اشکی بر صفحـــۀ قــرآن — محمد عزیز عزیزی

 

 

اشکی  بر صفحـــۀ قــرآن

(به مناسبت  شب نزول قرآن) 


ارسالی: محمد عزیز عزیزی

سروده  از :  مازیار پور گودرزی

 

برای شنیدن دکلمۀ این شعر زیبا لطفاً بردکمۀ زیرکلیک کنید:

 


 

********************************

اشکم چکد هر نیمه شب، بر صفحهء قرآن من

گوئی که آتش میزند، هر شعله اش بر جان من

********************************

قـرآن مگـو دریاست این، دریای ناپیـــداست این

تا جاودان برجاست این، هر واژه اش برهان من

********************************

از دولت هر آیه ای، بینم زرحمت سایه ای

هر دم پنـــاهـم میدهد، از آتش پنهــــان من

********************************

هر جملــه لرزاند مرا، وز شوق گریانــد مرا

لطف خدا خواند مرا، صد وای از حرمان من

********************************

از حق ندا آید که هان! ای بندهء آلوده جان

آخر چرا پیچیده ای، سر از خط فرمان من

********************************

چون مرغکان خانگی، غمگینی از بی دانگی

بینا نئی تا روز و شب، گسترده بینی خوان من

********************************

گوید چرا تردامنی ؟  راه مخالف میزنی

من با تو ام تو از منی، تو جان من جانان من

********************************

دعوی معبودی مکن، آهنــــگ نابودی مکن

ای بنده نمرودی مکن، پروا کن از طوفان من

********************************

من جنتم آتش توئی، من رحمتم سرکش توئی

خود را چرا افکنده ای، در شعلهء عصیان من

********************************

از قرب ما دوری مکن، وز یار مهجوری مکن

در گلـــشن رحمت درآ، ای بلـــبل بستــــان من

********************************

دلخستگان را یاورم ، لب تشنگان را کوثرم

از تو به تو عاشق ترم، من آن تو، تو آن من

********************************

از گـِل به دل پرداختم، تا از تو آدم ساختـــم

شیطان مشو بیرون مرو، از حلقهء عرفان من

********************************

نام مرا آواز کن، روح منی اعجـــاز کن

خاکی مشو پرواز کن، بالاتراز کیهان من

********************************

راز مرا مــَحرم توئی ، مقصودم از عالم تـوئی

حوا توئی، آدم توئی، برگـَرد ، در رضوان من

********************************

زین آیه ها گریان شوم، در اشک خود پنهان شوم

نالم ز غفــــلت ها بسی، غفـــلت بود زنــــدان من

********************************

در دل بسی زاری کنم، وز خویش بیزاری کنم

زیرا نباشد در جهان، جز من کسی شیطان من

********************************

غافل شدم در زندگی، میگریم از شرمندگی

یکــدم نکــردم بندگی، فریاد از نسیـــان من

********************************

هر آیه افروزد مرا، شرمندگی سوزد مرا

ناگه گریزان میشود، کفر من از ایمان من

********************************

زین سوره ها افروختم، آتش گرفتم سوختم

لب را زحیرت دوختم، تا نشنوی افغان من

********************************

پایــان

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *