به ادامۀ نامۀ مادر داغدیده — امان معاشر

 

 

به ادامۀ نامۀ مادر داغدیده...

امان معاشر خبرنګار آزاد

هموطنان عزیز: چندی قبل نامۀ از یک مادر داغدیدۀ را به نشر رسانیده بودیم  که پخش آن سبب تسلی آن فامیل  گردید.

  پدر و مادر مرحومه به آدرس ما تشریف آورده ، از کسانیکه با نوشتن پیام های تسلییت و نوشتن مرثیه ها  از طریق انترنیت، مجلات و جراید با  آنها همدردی نشان داده بودند، اظهار سپاسگذاری نمودند.

همراه فامیل دخترک زیبا یازده   ساله هم بنام مینه  آمده بود.  مادر داغدیده راجع به سرنوشت طفل چنین قصه کرد:( این طفلک مینه نام دارد 18  ماه داشت همراه مادرش ( دخترم ملالی جان)  را دامادم  به  خانه ام  برگشتاند. مدت هشت سال آخر یکجا بودیم. تا اینکه ملالی جان جهان فانی را وداع گفت ، این طفل کوچک را برایم به یاد گار گذاشت.در جریان مریضی دخترم (ملالی) این طفلک نیز مریض شد . به پدرش اطلاع دادیم ،که طفلک مریض شده نیاز به داکتر دارد. دامادم  هیچ  توجه به مینه جان نکرد. هر دردی و غم  بود بالای ما گذشت. روزیکه دخترم ملالی جان وفات کرد، فردای آنروز یک وکیل از طرف دامادم استخدام شده بود به خانۀ ما آمد . که باید دختر را به پدرش تحویل میداد.

 وقتیکه وکیل استخدام  نمودۀ دامادم ، جریان گریان طفل و غم خانه ما را دید،به دلش رحم آمد از پیشبرد کار دوسیه دست کشید  .

ما این طفک را دوست داریم. تا اندازۀ توان به خواسته هایش عمل می کنیم. ولی جای مادرش را که همیشه مریض ولی مهربان دیده بود، گرفته نمی توانیم. گاه و بیگاه همین عکس راکه   یکسال قبل از وفات مادرش یکجاگرفته بودند ،گرفته  در خانۀ داخل میشود و گریه کنان با عکس صحبت می کند و مادرش را صدا می زند. او باور به برگشت مادرش را دارد . دلهای ما را آب میکند )

پدر ملالی جان مرحوم گفت: ( دخترم با شهامت وبا ایمان و مهربان بود. هر روز در شفاخانه با تحمل درد ورنجش ، از پریشانی و سرگردانی ما زیادتر  رنج می برد. دردش را تحمل میکرد و مرگ را در انتظار بود. او به  مینه جان  بیشتر می اندیشید. برای ما میگفت: ( آنرا عزیز داریم. مینه دخترم تعلیم آموزد و در آینده آن خدمت که من برای شما انجام داده نتوانستم،  انجام دهد، تا روح من خوشنود گردد.)

من هر چه میگوفتم، دخترم تو بخیر خوب میشوی. دختر با همتم  ، با لبخند حرف حرفش را ادامه میداد.

 این دخترک را به مکتب افغانی هم می بریم.  تعلمات دینی اش را هم کمک می کنیم،و خواندن و نوشتن فارسی می آموزیم تا بخیر کلان شود و اشعار مادرش را خوانده بتواند. تا آرزو های مادرش  بر آورده گردد.

بعد از آنکه دخترم را دامادم برگشتاند،  چندین مراتب موسفیدان را دعوت نمودم، تا رحمی بدل دامادم اندازند تا یگان وقت از فرزندش و ناموس اش عیادت نماید. تا تسلی و خوشی خاطر دختر، مریض و نا توان من شود. اما فامیل دامادم راضی نشدند. خداوند هیچ مسلمان را در غربت دچار چنین سرنوشت که ما از سر گذشتاندیم نکند.)

مادر مرحوم ملالی قطعه شعر از ملالی جان را برایم داد و گفت: ( سال گذشته دخترم ملالی در بستر شفاخانه این شعر را در وصف من سرده برایم اهدا کرد بود. من آوردم ، آنرا به نشر سپارید)

خوانندگان مهربان: مادر مرحوم ملالی چون مشت پری، رنجور و  خسته و پدرش  قامت بلند خود را در غم دخترش خم ساخته بنظر رسید. در حیاتم بار اول دیدم  که پدر با چنین درد و سوز اوصاف دخترش را مینمود.

والدین مرحوم ملالی  از مسئو لین سایت های که نامه قبلی اش را نشر نموده بودند ،به خصوص سایت وزین 24 ساعت که مسئول آن با نوشتن مرثیۀ برای مرحومه با فامیل آن همدردی نموده بودند،خانم مهربان شاعر معاصر کشورما عزیزه جان عنایت  با  این فامیل غمدیده همدردی نموده است، ابراز سپاس نموده ،چشمان اشکبار بر گشتند.

امان معاشر، خبرنگار آزاد

                                  **  مــــــا در  **

                           شوم ما در فـــدای خــا ک پا یـــت           دلــم  بشکفتــــه ء مهر و هوایـت

                      تو پروردی مرا در سینه ی خویش          کشیدی از بــرایــم زحمتــی بیـــش

                      ز طفلی تا جــوا نی ام  تـو مـــا در          نـــوا زش داده ئی, ای مهر پــرور

                      جوانی ام  چو گل بشکفته شــادا ب          تو دادی درس هستی ام زهــربا ب

                      مــرا بــا آرزو در خـا نه ی بخـــت          فرستادی و کرد ی غصه ء سخت

                      کشــید م د رد و رنج زنــ د گـا نــی         شدی در مان من از مهـــر با نـــی

                      تو اکنون کود کم  می پـــرو را نــی         تو تا کی این چنین روح و روا نی؟

                                             ز طفلی تــا جــوانــی ام تــو هســــتـی

                                             نشــا ط  زنـــد گــانـــی ام تو هستـــی

ملالی یوسفی  بستر شفاخانه  اهدا به مادر مهربانم

اپریل 2009 ونکوور کانادا

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *