تفکري عظمت طلبانه صادق صبا ازکجا الهام ميگيرد؟؟؟ — استاد صباح

 

تفکري عظمت طلبانه صادق صبا ازکجا الهام ميگيرد؟؟؟

(قابل توجه بي بي سي!)

 

بلخ با تاريخ پنجهزار ساله اش، درگذشته بنامهای بخدی، بلهیکا، بلخ الحسنی، ام البلاد، قبه الاسلام یادشده است ومرکزیت سرزمین وسیعی بنام آریانا وخراسان را تشکیل می داده است و اکنون نیز ولایت بزرگ درشمال افغانستان است.
بلخ یکی ازنامداران ترین مناطق کشوراست که درتمدن، پیشینه بسیاردراز دارد ودرردیف شهرهای مشهوردنیای قدیم به حساب می آمده است. بلخ هم پای سمرقند، بغداد، دمشق، قاهره، مداین،و…در اوراق تاریخ ثبت می باشد و درگذشته مناطق بزرگی بنام بلخ یادمی شده است.

شخصيتهای بلند مرتبه بلخ درگذشته زادگاه بزرگترین نوابغ علمی وفرهنگی بوده است که هم اکنون نیزنام آنان زینت بخش اوراق تاریخ کشور وجهان می باشد. مولاناجلال الدین محمدبلخی، ابوعلی سینای بلخی، ابوشکوربلخی، ناصرخسرو بلخی، رابعه بلخی، ابراهیم ادهم، دقیقی بلخی وصدهاتن دیگرازجمله مشهورترین فیلسوفان،عرفان وشاعران اند که بیشترمردم با نام آنان آشنا هستند.


  

پژوهشگر: استاد صباح

 

اسناد سخن ميگويد:

 

مدتي است درتارنمايي بي بي سي درصفحه ویژه يکتعداد افراد عظمت طلب وکورذهن وبخصوص آنانيکه دربي بي سي فارسي لميده اند وبااستفاده ازسياست آب گل کن وماهي بگير، کورکورانه وبيمارگونه شخصیت هاي علمی وفرهنگی افغانستان ( خراسان بزرگ ) را دودسته چسپيده وافتخارات مارابه خود نسبت ميدهند و اين شخصيت دزدي ازتفکربي ارزش آنان نماينده گي مينمايد ، نه تنها اين مشکل بزرگ راماداريم ، بلکه کشورهاي ديگري وبخصوص عراق ( بابل وسرزمينهاي اين کشور) وآسيايي مرکزي راجزقلمروي خويش وبزرگان انرا بخود نسبت بدهند. کشورهاي اطراف خليچ نيزبه سرنوشت ما مواجه اند( نمونه بارزاين ماجراجويي اراضي هاي خليج مربوط امارات متحده عربي ميباشد) . همچنان اينان تلاشهاي راانجام داده اند تاانديشمندان شبه قاره هند رانيزهويت جعلي ايراني بدهند .

این شيوه زشت يکي از خصلتهای سابقه آنان است که مولانای بلخی ، دقیقی بلخي شاعر قرن چهارم هجری  نخستین گردآورنده شاهنامه پیش از فردوسی بزرگ، فردوسي حکيم فرزانه ابوالقاسم حسن ابن اسحق از وی به نام خداوندگار تاریخ و فرهنگ نيز یاد میکنند،  ابوعلي سيناي بلخي ، ناصرخسروبلخي شاعر نامدار قرن پنجم هجری ، ابو معشر جعفر بن محمد بن عمر بلخی، احمدبن سهل بلخی ، ابوسهل فضل بن نوبخت ، سياوش يکي از اسطوره هاي ملي ، رودکی  سمرقندي شاعر بزرگ قرن چهارم هجری و تهيه کننده کلیله و دمنه ، روزبه  دوره خلافت عمربن خطاب طراح شهرهای بصره و کوفه، سیف فرغانی  از شاعران و عارفان قرن هفت هجری، شمس الدین محمد بن ایوب دینسری (سده هفتم هجری) دایره المعارف نویس و نگارنده کتاب نوادر التبا در لتحفه البهادر که شامل مباحثی از علوم طبیعی است، رابعه بلخي نخستين زني که پس از حمله وحشيانه اعراب به زبان پارسي دري شروع به سرودن شعر کرد زمانش را برابر با رودکي گفته اند، گفته شده است که حارث برادر رابعه غلامي زيبايي به نام بکتاش داشت که بعدها رابعه عاشق بکتاش ميشود که در اثر اين عشق حارث فرمان ميدهد که رابعه را به حمام ببرند و رگهايش را بزنند و بعد از آن درب حمام را گل بگيرند که بعد از آن رابعه با خون خود شعرهايش را بر ديوار حمام نوشت و به ناکامي از جهان رفت ، ابو سعيد ابوالخير ، سنایی غزنوی عارف و زاهد و اندیشمند بزرگ و استاد شعر پارسی دري در قرن پنج هجری ،جعفر محمد بن موسی خوارزمی ، استاد بهزاد ، بيهقي ، نظامي گنجوي حکيم ابومحمد الياس بن زکي بن موئد ملقب به نظامی گنجوی شاعر نامدار ، خوارزمی محمد بن احمد کاتب – از دایره المعارف نویسان سده چهارم هجری است کاتب مفاتیح العلوم وی شامل مباحثی در حساب،هندسه،نجوم،موسیقی،تخنيک و کيميا،عطار، جامي ،خواجه عبدالله انصاري ، يعقوب ليث صفاري ، آرش کمانگير، مسلم خراساني ، ابو نصر محمد فارابي ، احمد معماری لاهوری و برادرش استاد حمید لاهوری سده یازدهم هجری معماران سازنده تاج محل در هندوستان، ابوریحان محود بن احمد بیرونی، سید جمال الدین افغانی … را از ایران قلمداد میکنند . ايناني که مختصرآ دربالا آزآنان نام برده شد مانند ده ها انديشمند ديگري وطن ما جزيي از هويت و فرهنگ ما هستند.

ميگويند: ملتی که گذشته نداشته باشد اینده هم ندارد.
ماچرا بي تفاوت ازافتخارات تاريخي وادبي خويش بگذريم تا هويت ما را به تاراج ببرند .

خبرگزاري جمهور دريک بررسي زيرعنوان(همدلی از همزبانی بهتر است) مينويسد:

مولانا جلال الدین محمد بلخی از کجا است؟ ابوعلی سینا، دانشمند ایرانی بود یا افغانستانی؟ خواجه شمس الدین حافظ شیرازی به کدام زبان شعر سروده است: دری یا پارسی؟ و…. این پرسش ها، ازجمله ی هزاران پرسشی است که همواره در محافل روشنفکری دو کشور مطرح می شود. ایرانی ها حسب معمول تلاش شان این است که همه این  مردان بزرگ را ایرانی ثابت نموده و جزء افتخارات خودشان قلمدادکنند و تریاک و ترور و وحشیگری را به افغانستان نسبت بدهند. در اینسو، افغان ها نیز سعی می کنند تا مولانا و ابوعلی سینا و… را مال افغانها قلمداد کرده و ایرانی ها را متهم به دروغبافی و جعل و تحریف تاریخ نمایند.

 

اعتراف ايرانيان براي اولين باردراخرين نيوزرسانه مستقل ايرانيان

ایرانیان مفاخر سرزمین ما را مصادره کردند

این در حالی است که اقدام ایرانیها به اینجا محدود نشد و ایرانیها بشدت از استفاده از پسوند هاي " بلخي " در نام " ابوعلي سيناي بلخي " و مولوی بلخی وحشت دارند.  به گزارش آخرین نیوز ، يک استاد دانشگاه کابل از اقدام ایران در مصادره مشاهیر افغانی در همايش ميراث مشترک افغانستان و ايران در کابل گله کرد .  استاد مسعود در این همایش در سخنرانی خود که از شبکه تلويزيوني افغانستان از جمله نور و تمدن پخش مي شد ،همچنین ادعا کرد : در ايران سيد جمال الدين افغانی را " سيد جمال الدين اسدآبادي " مي نامند . این در حالی است که اقدام ایرانیها به اینجا محدود نشد و ایرانیها بشدت از استفاده از پسوند هاي " بلخي " در نام " ابوعلي سيناي بلخي " و مولوی بلخی وحشت دارند.  وی همچنین مدعی شد: در ايران بجاي مولانا جلال الدين بلخي، اين شاعر بزرگ بلخ افغانستان از نام " مولانا جلال الدين رومي " استفاده مي شود و باید در این خصوص چاره اندیشی شود.  این استاد دانشگاه کابل همه دست اندازیهای ایران در مصادره دانشمندان افغانی را ناشی از جنگ و نابسامانی در این کشور برشمرد و گفت: متاسفانه جنگ و ناآرامي ها در افغانستان مانع از معرفي اين شاعران بزرگ شده است.

http://www.akharinnews.com/index.php?option=com_content&task=view&id=5979&Itemid=36

همچنان روزنامه ايران ( شماره 3565 17/11/85 ) تن به يک ناگذيري داده-  چنين مينويسد:

سيد جمال الدين افغان، ناصرخسرو قبادياني بلخي و ابوعلي سيناي بلخي!
بيشتر خيابان هاي شهر مزار شريف در افغانستان به تازگي نامگذاري شده و تابلوهايي در آن نصب شده اند.
به گزارش ايسنا سايت «افغان ايركا» در اين باره نوشت: در اين نامگذاري كه خيابان هاي اصلي و فرعي مزارشريف را دربرمي گيرد، از نام هاي مفاخر فرهنگي و ملي افغانستان استفاده شده است. بيشتر خيابان هاي مزار شريف به نام هايي نظير سيدجمال الدين افغان، ناصرخسرو قبادياني بلخي، فاطمه بلخي، رابعه بلخي و ابوعلي سيناي بلخي نامگذاري شده اند. شهر مزارشريف پس از كابل، دومين شهر افغانستان است كه شماري از خيابان هاي آن نامگذاري مي شوند. همچنين دولت افغانستان به مناسبت هشتصدمين سال تولد مولانا، ياد اين شاعر فارسي زبان قرن هفتم هجري را در سال جاري ميلادي گرامي خواهد داشت. به همين منظور حامد كرزي – رئيس جمهور افغانستان – كميسيوني را متشكل از ۴۰ نفر، مسئول تهيه مقدمات برگزاري يك سمينار بين المللي به مناسبت هشتصدمين سال تولد مولانا كرده است. اين مراسم يادبود با نام «همايش بين المللي علمي، تحقيقاتي براي گراميداشت شخصيت علمي و فرهنگي مولانا» برگزار مي شود.

روزنامه همشهري باريختن اشک تمساح ،افغانستان راخطربالقوه به زبان وفرهنگ پارسي دانسته وازاحيا وبازسازي اجتماعي وفرهنگي ما به مسوولين کشورش جدآ گوشزد مينمايد.

هشدار جدي كارشناسان به تحريف هاي تاريخي

افتخارات مان نصيب همسايگان نشود

در حالي كه كشورهاي مجاور ايران، به سرعت و با علاقه مندي زياد، براي تصاحب بزرگان ادبيات فارسي ايران در تلاشند، از مسئولان فرهنگي كشور، اقدام ويژه اي ديده نمي شود.

نام گذاري خيابان هاي شهر مزار شريف افغانستان با اسامي معناداري چون ابوعلي سيناي بلخي و ناصرخسرو قبادياني بلخي كه در هفته هاي گذشته صورت گرفت، يكي از اين تلاش ها هستند. اما مسئولان افغانستان كه در شرايط فعلي به شدت نيازمند هويت بخشي به كشور در حال بازسازي شان هستند، به اين امر اكتفا نكرده اند. حامد كرزاي، رئيس جمهور افغانستان، كميسيون چهل نفره اي را براي برگزاري سمينار بين المللي علمي- تحقيقاتي براي گراميداشت شخصيت علمي و فرهنگي مولانا تشكيل داده است، در حالي كه با وجود نام گذاري سال جاري به نام مولانا، هيچ اقدام عملي قابل توجهي صورت نگرفته است.

از سوي ديگر، بخش عربي شبكه بي بي سي نيز حدود يك ماه پيش، ابن سينا را دانشمند عرب معرفي كرده بود كه تنها به چند واكنش رسانه اي معدود در ايران منجر شد؛ غلامرضا اعواني، رئيس انجمن حكمت و فلسفه ايران در گفت وگو با ايسنا گفت: اين گونه سخنان صددر صد باطل است و ما ايراني ها بايد در اين موارد بسيار هوشيار باشيم.

علاوه بر اعواني، غلامحسين ابراهيمي ديناني نيز در واكنش به ابن سيناي عرب گفت: ابن سينا اهل بخارا، مركز زبان فارسي بوده و زبان مادري اش نيز فارسي است، پس او به هيچ وجه نمي تواند عرب باشد. اما واكنش رسمي، جدي و پيگيرانه مقامات ايران، نه تنها ابن سيناي عرب را جدي نگرفت، بلكه در طول ده روز گذشته، ابن سيناي افغاني را نيز ناديده گرفت. عماد افروغ مي گويد: اين كه كشورهاي ديگر، بزرگان مملكت ما را بزرگ بدارند، باعث خوشحالي است، اما بايد به تحريف واكنش نشان داد. آنها بايد به طور جدي با واكنش جدي ما مواجه شوند و حتي كارشان به شكايت بينجامد.  افروغ درباره توجه مسئولان كشور به بزرگان ايراني و هويت فرهنگي كشور مي گويد: به اعتقاد من در اين سال ها نسبت به اين موضوع غفلت صورت گرفته و به عمد هم بوده است. اين غفلت به نام توجه دولت به اقتصاد و معيشت مردم صورت گرفته و در واقع، فضاي كشور ما بيش از حد اقتصاد زده است.
رئيس كميسيون فرهنگي مجلس ادامه مي دهد:  نمي گويم تاكنون به اين مسايل بي توجهي كامل شده است، ولي بايد بيش از اين ها باشد و حركت هايي كه تاكنون صورت گرفته، قابل قبول نيست. افروغ با اشاره به پيگيري مجلس در زمينه برگزاري مراسم بزرگداشت مولانا، مي گويد: تا جايي كه من مي دانم كميته اي در وزارت ارشاد تشكيل شده و جلساتي نيز دارند.  اين كميته حاصل تذكر افروغ در صحن علني مجلس به وزارت علوم است كه بيش از پنج ماه پيش صورت گرفت. در آن ايام، تذكر افروغ با اين مضمون كه چرا در شرايطي كه مصر، افغانستان، تركيه و… در حال برگزاري مراسم مختلف براي بزرگداشت مولانا هستند، مسئولان ايران هيچ اقدامي نمي كنند؟ واكنش وزير علوم و نماينده ايران در يونسكو را برانگيخت و سرانجام كميته اي براي اقدام در اين زمينه تشكيل شد. حالا، در شرايطي كه تنها نزديك به يك ماه به پايان سال هشتادوپنج مانده است، افروغ پاسخ گفتن به اين پرسش را كه واقعاً چه اقدام عملي تاكنون انجام شده است؟ وظيفه مسئولان وزارت ارشاد و علوم مي داند.محمد حسين جعفريان شاعر مي گويد: در آينده خواهيم ديد كه اگر ما حركتمان كند باشد، ديري نخواهد گذشت كه به عنوان مثال افغان ها به عنوان يكي از همسايگان فارسي زبان ما نماينده شعر فارسي در دنيا شوند.

http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1385/851125/news/adabh.htm

http://www.ido.ir/a.aspx?a=1385111802

 

مروري برزنده گي وفرزانگي فيلسوف ،طبيب ،محقق ، مولف ،متفکر، انديشمند وپژوهشگرابوعلي سيناي بلخي

 

ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا بلخي و ابن سیناي بلخي و پورسینا (متولد ۳۵۹ شمسي در بخارا( يکي از شهر های بزرگ اريانای کبير) – درگذشتهٔ ۴۱۶ شمسي ، از مشهورترین و تاثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان اريانا بود. وی ۴۵۰ کتاب در زمینه‌های گوناگون نوشته‌است که شمار زیادی از آن‌ها در مورد طبابت و فلسفه است. جورج سارتن اورا مشهورترین دانشمند سرزمین‌های اسلامی می‌داند که یکی ازمعروف‌ترین‌ها در همهٔ زمان‌و مکان‌و نژاد است. کتاب معروف او «قانون» نام دارد. زندگینامه او به گفته خودش به نقل ازشاگردش ابوعبید جوزجانی: پدرم عبدالله از مردم بلخ بود درروزگار نوح پسرمنصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا درآن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند.

ابن سینا بلخی یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در طبابت. پدرش عبد الله  ‏اهل بلخ بود و مادرش ستاره نام داشت ، زنی از اهالی روستای افشنه.
ابوعلی سینا بلخي را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکماجهان اسلام نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.

پدرش عبد الله  ‏اهل بلخ بود و مادرش ستاره نام داشت ، زنی از اهالی روستای افشنه.

عبد الله پدر بو علی دوران جوانی اش را در زادگاه گذرانیده و  سپس به بخارا پایتخت حکومت سامانیان عزیمت کرد. هنگامی که ابن سینا پنج سال داشت ، نزد پدر که مردی فاضل بود حساب ، ریاضیات ، رو خوانی قرآن و صرف و نحو ‏زبان عربی می آموخت او از همان ابتدا بسیار باهوش بود و برای کسب دانش شوق و اشتیاق فراوانی داشت پس از ‏چندی نیز به مکتب رفت که سر آمد هم مکتبی های خود بود.

ابن سیناي بلخی یا پورسینا حسین پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجری قمری و در گذشته در سال ۴۲۸ هجری قمری، دانشمند و طبيب و فیلسوف بود. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفته‌اند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجة‌الحق شرف‌الملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهم‌ترین کتاب‌های او عبارت‌اند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی. «بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگ‌ترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچ‌یک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگ‌ترین کسی است که از عهده این کار برآمد.

او در ده سالگی قرآن را  حفظ کرده و ادبیات و هندسه  ریاضیات و صرف و نحو عربی را نیز میدانست ، او به طبیعت ‏و گیاهان و حیوانات علاقه خاصی داشت و اوقات فراغت را در دشت و صحرا به جستجو و کسب تجربه می پرداخته و ‏بدین صورت از دوران کودکی به خواص گیاهان و طبابت علاقه مند شده است. هنگامی که ابوعلی دوازده سال داشت به همراه خانواده در بخارا ، پایتخت سامانی می زیست و پدرش عبد الله نیز ‏دارای شغل و منصب دیوانی بود. عبد الله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبد الله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند . پیش از آن ‏هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود.

ابوعلی سیناي بلخي  به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای میافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می ‏گشت . ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و ‏بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت.

ابوعلی سیناي بلخي برای تکمیل و ارتقا معلومات خود چاره ای جز مداومت و کوشش خویش نداشت او طبیعیات و الهیات را ‏نزد خود خواند . او تمامی کتابهایی که در دسترسش قرار میگرفت سود می جست  و علم پزشکی را نیز خود به وسیله ‏کتابهای بزرگان و تجربیات عملی نزد خود فرا گرفت.

ابوعلی سيناي بلخي در جوانی حکمت ماوراء الطبیعه را نیز آموخت و هر کتابی که در این زمینه به دستش می رسید مطالعه و ‏تجزیه و تحلیل میکرد . روزی کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو را به دست آورد و شروع به مطالعه آن کرد اما هر چه ‏میخواند مفاهیم نهفته در آن را به دست نمی آورد  و باز از ابتدا می خواند تا اینکه بیش از بیست بار کاتب را خواند ‏اما هنوز مفهوم جملات کتاب را به درستی درک نمیکرد تا اینکه یک روز که از بازار بخارا عبور میکرد فروشنده ای ‏راه او را گرفت و کتاب فرسوده ای را به وی فروخت . وقتی شروع به خواندن کتاب کرد متوجه شد که کتاب نوشته ‏ابونصر فارابی و در مورد شرح اغراض ما بعید الطبیعه ارسطو است همان کتابی که هر چی ابوعلی رد آن اندیشیده ‏بود برایش مفهوم نشده بود.

در سال سه صدوهفتادوپنج هنگامی که ابوعلی سیناي بلخي هجده سال داشت نوح دوم بر بخارا حکومت میراند  . روزی غلامان امیر به ‏دنبال وی آمدن تا برای معالجه امیر به بالین ی رهسپار شود.

ابو علی سیناي بلخي سابقه بیماری و نشانه های بیماری را که در امیر ظاهر شده بود از ابن خالد –  پزشک مخصوص دربارپرسید .معلوم گشت که امیر از مدتی پیش دچار  درد و سوزش شدید معده و حالت تهوع شده و نیز بخشی از بدنش ‏لمس گشته . ابو علی سیناي بلخي   از روی عوارض بیماری به بیماری امیر پی برد و با بررسی  ظروف مخصوص خوراک امیر  ‏بیماری امیر را مسمومیت ناشی از سرب اعلام کرد  و  اقدام به  درمان بیماری امیر کرد.

ابوعلی سیناي بلخي  در قبال معالجه امیر از وی خواست اجازه ورود و استفاده آزادانه  از کتابخانه سلطنتی بخارا را کرد  – چرا ‏که تنها شاهزادگان و بزرگان حق استفاده از ان را داشتند – و نوح ابن منصور نیز موافقت کرد.

این واقعه که در هجده سالگی ابوعلی  سیناي بلخي  اتفاق افتاد فصل تازه ایی در علم اندوزی و کسب دانش برای وی گشوده ‏شد کتابخانه بخارا کی از کاملترین کتابخانه های آن روزگار ایران به شمار میرفت و از اکثر کتابهای قدیمی و ‏کمیاب یک نسخه در آن موجود بود.

روزی که ابن سیناي بلخي به کتابخانه سلطنتی پا گذاشت ، شادی اش از دیدن کتابهای گوناگون موجود در آن بی حد و ‏حصر بود  . بلخي با حرص و ولع  همه آنها را از نظر گذرانید و در طول سه سالی که ابو علی در آن کتابخانه بود و ‏به گفته یکی از شاگردانش دوره طلایی برای تکامل وی محسوب می شد را بگذراند و معلوماتش را در فقه عمیق تر ‏کند . همچنین در مورد ادبیات و موسیقی و زوایای مختلف انها به تجربه و تحقیق بپردازد . او توانست بر روی نقشه ‏های نجومی منجمان گذشته کار کند .

سيناي بلخي در سن بیست سالگی شروع به نوشتن کرد  و  مجموعه ای در ده جلد به نام حاصل و محصول را به رشته تحریر ‏در آورد بعد کتابی در باب اخلاق با عنوان البر و الائم – بی گناهی و گناه – نوشت ، نوشته بعدی وی کتابی در باب ‏فلسفه به نام حکمت عروضی در بیست و یک جلد می باشد.

هنگامی که ابوعلی سینا بلخي بیست و یک سال داشت . روزی در کتابخانه مشغول مطالعه بود که متوجه حریق در قسمت را ‏کتابخانه شد  . سعی ابوعلی سیناي بلخي  و نگهبانان برای خاموش کردن آتش بی فایده بود و کتابها طعمه آتش قرا گرفت  بعد از ‏آتش سوزی که به روایاتی عمدی و توسط دشمنان ابوعلی سینا بلخي در دربار صورت گرفته بود  در شهر شایعه کردند که خود ‏بوعلی سینا بلخي  کتابخانه را آتش زده که این موضوع نیز در امیر اثر کرد و سبب شد تا از ورود ابوعلی به درمانگاه  ‏جلوگیری کنند . در همین حال پدر بوعلی سینا بلخي  نیز درگذشت وسبب شد تا بوعلی تصمیم به سفر گیرد و با دوست خود ‏ابوسهل مسیحی در سال  سه صدوهفتادونو ترک دیار کرد و راهی مقصدی نا معلوم شد.

ابوعلی سینا پس از ترک پایتخت سامانی و گذشت نزدیک به یک ماه در یکی از استراحتگاه های میان راه با مردی به ‏نام منصوربرخورد کرد کسی که خود از نجیب زادگان و اندیشمندان دربار خوارزم بود و ابن سینا را به ‏دربار خوارزم دعوت کرد  . در آن زمان دربار خوارزم تمامی دانشمندان و فرزانگان را به دربار خود دعوت ‏میکردند که به سبب وزیر فاضل ابن مامون  ابوالحسن احمد بن سهیلی بود که دانشمندان را در دربار خوارزم جمع ‏میکرد.

مرکز حکومت ابن مامون خوارزمشاه ، شهر گرکامج در ساحل رود جیحون بود  . در دربار خوارزمشاهیان ابوعلی ‏سینا بلخي و ابوسهیل به گرمی استقبال شدند ، و خود سهیلی وزیر خوارزمشاه   به پیشواز ایشان آمد  . پس از مدتی ‏استراحت با امیر ابن مامون دیدار کردند و او نیز به ایشان خوش آمد گفت.

ابو علی سیناي بلخي  برای مدتی نزدیک به سیزده سال درآنجاماند و در طول این مدت وقت خود را به تدریس ، تحریر و ‏معالجه بیماران گذراند  . وی در این مدت کتابها و رسالات زیادی به رشته تحریر در آورد که از جمله آنها میتوان ‏رساله ای در مورد نبض به زبان پارسی دري، رساله ای در مورد بیهودگی پیش بینی آینده بر اساس حرکت ستارگان به ‏زبان عربی  و قصیده ای در مورد منطق ، کتابی در باب فلسفه  به نام بقاء النفس الناطقه  و رساله ای در باب ‏افسردگی با نام حزن الاسبابه و بسیاری  بسیاری دیگر نوشت.

در این سالها ابوسهل همواره همرا ابوعلی سیناي بلخي  بود و دوستی بسیاری بین آنها پدید آمده بود . یک روز فرستاده ای از ‏سلطان محمود غزنوی خبر داد که خوارزمشاه باید تمامی دانشمندان خود را نزد او و به پایتخت غزنویان روانه کند ‏در این زمان بوعلی بر خلاف دیگر دانشمندان به غزنین نرفت و بعد از سیزده سال اقامت در گرگانج در زمستان سال  ‏‏سه صدونودودو به همراه دوست خود ابوسهل مسیحی شبانه از گرگانج گریخت . سلطان محمود از نیامدن ابن سینا ناراحت شده ‏و دستور میدهد تصاویر زیادی از وی کشیده برای فرمانروایان خراسان بفرستند وبرای دستگیری و تحویل او جایزه ‏بزرگی تعیین میکند.

ابو علی سینا بلخي ابتدا برای دیدن مادر خود راهی خراسان و شهر بخارا میشود . اما به زودی ماموران از برگشتن وی ‏باخبر میشوند و و او دوباره مجبور به فرار میشود  . و این بار همراه دوست خویش ابوسهیل نزد سلطان ‏قابوس بن وشمگیر میشود در بین راه بر اثر طوفان شن دوست و همراه خود ابوسهل را از دست میدهد .ابوعلی سینابلخي ‏بعد از طی مراحلی سخت وارد منطقه میشود که باخبر میشود سلطان قابوس توسط سپاهیانش کشته شده است ‏‏.ابوعلی سینا هنگام ورود به شهر مورد لطف و احترام زرین گیس دختر سلطان قابوس که مانند پدر دوستدار فضلا ‏بود قرار گرفت.

ابوعبيد جوزجاني که يکي از شاگردان مقرب و ياران هميشگي ابن سينا بوده است از قول استادش زندگينامه او را چنين روايت مي کند: « پدرم عبدالله پسر حسن پسر علي ابن سينا از اهالي بلخ بود.

در زمامداري امير نوح ساماني به سوي بخارا نقل مکان کرد و در دهکده اي از توابع بخارا سکني گزيد و به برزگري و کشاورزي پرداخت. در آن ايام با دختري ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال دوصدوپنجاه ونو خورشيدي (نوصدوهشتاد ميلادي) به دنيا آمدم. بعد از مدت زماني پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد سپرد. درس قرآن و ادبيات را شروع کردم و در ده سالگي قرآن را حفظ نموده و در ادبيات مقامي کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جديت نزد اسماعيل زاهد فقه روي آوردم و در اين رشته رشته به حدي رسيدم که مفتي حنفيان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پيش يکي از سبزي فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و رياضي را از استادي به نام محمد مساح کسب نمودم.  ديري نگذشت که شخصي به نام عبدالله ناتلي به شهر ما آمد؛ او خود را فيلسوف معرفي کرد و پدرم وي را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعليم دهد. کتاب ايساغوجي را پيش وي خواندم و هر مسئله اي را که استاد شرح مي داد، من بهتر از او تفسير مي کردم. در مدت زماني اندک توانستم در علم منطق، سرمايه زيادي کسب کنم. کتاب اقليدس را نيز نزد ناتلي شروع کردم، پنج يا شش شکل آن را تشريح کرد، بقيه مشکل را خود حل کردم. اين بار کتاب ديگري را مورد مطالعه قرار دادم و ديگر نيازي به ناتلي نمانده بود.

 ناتلي از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکيات، که از ناتلي و غيره فرا گرفته بودم؛ به فراگيري علوم طبيعي و ماوراء الطبيعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبيعه تأليف ارسطو را پيدا کردم، ديدم بسيار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چيزي از محتواي آن نفهميدم. تا روزي در بازار صحافان بخارا به سمساري برخوردم، کتابي در دست داشت، گفت: ابوعلي اين کتاب را بستان که بسيار ارزان است و صاحبش آن را از سر نيازي که به مال دارد ميفروشد. کتاب را به سه درهم خريدم و به خانه آوردم. کتاب يکي از تأليفات فارابي و شرح ماوراءالطبيعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک اين کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبيعه همگي بر من روشن شد. در زمينه علم طب بسياري از کتاب هاي طبي را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم ديدم علم طب بسيار مشکل نيست.
بسيار زود در اين باره نيز پيشرفتهايي حاصل شد، که از ساير اطباي وقت پيشي گرفتم و شروع به مداواي بيماران کردم. در طب علمي تجارت بر من کشف شد که بسياري از نظريات مندرج در کتاب ها را وارونه ديدم. در آن ايام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. اين را نيز بايد يادآوري کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرويده باطني ( اسماعيليه ) بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعيليه تلقين گرفته بودند، به بحث و جدل مي پرداختـند. من گوش مي دادم…

ابوعبيد جوزجاني به روايتش ادامه مي دهد و مي گويد:
 هنگامي که ابن سينا بلخي در سن هفده سالگي بود، اتفاقاً امير نوح بن منصور ساماني، که زمامدار بخارا بود، بيمار شد. طبيبان بزرگ بخارايي با به بالين امير دعوت کردند. اين سينا جوان هم خود را در ميان آنان جا زد و به عيادت امير رفت. خود او در اين باره مي گويد: طبيبان همگي از تشخيص بيماري درماندند. خدا را شکر که تشخيص من درست از آب درآمد و مداواي من اثر رضايت بخش بخشيد و امير به زودي شفا يافت.
گويند بيماري امير نوح ساماني چنان بود که جملگي عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلي از او سلب کرده و ياراي هيچ حرکتي نداشت. طبيباني که به بالينش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سيناي جوان بعد از معاينه دقيق دستور داد که حوض حياط امير را مملو از ماهي رعاده کنند. امير رالوچ کرده و در قفس چوبين قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نيروي الکتريسيته اي که از ماهي رعاده توليد مي شود و با جسم امير تماس مي گرفت، امير به کلي ازمريضي عضلات نجات يافت. ناگفته نماند که در هر ماهي رعاده قدرت توليد الکتريسيته به سي ولت مي رسد. از اين رو پيداست که ابوعلي سينا يک هزار سال قبل از پيدايش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثير آن پي برده است. امير نوح در مقابل اين معالجه شگف انگيز مي خواست پاداش شاياني به ابن سيناي جوان بدهد. در جواب امير که گفت: « ابو علي هر چه بخواهي مي دهم». ابن سينا گفت: « تنها پاداش من اين باشد که اجازه بفرمايي در مطالعه کتاب هاي کتابخانه امير آزاد باشم».
براي هر حکمي در معالجه و هر بياني در تشريح جسم آدمي، دلايل له و عليه را با هم آورده است. شيخ الرئيس ابن سينا اولين دانشمند اسلامي است که کتابهاي جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفاي او در واقع حکم يک دائرةالمعارف فلسفي را دارد. علاوه بر شفا کتاب هاي نجات، اشارات و تنبيهات، قراضه طبيعيات، مبداء و معاد و داستان حي بن يقطان را همگي در فلسفه نوشته است.
ابن سيناي  بلخي در مدت اقامت در همدان به قصد ايجاد رصد خانه، دستگاهي که شباهت زيادي به ورنيه امروزي داشت، اختراع کرد و مفاهيم مهم فيزيکي از قبيل: حرکت، نيرو، فضاي خالي، نور، و حرارت را به دقت بررسي کرده است. ابن سينا استاد تعليم و تربيت، اولين دانشمند اسلامي است که در اين باره اظهارات بسيار ارزنده اي داشته است. کتاب تدابير المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعليم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سينا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزيدن هنر و حرفه دست بشر را مي گيرد و به سر منزل سعادت مي رساند. ابن سينا هزار سال پيش مربيان اطفال را سفارش مي دهد که از همان اوان کودکي علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پيشه اي که استعداد و علاقه دارد او را در آن پيشه و هنر تشويق کنند. ابن سينا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبراي پي ريزي کرده، برابر کرده و نتيجه گيري منطقي را ابراز مي دارد که جاي شک و گماني نماند.
ابن سيناي بلخي روانشناس، در کتاب قانونش بحث هايي درباره روان شناسي و روان پزشکي دارد که واقعا مايه تعجب است. ابن سينا بلخي با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاري و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گريبانگيرش بوده است، توانسته چهارصدوهفتادوشش کتاب و رساله در هر علمي از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقديم کند. که اکنون دوصدوچهل وشش کتاب و رساله او باقي و در کتابخانهاي مختلف دنيا موجود است. ابن سينا، فيلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطوني نو بوده و کوشش کرده آن را با دين اسلام وفق دهد؛ که در اين باره از ابن رشد بسيار پيشي گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعيت کرده است. با اين همه چندي از کوته فکران او را کافر و زنديق خوانده اند. ابن سيناي طبيب که قانون را نوشته، در حقيقت بايد گفت که دايرةالمعارف طبي را به دنيا ارزاني داشته است. قانون در طب ابن سينا بلخي که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترين کتاب طبي بوده و در هر دانشگاهي آن را تدريس کرده اند، و حتي امروزه هم مي توان از توجيهات و اشارات او بهره ها کسب کرد.
شرح هايي که در دنياي اسلام بر کتاب قانون ابن سينا نوشته شده از علماي زير است:
علي رضوان، متوفي چهارصدوشصت هجري قمري، امام فخر رازي، نجم الدين احمد نخجواني، محمد بن محمود آملي متوفي بسال هفتصدوسي وسه ه.ق.، سعدالدين محمد فارسي، فخرالدين محمد خجندي، جمال الدين حلي، رفيع الدين گيلي، يعقوب بن اسحق سلوي، ابوالفرج يعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله يهودي مصري، حکيم محمد بن عبدالله آق سرايي، حکيم علي گيلاني، ……
حال که در دنياي اسلام راجع به ابن سينا نوشته ها را نوشتيم، بياييد که به خارج و به دنياي غرب سفري کنيم و ببنيم اروپائيان درباره ابن سينا چه عقايدي دارند و تا چه حد از او قدرداني کرده اند.
دکتر نجيب عقبقي از مصر کتابي را در سه جلد به نام المستشرقون تأليف کرده که در سال نوزده چهل وشش در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار يافته است. در اين کتاب هر چه آثار مستشرقين غربي است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلي سينا دارد.
کتابهاي قانون و شفا، اثر ابن سينا بارها و بارها به زبانهاي مختلف از جمله عربي، لاتين، فرانسوي و ايتاليايي ترجمه و در پوهنتون هاي مختلف جهان تدريس مي شدند.

اخلاق و صفات ابن سینا از حیث نیروی جسمانی، مردی نیرومند بود و به همین خاطر از کار کردن احساس خستگی نمی‌کرد. او با داشتن این نیروی فراوان جسمی می‌توانست از پس کار وزارت فرمانروایان برآید و همیشه چه در سفر و چه در نبرد همراه آنان باشد و علاوه بر این به کار دانش و نوشتن نیزبپردازد. می‌گویند که او شبها تا دیرگاه به نوشتن کتاب و رساله می‌پرداخت و در این کار افراط می‌کرد. ابن سینا از لحاظ نیروی ذهنی و تفکر نیز بسیار نیرومند بود. اینکه او در هجده سالگی توانست تمامی دانش‌های زمان خود را فراگیرد خود نشانگر نیروی ذهنی اوست. نکتهٔ منفی در اخلاق ابن سینا گفتار تند او نسبت به دانشمندان همدورهء خود و حتی به گذشتگانی مانند افلاطون و زکریای رازی بود.

ابن سینابلخي علاوه برپژوهش ، تحقيق وطبابت، شاگرداني نیز تربیت کرد که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود بوده اند ازجمله :

ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال ۴۰۳ هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بوده‌است و پس از مرگ او به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.

ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سیناي بلخي است که برخی از آثار او در دست است. وی از زردشتیات آذربایجان بود.ولی بعدها مسلمان شد و کنیهٔ ابوالحسن را برگزید.

ابومنصور حسین بن طاهر از دانشمندان آريانا در قرن چهارم و پنجم هجری و ازشاگردان ابن سینا بود. وی در دانش‌های زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارتداشت. او در سال ۴۴۰ هجری درگذشت.

چنانکه بسیاری از اراب تواریخ به این مطلب تصریح کرده اند و از نوشته‌های خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید می‌شود. یکی از کتاب‌های ابن سینا بلخي به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات او است.

ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت.وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامهٔ بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالان و ردود ابی ریحان در کتابی به نام اسئله و اجوبه در لبنان چاپ شده است.

شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام ميبرد.

آثار ابن سینا ي بلخي: به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سیناي بلخي که در آن روزگار می‌زیستند ‏کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.‏

افزون بر این، ابن‌سینا در ادبیات پارسی دري نیز دستی قوی داشته‌است. بیش از ۲۰ اثر پارسی به او منسوب است که از میان ‏آن‌ها انتساب دانشنامه علائی و رساله نبض بدو مسلم است. آثار فارسی ابن‌سیناي بلخي، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با ‏رعایت ایجاز و اختصار کامل نوشته شده‌است. آثار فراوانی ازوي به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه‌های مصنفات ‏ابن سینا آورده شده‌است. این فهرست شامل شامل ۱۳۱ نوشته اصیل از ابن سینا و ۱۱۱ اثر منسوب به او است. ‏

از مصنفات او: ‏ كتاب المجموع در یك جلد، كتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، كتاب البرّ و الاثم، در دو جلد، كتاب الشفاء، در هجده ‏جلد، كتاب القانون فى الطب، در هجده جلد، كتاب الارصاد الكلیه، در یك جلد، كتاب الانصاف، در بیست جلد، كتاب النجاه، در ‏سه جلد، كتاب الهدایه، در یك جلد، كتاب الاشارات، در یك جلد، كتاب المختصر الاوسط، در یك جلد، كتاب العلائى، در یك ‏جلد، كتاب القولنج، در یك جلد، كتاب لسان العرب فى اللغه، در ده جلد، كتاب الادویة القلبیه، در یك جلد، كتاب الموجز، در ‏یك جلد، كتاب بعض الحكمة المشرقیه، در یك جلد، كتاب بیان ذوات الجهه، در یك جلد، كتاب المعاد، در یك جلد، كتاب المبدأ ‏و المعاد، در یك جلد.‏

رساله‏هاى او :‏ رسالة القضاء و القدر، رسالة فى الآلة الرصدیه، رسالة عرض قاطیغوریاس، رسالة المنطق بالشعر، قصائد فى العظة و ‏الحكمه، رسالة فى نعوت المواضع الجدلیه، رسالة فى اختصار اقلیدس، رسالة فى مختصر النبض به زبان فارسى، رسالة فى ‏الحدود، رسالة فى الاجرام السماویة، كتاب الاشاره فى علم المنطق، كتاب اقسام الحكمه، كتاب النهایه، كتاب عهد كتبه ‏لنفسه، كتاب حىّ بن یقطان، كتاب فى انّ ابعاد الجسم ذاتیة له، كتاب خطب، كتاب عیون الحكمه، كتاب فى انّه لا یجوز ان ‏یكون شى‏ء واحد جوهریا و عرضیا، كتاب انّ علم زید غیر علم عمرو، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین ‏بعض العلماء.‏

فلسفه:

 شفا ‏

 نجات ‏

الاشارات والتنبیهات ‏

حی بن یقظان ‏

ریاضیات:

 زاویه ‏

اقلیدس ‏

 الارتماطیقی ‏

علم هیئت ‏

المجسطی ‏

جامع البدایع ‏

طبیعی:

 ابطال احکام النجوم ‏

الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد ‏

 فضا ‏

النبات والحیوان ‏

طب:

 قانون ‏

 الادویة القلبیه ‏

 دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه ‏

 قولنج ‏

سیاسة البدن وفضائل الشراب 

 تشریح الاعضا ‏

 الفصد ‏

الاغذیه والادویه ‏

کتاب قانون یک دایره المعارف طبي است که در ان تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفته‌است مانند : مبانی ‏تشریح/اناتومی/ مبانی علامت شناسی/سمیولوجی/دواشناسی ودواسازی و نسخه نویسی/فارماکولوجی/وغیره.کتاب ‏قانون از زبان عربی به زبان پارسی ترجمه گردید ه وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شده‌است. کتاب قانون در پوهنتونهاي اروپایی وآمریکایی تادو قرن ‏پیش مورد استفاده دکتوران بوده وبه اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده‌است. وبعد از انجیل بیشترین چاپ را داشته‌است. ‏افلاطون مغز و قلب و کبد رااز اعضای حیاتی بدن انسان ذکر کرده بود و لذا این اعضارا مثلث افلاطون /تریگونوم پلاطو/ ‏مینامیدند.ابن سینااعلام نمود که دوام وبفائ نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است ولذا جمع چهار عضو مذکور را ‏مربع ابن سینابلخي/کوادرانگولا اویسینا / نامیدند. وی همچنین علاقه مند به تاثیرات اندیشه بر جسم بود و آثاری نیز در باب ‏روانشناسی دارد.‏

موسیقی:

سیناي بلخي تئوری‌دانی دارای دیدگاه‌های موسیقایی است. او مرد دانش و نه کنش در موسیقی بود ولی آنچنان از همین ‏دانش نظری سخن می‌راند که گویی در کنش نیز چیره دست است. گمان می‌شود پورسینا و فارابی بنیادگذاران نخستین ‏پایه‌های دانش هماهنگی(هارمونی) در موسیقی بوده‌اند. آثار موسیقایی پور سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در ‏بخش‌هایی از آنها به موسیقی پرداخته شده:‏

 شفا ‏

جوامع علم موسیقی ‏

 المدخل الی صناعة الموسیقی ‏

 لواحق ‏

 دانشنامه علایی ‏

نجات ‏

 اقسام العلوم ‏.

ازمنابع که درتهيه اين مقاله استفاده گرديده است:  اصالت ، آريايي ، دعوت نوشته هاي نويسنده ، ميهن دوستي ، شيخ ابوعلي سينايي بلخي انديشمند زمانه ها رساله ازنويسنده چاپ پاکستان خزان نودوشش، ويکي پديا .

ابن سیناي بلخي تابع فلسفه ارسطو بود وازاین نظر به استاد ش فارابی شباهت دارد. مبحث منطق و نفس در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظیر اسکندر افرودیسی وثامیسطیوس است. اما ابن سینا هرچه به اواخرعمر نزدیک می‌شد، بیشتر از ارسطو فاصله میگر فت وبه افلاطون و فلوطین و عرفان نزدیک می‌شد. داستان‌های تمثیلی او و نیزکتاب پرحجم منطق المشرقین که اواخر عمر تحریر کرده بود،متاسفانه امروز از این کتاب تنها مقدمه اش در دست است. اما حتی درهمین مقدمه نیز ابن سینا به انکار آثار دوران ارسطویی خویش مانند شفا ونجات می‌پردازد.

بخاطرشناختي بهتري فرزندي برومند بلخ به اين آدرسها رجوع گردد:

http://wahdat.net/m/?p=v&i=3205

http://profileengine.com/groups/profile/434393408/–

http://www.daikondi.com/aboalisina.htm

http://mandegar.tarikhema.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%B3%D9%8A%D9%86%D8%A7

http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=837

http://www.afghanistantoday.org/index.php?option=com_content&view=article&id=7216

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *