برداشت های غلط و مزورانۀ دومارکسست از آيات قرآنی (سيدهاشم سديد وکبير توخی)
عبدالکريم فاريابی
دشمنان اسلام اعم از خاورشناسان غربی وشاگردان آنها از ملحدين ومارکسست های شرقی ، هنگام حمله به اسلام وقرآن واحاديث نبوی ، يا ازروی جهل ونادانی ويا مکارانه وبا استفاده از روشهای تحريف وقلب حقائق، آيات قرآنی واحاديث نبوی را غلط ترجمه نموده وبرداشت های نادرست ازآن می نمايند وبدينگونه اسلام ومصادراولی آن را به چيزهايی متهم می سازند که دروغ محض بوده وبا آموزه ها وحقائق قرآنی تطابق ندارند.
درين اواخر دوتن از مارکسست های دروغ پرداز، ضمن نوشته های خويش ، چهار آيهء قرآنی را زير سوال برده وبا ترجمه ها وبرداشت های نادرست وغلط ازين آيات کريمه، کوشيده اند تا ثابت بسازند که اسلام دين خشونت وکشتار ومخالف علم ودانش است ودساتير وتعليمات آن روند تفکر را کند می سازد!
يکی ازاين دو تن آقای کبيرتوخی است که ضمن کشيدن قصه ء زندان خويش به روی ديگران ولاف از مبارزه عليه رفقای خلقی وپرچمی اش( ما درمورد چگونگی مبارزهء مائويست های افغانی عليه امپرياليسم امريکا وسوسيال امپرياليسم شوروی ضمن نوشتهء ديگری تحت عنوان به پاسخ هذيانها.. بحث مفصلی خواهيم داشت) دوآيهء قرآنی را با ترجمه های غلط نوشته وکوشش کرده است که خونخواری ها وآدمکشی ها وجنايات مارکسيسم لينينسم مائويسم را به اسلام ومسلمانان نسبت دهد!
مارکسست دومی همان آقای سيد هاشم سديد است که اعتراضات واتهامات خاورشناسان غربی را که پيش از وی باربار ازطرف مستشرقين متعصب، تکرار شده است، نشخوار می نمايد!
اعتراض سيد هاشم سديد درمورد بيان ترتيب آفرينش آسمانها وزمين درآيه هايی از سورهء بقره والنازعات است . وی درنوشته اش تحت عنوان" نقش دين درکند شدن روند تفکر" بعداز مقدمهء طولانی وبحثی دور ودراز درمورد روانشناسی کودک وقصهء سوالهای نواسه اش که هيچ ربطی به موضوع آيات يادشده ندارند، ناگهان به اين دوآيات قرانی ياد شده تماس می گيرد و چنين درفشانی می کند:
" .. درآيت 29 سورهء بقره آمده است: وآن ذاتی است که بيافريد برای شما آنچه درزمين است همه را باز قصد کرد به سوی آسمان ها( پس) پس برابر کرد آن هارا هفت آسمانها" . درآيات 27 تا 32 سورهء النازعات، اما، آمده است که آيا آفريدن شما دشوار است يا آسمان بنا نموده آن را برافراشت بلندی آنهاراوتاريک کرد شب آن را وآشکار کرد روشنی روز آنرا . وزمين را بعد ازآن صاف وهموار نمود برآورد اززمين آب وعلف آنرا . وکوه هارا استوار ساخت..".
رفيق سديد بعد ازنوشتن اين ترجمه های غير دقيق آيات مورد نظرش، درمورد مطالب آنها چنين تبصره می کند: " ..من مطمئنم که خيلی ها، به شمول طلاب علوم دينی ، با خواندن اين آيات متوجه شده اند ويا متوجه خواهند شد که دريکجا از آفرينش زمين پيش از آسمانها صحبت شده است ودرجای ديگر از آفرينش آسمان پيش از زمين . همچنين همه ماها متوجه اين واقعيت هستيم که زمين صاف وهموار نيست و اين مسأله را قرنها قبل دانشمندان ثابت نموده اند که زمين خلاف نظر کليسا ومسجد همواريا مسطح نيست . نادرست بودن اين موضوع برهمگان مبرهن است ولی دين تا مدتها ، حتی تا امروز که اين موضوع علماً تثبيت شده است، به هيچکس وبه هيچ صورت حق پرسش را درين باره با استناد به آيت بالا نمی دهد"
جناب سديد بعد به درفشانی خود درمورد اينکه اجازه ندادن به پرسش درين موارد باعث کندشدن روند تفکر بخصوص روند تفکر کودکان می شود، ادامه می دهد که ما آن رانقل نمی کنيم چون چيزی جز فضل فروشی وخودرا دانشمند ووارد به همهء موضوعات قلمداد کردن، نيست، وباوی داخل بحث درمورد آيات يادشده ومطالب آنها می شويم:
مشکل آقای سديد که اعتراضات خاورشناسان وشاگردان آنها ازملحدان ايرانی را تکرار ونشخوار می نمايند، اينست که جناب شان يا دانسته ويا ندانسته ، درترجمهء آيات ، دقت را رعايت نمی کنند وجهالت شان به زبان عربی وباريکی های آن نيزبه اين مشکل می افزايد ؛ اينها اضافه براينکه ايشان هميشه ازديدگاه يک مارکسست دشمن اسلام به آيات قرآنی ونصوص اسلامی می بينند ونه بحيث محققی که می خواهد تحقيق درست وبيطرفانه کند؛ ازهمينجاست که تيرايشان هميشه به سنگ می خورد و به اصطلاح تحقيقات شان غلط از آب درمی آيد ؛ وهمينکه شخصی ويا اشخاصی دروغ وغلط بودن اين تحقيقات ايشان را بادلائل قاطع، ثابت ساخت، آنگه راه عناد وکج بحثی را درپيش می گيرند ومثل طفل بهانه گيری به کج خلقی رو می آورند!
اگر آقای سديد واقعاً نه ازديگاه يک مارکسست مغرض بلکه ازديدگاه يک محقق بيطرف به قضايای اسلامی نظر می کردند، آنگه پيش از اصدارحکم سريع وداوری شتابزده درمورد آيات قرانی ، بايد همهء آيات مربوطه را مطالعه می کردند وترجمه ها وتفسير های درست آنها ومطالبی را که درمورد شان نوشته وگفته شده است، مورد بررسی قرارمی دادند وبه باريکی های زبان عربی که قران کريم دربلند ترين قلهء آن قرار دارد، اطلاع حاصل می نمودند ويا آنهارا درنظر می گرفتند، آنگه می توانستند ادعا کنند که تحقيق شان درست است وقرآن چنين وچنان اشتباهی را درمورد آفرينش آسمانها وزمين نموده است؛ درحاليکه چنين نيست وادعای آقای سديد درمورد تناقض درآيات قرآنی دررابطه با آفرينش آسمان وزمين ، ازهمهء اين چيزهايی که گفته آمد، بی بهره است، بنابرين تنها درشکل يک ادعا وآنهم مغرضانه باقی می ماند!
نخستين نشانهء عدم دقت درادعای آقای سيد هاشم سديد، نقل غلط ترجمه است واينک برای اثبات اين ادعا ، متن های آيات مورد انتقاد وی را نوشته وبا ترجمه های وی تطبيق می نمائيم:
آيت 29 سورهء بقره چنين است: " هوالذی خلق لکم مافی الارض جميعاً ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات" ترجمهء اين آيهء کريمه درتفسير کابلی چنين است:" وآن ذاتی است که بيافريد برای شما آنچه درزمين است همه را باز قصد کرد بسوی آسمان (پس) برابر کرد آنهارا هفت آسمان ها".
ملاحظه می فرمائيد که در تفسير کابلی ، جملهء " ثم استوی الی السماء" " باز قصد کرد به سوی آسمان" ترجمه شده است ؛ اما آقای سديد آن را " باز قصد کرد به سوی آسمان ها" نوشته است! ممکن است آقای سديد ورفقای مارکسستش بگويند با اضافه کردن يک " ها" که تغييری دراصل مطلب رخ نمی دهد! درپاسخ بايد گفت که نخير آقايان! اتفاقاً تغيير بسياربزرگی رخ می دهد؛ زيرا آيت مورد نظر با ترجمهء اصلی آن ، اين مطلب را ثابت می سازد که خداوند بعد ازآفريدن معادن وداشته های بطن زمين که قبلاً مادهء اولی آن با مادهء اولی آسمان يکجا دراثر انفجار بزرگ Big Bang آفريده شده بود، آسمان را به هفت آسمان ، تقسيم می کند" فسواهن سبع سماوات" يعنی ازآسمان ، آسمانها می سازد!.. با توضيح بيشتر ، چنين می توان گفت که آنچه دراين آيت ، مورد بحث قرارگرفته ، آفرينش معادن وداشته های زمين وتقسيم آسمان به هفت طبقه است که اولی مقدم بردومی است ونه مقدم بودن خلقت زمين برآسمان؛ آنگونه که سيد هاشم سديد فهميده است ويا ادعا می کند؛ زيرا اگر ادعای آقای سديد را درنظر بگيريم بايد متن آيت چنين می بود: " هوالذی خلق الارض ثم خلق السماء" ؛ درحاليکه چنين نيست ودرهردو جزء آيت می بينيم که هيچ کلمه يی که معنی آفرينش را بدهد مانند خَلَقَ، صَنَعَ، اَبدَعَ وغيره درمورد زمين (الارض) وآسمان (السماء) بکارنرفته است؛ وهردو جزءآيت ازچيزهايی حرف می زنند که از متعلقات زمين وآسمان بحساب می آيند؛ واين مثل آنست که درفارسی بگوئيم: خانه را فرش می کنم، ويا : آن را دوتقسيم می نمايم. هيچ عاقلی ازين دوجمله ، چنين برداشت نمی کند که گويا ما به ساختن خانه آغاز کرده ايم !..؛ بلکه چنين می فهمد که خانه قبلاً ساخته شده وما اکنون آن را فرش وياتقسيم می کنيم؛ زيرا اگر خانه ازاساس وجود نداشته باشد، فرش کردن وتقسيم آن، معنايی نخواهدداشت؛ هم بدينسان اگر زمين قبلاً وجودنداشت، خداوند نمی گفت ما همهءآنچه را دربطن زمين است برای استفادهء شما آفريديم ؛ واگر آسمان قبلاً وجودنداشت، سخنی ازتقسيم آن به هفت آسمان به ميان نمی آمد!
پس آنچه درآيهء 29 سورهء بقره، مورد بحث قرار گرفته است، آفريدن مواد داخل زمين پيش از تقسيم آسمان به هفت طبقه است ونه تقدم آفرينش زمين برآسمان؛ آنگونه که سديد ادعا می کند!
درمورد آيه های 27 تا 32 سورهء النازعات نيز سيد هاشم سديد ياعمداً ويا جهلاً دچارچندين اشتباه می شود وبرای آنکه بتوانيم اين اشتباهات را بشکل درست نشاندهی کنيم بيائيد اين آيات را باترجمه های شان باهم بخوانيم:
" ءانتم اشد خلقاً ام السماء بناها رفع سمکها فسوّاها واغطش ليلها واخرج ضحاها والارض بعد ذالک دحاها اخرج منها ماءها ومرعاها ووالجبال ارساها متاعاً لکم ولانعامکم" يعنی : " آيا آفريدن شما دشواراست يا آسمان بنا نموده آن را برافراشت بلندی آن را پس راست کرد آن را وتاريک کردشب آن را .آشکار نمود روشنی روز آن را . زمين را بعد ازان صاف وهموار نمود، برآورد اززمين آب وعلف آن را وکوه هارا استوارساخت.." .
درينجا نيز سيد هاشم سديد دربخشی ازترجمه يی که از تفسير کابلی گرفته است، کلمهء "ها" را افزوده وبه تعبير ايرانی ها ، جمع ومفردرا باهم قاطی کرده است وآن عبارتست ازجملهء " وبرافراشت بلندی آنهارا" که دراصل ترجمه، چنين است : " وبرافراشت بلندی آن را" ؛ وبدينگونه وی با ذکر آسمانها باصيغهء جمع ، چيزی را ادعا می کند که درآيه های سورهء النازعات وجودندارد؛ يابهتر بگوئيم قرآن کريم درسورهء النازعات ازخلقت آسمان يعنی آسمان دنيا ويا اصل مادهء آسمان های هقتگانه که پيش از فراخ نمودن زمين وآماده ساختنش برای زندگی ، آفريده شده است، صحبت می کند ؛ ولی سيد هاشم سديد اين جملهء " السماء بناها" را با جملهء" فسواهن سبع سماوات" درآيهء 29 سورهء بقره خلط می کند وچنين نتيجه می گيرد که درسورهء بقره، ازخلقت آسمانها بعد ازخلقت زمين ، صحبت شده ودرسورهء النازعات ازخلقت زمين بعدازخلقت آسمان؛ واين برداشت های غلط ونادرست می تواند ناشی از جهل آقای سديد به زبان عربی وحتا به زبان فارسی باشد ويا زادهء بدسگالی وبدانديشی ويا هم هردو؛ واينکه آقای سديد باوجود نقل ترجمه های آيات ازتفسير کابلی ، مطلب مهمی را که دررابطه با همين موضوع ودرهمين آيات سورهء النازعات وجوددارد، ناديده می گيرد، احتمال آن را که وی عمداً به تزوير وتقلب وتحريف حقايق قرانی می پردازد، تقويت می کند!..؛ چه درهمين آيات ودقيقاً بعدازآيهء " والارض بعد ذالک دحاها " چنين مطلبی را درتفسير کابلی می خوانيم:
" تفسير: درباب اينکه زمين اول پيداشده يا آسمان ، پيشتر درسورهء ( حم السجده ) بحث نموده ايم".
فکر نمی کنيم آقای سديد که اين ترجمه هارا نقل کرده، اين مطلب را نديده باشد!..؛ اگر وی قصد تحريف ودروغگويی وتزوير را نداشت ، بايد ازباب امانتداری به سورهء حم السجده مراجعه می کرد وآنچه را که درمورد آفرينش آسمان وزمين وقدمت يکی برديگر درآنجا نوشته شده است، نقل می نمود وباز به بررسی واصدار حکم می پرداخت ؛ ولی می بينيم که وی درتکذيب ومحکوم نمودن آيات قرآنی وگفته های خداوند ، عجله دارد وشايد به همين دليل درنقل ترجمه ها نيز، دقت کافی بخرج نمی دهد؛ درحاليکه فکر نمی کنيم درنقل گفته های خدايانش مارکس ولينن ومائو کوچکترين اشتباهی را مرتکب شود!
اينک ما به سورهء حم السجده درتفسسير کابلی مراجعه می کنيم تا ببينيم چه مطلبی دررابطه با موضوع مورد بحث ماوجوددارد:
تفسير کابلی درتشريح معنای آيهء « فقضاهن سبع سماوات » که بخشی ازآيات 9 تا 12 اين سوره ودرمورد مدت آفرينش آسمانها وزمين است – وما ازنقل وترجمهء همهء آنها برای جلوگيری از اطالهء کلام، خودداری می کنيم- بعداز رد احاديث نامعتبر، چنين می نگارد: " .. البته ازاين آيت قرآنکريم وازآيت سورهء بقره « ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات» اين ظاهرمی شود که هفت آسمان بعد ازپيدايش زمين ساخته شده ودرسورهء « نازعات» از« والارض بعد ذالک دحاها» واضح می شود که زمين بعد ازآسمان گسترانيده شده ، به چندين طريق جواب داده شده است. مولوی شبير احمد صاحب ميگويدکه: من تقرير ابوحيان را می پسندم ؛ يعنی ضروری نيست که درآيت اول « ثم » ودرآيت دوم « بعد ذالک » برای تراخی زمان باشد.امکان دارد که ازاين الفاظ ، تراخی فی الاخبارويا تراخی رتبی مراد بگيريم.." تفسير کابلی – جلد پنجم- تفسير آيهء 12
آنچه تفسير کابلی نوشته" تراخی دراخبار وياتراخی رتبی ونه تراخی زمانی" يکی ازپاسخ هايی است که دانشمندان اسلامی به انتقاد دشمنان اسلام دررابطه با اين آيات مورد انتقاد سيدهاشم سديد ، مدتها قبل ازآنکه آقای هاشم تولد شود، ارائه کرده اند ؛ وما درسطوربعدی مفصلاٌ وباتشريح مثالهايی که تفسير کابلی درين باره نوشته است، بحث خواهيم کرد ؛ وفعلاً باز می گرديم به اشتباهات وغلطی های آقای سديد:
آقای سديد ازآيه های 29 سورهء بقره و27 تا32سورهء النازعات، برداشت های غلطی نموده است که بدين شرح اند:
1- وی فرق زمين وآنچه دربطن زمين است رانفهميده وپنداشته است که " خلق لکم مافی الارض" به معنی آفرينش خود زمين است؛ درحاليکه چنين نيست ومعنی کلمهء" ما" درعربی بمعنی " چيز" ومعنی کلمهء " فی" " دربين" می باشد وبدين شرح معنی " خلق لکم مافی الارض" چنين می شود: " او ذاتيست که آفريد برای شما همهء آنچه راکه دربين ويابطن زمين است" ؛ بنابرين ازاين آيت ،سبقت آفرينش مافی البطن زمين پيش از تقسيم آسمان به هفت طبقه، فهميده می شود ونه سبقت آفرينش زمين برآفرينش آسمان، آنگونه که وی می پندارد!
2- وی معنی کلمهء" دحاها" را درعربی نفهميده وآن رامرادف "خلقها" پنداشته وگمان کرده است که ازاين کلمه ، تقدم خلقت آسمان برخلق زمين ونيز مسطح وهمواربودن زمين فهميده می شود و حتا اين آقا معنی کلمهء" صاف وهموار" را که از تفسير کابلی نقل کرده ، به درستی درک نکرده وفکرکرده است که اين کلمه فقط يک معنی دارد وآن مسطح بودن است وبس؛ ولذا حکم کرده است که قران زمين را مسطح می داند!
ما برای روشن ساختن ذهن جناب سديد وخوانندگان عزيزی که وی وامثالش قصد گمراه کردن ايشان را دارند، نخست معانی کلمهء" دحاها" را ازديدگاه زبان عربی بررسی می کنيم وآنگه به معانی گوناگون کلمه های" صاف وهموار" درزبان فارسی نظری می اندازيم تا به عمق اشتباه سيد مارکسست پی ببريم:
کلمهء " دحی" درفرهنگ بزرگ نوين عربی چنين گردان وترجمه شده است: ( دحا) البطن دحواٌ : بزرگ شد شکم او وفروهشته گرديد. دحاالله الارض: گسترد وفراخ گردانيد خدازمين را.
حال ما با درنظرداشت معنی " دحا البطن دحواً" از جناب اقای سيد هاشم سديد که ازقوارهء مبارک شان فهميده می شود که بايد دارای شکم فراخ وبزرگی باشند، می پرسيم : آيا وقتی شکم کسی بزرگ وفراخ باشد، شکل آن مسطح وهموار می باشد ويا کروی؟!.. مسلماً کروی !.. ؛ اما اگر مورچه يی بالای شکم مبارک حضرت سديد صاحب درحرکت باشد، يقيناً آن شکم بزرگ درنظروی مسطح وهموارجلوه خواهد کرد!
بنابرآنچه گفته آمد، اين برداشت جناب سديد که جملهء " والارض بعدذالک دحاها" معنی آفريده شدن زمين بعد ازآسمان را می دهد، غلط است ؛ چون کلمهء " دحاها" بمعنی "خلقها" نيست ، ونيز اين گمان شان که گويا قرآن با کلمهء "دحاها" زمين را مسطح وهموار قلمداد کرده است، اشتباه می باشد؛ البته اين اشتباه جناب سديد ازترجمهء تفسير کابلی که ايشان آن را غلط فهميده اند، نشئت می کند؛ زيرا معنی کلمات" صاف وهموار" درتفسير کابلی هرگز به معنی مسطح بودن نيست ؛چون يکی از معانی همواردرزبان فارسی ، مناسب وموافق بودن است ( رک: فرهنگ عميد) وهمين معنی ، مقصود قرآنکريم ازهموارساختن زمين است يعنی سازگار ومناسب وآماده برای زندگی ؛ وصاحب تفسسير کابلی نيزکه آقای سديد ترجمهء آيات را ازان نقل کرده ، همين معنی را اراده کرده است ونه مسطح بودن زمين را؛ زيرا اودرتفسيرآيهء 30 سورهء الغاشيه " والی الارض کيف سطحت" يعنی " وآيا نگاه نمی کنند بسوی زمين که چگونه گسترده شده" می نويسد:
" تفسير: که بودوباش برآن آسان باشدوکلمهء "سطحت" با قول حکما که زمين را کروی می دانند منافاتی نخواهدداشت زيرااگر کروی هم باشدباعتبار نظر سطحی مسطح است".
ملاحظه می فرمائيد که تفسير کابلی از کلمه" سطحت" قابليت بودوباش وسازگاربودن زمين برای زندگی کردن رافهميده است ونه هموار ومسطح بودنی را که اقای سديد می خواهد بازور بروی بقبولاند!
اينک دوسه مثال نيز ازاشعارشعرای بزرگ زبان فارسی می آوريم که درآنها کلمهء "هموار" به معنی موافق وسازگار وآسان استعمال شده است ونه مسطح:
عطار : مرا ازخلق ناهموار تاچند ــــــ همی هموار وناهموار دارم.
مسعود سعد سلمان: گويم صبورگردم برجای نيست دل ـــــــ گويم به رسم باشم هموار نيست رای.
محتشم کاشانی درمدح يک شهزاده : سواری می کند زين رخش ناهموار گردون را ــــ که ازدهشت به زيرران اوهموار می آيد.
ناصر خسرو: جنبش ما چرا که مختلف است ــــ جنبش چرخ چونکه همواراست؟.
پرواضح است که دراين اشعار، کلمهء " هموار" به معنی سازگار وموافق ومناسب است ونه مسطح!
وکلمهء " صاف " نيز تنها به معنی " هموار ومسطح" استعمال نمی شود؛ بلکه معانی ديگری مانند بی غش وخالص وبی آلايش نيز دارد که مراد نويسندهء تفسير کابلی از صاف بودن زمين نيزهمين معنی است؛ يعنی خداوند زمين را طوری برای زندگی کردن مهيا وآماده ساخته است که هيچگونه مشکلی درآن وجودندارد درست مانند يک گيلاس آب صاف که برای نوشيدن آماده باشد!
درمورد کروی بودن زمين بايد گفت که مفسرين زيادی ازقبيل امام فخررازی ، ابی السعود، الوسی و غيره به صراحت به کروی بودن زمين نظر داده اند که اينک ماآن را ازتفسيرمعاصری به نام "صفوة التفاسير" نقل می کنيم:
محمد علی الصابونی که تفسيرش يکی ازمعتبرترين تفاسير معاصراست، درتفسير آيهء کريمهء " والی الارض کيف سطحت " نظريهء مفسران يادشده دربالا را تشريح می نمايد که معنای آن چنين است: " علمای ما مانند امام فخررازی وابی السعود والوسی ثابت کرده اند که زمين کروی است ". صفوة التفاسير – جلد سوم- تفسير سورهء الغاشيه.
پس خلاصهء بحث اين می شود که درآيهء 29 سورهء البقره، مقدم بودن آفرينش ذخائرومعادن زمين برتقسيم آسمان به هفت طبقه ، موردتاکيد قرارگرفته ونه آفرينش خودزمين برآفرينش خودآسمان ، ودرآيهءهای 27 تا 32 سورهء النازعات، مقدم بودن آفرينش آسمان ونه تقسيمش به هفت طبقه، برکروی ساختن وفراخ نمودن زمين وبرآوردن آب وگياهانش وآماده کردنش برای زندگی ، تشريح گرديده است ونه تقدم آفرينش آسمان برخود زمين!
پس درکجای اين آيات تناقض وتعارض وجوددارد؟!
حال می آئيم به پاسخ ديگری که درين مورد داده شده است وآن اينکه: کلمات" ثم" و " بعدذالک" نه به معنی تراخی زمانی بلکه به معنی تراخی اخباری يا رتبی وياتراخی درياددهانی است که ما آن را ذيلاً با مثالها تشريح می کنيم:
تعدادی ازمفسرين با استناد به گرامر وقواعد زبان عربی، چنين نظر داده اند که کلمات " بعد ذالک" و " ثم " درآيات سورهء البقره والنازعات وسوره های ديگری که درآنها مسئلهء آفرينش آسمانها وزمين تشريح شده است، معنی تراخی زمانی را افاده نمی کنند ؛ يااگر ساده تر بگوئيم ، ترتيب زمانی را افاده نمی کنند بلکه به معنی " مع ذالک" يعنی " اضافه براين" و يا " علاوه براين" و.. می باشند ومثالهای اين گونه تراخی که آن را تراخی فی الاخبار ويا تراخی رتبی نيز می گويند وتفسير کابلی نيز به آن اشاره کرده است، درزبان عربی ودرقرآن کريم بسياراست، که اينک ما نخست اززبان عربی وبعدازقرآن کريم، مثالهايی را درين مورد می آوريم:
شاعری دروصف يکی ازامراء عرب می گويد:
" قل لمن ساد ثم ساد ابوه
ثم قد ساد قبل ذالک جده "
يعنی " بگو به کسيکه خودش پيشوا بوده وپدرش نيز واضافه برآن ، پدرکلانش قبلاً آقايی وپيشوايی کرده است".
ملاحظه می فرمائيد که درينجا کلمهء " ثم " بکار رفته است ولی هرگز معنی ترتيب زمانی را افاده نمی کند، ورنه بايد معنايش چنين می بود: بگو به کسيکه پيشوابوده وپدرش بعد ازوی پيشوا بوده وپدرکلانش بعد ازهردوی ايشان پيشوا بوده است!.. آيا چنين چيزی معقول است؟!.. پس کلمهء " ثم "درينجا نه ترتيب زمانی بلکه نوع ديگری ازترتيب را افده می کند که آن را درزبان عربی" الترتيب الذکری" ويا " الترتيب الاخباری " می گويند؛ وشاعر درين شعرتنها مسئلهء پيشوايی وسيادت آقايی ممدوح خويش وپدرش وپدرکلانش را ياددهانی می کند بدون اينکه منظورش آقايی وسيادت ممدوح پيش از سيادت پدرش وپدرکلانش باشد ؛ زيرا وی درمصرع دوم به صراحت می گويد که پيش از ممدوح وپدرش، جدش سيادت وحکمرانی کرده است!
درفارسی نيزچنين مثالهايی وجود دارد مثلاً درتعريف شخصی وآبا واجدادش گفته می شود، اوآدم خوب است وپدرش هم خوب بود وپدرکلانش هم؛ که بهيچصورت حرف " واو " درينجا که مرادف کلمهء "ثم" درزبان عربی است، ترتيب زمانی را افاده نمی کند!
واما درقرآنکريم مثالهای زيادی ازينگونه ترتيب يعنی ترتيب اخباری ونه زمانی دراستعمال کلمات " ثم" وبعد ذالک " وجوددارد که ما برای جلوگيری از درازشدن بحث، فقط به دومثال اکتفا می کنيم:
درآيت 153 سورهء الانعام می خوانيم:( برای جلوگيری ازاطالهء کلام به ترجمه اکتفا می کنيم)
" ونزديک مشويد به مال يتيم مگر به طريقهء مشروع تاآنکه بالغ گردد وپيمانه وترازو را با انصاف، پوره بدهيد وهيچکس را جز به اندازهء قدرتش مکلف نمی سازيم ودرسخن گفتن، عدالت را رعايت کنيد واگرچه ( گفتن سخن حق) عليه خويشاوندان تان باشدوبه عهد خدا وفا کنيد. به اين حکم فرموده است شمارا تا بپذيريد وبدون شک اين راه من است راه راست پس پيروی کنيد آن راه را ومکنيد پيروی راه های ديگررا که اين راه ها جدا گرداند شمارا از راه خدا به اين حکم فرموده است شمارا تا پرهيزگاری کنيد".
اما متصل اين کلمات قرآنی درآيهء 153، درآيهء 154 می خوانيم: " ثم آتينا موسی الکتاب.." يعنی " بعدازان داديم موسی را کتاب.." !
اگر کلمهء " ثم " را به معنی تراخی زمانی ويا ترتيب زمانی بگيريم، معنی اين آيت چنين می شود که " بعدازتوصيهء شما ای امت محمد به نخوردن مال يتيم وانصاف دردادوستد وعدالت درگفتار و.. به موسی کتاب را بخشيديم " ؛ درحاليکه چنين نيست ، پس معنی آيت 154 سورهء الانعام اينست که " باز می گوئيم که داده بوديم به موسی کتاب را.." .
ودرآيه های 10 تا 13سورهء القلم درمورد يکی ازکفار که ازسرسخت ترين دشمنان اسلام بود، می خوانيم:
" ولاتطع کل حلاف مهين هماز مشاء بنميم مناع للخير معتد اثيم عتل بعد ذالک زنيم" يعنی " واطاعت مکن سخن هربسيارسوگند خورندهء محقررا بسيار عيب گوی سخن چين رابسيارمنع کننده خيرازحد گذرنده درظلم را ، بسيارگنه کننده را درشت خوی وبا اينهمه بدنام را".
درينجا کلمهء " بعد ذالک" ترتيب زمانی را نشان نمی دهد( چون همهء اين صفات دروجود آن شخص، دريک زمان وجودداشت ونه درزمانهای گوناگون وپی درپی) بلکه به معنی "اضافه براين " است ؛ وازهمين سبب ، تفسيرکابلی درشرح آن می نويسد: " با وجود اين خصلت ها بدنام ورسوای زمانه است" .
بنابراين تشريح دقيق ومستند و گرامری کلمات " ثم " و" بعد ذالک" ، ابهامی درمورد استعمال اين کلمات درآيه های 29 سورهء بقره و27 تا 32 سورهء النازعات باقی نمی ماند ودرينصورت معنی اين آيات را ابی حيان اندلسی چنين تشريح می کند: " فالذی اخبرکم انه خلق الارض وجعل فيها رواسی من فوقها وبارک فيها وقدرفيها اقواتها ثم اخبرکم انه استوی الی السماء" يعنی : " چيزی که شمارا ازآن خبرمی دهم اينست که اوتعالی زمين را آفريده وبران کوه هارا برافراشته ودرآن برکت نهاده وروزی انسانهارا درآن مقدرداشته وبعدازخبردادن ازاينهمه ، شمارا ازچيز ديگری نيز خبرمی دهم وآن اينست که الله برآسمان قصد کرده وآن را هفت آسمان آفريده است!
وهمين قاعده وهمين معنی درمورد آيه های 27 تا32 سورهء النازعات نيز تطبيق می شود؛ چه معنی آن نيز چنين می شود که: " آيا آفرينش شما دشواراست يا آسمان، بنانمود آن را ، برافراشت بلندی آن را… واضافه براينها زمين را نيز مهيا وآماده برای ز ندگی تان نموده است" !
با اين دوتشريح ، ثابت می گردد که دراين دوآيت دوسورهء يادشده ، هيچگونه ابهامی وتناقضی وجود ندارد ويگانه تناقض درذهن آقای سديد است که انباشته ازافکار مارکسستی است؛ وطبعاً اين افکارهرگز با حق وحقيقت سازگاری ندارد وبا خود نيز درتناقض شديد است!
واما آقای کبير توخی اين شهزادهء مائو وبندهء مارکس، دروغ گوتر وبی حياتر وبی سوادترازسائر بندگان مارکس بشمول آقای سيدهاشم سديد است؛ بدين شرح که وی درضمن کشيدن داستان زندان خود به رخ ديگران( با درنظرداشت همکاری های تنگاتنگی که دربين حکومت های گوناگون خلق وپرچم وسازمانهای مائويستی درجبهات جنگ وجود داشت، می توان حدس زد که اين به زندان رفتن رفيق توخی وامثالش، جز خاک زدن به چشم مردم واستفاده ازين رفقا بحيث جاسوس دربين زندانيان وآزاديخواهان واقعی چيزديگری نبود ) دروغهائی به قران کريم بسته وترجمه های غلطی ازآيات قرانی ارائه نموده است که نمايانگر عمق بی حيايی وچشم سفيدی بندگان مارکس ومائو دردروغ گويی وقلب حقائق است!
بيائيد نخستين وبزرگترين دروغی را که وی درمورد قرآن کريم گفته است، ازنوشتهء خودش تحت عنوان " سخنی با آقای سديد" بخوانيم؛ وی می نويسد:
".. متوجه ليری که قرآن بالايش گذاشته شده بود ، شدم ، بعداً نگاهی به آن انداخته صفحاتش را ورق زدم ، چشمم به آن بخش ازترجمهء آيه ها افتاد که نوشته بود:
" کسانی که ايمان نياوردند مال شان را غنيمت گرفته زنان واطفال شان .. خودشان را بکشيد" .
ما به رفيق توخی که درينجا عيناًمانند خدايان دجال خويش( مارکس ، لينن، ستالين ومائو) عمل کرده وبا نهايت چشم سفيدی وديده درائی ، بزرگترين دروغ تاريخ را گفته است، چلنج می دهيم که ازهمهء قرآن کريم ،آيتی را بياورد که درآن خداوند چنين چيزی گفته باشد!.. اساساً ازهمان آغاز اين ادعا ، بوی دروغ بودن ازآن می آيد؛ زيرا رفيق توخی نمی گويد چنين حکمی درکدام آيت ودرکدام سوره آمده است؟! .. بلکه با عجله می گويد: " چشمم به ترجمهء آن بخش ازآيه ها افتاد که نوشته بود: کسانی که ايما ن نياوردند…" .
اين آيه ها کدام آيه ها اند رفيق! شمارهء شان چنداست ودرکدام سوره وياسوره ها هستند؟!
اما ازکمونستی که خدايانش بزرگترين دروغگويان ودجالان تاريخ هستند، جزگفتن بزرگترين وبيشرمانه ترين دروغها ، چه توقعی می توان داشت؛ آيا لينن وستالين ومائو مليونها انسان را بافريبی بزرگ بنام حقوق کارگران ودهقانان به زيريوغ استعمار خود کشيده ونابود نکردند؟؟!!
رفيق توخی به آيه هائی از سورهء توبه نيز با نوشتن غلط ترجمه های شان ، استناد جسته است که مامتاسفانه به علت ضيقی وقت مجبوريم ، آنهارا دربخش دوم اين نوشتارموردبررسی قراردهيم ؛ اما فعلاً همينقدر می گوئيم که وی مانند بسياری ازنويسنده های مارکسست امثال خودش، يا ازروی بيسوادی ويا مکاری، کلمات قرآنی را غلط ترجمه نموده ومفهوم نادرست ولی مطابق ميل خويش را ازآنها می گيرد!
اينجا به همين اشاره اکتفا می کنيم که وی الفاظ "قتال" و "قتل" را که درفارسی نيز استعمال می شوند وکاملاً معانی متفاوتی دارند، باهم خلط کرده وازهردو يک معنی را اخذ نموده است ؛ وما دربخش دوم اين بحث، مفصلاً اين موضوع راروشن خواهيم ساخت( اگرچه دررد خود برخاديست آزاد ل ، بحث های مفصلی درين مورد داشتيم).
ادامه دارد