عراقی و ایرانی در تظاهرات نفوذ کرده‌؛ همچنین گروههای شیعه عکس‌های آیت الله خامنه‌ای و آقای حسن نصر الله واحمدی نژاد را بالا می برند وبه صورت علنی خواستار نظام ولایت فقیه ایرانی هستند، همه‌ی گروههای معترض اهل سنت از صحنه‌ی تظاهرات خود را کنار کشیدند و در برابر این موقف که سعی داشتند از این جریان بهره برداری کنند، موضع گرفتند  وتلاشهای دولت ایران در بحرین را به هم زدند .

در جریان این تظاهرات دولت ایران با آموزش تروریست هاآتش فتنه را  هر روز زیادتر می کردند  ومردم را به جنگ مسلحانه علیه اهل سنت بحرین تشویق می کرد تاجایی که یکی ازتروریست های آموزش دیده این کشور با ماشین بزرگ به یکی از پلیس های بحرین حمله نمود ه واو را  به شکل وحشتناکی زیر گرفت و خوی صفوی گری  خود را متبلور ساخت

این تشابه وحشی گری  نمونه ای بود که دولت ایران آن در جنبش سبز با مردم خود نشان داده بود

در حالیکه مردم  شیعه ایران در جریان جنبش سبز مشغول راهپیمایی ومردم در زیر رگبار نیروهای لباس شخصی و زندانیان در زیر تجاوز وحشیانه ناموسی صفوی منشان واقع بودند ،  رسانه های وابسته به ایران خبر از لگد خوردن تظاهر کنند ه بحرینی با آب و تاب ارائه می دادند ومراجع تقلید شیعه هم برسر وروی خود می زدند وفریاد وا بحرینا سر می دادند ویکبار نیز  به تعرضات ناموسی وجانی همان شیعیان ایران اعتراض نکردند

همه این مسایل در کنار هم نگاه مغرضانه مراجع شیعه نسبت به بحرین را برای هر آزاد اندیشی واضح می گرداند که آن ها چه اندیشه هایی در سر دارند

رسانه های وابسته  به دولت ایران مثل العالم و الکوثر و پرس تیوی  وشبکه های خبری ایران با پخش تصاویر ساختگی و غیر واقعی  هر روزسعی می کردند آتش فتنه را در بحرین زنده نگاه دارند تاهم خود را از مشکلات داخلی برهانندوهم همچنان خود را الگوی کشورهای اسلامی معرفی نمایند

 در جریان تظاهرات  دردوساله  گذشته جمعا حدود شصت  نفر از طرفین درگیر در بحرین کشته شدند که رسانه های ایران همیشه آن کشته ها و اعتراضات سال های   گذشته در زمانی که دربحرین  هیچ خبری نیست  به شکل موذیانه ای  ارئه  وپخش میکند  چنانکه  بیینده فکر می کند هم اکنون در بحرین تظاهرات بر پا شده است

متأسفانه، صفویان از اعراب به عنوان “سگ تازی” یاد کرده اند، و تا کنون هم در فرهنگ سیاسی ما به عربها نگاهی تحقیرآمیز دارند و از آنها به نام “شیخ نشینان”  یاد می کنند. و باید دانست که این حقد و کینه و دشمنی، ریشه در دوران صفویها دارد.

ما ملاحظه می کنیم که از کشور عربستان نیز در قاموس صفویت جدید به نام  وهابی یاد می‌شود و همه‌ی مردم عربستان را کافر می‌دانند. صفویت معاصر بر این باور است که مکه و مدینه اشغال شده‌اند و باید آزاد شوند و صدها امام زاده در آنجا بنا گردد….

شاید یکی از حکمتهای خداوند در طولانی شدن آزادی سوریه این باشد که عملکرد حکومت ایران برای همه‌ی مردم، شیعه، سنی، و جهان اسلام آشکار گردد مبنی بر اینکه شعارهای ضد اسراییلی این کشور صرفا بهانه‌ای برای قدرت طلبی دستگاه حاکم وخواب های ولی فقیه می‌باشد و قضیه‌ی سوریه کارت وحدت طلبی نظام را برای همیشه سوزاند.

در قضیه‌ی سوریه برای همه‌ی مردم آشکار گردید که نظام ولایت فقیه به هیچ عنوان به دنبال مصالح و منافع دنیای اسلام نیست؛ بلکه در صدد اجرای  سیاست‌های فرقه گرایانه و متحجرانه‌ای است که از کتابهای ملا محمد باقر مجلسی و شیخ صدوق نشأت گرفته است.

برنامه ها و طرح های نظام ولایت فقیه در اکثر کشورهای اسلامی همانند یمن ، پاکستان و کشور های آفریقایی اینقدر زیاد است که مجال این نیست در این گزارش بدان بپردازیم بلکه نیاز به مستندهای جداگانه دارد تا نشان داده شود ادعاهای مطرح شده اغراق نیست بلکه حقایق تلخی است که بر خیلی از هموطنانمان مخفی مانده است

ما امروز، همان سندی را که در دهه هفتاد خورشیدی منتشر شد، بار دیگر بازگو وبازخوانی می کنیم تا استراتژی و تاکتیک های دروغ آمیز  دولت ولایت فقیه رسوا گردد

این سند، بخش بسیار کوچکى از برنامه‌ها و طرحهاى حکومت ولایت فقیه برای ریشه کن کردن پیروان اهل سنت در داخل و خارج از کشور بر ملا می‌سازد.

و اما برنامه‌ی پنجاه ساله که دراول انقلاب بر ای نابودی اهل سنت در ایران تدوین شده بود که پرده از گوشه ای از جنایات نظام ولی فقیه بر می  دارد:

اگر ما نتوانیم انقلاب خود را به ممالک مسلمان نشین اطراف صادر کنیم بی‌شک فرهنگ آنها که آمیخته با فرهنگ غرب مى‌باشد به ما خواهد تاخت  و ما را مغلوب خواهد نمود …

حال که به یارى خدا وند وفد اکارى امت قهرمان  امام پس از چند قرن بار دیگر حکومت اثنا عشرى در ایران به ظهور رسیده است بنا بر رهنمودهاى رهبران عالیقدر تشیع، وظیفه‌اى بس سنگین و خطیر بر عهده داریم که آن صدور انقلاب است. و این را باید بپذیریم که حکومت ما گذشته از حفظ استقلال کشور و حقوق ملت، یک حکومت مذهبى  است و صدور انقلاب در رأس همه‌ی امور باید قرار بگیرد. اما با توجه به موقعیت فعلى جهان و قانونهاى  به اصطلاح بین المللى صدور مستقیم انقلاب غیر ممکن و شاید هم با خطراتى ویرانگر همراه باشد؛ به همین خاطر، ما طى سه جلسه با آراء قریب به اتفاق شرکت کنند گان  و اعضای ستاد، یک برنامه‌ی پنجاه ساله که شامل پنج برنامه‌ی ده ساله مى‌باشد، طراحى نموده  تا این انقلاب اسلامى  را به همه کشورهاى همسایه صادر و اسلام را  یکپارچه نماییم. زیرا خطری که از طرف حکام سنى پیشه ما را تهدید مى‌کند، بسیار بیشتر و بالاتر از خطرى است که از طرف شرق و غرب متوجه ماست. زیرا آنها مخالف با نهضت، و دشمنان بنیادى ولایت فقیه و ائمه‌ی معصومین مى‌باشند. حتى تعیین مذهب تشیع  را به عنوان مذهب رسمى  کشور در قانون اساسى، مخالف شرع و عرف مى‌دانند و اسلام را به دو شاخه‌ی متضاد تبدیل نموده‌اند. به همین خاطر، نخست، ما باید در کلیه‌ی مناطق سنى نشین  داخلى مخصوصا شهرهاى مرزى کشور نفوذ خود را بیشتر نماییم، مساجد و حسینیه ها را افزایش دهیم و مراسم مذهبى را با جدیت  بیشترى برگزار کنیم و در شهرهایى که بین نود تا صد در صد سنى نشین هستند، امکاناتى را فراهم نماییم تا عده‌ی کثیرى از شیعیان از شهرها و روستاهاى داخلى به مناطق سنی نشین کوچ کنند و براى همیشه آن شهرها را محل سکونت و کسب و کار خود قرار دهند. و این افراد باید غیر مستقیم تحت حمایت دولت و دستگاههاى ادارى قرار بگیرند تا بتوانند قدرت اداره‌ی شهرها و مراکز فرهنگى و اجتماعى را به مرور ایام از دست شهروندان قبلی خارج نمایند.

برنامه‌اى که ما براى صدور انقلاب طراحى نموده‌ایم بر خلاف عقیده‌ی بسیارى از ناظران بدون هیچگونه دردسر، خونریزى و یا واکنشى از طرف دولتهاى قدرتمند جهان به ثمر خواهد رسید.

ما مى‌دانیم که نگهدارنده و گرداننده‌ی هر کشور و ملت فقط سه چیز است: اول، قدرت که در دستگاه حاکم قرار دارد؛ دوم، علم و دانش که در اندیشه‌ی علما و دانشمندان مى‌باشد؛ و سوم، چرخش اقتصاد که در دست سرمایه داران است. اگر ما بتوانیم دردستگاه حاکمان تزلزل ایجاد کنیم، بین دولتمردان و عالمان ایجاد نفاق کنیم و سرمایه‌داران هر کشور را متفرق ساخته، سرمایه‌ی آنها را بسوى کشور خود یا کشورهاى دیگر جهان سرازیر گردانیم، بی شک، موفقیت چشمگیرى بد ست خواهیم آورد. و این سه مورد مهم را از آنها سلب خواهیم نمود. بقیه‌ی مردم هم که بین هفتاد تا هشتاد درصد جمعیت هرکشور را تشکیل مى‌دهند، طرفدار قدرت هستند و براى گذران زندگى بدنبال آب و نان و مسکن مى‌باشند و از شخص یا اشخاصى حمایت خواهند نمود که قدرت در دست آنها باشد.

همسایگان سنى و وهابى ما عبارتند از: ترکیه، عراق، افغانستان، پاکستان و تعدادى از کشورهاى امیرنشین در حاشیه‌ی جنوبى ایران که ظاهرا با همدیگر متحد، ولی در باطن، مخالف یکدیگرند.

این منطقه‌ی استراتژىک در طول تاریخ، چه در گذشته و چه حال، بسیار حائز اهمیت بوده، و از نظر سوخت رسانى گلوگاه کره‌ی زمین محسوب می‌شود و نقطه‌اى حساستر از این در جهان وجود ندارد. حاکمان این کشورها از فروش نفت بهترین امکانات زندگی را در اختیار دارند. جمعیت این کشورها از سه گروه تشکیل شده است گروه اول افراد بدوى و صحرانشین هستند که حضور آنها در این سرزمینها به صدها سال پیش می‌رسد .

گروه دوم مهاجرینى هستند از جزایر و بنادرى که امروزه جزء خاک کشور ما محسوب مى‌شوند؛ هجرت آنها از زمان شاه اسماعیل صفوى آغاز شد تا زمان نادر شاه افشار، کریم خان زند ، پاد شاهان قاجار و پهلوى همچنان ادامه داشت. و بعد از پیروزی انقلاب اسلامى نیز کم و بیش مهاجرتهاى پراکنده به چشم خورده است. گروه سوم از دیگر کشورها عربى وعده ای هم از شهرهاى داخلی ایران می‌باشند. کارهای تجارى، بازرگانى و شرکتهاى ساختمانی بیشتر به افراد غیر بومی تعلق دارد . جمعیت داخلی آن کشورها از اجاره بهای ساختمان و خرید و فروش املاک کسب در آمد مى‌کنند. و وابستگان امیران هر یک به مقدار معین از فروش نفت حقوق مى‌گیرند. فساد اجتماعى و فرهنگى و انجام کارهاى ضد اسلام به وفور نمایان است و عمر بیشتر ساکنان آن صرف عیاشى و لذتهاى دنیوى می‌گردد. بسیاری از آنها از ترس خراب شدن کشورشان در کشورهای اروپایى وآمریکایی خصوصا ژاپن، انگلستان، سوئد و سوئیس اقدام به خرید آپارتمان، سهام کارخانجات و سرمایه گذارى هاى دیگر نموده‌اند.

تسلط ما بر این کشورها یعنی تسلط بر نیمى  از جهان.

ما برای اجراى این برنامه‌ی پنجاه ساله ابتدا باید با همه‌ی کشورهاى همسایه یک دوستى و ارتباط و احترام متقابل برقرار نماییم. حتی با عراق پس از  خاتمه‌ی جنگ و سرنگونی  صدام حسین روابط حسنه برقرار خواهیم نمود؛ زیرا از پاى در آوردن هزار دوست به اندازه‌ی یک دشمن دردسر ندارد. چون روابط فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ما با آنها برقرار شود، بى شک موجب هجرت گروهى از ایرانیان به آن کشورها خواهد شد. ما مى‌توا نیم همراه با این مهاجرین عده‌اى مهاجر مأمور که ظاهرا مخالفین نظام هستند، داشته باشیم که وظیفه‌ی آنها در انجام مأموریت ذکر خواهد شد .

فکر نکنید پنجاه سال عمر درازی است. انقلاب ما با یک برنامه‌ی بیست ساله به پیروزى رسید. مذهب ما که امروز کم و بیش در دستگاه ادارى و حکومتى بسیارى از کشورها نفوذ دارد برنامه‌ی یک روزه و دو روزه نبوده است. روزگار طویلی ما در هیچ کشورى از جهان حتى یک کارمند نداشته‌ایم‌، چه رسد به وزیر و وکیل یا حاکم . ما وارثان میلیونها شهید هستیم که از وفات پیامبر تا  به امروز بدست اهریمنان اسلام نما خونهایشان در جویبار تاریخ روان است و نخواهد خشکید تا آنگاه که هر کس نام اسلام بر خود دارد.

 ما باید کاری کنیم تا مردم على و خاندان رسول الله را بشناسند و بر اشتباه اجداد خود اعتراف کنند و فقط  تشیع  را به عنوان وارث  را ستین اسلام بشناسند.

درست است که ما در آن دوران نبوده‌ایم؛ ولى اجداد  ما بوده اند و زندگى امروز ما ثمره‌ی فکر ، اندیشه و تلاش آنهاست. شاید هم در آینده ما نباشیم اما انقلاب و مذاهب ما خواهد ماند.

 برای انجام این وظیفه‌ی مذهبی فقط گذشتن از جان و نان و خانه‌مان کافی نیست؛ برنامه‌ی صحیح لازم است، طرحها باید بکارگرفته شود حتى اگر پانصد ساله باشد چه رسد به پنجاه سال.

۱- در افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق و بحرین ما از نظر ترویج مذهب مشکلى نداریم؛ برنامه‌ی دوم ده ساله را در این پنج کشور برنامه اول قرار خواهیم داد. پس وظایف  مأموران مهاجر ما در دیگر کشورها در دهه اول  فقط سه چیز است: ابتدا خرید املاک، خانه و آپارتمان و ایجاد شغل و امکانات زندگى براى همکیشان خود که در آن خانه‌ها سکنى دهند و جمعیت را بالا ببرند. دوم ارتباط و برقرارى دوستى با سرمایه داران بازارى و کارمندان ادارى مخصوصا اشخاص سرشناس و افرادى که در دستگاههاى دولتى نفوذ شایان دارند. سوم در برخى از این کشورها روستاهایى  کوچکى بطور پراکنده در دست احداث و طرح دهها روستا و شهرک دیگر در حال نقشه بردارى می‌باشد. این خانه‌ها را تا حد امکان خرید نمایند و با قیمتى مناسب به افراد و اشخاصى که املاک خود را در مراکز شهرها فروخته‌اند، بفروشند و به این ترتیب شهرهاى پر جمعیت را از دست آنها بیرون بیاورند .

۲- ضمن تشویق مردم به منظور احترام به قانون و اطاعت از مجریان و مأموران با تواضع براى برقرارى مراسم مذهبى و دایر نمودن مساجد و حسینیه از مسئولان مجوز کتبى دریافت نمایند. چرا که همین مجوزها در آینده به عنوان سند مطرح خواهد شد. براى ایجاد شغلهاى آزاد بیشتر، باید به فکر مکانهاى پر تجمع بود تا بشود در مواقع حساس آنجاها را مرکز بحث و گفتگو قرار داد. در این دو دوره سعى بیشتر افراد آن باشد که با استفاده از دوستان و تقدیم هدایاى گرانبها، گذرنامه کشور محل اقامت خود را دریافت کنند و مشوق جوانان برای اشتغال در ادارات دولتى مخصوصا کارهای نظامى باشند. در نیمه‌ی دوم این دهه ضمن تشویق محرمانه و غیرمستقیم علماى سنى مذهب و وهابى براى جلوگیرى از فساد اجتماعى و کارهاى ضد اسلامى که در آن کشورها فراوان به چشم می‌خورد، اعلامیه‌هاى اعتراض آمیزى از طرف برخى از مقامات مذهبی دیگر بلاد چاپ و منتشر نمایند که بی شک موجب برانگیختن عده‌ی زیادی از ملت آن کشور خواهد گردید. تا اینکه مقام مذهبى مذکور را دستگیر نمایند یا او نوشته‌ی خود را تکذیب کند. در این صورت، امواج حمایت مذهبیان از آن اعلامیه‌ها بالا خواهد گرفت و اعمال مشکوکى به وقوع خواهد پیوست  که منجر به تعویض یا دستگیرى عده اى از خادمان خواهد شد. و همین موضوعات باعث مى‌‌گردد تا حاکمان  به کلیه‌ی افراد مذهبى خود بدبین شوند و براى تبلیغات مذهبى و ساختن اماکن کارى انجام ندهند. حتى سخنرانیها و برگزارى مراسم دینى و مذهبى را نیز به ضرر نظام خود تلقى خواهند نمود. گذشته از آنکه بین عالمان و حاکمان آن کشورها کینه و کدورت رشد خواهد نمود. حتى سنیان و وهابیون داخلی، پایگاههاى پشتیبانى خود را از دست خواهند داد و دیگر هیچ گونه حمایت خارجی نخواهند داشت.

۳- در دوره‌ی سوم که دوستى عده‌اى از مأمورین ما با سرمایه‌داران  و کارمندان عالی رتبه به ثبات رسیده است. و عده‌ی زیادى هم در دستگاههاى نظامى و اجرایى کشور به کار صادقانه اشتغال دارند و در امورات مذهبى دخالتى ندارند، بیش از بیش توجه دولتمردان را به خود جلب خواهند نمود و در این دوره که بین مذهبیون و دستگاه حاکم اختلافات و تفرقه  به چشم مى‌خورد، عده‌اى از روحانیون شاخص ما وظیفه دارند ضمن برگزارى  مراسم مذهبى از حاکمان آن بلاد حمایت نمایند و جمعیت تشیع  را بی‌خطر جلوه دهند. حتی اگر امکان داشته باشد این حمایتها را نیز از طریق رسانه‌هاى جمعی به گوش همگان برسانند طوریکه جلب توجه و رضایت آنها را فراهم نمایند تا در واگذارى پستهاى مهم ادارى وحشتى نداشته باشند. در این دوره با تحولاتى که در بنادر و جزایر و دیگر شهرهاى مرزى کشورمان و سپرده‌‌هاى بانکی بوجود خواهیم آورد، طرحهایى پى ریزى خواهد شد که اقتصاد کشورهاى مجاور دچار رکود بشود و بی شک بخاطر کسب سود و امنیت و ثبات اقتصادى بیشتر سرمایه‌داران کلیه امکانات خود را به کشور ما سرازیر خواهند نمود. زمانى که براى انجام هرگونه کار بازرگانى و سپرده‌هاى بانکى افراد دیگر کشورها را آزاد بگذاریم، آنها هم از سرمایه گذارى ملت در کشور خود استقبال خواهند نمود.

۴- در مرحله‌ی چهارم ما کشورهایى را در اختیار داریم که بین عالمان و حاکمانشان درگیرى است. تجار رو به ورشکستگى و فرار هستند و مردمانش پریشان احوال به نظر  مى‌‌رسند؛ بیشتر مردم املاک و خانه‌هاى خود را به نصف قیمت خواهند فروخت تا به جاى امن‌ترى سفر کنند؛ در این میان فقط افراد ما هستند که حامیان دولت به حساب مى‌آیند، و این افراد اگر آگاهانه عمل نمایند بخوبى قادر خواهند بود پستهاى مهم کشورى و لشکرى را تصاحب کنند و فاصله‌ی خود را با حاکمان دستگاه حاکم نزدیکتر سازند. در چنین مواقعى به خوبى مى‌شود خدمتگزاران مخلص آن‌ها را خیانتکار معرفی نمود که موجب دستگیرى و برکنارى آنها و یا جایگزینى افراد ما خواهد شد. خود این موضوع باعث دو نتیجه‌ی مثبت می‌شود؛ یکى آنکه افراد ما بیش از پیش اعتماد و اطمینان دولتمردان را بخود جلب خواهند نمود. دوم اینکه نارضایتى عمومى سنیان علیه دولت و حاکم بخاطر به قدرت رسیدن شیعیان در ادارات آشکار خواهد گردید و اعمال ضد دولتى بیشترى از خودشان نشان خواهند داد. در این برهه، افراد ما باز هم باید در کنار حاکم بایستند و مردم را به صلح و آرامش دعوت نمایند و از طرفى املاک و خانه‌هاى افراد در حال فرار را خریدارى نمایند.

۵- در دهه‌ی پنجم زمینه براى آغاز یک انقلاب آماده است؛ زیرا ما آن سه مورد اصلى را که آسایش و آرامش و امنیت بود، از آنها گرفته‌ایم و دستگاه  حاکم مانند کشتى طوفانزده‌اى مى‌ماند که هر آن احتمال غرق شدنش مى‌رود . در چنین موقعى هر پیشنهادى را براى نجات جان خواهند پذیرفت. در این دوره بوسلیه‌ی افراد سرشناس و قابل اعتماد پیشنهاد تشکیل یک مجلس مردمى را براى خاموش گرداندن اوضاع، نظارت بر ادارات و کنترل کشورى به حاکمان خواهیم داد. در این صورت، بدون هیچ تردیدی، مورد قبول واقع خواهد شد و کاندیداهاى ما با اکثریت آرا کرسیهاى مجلس را بدست خواهند آورد.

این موضوع موجب فرار بازرگانان، عالمان و حتى خدمتگزاران واقعی خواهد گردید و ما بدون هیچ جنگ و کشتارى خواهیم توانست انقلاب اسلامى  را به بسیارى از کشورها صادر کنیم.

 اگر این روش در دهه‌ی پنجم هم به مثمر ثمر نیفتاد، مى‌شود با انقلابهای اسلامی مردمى قدرت حاکمان را سلب نمود. هر چند به ظاهر افراد ما اهل و ساکن و یا متولد آن کشورها هستند؛ اما ما بخوبى وظیفه‌ی خود را در برابر خداوند و دین و مذهبمان به انجام رسانده‌ایم. هدف ما به قدرت رسیدن شخص مخصوصى نیست؛ هدف فقط صدور انقلاب است و آنگاه مى‌توانیم بعنوان  علمدار این دین الهی، قیام خود را در همه‌ی کشورها آشکار سازیم و با قدرت بیشترى بسوى جهان کفر قدم نهیم و تا ظهور مهدى موعود جهان را به نور اسلام و تشیع مزین نماییم.

این، گوشه‌ای ازسند برنامه‌ی  پنجاه ساله بر علیه جهان اسلام بود که انسان را به تفکر وامی‌دارد که شباهت‌های این نقشه با نقشه‌های صهیونیسم جهانی چقدر زیاد می‌باشد.

روزگاری نیز عبدالله بن سبا یهودی برای تفرقه انداختن میان مسلمانان جنگ‌های سیاسی بین مسلمین برپا نمود و با نقشه‌های دقیق همه را به جان هم انداخت وسپس اندیشه‌های خود که از یهودیت به ارث برده بود در لباس اسلام و اهل بیت در قالب روایت‌های باطل به دوستداران اهل بیت داد. و پس از آن بزرگترین تفرقه را در بین مسلمانان ایجاد نمود ….

اما خداوند با مردان اهل علم و دینش این سیاست‌های پر مکر ونیرنگ را افشا نموده و با  نور قرآن همه‌ی این باطل‌ها را خاموش خواهد کرد….
پایان :
بر گرفته از سایت تریبون زمانه:
https://tribunezamaneh.com/archives/15318

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *