بمباردمان بر مساجد و مدارس عواقب خطر ناك دارد!
عبدالبصير كاكړ
افغانستان يك جامعه سنتى ، اكثريت اهالى قرا و قصبات متاثر از افكار سنتى و قبيلوى مى باشند ، تقابل با آخند ها ، مدارس دينى ، مساجد و بازى كردن با احساسات مردم عواقب خطرناك و انجام شاه امان الله ، سرادر داود و رژيم ” خلق و پرچم را با خود دارد؛ از اينكه با يك اشتباه همه داشته ها و نداشته ها از بين ميرود ، با تطميع و رشوت چند ملا و شيخ الحديث دربارى ، مجلس گرفتن در چهار ديوالى ارگ براى چند ملا خرافاتى بنام تصوف ، حكمرانى در داخل شهر ها و دل بدست آوردن چند فعال مدنى و رسانه يى ، حمايت چند سفارت و كشور خارجى به اين معنى نبوده كه به دل هاى مردم حكمرانى كرد اگر چنين ميبود نظام هاى پيشين جغرافياى بيشتر را در اختيار و حاكميت داشتند.
حكام فعلى بخصوص دكتور و متفكر دوم جهان و شريك او در نظام داكتر عبدالله و ائتلافيون خارجى آنها و يا بعباره ساده تر اشغالگران خارجى بايد بدانند كه با بمباردمان در قرا و قصبات بخصوص مدارس دينى و مساجد كه پيشينه صد ساله در تدريس دارد فاصله منبر و ارگ را نزديكتر نه ؛ بلكه باعث زوال و نابودى نظام خود ميشوند ، اگر رئيس شوراى امنيت تا هنوز در سياست خام و بچه گك است ، دكتور غنى تحصيلكرده بيروت و عبدالله نيز معلومات تاريخى از ساختار اجتماعى كشور ندارد در يك مجلس خصوصى ارگ يك چند نفر شيخ الحديث و آخند دربارى را با چاى سبز هيل دار توت و چار مغز دعوت كند و از تاريخچه مدرسه “حميديه تگاب ” و مؤسسين آن مدرسه جوياى احوال شوند و خود را آگاه كنند، كه كدام مبارزين تاريخ اين مدرسه را ايجاد كرده بودند ، آنها بايد بدانند كه شيخ الإسلام تگاب ” حميد الله آخند زاده ” و يگانه فرزند او فخر المشايخ ” محمد شريف ” ميا گل جان آغا رحمة الله عليه كدام پير و حضرت فراشوتى از بغداد و هندوستان نبودند و عملاً در جنگ “دوم و سوم” افغان و انگليس مبارزه مسلحانه داشتند، شيخ الإسلام تگاب حميد الله آخند زاده مشهور به ملاى تگاب در عهد سلطنت امير عبدالرحمن خان با ١٢ نفر از بزرگان تصوف به شمول نجم الدين آخند زاده ” هُدى صاحب ” ننگرهار ٩ سال تمام زندانى بودند و قبل از اينكه عبدالرحمن خان آنها را إعدام كند ، خودش فوت كرد و پسرش امير حبيب الله خان با معذرت خواهى و ترس از قيام مردم آنها را از حبس آزاد كرد و جرم حبس آنها جهاد و مبارزه در مقابل انگليس ها بود.
فرزند او فخر المشايخ محمد شريف “ميا گل جان آغا” با كودتاى هفت ثور و بمباردمان رژيم تره كى به مدرسه ” حميديه تگاب ” به پاكستان مهاجر و قبل از هجرت به پاكستان عليه رژيم كودتايى اعلان جهاد نمود ، او در پشاور قبل از خانواده مجددى و گيلانى و استاد سياف مهاجر شده بود و از اينكه از جمع پير هاى فراشوتى و با استخبارات بيگانه وابستگى نداشت تنظيم قيام اسلامى افغانستان به رسميت شناخته نشد و بعد از چند سال أقامت در پشاور به هجرت دو باره به كشور عربستان سعودى مجبور شد و در آنجا حين مناسك حج داعى اجل را لبيك و در جنت البقيع بخاك سپرده شد.
مدرسه حميديه تگاب در عهد سلطنت امير حبيب الله خان در قريه بدراب ولسوالى تگاب ولايت كاپيسا توسط شيخ الإسلام حميد الله آخند زاده پدر فخر المشايخ ميا گل جان آغا و هم زمان با مكتب حبيبيه كابل ايجاد شده بود و اكثريت از مدرسين اين مدرسه از علماى جيد كشور و فارغين مدرسه ديوبند بودند و بنابر خواست همان عصر براى آموختن علوم دينى براى مردم و شائقين علم و دانش قناعت بخش بود.
حكام فعلى بايد بدانند كه مردم افغانستان چه نسل فعلى و چه تحصيلكرده هاى پيشين مستقيم و يا غير مستقيم از تلاميذ اين مدرسه بودند از اينكه اساتيد در مساجد و مكاتب دهاتى اكثريت از قضات، معلمين، افسران و أهل علم چند روزى در نزد فارغين اين مدرسه طالب العلم و يا در مكاتب دهاتى روز هاى پيشين آموخته اند و آن آخند ها اكثريت از همين مدرسه فارغ شده بودند.
شايد نزد نسل جوان ، نسل تكنالوجى معاصر، فعالان مدنى و جوان هاى شهرى و خارج ديده سوال مطرح شود و يا اينكه طورى فكرى كنند كه سخن از مبالغه است ؟ نخير هموطن اين نه فكاهى است و نه مبالغه اكثريت از رجال قديم بخصوص حكام نظام شاهى و جمهوريت در اين مدرسه حميديه ، مدرس ، مشاور تعليمى ، مهتمم ، طالب العلم و يا مدرس بودند كه ميتوان از مولوى صاحب قلعه بند بگرام ، مولوى عبدالمنان “مولوى پنجشير ” مولانا عنايت الله إبلاغ ، مولانا فضل من الله فضلى ، مولوى لطف الله “ميا مولوى” ، مولوى محمد امان “خان مولوى قره باغ” ، مولوى باغ علم ، مولوى شمس الرحمن ” مولوى استرغچ ” ، آخند زاده غلام حضرت صافى ، آخند زاده حبيب الرحمن دينارخيل ، مولوى عبدالباقى پدر مولوى عبدالقدير شهاب ، استاد خليل الله خليلى ، مولوى سبز سنگ ، قارى بركت الله سليم ، مولوى شينوار و ده ها عالم دين در خوږياني ، كأمه و شينوار ننگرهار ، لغمان ، كنرها، نورستان ، كابل ، كوهدامن ، پروان ، كاپيسا ، بغلان ، پنجشير ، وردگ ، غزنى ، لوگر و غيره نام برد.
گفتار هاى دروغين رئيس جمهور ” زر كلن ” را در كمپاين هاى انتخاباتى به ياد داريد كه او مى گفت فاصله و يا حائل بين ارگ و منابر را از بين ميبرد ؛ يعنى اينكه با صاحبان منابر در مشوره بوده و از علماى دينى مشوره مى گيرد ؛ ولى شما به خاطر داريد وقتيكه بينى از هموطن أهل تشيع ما خون نمى شود او را به ارگ ميخواهد و دست نوازش و ترحم را بر او كش مى كند و اما از مدتى بدينسو علماى أهل سنت و بخصوص علماى حقانى و دعوتگران واقعى در كابل ، هرات و ديگر شهر ها از آدرس امنيت ملى زندانى مى شوند و حتى بالاى مجالس علما حمله صورت مى گيرد و براى حذف فزيكى آنها چون مولانا عبدالسلام عابد ، مولوى عبدالبصير حقانى ، مفتى حفيظ الرحمن و رئيس حج و اوقاف ولايت هرات حمله صورت مى گيرد و بر مساجد در لوگر ، وردگ ، هلمند و كاپيسا حملات هوايى صورت مى گيرد ، خانه هاى مردم در حملات شبانه توسط بمب هاى آتشين و مواد انفجارى حريق ميشود و كسى نيست كه پرسان و حتى معذرت خواهى كند.
حرف اخير و كوتاه سخن اينكه ؛ اگر ترور و حبس علماى حقانى در شهر هاى بزرگ و بمباردمان بالاى مدارس و مساجد در مشوره با شوراى امنيت ، ارگ و سپيدار و يا عدم مشوره آنها توسط خارجى ها به همين منوال و شب هنگام آدامه داشته باشد به اين مفهوم كه اين آقا زاده ها مسؤول نيستند و مالكان اصلى همان قواى خارجى و اشغالگران مى باشند و حال اين طفلكان و مدرسه خراب مى بينيم و بايد بدانند كه با غفلت و چنين اشتباهات تاريخى در مورد مدارس دينى و منابر خداى نخواسته با انجام شاه امان الله ، سردار داود و رژيم خلق و پرچم مواجه نشوند ؛ چون تقابل با مدارس ، مساجد و علماى حقانى و تمسخر با ارزش هاى دينى و اسلامى تقابل با ملت است !
” عبدالبصير كاكړ “