بمناسبت سی وچهارمین سالگرد قیام قهرمانانۀ 24 حوت — محمد عزیز عزیزی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بمناسبت  سی وچهارمین سالگرد قیام  قهرمانانۀ  24 حوت سال 1357 مردم  با شهامت هرات   که سر آغار زوال  نظام کمونیستی در افغانستان و سپس جهان گردید

 


محمد عزیز عزیزی


در 24حوت ،   
در آخرین هفتۀ  آن سال  کودتا
سالیکه روز هفتم ثورش سیاه بود
دستان عاملین همان روز نحس وشوم
  رنگین زخون مردم بس  بیگناه بود
خلقی ، که خُلق وخُوی  بشر را ندیده بود
 با  مردمان  نداشت دمی اُنس واُلفتی  
 با پرچمی ،  پُرچم ومکار وحیله گر
یکجا شده  وهفتم ثور را رقم زدند  
آغاز فاجعه بوطن را قلم زدند
  در آسمان  کابل زیبای  آنزمان
  اندر فضای  شهر
ازخیل لا شخوار ودستۀ خفاش شب پرست  
صوت کریه ونعرۀ هورا بلند شد

نیسان در آن زمان

آمد ولی  چه سود !

هر گز پیام شادی یک نو بهار را

همراه خود نداشت

در یک صباح سرد…

مردم شگون بد گرفته  وبا هم سخن زدند

گویا دیگر بهار  نیاید بملک مــا !

ابرِ سیه وتیره زسمت شمال ملک

بر آسمان میهن ما سایه گستر است

تا  از تشعشع انوار آفتاب

مانع شود ، ویخ همه ریزد زابرها

افسوس  وصــد دریغ

روزسپید کشورما شـــام تارگشت

 اوضاع با ثبات وطن نا قرارگشت

***************************************

این کودتا بنای خودش را بخون  نهـــاد

معمارآن ، به نقشۀ جهل وجنـون نهــاد

گرگان هفت ثور

چون تشنگان خون به همه حمله ورشدند

بستند دست وپا وبریدن حلقهـــا

ریختند خون جمع زیادی زخلقها

از مرد وزن  وپیر وجوان هر کسی که بود

ازافسران وعسکر وسرباز مملکت…

استاد یا محصل  و طلاب  مدرسه…

خدمتگذار دفتر ومامور این وطن…

صوفی وشیخ عالم  ویا هر کلان قوم …

دهقان وکارگر وزمیندار واهل فن …

اطفال خرد مکتب و مسجد زهرطرف  …

اتباع مملکت…

هر گز امــان نداشت .

چون  اهل کودتا همه خونخوار بوده اند

تاریک فــکر وظالــم و  بدکار بوده اند.

فریاد و داد مردم ما در گلوی شان

انباشته  شد زیاد

خاموش بود صدای همه  در میانه ها

در شهرها …

 قریه ها و هر کرانه ها.

تنها صدا، صدای  کریه تفنگ بود  

یا  ناله های آنکه بزندان  وبند بود

**************************************

دیری نشد که  اهــل « هــریــوا » در آن زمـآن

بابغض ها همه  انباشته در گلو

درزادگاه خواجۀ انصاری بزرگ

در مهد شیخ جامی  ورازی وکاشفی

درسرزمین تاکی ، ومختار و هاتفی

 اندر دیارمعرفت  وعشق عارفان  …

در خاک اولیاء که به هر گوشه اش نشان

……………

……..

…..

در  بیست وچهارحوت …

در صبحگاه  وقت …

غسل ووضو برای شهادت  نموده اند

رخت ِ سپید بتن  نموده کفن پوش  گشته اند
تا در مصاف خویش
با دشمنان  معرفت ودین ومملکت  

با حاملان پرچم چکش وداس سرخ
با نوکران حلقه بگوش وغلام روس

 این  سر زمین خود ومرقد پا کان اولیاء

از لوث کـُفر وُخبث جهالت  وتیرگی…
 پاکش نموده ….
 پرچم شان سرنگون کنند

 
*********************

اندر طلوع مهــر

مردان حق  به راه  خدا متحد شدند

با ساز وبرگ  هیچ

اما بزور وقدرت ِ ایمان  واتحاد

دل ها همه  به عشق شهادت همی طپید

در سرخیال فتح وظفر جلوه مینمود

در پرتو عقیدۀ «اِحدَالحُسِنیین»

بر خیل شب پرست ….
ولشکر خفاش  حمله شد

آن برجهای تیرۀ ظلمت شکسته شد

خلقی ضد خلق وطن تار ومار شد

فتح مبین به لشکر حـق آشکارشــد

شهر«  هرات » زلوث اجانب زدوده شد

مردم سجود شکربجا کرده  هر طرف

وانگاه برای جمع شهیدان انقلاب

در بیست وچهار حوت

بر بیست وپنج هزار شهید

یکجا نماز شد

پـایـــان

 ***************************************

محمد عزیز ( عزیزی) 
روز چهار شنبه – ساعت 23:20
بیست وسوم حوت سال 1391 هجری شمسی
مطابق به : اول جمادی الاول سال 1434 هجری قمری
برابر به : 2013-03-13 میلادی  

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *