در سوگ "رفیق شهیدی قهرمان ج.ا."
ز.ع. نجاتی (یکتن از آزادگان زندان پلچرخی)
در سایت های انترنتی مشعل و آریایی شخصی بنام (مستعار) کوهی بیک گدا مضمونی را تحت عنوان (انتخابی از کاروان رفته گان، تورنجنرال عبدالجلیل شهیدی قهرمان ج.ا.) به نشر رسانیده است.
در این مضمون مدح آمیز و معرفی قهرمان سازانه، آقای گدا با اعطای القاب و افتخارات باد آوارده به "رفیق شهیدی" در حقیقت به صدها جوان، زن و کودک بدخشان که در زمان تصدی "رفیق شهیدی" در بدخشان تحت شکنجه و ظلم وی جان های شانرا از دست داده و در زندان های مخوف آزادی شان غضب شده بود، ناجوانمردانه جفا روا داشته است. طی این مدحنامه از "رفیق شهیدی" منحیث "خورشید پر جلال و "معلم و آموزگار خوب و مهربان در خدمت تربیه از جوانان هموطنش" ذکرشده است. اما این جلاد بیرحم بجای خدمت به وطن و اولاد آن کاری بجز خدعه، خیانت، ظلم، تجاوز و تعدی بر مردم بدخشان روا نداشته است!
"رفیق شهیدی" حین تصدی اش منحیث رئیس خاد ولایت بدخشان بعد از آنکه خود را سرشار از نشه ودکا مینمود، حیوان صفتانه بجان نوجوانان و مردان آزادیخواه و مجاهد می افتاد.
"رفیق شهیدی" با قساوت منحصر بفردش به ضرب و شتم، برق دادن، حبس در بیت الخلاء و هوای سرد، کشیدن ناخن های زندانیان و ده ها جنایت غیربشری وغیر اخلاقی سرآمد روزگار بود.
حیینکه من در سال 1360 بجرم وطندوستی و مبارزه علیه قوای اشغالگر روسی محبوس بودم با گروهی از جوانان مجاهد و متعهد بدخشان که بجرم مخالفت با اشغالگران و دست نشاندگان آنها و بخاطر آزادی، استقلال، تمامیت ارضی و عدالت اجتماعی در کشور دستگیر گردیده بودند، ملاقی شدم.
این جوانان که بعد از شکنجه های طاقت فرسا و غیر انسانی و جریان محاکم قلابی به حبس های طویل المدت محکوم شده و چه بسا به بیماری های روانی مبتلا گردیده بودند، بر حال من شکر میکشیدند که با شکنجه دم و دستگاه "رفیق شهیدی" مواجه نشده ام. انگشتان این جوانان که ناخن های دستها و یا پاهایشان کشیده شده بود، دل هر انسانی را آب میکرد. شاید آقای گدا بگوید که وظیفه "انترنا سیونا لیستی" و "وطنپرستانه" "رفیق شهیدی" چنین حکم میکرد، چنانچه وی ادعا میکند که "از دست دادن چنین شخصی ضایعه بزرگ و جبران نا پذیر برای مردم بدخشان است."
من از آقای گدا میپرسم که "رفیق شهیدی" چه نوع خدماتی را برای مردم محروم و فقیر بدخشان انجام داده و چه دستآوردی برای این مهد آزادگان داشته است؟ بند برق، مکتب، مدرسه، دانشگاه، فابریکه، سرک،…؟ آری نه! او تحت نام قلع قمع عناصر ضد انقلاب و اشرار به سر کوب مردم بیدفاع و غیور بدخشان کمربسته بود. مردم بدخشان کارنامه های سیاه و ذلت بار "رفیق شهیدی" را هرگز از یاد نمی برند.
آقای گدا در جای دیگر با کمال وقاحت مینویسد که "این شیرمرد تاریخ نسبت عشق و علاقه که به وطنش داشت 800 عملیات محاربوی را در سراسر کشورش انجام داده است."
سوال اینجاست که این عملیات بر علیه کدام تجاوزگر خارجی و داخلی صورت گرفته است؟ در نتیجه این عملیات کدام قراء و قصبات ویران و کدام مردم بیدفاع و بیچاره به خاک و خون کشانیده میشدند؟
آقای گدا اگر نیک ببیند طی این عملیات بیدفاع ترین مردم این کشور جگرگوشه های شان را از دست میدادند و کلبه های محقرشان به مخروبه مبدل میگشت.
از آنجایی که ظلم را بقایی نیست و ظالم بالاخره به سزای اعمال ننگین اش محکوم میگردد، سرانجام طیاره حامل "رفیق شهیدی" طی یک عملیات برعلیه مردم و آزادگان سربکف در ولسوالی زیباک ولایت بدخشان مورد اصابت راکت مجاهدین قرار گرفته، سرنگون شد. آوازه مرگ و معدومیت "رفیق شهیدی"این "قهرمان .ج.ا" سبب سرور و شادی مردم گردید، چنانچه شهروندان فیض آباد در منازل شان این مژده نیک را جشن گرفتند.
اما تا مرگ "رفیق شهیدی" قلب هزاران مادر داغدیده بدخشی در سوگ پسران و یا همسر شان داغدار گردیده بود و ده ها هزار طفل تا قیامت چشم براه پدران شان ماندند.
از مجریان سایت های انترنتی مخصوصاً سایت های مشعل و آریایی خواهشمندم تا با این قهرمان سازی های واهی بر زخم مردم رنجدیده کشور بیشتر از این نمک نپاشیده و منحیث مراجع معلوماتی و خبررسانی رسالت اخلاقی و ملی شانرا در این راستا مراعات نمایند.
به امید محاکمه جمله جنایتکاران جنگی و ناقضین حقوق بشر طی سه دهه گذشته در یک دادگاه منصف، ملی و مردمی در کشور عزیزما افغانستان!
به آرزوی تحقق عدالت واقعی و سربلندی افغانستان!
ز.ع. نجاتی (یکتن از آزادگان زندان پلچرخی)
کابل، 8 حوت 1387
za.najati@gmail.com