شعبده بازيهای اين خاديست مکار —عبدالکريم فاريابی

 

شعبده بازيهای اين خاديست مکار

 

عبدالکريم فاريابی

 

درحديث شريفی آمده است که" اگرشرم نداری هرچه که می خواهی بکن" . اين سخن گهربار پيامبرگرامی اسلام صلی الله عليه وسلم، تصويربسياردقيقی ازشخصيت وچگونگی اخلاق اشخاصی ارائه می دهد که شرم وحيا ندارند وبا نداشتن اين گوهرگرانبها هرچيزی را که نفس های پليد وطبائع شيطانی شان تقاضا می کند، انجام داده ونه تنها احساس جرم وگناهی ازان نمی کنند ونه تنها عرق شرمی ازان برپيشانی شان نمی نشيند بلکه خودرا دراعمال شومی که مرتکب می شوند، حق بجانب نيز می دانند. کمونستها وبندگان مارکس ولينن ومائو مصداق واقعی اين حديث مبارک پيامبرگرامی اسلام صلی الله عليه وسلم هستند؛ بويژه آنهايی که وظيفه قتل وکشتار وتعذيب واعدام هموطنان مظلوم مارا دردوران  تجاوز خونين شوروی برکشورما بدوش داشته ودرسازمان جهنمی خاد خدمت کرده اند؛ مانند خاديست آزادل که بعد ازنابودی قبلهء بزرگش ( اتحادشوروی بزرگ) وقطع معاشش از کا جی بی ، حلقهء غلامی سی آی ای را به گردن انداخته وپابپای باداران امريکايی اش، درجهت محو اسلام ومقدسات ملت مومن ما که يگانه محرک ملت برای مقاومت عليه استعمارگران ونپذيرفتن غلامی امريکاست، کارمی کند. او با قلم پليد ودروغ پرداز خود درست همان کاری را انجام می دهد که باداران امريکايی اش با دست های آغشته بخون خود درميدان هوايی بگرام انجام دادند تا درجۀ ايمان وعشق وعلاقۀ مردم مسلمان مارابه اين کتاب شيطان ستيز واستعماردشمن، اندازه گيری کنند.

اين خاديست  مزدور که با کمال اوباشی وبدون رعايت عفت قلم وبدون آوردن ذکرمدارک مستند وقانع کننده، برمقدسات ملت مسلمان ما می تازد وهمهء نوشته هايش ازدشنامهای دورازادب وانسانيت که درمکتب لينن ومارکس ومائو ودرهنگام مشغوليتش درسازمان جهنمی خاد ازباداران روسی اش آموخته، پراست، معذالک خودرا نويسنده يی فکر می کند با ادب ومهذب ورعايت کنندهء  قواعد وآداب نويسندگی ، وپاسخ ديگران را به چرندوپرندهای مزخرفش که منطقاً وبحکم عقل وحقوق انسانی ونويسندگی ، می تواندازجنس نوشته ها وکلمات خود اوباشد، محکوم می کند وآن را دشنام می نامد!!!

ما ازين روش اين مارکسست مزدور تعجب نمی کنيم؛ چون مارکسيسم همين است: دشنام ، دروغ، بی حيايی، چشم سفيدی، ديده درايی، پررويی ،جعل وتحريف حقائق ، خاک پاشيدن به چشم مردم و…و.. ؛ ولی شگفت آورشکايت يکی ازهموطنان   پاک دل وپاک طينت ما است که باربارازينکه – به زعم وی – کسی  پاسخ اراجيف اين شخص را " دريک فضای صميميت ومنطقی" نداده است، گله دارند! توگويی نوشته های اودرفضايی ازصمميت ومنطقی بودن نوشته شده است ، وهدفش ازين دشنامنامه ها يافتن حقائق وبحث های علمی وفلسفی است!!!

اينکه اين هموطن عزيزودانشمند ما که خيلی هوشيارنيز هستند وپرسشهای خيلی دانشمندانه را مطرح می کنند وآزادل ازپاسخ دادن به آنها بالفاظی وتردستی طفره می رود، چه برداشتی ازنوشته های وی دارند وآنهارا ازديدگاه قواعد اخلاقی ونويسندگی چگونه ارزيابی می کنند، به خودشان مربوط است؛ ولی اين منصفانه نيست که ايشان ازدانشمندان وعلمای مسلمان بخواهندتا دربرابرکسی که با قلمی بسيارگنده وزبانی بسيارناسزاگو، هرکسی را که چون وی نمی انديشد، دشنام می دهد، باصطلاح درفضای صميميت برسرمسائلی که اومطرح می کند، وارد بحث شوند.

اگراين هموطن ما وديگران ،دشنامنامه های آزادل را مطالعه کرده باشند، حتماً به کلماتی ازين قبيل برخورد کرده اند:" غلام عربها،چپاولگران، وابستگان، دزدان، وابسته ها به قدرت های استعماری، شيخک های عربی، غارتگران، دروغ، رهزنی، زن ستيزان، غلام اعراب، تجاوزگران به ناموس، سوسمارخورده ها، اوباشان، مولوی سيمين عمر، چوچه های متجدد، ملاهای ريش دار وبی ريش، خرافات وبی وجدانی ، شيطانها درچهرهء آدم، تاجران دينی، جانوران اسلام، آدمک، فحا ش، سفاک، مولوی حجت الاسلام ارشد ارشاد وآدمک هايی چند و.. و.." تو خود حديث مفصل بخوان ازين مجمل!

آری! اينست اخلاق نويسندگی کسی که هموطن گرانقدريادشده دربالا ، ازنويسندگان ودانشمندان اسلامی انتظار دارند تاباوی درفضای صميميت ومنطقی وارد بحث وبگومگو شوند! آيا دانشمندان وعلمای اسلامی  بايد با چنين شخص بدزبانی که ازآغاز به دشنام دادن آنها می پردازد، واردبحثی صميمانه شوند؟! آيا چنين تقاضايی  ، منطقی ومعقول است؟! آنهايی را که اين هموطن ما " دانشمندان وعلمای مسلمان" می گويد، ازديگاه اين خاديست ياوه سرا وفحاش ، " غلام عربها ، دزدان، شيخک های عربی، زن ستيزان، ملاهای ريشداروبی ريش، آدمک ها، جانوران اسلام، و..و.."  هستند!! آيا با اين پيش داوری های اوباشانه ودورازآداب  نويسندگی، کسی حاضر خواهد شد با اين جانورخاديست، درفضای صميميت وارد بحث شود؟! آيا اگر- بطورمثال- اين وطندارمحترم ما شخصی را مشاهده کنند که همسايهء شان را بارکيک ترين الفاظ ، دشنام می دهد وبرايش می گويد:" ای دزد، ای غارتگر، ای مزدوربيگانگان و.. و.. ! ازخانه برون بيا تا من با تو اختلافات خودرا حل کنم"  اين هموطن ما به همسايهء شان خواهند گفت که چرا ازخانه برآمده مشکلات خودرا باوی درفضای صميميت ومنطقی ، حل نمی کنی ؟!  آياعقل ومنطق وقانون واخلاق و..و.. به همسايهء ايشان، حق دفاع ازخودرا نمی دهد؟؟!!

اين هموطن گرامی ما که فريب شعبده بازيهای اين بندهء مکارمارکس را خورده  وپنداشته اند که گويا احدی ازمسلمانان قادرنيست باوی باصطلاح بحث صميمانه ومنطقی کند، بهتربود با کنارگذاشتن قضاوتهای يکطرفه، نخست از خود وی می خواستند که لحن نوشته های  خود را تغيير بدهد وبه عوض دشنام دادن، انتقادهای خودرا بردين اسلام با حفظ آداب نويسندگی وعفت قلم وبا زبان يک نويسنده ، ارائه کند ونه با زبان اوباشان کوچه وبازار!

ما نمی دانيم اين هموطن عزيزما اين دشنامها را که ما نمونهء کوچکی ازآنهارا ازلابلای نوشته های آزادل خاديست، درينجا نقل کرديم، با کداميک از معيارها برابرمی دانند؟! معيارهای دينی، اخلاقی، نويسندگی ،انسانی، جهانی و.. و.. کداميک؟!

هيچ قانونی جزقانون نژادپرستان اجازهء تحقيروتوهين انسانها وملت ها وقومهای ديگررا نمی دهد اما وی با استعمال کلمات گنده يی ازقبيل " عربهای سوسمارخوار" کلماتی را نشخواروتکرار می کند که مورد استعمال دائمی نژادپرستان ايرانی است! اگر قرارباشد ملتی را بخاطرخوراک وپوشاکش مورد تمسخرقراردهيم، بايد کمونست های کوريای شمالی را که ازرفقای وی هستند" کمونست های سگ خوارکوريای شمالی" بگوئيم وبنويسيم ؛ چون مردم کوريا ، گوشت سگ را می خورند، وروسهارا که ازباداران سابق وی هستند" روسهای خرس خوار" بگوئيم ، ورفقای چينی اورا " مارکسست های حشره خوار چينی" بناميم؛ چون ياران وباداران چينی وی، ماروگژدم ومادرکيک ها وقانغوزک وپشه ومگس وخلاصه همهء انواع حشرات را نوش جان می کنند ،وخدايان جديدش ( امريکايی ها وغربی ها )  را " غربی های خوک خوار" بگوئيم! درحاليکه هيچ کس ،حتا دردوران جنگ سرد، چنين کلمات نژادپرستانه وغيراخلاقی را عليه مخالفان خود استعمال نکرده است؛ اين فقط جانوری بنام آزادل است که ملت ها ومردم ديگر را تحقير می کند ؛ درست آنگونه که فاشست های هتلری خودرا برتروبهترازديگران می دانستند وملت ها واقوام ديگردنيارا به ديدهء حقارت می ديدند.

اين را هم جهت رفع غلط فهمی خوانندکان عزيز بايد توضيح بدهيم که دشنامهای خاديست آزادل نه عکس العمل بل عمل است ؛ با عبارتی ديگر، دشنامهای رکيک واوباشانهء وی عليه مقدسات ملت ، ازعقده ها وکينه های سياه کمونستی اش نشئت می کند وچنان نيست که گويا وی آن هارا به جواب مسلمانان ودردفاع ازخود، نوشته باشد؛ ورنه ما نشنيده ايم که خانم سيمين عمر که وی اورا با کمال گستاخی ، " مولوی سيمين عمر" می نامد ومی نويسد، حرفی عليه وی زده باشد ويا حتا اورا بشناسد! وهمچنان نشنيده ايم که ارشد ارشاد که وی اورا ازروی تحقيربا کلماتی ازقبيل" چوچه متجدد" " ملای بی ريش" وغيره ياد می کند ، عداوتی بااوداشته ويا اورابه بدی ياد کرده باشد، وهمچنين ديگران.

اين خاديست شياد ازيکسو سنگ حقوق زنان را به سينه می زند وازسوی ديگرخانم ديگر انديشی را که درطرزتفکر با وی فرق دارد به باد استهزا می گيرد ومسخره اش می کند وبا لقبی که درافغانستان، معمول نيست، ياد می کند؛ واين خود نشان می دهد که معنی زن وحقوقش در نزد اين بندهء مکارمارکس وسائرمارکسست ها فقط وفقط شامل همان زنانی می شود که مانند خانم های خود اين آقايان ، حاضر به پذيرفتن افکار شيطانی ايشان وقبول مفکورهء " ازدواجهای دسته جمعی " که انگلس بدان فرامی خواند، باشند ودرمجالس شرابخواری وزنا کاری دسته  جمعی ايشان ، شرکت کنند؛ کاری که سازمانی اززنان مائويست بنام " راوا" بساطش را درپاکستان پهن کرده وتحت پوشش مکاتب ومدارس دخترانه ، آن را به پيش می برد؛ واگرکسی خواهان معلومات بيشتری درين مورد باشد، ما می توانيم تفصيلات بيشترومستندی راازنوشته های شخصی بنام انجنيرخان محمد که زمانی عضوشورای رهبری سازمان رهايی تحت رهبری ميناکشورکمال وانجنيرفيض احمد بوده وبعد ازآنها بريده وهمهء اسراردرونی بندگان مائو را درچندين شمارهء نشريه يی بنام " دريا، بيانگررسوايی های اخلاقی مائويست های افغانستان" با ذکراسناد وبا ضميمهء تصاوير به نشرسپرد، نقل کنيم! درين نوشته ها انجنيرخان محمد پرده ازروی کمونست ساختن پسران با تقديم شراب ودختربه ايشان وکمونست ساختن دختران با تجاوزبه عفت شان، وهمچنان کمونست ساختن والدين ايشان باگروگان گرفتن فرزندان شان ،برمی دارد.

بازمی گرديم به اصل موضوع.. آری! خاديست آزادل ازيکسو برای حقوق زنان اشک تمساح می ريزد وازجانب ديگردريکی اراجيف مسخره اش برای کشته شدن ابوجهل ، ناله سرمی دهد واشک می ريزد؛ ابوجهلی که از وحشی ترين وخونخوارترين قلدران قريش بوده وزن مظلومی بنام " سميه " وشوهرش " ياسر" را تحت تعذيب های وحشيانه ازنوع تعذيب های خاد، درريگزارهای سوزان مکه به قتل رسانيده بود!!

می گويند " کند همجنس با همجنس پرواز —- کبوتر با کبوتر قازبا قاز "  دلسوزی ها وهمدردی های خاديست آزادل با ابوجهل ها وابولهب ها وسائردشمنان اسلام از مشرکان بت پرست وخون آشام قريش گرفته تا قبائل مکاروجنگ افروز وعهدشکن  وقاتل بنی قريظه وبنی نضير، بخاطر مماثلت ومشابهتی است که درخونخواری وآدمکشی دربين او وايشان وجود دارد؛ زيرا اونيز درهنگام خدمتش برای روسها تحت پرچم سازمان جهنمی " خاد" همان تعذيب ها وکشتارهايی را عليه زنان ومردان محکوم ومظلوم کشورانجام می داد که ابوجهل وابولهب واميه ابن کعب عليه سميه  وامثالش اززنان ومردان مظلوم وبرده هايی امثال بلال انجام می دادند! .. اگر اين خاديست خون آشام قصد گفتن وکشف حقائق را داشت- آنکونه که فريبکارانه ادعا می کند- بايد هنگام اشک ريختن برای ابوجهل اين را هم بايد روشن می ساخت که ابوجهل کی بود وچرا وچگونه سميه وياسر را بقتل رسانيد ؟! ولی نه ! اوکه ديروز خدمات رفيقانه واجيرانه را برای ابوجهل های روسی درزندانهای وحشتناک خاد انجام می داد وصدها سميه را زنده بگورکرده بود وامروزعين خدمت رابا زبان کثيفش برای ابوجهل های امريکايی انجام می دهد، ناممکن است درپی کشف وگفتن حقائق باشد؛ ورنه برای دفاع ازحقوق زنان ، می توانست برای يک بارهم که شده ازهزاران زنی ياد کند که توسط باداران روسی ورفقای خلقی وپرچمی اش مورد شکنجه وتعذيب وتجاوز قرارگرفته ودرنهايت، زنده به گورشدند؛ وبايد ازبمباردهای وحشيانه وروزمرهء باداران وخدايان جديد امريکايی اش برمحافل عروسی که نوعروسان وزنان واطفال را به خاک وخون می کشد، يادی می کرد!

برای جلوگيری ازاطالهء بحث، رد تهمت ها ودروغهای ديگراين شعبده بازمارکسست را که درنوشته های بی سروپای ديگرش نيزتکرارشده اند، می گذاريم به مباحث بعدی که تحت عنوان" به پاسخ هذيانهای يکی ازبندگان مارکس.." تقديم خوانندگان عزيزمی نمائيم ؛ ومی پردازيم به جالب ترين وخنده آورترين شعبده بازيهای وی که با پرسشهای مکرر ومصرانهء هموطنی که ازوی يادکرديم ، ارتباط دارد.

اين هموطن ما که ازلحن بی ادبانه ودورازعفت قلم  اين خاديست ، چشم می پوشند وهی می نويسند که هيچيک ازمسلمانان حاضر نيست، باوی وارد بحث درفضای صميميت شود، خودشان وارد ميدان بحث دوستانه می شوند وسوالاتی ازوی می پرسند که خلاصه اش چنين است: اگرخدايی وجود ندارد پس اين کائنات را با اين نظم ونسق حيرت آورش چه کسی اداره می کند؟  ودرحاليکه ساينس امروزی وجود خدارا ثابت می سازد، اگر خدايی نيست پس درحالات ابتلا به مشکلات ومصائب به چه کسی رجوع کنيم؟ .

اين پرسشهای خيلی حکيمانه که نشانهء دانشمندی وبصيرت وقاد پرسندهء آنست، خاديست ازادل را دست وپاچه می سازد واو با چالاکی وحيله گری که ازخواص مارکسست هاست، ازپاسخ دادن به آنها فرارمی کند؛ بگونه يی که باراول وقتی با پرسش اين هموطن دانشمند ما درمورد آفرينندهء کائنات ، مواجه می شود، باگفتن  اين حرف که اين سوال را درنوشتهء ديگری پاسخ می دهد، ازجواب دادن طفره می رود ، وفکرمی کند که مسئله حل شد وپرسنده قانع گرديد وباگذشت زمان، سوالش را فراموش خواهد کرد! اما پرسنده که درصدد دريافت حقيقت است ، دست بردارنيست ونميتوان اورا با ترفندهای مارکسستی وشعارهای کمونستی که تاريخ استهلاک خودرا ازدست داده اند، فريب داد وقانع ساخت ؛ لذا بارديگراين پرسش را مطرح می کند واين باربا دليل خيلی قوی ؛ وآن اينکه: درحاليکه ساينس امروزی وجود خدارا ثابت می سازد، اگرمی گويی خدايی وجودندارد، پس درگرفتاری ها وغم ها ومشکلات به چه کسی رجوع کنيم؟.

آری! اگر خدايی وجودندارد، اين کائنات بزرگ وحيرت آور را چه کسی اداره می کند، واين ملياردها سياره واجرام آسمانی را  که برخی ازآنها صدهابلکه هزاران باراززمين ما بزرگتراست ؛ ونوربعضی ازآنها تاهنوزبه زمين نرسيده ؛ ومليونها سال نوری بايد بگذرد تانورآنها به زمين برسد، چه کسی آفريده است وچه کسی اداره وکنترول می کند ؟؟!!

اگر به خاديست آزادل گفته شود که درفلان جا ويا فلان کشور، سوزنی وجوددارد که درفابريکه يی  وتوسط انسانی ساخته نشده وتصادفی وباصطلاح " خودبخود" بوجود آمده است، همهء دشنامهای خاديستی ومارکسستی خودرا حوالهء گويندهء چنين سخنی خواهد کرد واورا "خرافاتی " و"سوسمارخوار"و"شيخک عربی "  و"چوچه متجدد" و..و.. خواهد  ناميد؛ ولی اگر خود اوبگويد که خدايی وجود ندارد وآفتاب ومهتاب وسيارات وآسمان پهناور وسائرکائنات، تصادفی وبه خودی خود بوجود آمده اند وخودبخود کنترول واداره می شوند ، آنوقت اين سخن مزخرف اين خاديست مکار، علمی است وبايد مردم عاقل آن را بپذيرند وبه اين کشف علمی وی به به وآفرين بگويند!!! همچنان اگربه وی گفته شود که درفلان کشور، چراغهای ترافيکی وجودندارد وپوليس ومامورين ترافيک، حرکت موترها ووسائل نقليه را کنترول نمی کنند وهمهء حرکات وعبورومرورخودبخود وتصادفی کنترول واداره می شوند، وی گويندهءچنين سخنی را تکفيرعلمی (!) خواهد نمود وروزی يک مقاله(!)عليه وی خواهد نوشت! اما وقتی اودرياوه سرايی هايش می خواهد ثابت بسازد که  حرکت ملياردها سياره وهزاران کهکشان و..و..درآسمان که به شکل بسياردقيقی صورت گرفته ودرآن سيل حرکات، هيچگونه تصادم مرگباروتباه کننده يی بوحود نمی آيد، تصادفی وبدون پلان وتدبيرو" خودبخودی" است،بايد عاقلان اين ياوه سرايی های مارکسستی راقبول کنند وبه گوينده اش احسنت وشادباش بگويند!!! اينجاست که اين خاديست شياد باهمه ترفندها وشعبده بازی ها ولفاظی های کمونستی اش، دربرابر سوال ساده ولی عاقلانه يی که پرسش عقل ومنطق وهرانسان عاقل وبا منطق است، شوکه می شود وخودرا می بازدوازشاخی به شاخی می پرد وراه فرار می پالد!!

او يگانه ملحدی نيست که دربرابرچنين پرسشی ، فراررابرقرارترجيح می دهد، بلکه همهء ملحدين بويژه مارکسست ها دربرابراين سوال وسوالاتی ازنوع آن جزفرارچاره يی ندارند! البته برخی ازآنها با مزخرفاتی ازقبيل توسل به نظريهء داروين که می گويد انسان ازنسل ميمون است ،وموجودات زنده درآغازازيک موجود تک سلولی، تکثرکرده وبوجود آمده اند، می کوشند مکارانه، سوال کننده را بفريبند؛ اما وقتی ازآنها بپرسی که : خوب، جناب! به آن موجودات تک سلولی ، چه کسی جان بخشيده بود؟ ازپاسخ عاجزمی مانند ومانند خاديست آزادل " ساغربه طاق ووعده به فردا" می گذارند! وياهم اگرازاين " مداری ها" بپرسی که جناب! چرا فقط همان يک ميمون وياشادی، يک انسان را زائيد وبعد ميمون ها اعتصاب کردند وبه انسان زائيدن ،پايان دادند؟!  راهی جزگريزندارند! ؛ ولی هرعاقلی می توانند به اين شعبده بازان بگويد که آقايان! اگروجود خدارابخاطريکه ديده نمی توانيد، رد می کنيد، آيا اين مزخرفاتی را که چارلزداروين انگليسی بمنظور تداوم سلطهء استعماری انگليس بر ملت های محکوم آن وقت، عنوان کرد، باچشم سرديده ايد؟! آيا شما با چشم سرديديد که ميمونی به انسان تبديل شد ويا انسانی را زائيد وهمان شد جدانسانها؟؟!! ويا همينکه يک انگليسی نژادپرست که نژادبشری را به ده طبقه تقسيم می کند ونژاد يهودی واروپايی را بهترين اين نژادها می داند، خوابی ديد وبه شما گفت وشما بايد خواب اورا تعبيرکنيد؟!

ازآنجا که خاديست آزادل دربرابرپرسش منطقی هموطن دانشورما گرفتارمخمصه ودل دردی می شود، لذا به عوض پاسخ دادن قاطع به اين سوال که ايا خداهست يا نيست، يا وعدهء جواب درآينده  را می دهد ويا پاسخ های گمراه کننده يی ازين قبيل ، ارائه می کند: " اگرخدايی هم هست، بايد بزرگوارباشد" ويا" من بايد اول خودرا بشناسم وبعد جامعهء خودرا وبعد بروم سراغ تکيه کاه معنوی" !!

ما می گوئيم نخيرجناب خاديست! شما که می کوشيد با حيله وترفند ونوشتن دروغهای شرم آوروکمونستی، ملت مومن افغان را که پيمانهء عشق وعلاقه اش را به کلام الهی دربرابرباداران ورفقای امريکايی تان مشاهده کرديد، ازدينش وعقيده اش منصرف سازيد، بايد نخست به شکل علمی ثابت بسازيد که خدايی وجود ندارد وبه سوالاتی که متوجهء بيخدايان می شود ، پاسخ علمی وقانع کننده بدهيد ؛ وآن خدايی را که به گفتهء جنابعالی"ساينس "تأیید می کند، به ملت نشان بدهید که کيست وچه می گويد وآيا اين خدا تماسی با بندگانش داردويا نه واگر دارد توسط چه کسی وچگونه وفرمايش های اوچيست؟؟!!

حقیقت اېنست که چنين سواد وعلمیت وقدرتی را اين آقا ندارد واوجزخادېست بیسوادی نیست  که دربخش تبلیغاتی باداران امرېکایی اش را کمک می کند تا کارهای شان دربخش نظامی وادامهء اشغال وکشتارمردم افغانستان ، آسان ترشود؛ وما يقين داريم که جناب حتا معنی " ساينس" را نمی فهمد تا چه رسد به اينکه برای ما خدای ساينسی بسازد!!  وشايد هم منظوروی ازخدای ساينسی ، خدايانی است که" ساينس الحادی وخداناشناس" ونه" ساينس حقيقی" برای استعمارساخت تا دنيا وبشريت را عموماً وکشوردردکشيدهء مارا خصوصاً به خاک وخون بکشند مانند هتلروبرژنف وبوش وامثال شان؛زيرا ساينسدانی که برای هتلرولينن وستالين وبرژنف وبوش واوباما گفت که خدانيست ويا خدای ساينسی برای شان ساخت ويا گفت شما خودتان خدا هستيد، برای شان توپ وتانک وطياره وبمب نيزساخت وگفت : بکشيد که خدا نيست وآخرتی وجودندارد وبهشت ودوزخ وحساب وکتاب خرافات است!!

اگرخاديست آزادل واقعاً می خواهد خدايی را که ساينس حقيقی معرفی می کند، بشناسد بايد به عوض شعبده بازی ولفاظی وگفتن ازشکم خود، به اين دانشمندان بزرگ وامثال شان، مراجعه کند که درمورد ايمان به خدای حقيقی ( آفرينندهء کائنات) ونه خدا های ساخته وپرداختهء ذهن انسانی ، چه می گويند:

پاستور می گويد: "  ايمان به خدا مانع هيچگونه پيشرفت وترقی نيست، زيرا هرپيشرفتی باعث شناخت بيشترازوجود نظم ونسق درمخلوقات خدا می گردد، واگر دانش بيشتری ازآنچه  که فعلاً دارم، می داشتم، يقيناً ايمانم به خدا محکم تر وژرف ترازامروز می بود".

پاسکال می گويد:"  فقط دو طبقه ازمردم را می توان عاقل گفت؛  آنهايی که خدارا می شناسند وآنهايی که می خواهند اورا بيشتر بشناسند".

انشتين می گويد: " ايمان به خدا ، قوی ترين وشريفانه ترين ثمرهء کاوش های علمی است".

ادمون هربرت جيولوجی دان مشهور می گويد: " علم ودانش ناممکن است انسان را بسوی کفر وياماديگری ويا شک به وجود خدا رهنمايی کند".

واسحاق نيوتن می گويد: " اين تنوعی که درکائنات وجوددارد وترتيب وتنظيم وتناسب اجزای آن بايکيدگروبا زمان ومکان، تنها می تواند کارآفريننده يی باشد که حکيم وعليم است".

آری! اين دانشمندان بزرگ وامثال شان همه وهمه معترف به وجود آفريدگار وخدای واقعی هستند که دنياراآفريده است وآن را اداره می کند؛ ونه خدايی که هرانسانی درذهن خود می سازد!  وايکاش آن هموطن عزيزما که  " موريس مترلينگ" برای شان می گويد: " هرانسان خدای خودرا خودش خلق می کند، شما به من بگوئيد کی هستيد تا من به شما بگويم خدای تان چگونه است" ، به اين دانشمند بلجيکی درعالم خيال می گفتند که موريس جان، ضرورنيست شما خدای مرا به من معرفی کنيد، من اورا به توصيهء شما خودم خلق می کنم، شما فقط به من بگوئيد که اين انسان خداسازرا چه کسی آفريده است؛ انسانی که خودش خدانيست ؛ چون اگر خدامی بود ، نمی مرد ، وخودش هم که قوی ترين وکامل ترين موجود روی زمين است، نمی تواند خودش را بيافريند، پس اورا چه کسی آفريده است؟؟!!

خاديست آزادل که هدفی جزفريفتن هموطنان ساده لوح ما ندارد، با ساينس ساينس گفتن ، می خواهد چنين وانمود کند که گويا اراجيف وی صبغهء علمی دارند وساينس ، اسلام وقرآن وخدارا رد می کند؛ درحاليکه چنين نيست وتعدادبيشماری ازدانشمندان علوم ساينسی وخاورشناسان غربی به حقانيت قرآن کريم وپيامبری محمد مصطفی صلی الله عليه وسلم اعتراف کرده واين کتاب عظيم الشان وآن پيامبر بزرکواررا ستوده اند ، وما سخنان تعدادی ازآنهارا درين مورد درپاسخ های پيشين خود به اراجيف اين خاديست ملحد، نقل کرده ايم ودرصورت لزوم درمباحث بعدی نيز آن را دنبال خواهيم کرد.

درپايان به خاديست آزادل که درجايی نوشته است: " اعراب سوسمارخوار فرهنگ مارا تخريب کردند" می گوئيم : تو که حيا نداری هرچه دلت می خواهد بگو وبنويس! اما تنها به جملهء پايانی اين نوشتهء مزخرفت نظری بيینداز وبگو که درعبارت " يارزنده وصحبت باقی" اين دوکلمهء " صحبت" و " باقی" را به تو همان عربهای سوسمار خوار آموحته اند ويا درمکتب " کا جی بی " و " خاد" و" موساد " و " سی آی ای" آنهارا آموخته يی ؟؟!!

اين فقط دريک جملهء کوتاه واما باقی کلمات سوسمارخواران را خودت درياوه سرايی های طولانی وهمه روزه ات بشمار!!!

پايان

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *