قرآن معماء ديروز وامروز جامعۀ افغانی
احمد طارق فیض
از دیرزمانی به اینطرف برخورد ظالمانه جامعه افغانی در مورد کلام الله و قانون زندگی مومن و مسلمان سخت برایم درد آور و غیر قابل تحمل بود. بنا به نقد از برخورد توهین گونه ای جامعه خارج شده در مجالس و نشست ها برخورد ظالمانه و غیر دینی افغانها را در مورد قرآن کریم به رد و نقد پرداختم. شخصا برای بنده بیحد آموزنده و پند ده است زمانیکه افغانهای عزیز طوری ذهنی شکار شده شان عیار و جهت داده شده است که بلادرنگ و همزمان مشت خویش را بسته نموده چنان اصطلاح بازاری (وهابی) را نقش در پیشانی میزنند که دیگر پاک نمودن آن خیلی کار مشکل می باشد.
درست بخاطر دارم باری در پشاور بین دو برادر اختلاف در برخورد با قرآن پیش شد. بعد از جر و بحث با لحن شدید یکی از آنها با پایان شدن و ختم منطق اش مهر (وهابی) بر پیشانی مقابل خویش بی رحمانه حک نمود، دلچسپ آنجا بود که برادر دیگر بسیار قاطعانه اظهار میداشت من وهابی نیستم بلکه پیرو مذهب نعمان بن ثابت هستم، در جواب آندیگری می گفت که ما نعمان بن ثابت را نمی شناسیم، ما پیرو امام اعظم صاحب هستیم.
از جهالت جاهلان دین خدا را دشمنند
عاقبت در جنگ این کوران عصا خواهد شکست
چگونگی استفاده قرآن در جامعه افغانی انسان آگاه و عالم بر دین را وحشت زده و شوک میدهد. موارد استفاده از قرآن در جامعه افغانی قرار ذیل میباشد:
1- ختم قرآن: از لحاظ شکل رایج بدعت می باشد و در درون ختم اعمال وجود دارد که اکثر علماء آنها را توهین بزرگ بقرآن میدانند و بعضی اعمال را حرام قرار میدهند مانند پول دادن به قاریان بمنظور ختم قرآن.
2- تلاوت قرآن در مراسم فاتحه گیری
3- در محافل عروسی بالای شاه و عروس گرفته میشود: از لحاظ ماهیت یک عمل سمبولیک و بدعت می باشد، اصلا وجود قرآن در همچو محافل خود بی حرمتی بقرآن پاک محسوب میشود.
4- مسافر را از زیر قرآن سه بار رد نمودن
5- بعد از نماز جنازه قرآن را بفقرا دادن: بعد از نماز جنازه قرآن را بخیرات خوران دادن و دوباره گرفتن و طفلکان سوالگر و نا آگاه مانند الفاظ نکاح قبول داشتم و قبول دارم، الفاظی را زمزمه میکنند. واقعا ننگ آور و نفرین آفرین تلقی میشود برای طبقه روحانیون ما که در موجودیت آنها چنان سبکی و توهین بزرگ بکلام الله صورت میگیرد و آن دوکاندار دین فروش در سدد و جستجوی کاسبی بیشتر می باشد و مطلقا بی تفاوتانه چنان توهین بزرگ را نظاره میکنند.
6- ختم قرآن در شب های رمضان
البته اینها موارد اند که عمومیت دارند اما موارد دیگر هم است که قرآن در آنها بحیث عنصر ذی دخل مطرح است.
فاتحه ذاتا عمل نیک اجتماعی است مسلمان متوفا حق دارد که بقیه مسلمانان برای مغفرت وی از پروردگار عالم استدعا و دعا نمایند همچنان بازماندگان متوفا حق مسلم دارند تا اجتماع مسلمانان آنها را دل پوری داده و توصیه به صبر و خویشتنداری نمایند. اما باهزار تاسف باید بگویم مراسم فاتحه داری امروز در جامعه ما شکل سمبولیک را بخود گرفته است. اصلا این مراسم نام فاتحه داری را بخویش گرفته در غیر از لحاظ فحوا و کیفیت اکثر اوقات در آن مراسم غیبت دیگران صورت میگیرد و بعضا هم فضا سیاسی شده دم از سیاست زده میشود و با آمدن افراد جدید الورود به سالون فاتحه، فضا خاموش شده وقفه ایجاد میشود و از بالا سر بطرف قاری اشاره داده میشود که به تلاوت بپردازد و به مجرد اختتام تلاوت قرآن و دعا دوباره مباحث سیاسی تداوم و جریان پیدا نموده همان سیاست و همان غیبت ( همان خرک و همان درک) و قاری صاحب هم دوباره به نقل خوری می پردازد الی اشاره بعدی.
متاسفانه آگاهی مردم در عموم از اسلام و اخلاق اسلامی یک نوع آگاهی سنتی است. مثلا عزیزی به مراسم فاتحه داری اشتراک می نماید تا بازماندگان متوفا آزرده نشود. اصلا عنصر الله سبحانه و تعالی از میان کشیده شده است در حالیکه هیچ عمل نزد پروردگار ارزش و بها ندارد تا زمانیکه در ترکیب عمل دو اصل اساسی وجود نداشته باشد.
1 – اخلاص : عمل صرف بخاطر کسب رضاء و خوشنودی پروردگار انجام داده شود و نباید هیچ عنصر دیگر در پهلوی پروردگار قرار گیرد خواه آن وطن باشد یا هموطن، یا هم فلانی صاحب و غیره ……
2 – ثانیا عمل باید طبق شرع و دستورات اسلام انجام داده شود و نباید هیچ نوع عوامل بیگانه و غیر اسلامی شکل ظاهری عمل را تهدید نماید که خدای ناخاسته قدسیت عمل زیر سوال رود.
پس دو سوال باید از خویشتن کنیم، آیا اخلاص در عمل وجود دارد و یا خیر؟ اگر جواب منفی است باید به اصلاح نیات خویش خارج شد و ثانیا آیا مراسم فاتحه داری ما شکل اسلامی دارد؟ اگر جواب نمی دانم است باید در سدد کسب آگاهی شد و اگر جواب منفی است، پس شکل اسلامی فاتحه داری چه نوع است!!! چون ما مکلف بانجام تکلیف دینی بشکل اسلامی هستیم.
مشکل عمده و اساسی آنست که قرآن دیگر بحیث قانون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان در جامعه شناخته نمیشود صرف احساسات اکثر مسلمانان منحیث کتاب مقدس بآن بسته است و زمانیکه توهین بآن صورت گیرد از طرف ظاهر پوشان دموکراسی و یا عساکر امریکائی، دیده میشود که این احساسات شوریده شده و بکوچه و خیابانها میریزند گویا ما عمل توهین به ساحت مقدس قرآن را تقبیح میکنیم. من از روزی هراس دارم که خدای ناخواسته ناموس مسلمان تحت تجاوز قرار گیرد و مسلمان فردا اش ببازار و در بین مردم فریاد زند که ای مردم شب گذشته ناموس من تحت تجاوز قرار گفت و من احتجاجگونه این عمل را تقبیح میکنم. ما باید دیگر امروز بپذیریم که آنقدر بزدل و سقوط اخلاقی و اسلامی نموده ایم که حتی تاب و توانمندی دفاع از والاترین ارزش خویش را که قرآن باشد نداریم. بنده برخلاف مظاهره و تظاهرات نیستم بلکه قسما شیوع سالم و نیک برای تبارز و ابراز اراده ملت و مردم در مسائل اجتماعی است تا مسئولین دولت بیشتر ارزش دهی کند خواست مردم را اما زمانیکه کتاب الله بآتش کشیده شود و به مرمی زده میشود در همچو موارد اساس مظاهره قسما تائید توهین عسکر امریکائی است.
اما از همه مهمتر آیا شما میدانید که ما افغانها از شروع الی ختم زندگی هم در درون خانه ها و هم در محیط جامعه به قرآن پاک توهین میکنیم؟ چرا دو گانگی در عمل ؟ زمانیکه غیر مسلمان بقرآن توهین میکند آن عمل محکوم است اما هر عمل ما در جامعه توهین بقرآن پنداشته میشود در حالیکه همه با بسیار بی تفاوتی از آن میگذرند ، چرا اینطور است؟ بهر صورت برمیگردیم بر نقطه بالا که قرآن دیگر منحیث قانون زندگی مطرح نیست که حلال مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش را در آن جستجو کنیم بلکه یک سمبول برکت افزااست که هر مسلمان باید آن را در خانه خویش داشته باشند و نزد بعضی دیگر قرآن کتاب جادوگری و سحر می باشد.
بنا با همچو ذهنیت که ما از قرآن داریم باید کتاب الله که هدایت برای عالم بشریت پنداشته میشود آنرا در محافل مبتذل عروسی بالای داماد و عروس در همچو فضاء نامناسب گیرند، یا در دیگر موارد بشکل سمبولیک استفاده کنند. من از همه افغانهای عزیز می پرسم آیا این سوء استفاده شما از قرآن در مراسم عروسی، فاتحه داری و غیره توهین بزرگتر به ساحت قرآن نیست؟ چرا آن توهین را که امریکائی میکند که در واقع ما مسبب آن هستیم محکوم میشود امااین توهین بزرگتر ماها نه تنها محکوم نمیشود بلکه کننده آن تشویق و ترغیب میشود از طرف جامعه.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ
این قرآن به راهی راهنمایی می نماید که مستقیم ترین و استوار ترین راهها است (اسراء : آیه 9)
در قسمت دیگر قرآن آمده که:
بگو: که (قرآن) برای کسانیکه ایمان آورده اند هدایت و شفابخش است ( فصلت: آیه 44)
در جای دیگر میفرماید:
يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
از سوی خداوند نوری و کتاب روشنگر به میان شما آمده است، که با آن کسانی را که جویایی جلب او هستند هدایت می نماید و با اراده و فرمان خود ایشان را از تاریکی ها بسوی نور بیرون آورده و ایشان را به صراط مستقیم هدایت می کند. ( مائده: آیه 15)
طبق کلام پروردگار قرآن عظیم الشان نور و کتاب روشنگری است که وظیفه آن هدایت از ظلمت و تاریکی ها بسوی نور و صراط مستقیم می باشد. نزد انسان سوال خلق میشود چه زمانی قرآن در واقع انسان را از ظلمت و تاریکی ها بسوی نور و صراط مستقیم هدایت می نماید؟ طبیعی است این را ما بعد از تجربه نمودن قرآن در خانه هایمان میگویم و همه تجربه نموده اند که قرآن در طاقچه های بلند میخ کوب شده اند اما با هزار حیف و تاثر باید گفت که فضاء و محیط خانواده و اعضای ان با هزار فسق و فساد احاطه شده در موجودیت قرآن. بنا صادقانه باید گفت که موجودیت قرآن در خانه ای نمیتواند مهر تائید بر ادعا قرآنی نهد که این کتاب روشنگر هادی بشر و انسان از ظلمت و تاریکی ها بسوی نور و صراط مستقیم است. یعنی موجودیت قرآن در خانه ای هیچ نوع تاثیر بالای کرکتر و اخلاق اعضای خانواده ندارد، و با موجودیت قرآن چراغ هدایت در خانواده افروخته نمیشود، حد اقل مثال زنده خانواده های افغان عزیز می باشد. شما ندرتا خانه و خانواده ای را بدون قرآن یافت می کنید اما موجودیت قرآن هیچ نوع تاثیر مثبی و منفی بالای محیط خانوادگی ندارد. پس با جرات تام باید بگویم که متاسفانه تا هنوز هم در جامعه افغانی ما هدفمندی قرآن را درک ننموده ایم و تا هنوز هم پی نبرده ایم که قرآن قانون زندگی اجتماعی و فردی برای مسلمانان می باشد و نباید برخورد ظالمانه و سمبولیک در حق آن صورت گیرد. اگر تغییر در نحوه برخودمان با قرآن دیده نشود و تحول مثب نیاید، در آنصورت باید منتظرنتایج مهلک و عاقبت وخیم تر باشیم.
دیروز جوانان افغان با سرمایه و خون ملت فرستاده شدند بخارج تا تکنالوژی برای جامعه بیاورند اما در عوض تکنالوژی آنها با ایدیولوژی بیگانه آراسته شده به جامعه برگشتند که نتیجتا به قیمت بربادی ملت و مملکت و دو میلیون جان نازنین انسان افغانی تمامشد. هدف در اینجا پیدا نمودن چرای مسئله است، چرا جوانان دیروز افغان ضرورت برای ایدیولوژی جدید دیدند؟ چرا عقاید و ارزشهای اسلامی را ناکاره و پوچ یافتند؟ و ده ها چرائی دیگر در این مسئله نهفته و باید سراغ چرا ها را تعقیب نموده علت یابی نمائیم و تا زمان تشخیص مرض نشود درمان و علاج امر نا ممکن و بعید بنظر میرسد.
همچنان اگر امروز هم مانند دیروز قرآن در واقع خربوزه سربسته جامعه افغانی بماند و برخورد انسان افغانی هنوز هم با قرآن منحیث یک پدیده مجهول و گنگ باشد که متاسفانه است در اینصورت باید منتظر آفات فکری، اخلاقی و فرهنگی بود. چنانچه امروز ما مشاهده می نمائيم انسان دیندار در جامعه کابل محکوم است بجرم عقیده اسلامی، اخلاق، وطندوستی، بیگانه ستیزی، ارزشهای افغانی و خلاقیت اش. و از سوی دیگر همزمان دیده میشود رسانه های بیگانه و هدایت داده شده با حمایت امریکا و دولت دست نشانده کابل به پخش و تحمیل برنامه های مطلقا بیگانه و در ستیز با ارزشهای اسلامی، اخلاقی و فرهنگی می پردازند. همچنان سرازیر شدن مشروبات الکولی در جامعه و فاحشه خانه ها تحت اسم جنت (پ) چنانچه روزنامه انگلیسی به اسم دی سون (دی) گزارش45 ثانیه یی بطور مخفی از داخل یکی از جنات کابل تهیه نموده بودند. البته اینها صرف چند مثال کوچک بود که بنده برای پیش نمودن تصویر ناهنجار جامعه کابل از آنها کمک گرفتم در غیر متاسفانه امروز جامعه افغانی باهزار مفاسد حصار شده است.
ملت بدون اخلاق، نیست و نابود است و اخلاق بدون عقیده دست آوردی ندارد، و عقیده بدون فهم و علم عقیده نیست. فرموده مرحوم سید جمالدین افغانی
بهرترتیب اگر بیگانگی با قرآن و جریان روان در جامعه را ما برای یک دهه دیگر تجربه نمایم در آنصورت کابل شاید به استانبول امروز و تهران دیروز مبدل شود. ریشه اسلام در جامعه خشکانده میشود، اخلاق و فرهنگ اسلامی مردم از آنها سلب میشود، اگر امروز افغانستان به لابرتوار انواع و اقسام سلاح های مخرب غرب مبدل شده است فردا جامعه و انسان افغانی مبدل به لابرتوار اندیشه غربی میشوند که هر نوع اندیشه غربی در آن جامعه و بالای انسان افغانی تجربه میشود.
بناءً برای بیرون رفت از حالت موجود که هر لحظه جامعه را تهدید می نماید بطرف رکود و قسما سقوط فرهنگی. باید دست به تجدد در نحوه برخورد مان با قرآن زد و چقدر زیبا پروردگار عالم می فرماید که بهترین اسوه حسنه برای تمام مسلمانان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است. دقیقا تجدد در اینجا حین مفهوم آیه قرآن را دارد که مسلمانان برای ایجاد تحول مثبت باید در نحوه برخورد مان با قرآن رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را اسوه خویش قرار بدهیم کسی که در واقع قرآن اخلاق وی بود. زمانیکه از بی بی عائشه رضی الله تعالی عنها در قسمت اخلاق پیامبر صلی الله علیه وسلم سوال شد، ایشان تعجب کنان دوباره سوال نمودند آیا شما قرآن را مطالعه ننموده اید؟ اخلاق پیامبر قرآن بود. این قول بی بی عائشه بیانگر برخورد خلاقانه رسول الله صلی الله علیه و سلم با قرآن می باشد.
ثانیا اصحاب و شاگردان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چه نوع برخورد سالم با قرآن داشتند که در واقع قرآن این کتاب روشنگر واقعا توانست تا انقلاب بی سابقه و بی مانند در تاریخ بشریت و در بستر جامعه عرب آورد. جامعه ایکه مطلقا زن ستیز بود. دخترکان زنده بگور میشد (وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ ﴿8﴾ بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ﴿9﴾) ووقتیکه دختری را که زنده در گور کرده بودند پرسیده شود بکدام گناه کشته شد. پسران مادران خویش را ارث می برد، بازار برده فروشی بعوج خود رسیده بود، ظلم و ستم بیداد میزد حتی جوانان قریش مجبور شدند تا پیمان بستند جهت دفاع از مظلومین در مقابل ظالم که محمد امین (ص) این جوان قامت کشیده هم جز آنها بود، سود گرفتن و دادن جزء داد و گرفت و تجارت شده بود، فساد اخلاقی بعوج اش رسیده بود، زنان برهنه طواف بیت الله می نمودند و طبق حدیث بی بی عائشه رضی الله تعالی عنها زمانی طفل در جامعه مکه بدنیا می آمد تمام مردان که همبستری با مادر طفلک نموده بودند جمع میشدند و از روی چهره قیافه شناس طفل را برای پدرش میسپرد. از لحاظ عقاید و باور انسان قریش آنقدر سقوط فکری نموده بودند که با فال اتخاذ تصامیم می نمودند و بت های ساخته دست خود را بپرستش می گرفتند. حال شما تصور کنید در همچو جامعه که صدای مظلومان خفه میشد، زن بجرم زن بودن اش محکوم بزنده بگور شدن میشد و نظام اشراف سالار حکمفرما بود که اندیشه های آسمانی از آسمان دنیا برای رحمت العالمین نازل میشد و اولین پیام اندیشه آسمانی برای انسان عرب در واقع پیام (لا) است. عزیزان اشتباه نگیرید این آن لا نیست که تصور میکنید بلکه لا بت شکن، لا انسان ساز است، لا کرامت بخش است، در واقع لائی است که برای انسان عرب درس استقلالیت می دهد، لا که گمشده انسان عرب را باز میگرداند، این لا در واقع سرچشمه همان فرهنگ پویا و زنده است که امپراطوری چندین صد ساله فارس و روم در بطن آن ذوب میشود، لا که سید جمالدین افغانی (رحمه الله علیه) عالم اسلام را برای مبارزه در مقابل استعمار انگلیس بآن دعوت می نمود و در نهایت لا که اقبال لاهوری گرامی مسلمانان را مخاطب قرار داده می فرماید که اگر مردی ابراهیم گونه نعره لا در مقابل نمرود سر بده. بلی عزیزان لا که کیان ظلم را بلرزه در آورد و آنرا محکوم بنابودی نمود، لا که بازار برده سازی و برده فروشی را سرد و ساکن نمود و لا که برای انسان مسلمان درس عدالت و نه ظلم کنید و نه ظلم بکشید را شعار آن قرار داد.
ا
ین لا همان گمشده انسان افغانی است که ما باید با تجدید برخورد مان با قرآن و سفر عمیق در قرآن این گمشده خویش را دوباره در یابیم. بالخصوص ضرورت این فرهنگ ناب انسان ساز و جامعه ساز در این برهه از زمان بی حد است و ایجاب میکند تا زن و مرد، طفل و جوان و کهن سال افغان فرهنگ ناب لا را ورد کلام و دستور عمل خویش قرار بدهند و یک بار دیگر مومن بچه های این ملت صبور با قامت کشیده در بستر تاریخ دست رد(لا) بر سینه خواسته های امریکای رذیل کشیده یکبار دیگر درس اخلاق، لا و استقلالیت برای جوامع بشری داد. و برای اشغالگران افهام نمود که هنوز هم الحمد الله این سرزمین مرد خیز دارنده جوانان سربکف، قامت کشیده و کفر شکن می باشد و همچنان اشغالگران باید بدانند که این مهد طاغوت شکنان است و این ملت در هرزمان به مانند موسی عصر خویش سر بلند نموده و پوز فرعون های زمانه را بخاک مالیده و افکار، اندیشه و حرکت آنها را برای همیش در مذبله تاریخ مدفون نموده است.
بهرترتیب برخورد شاگردان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و انقلابیون اسلام تا برخورد ما با قرآن زمین و آسمان فرق دارد. بناء اگر انسان افغانی میخواهد دوباره بمجد و عزت اسلامی خویش برگردد باید شیوه شاگردان و اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را احیاء نمایند در جامعه. طبری از ابن مسعود روایت نموده است که ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید: هرگاه یکی از ما ده آیه را می آموخت، پیش از شناخت معانی و عمل به آنها به دنبال آیات دیگر نمی رفت. من تصور میکنم نهادینه نمودن این فرهنگ ناب اسلامی و زنده کننده در جامعه و افکار انسان افغانی مسئولیت امامان مساجد، مولوی صاحبان و طبقه روحانیون میشود. مولوی صاحب این جرات و توانمندی را باید داشته باشند که در هر خطبه و نشست مردمی فتوا بدهند که به همان شکل آب، غذا، و هوا شروط زندگی و حیات است، آگاهی از متون دین نیز بعین شکل شرط عمده مسلمان زیستن می باشد و بهترین شیوه فرا گرفتن فهم دقیق قرآنی در واقع همان شیوه اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می باشد. این ذهنیت و مفکوره آنقدر یاد دهانی شود تا ذهن نشین گردد و ما تاثیرات آن را در جامعه لمس و احساس نمایم. و مسئولیت متوجه مسلمانان بالخصوص جوانان افغان عبارت از تولید است و زمانی یک ملت و فرهنگ پویایی و بالندگی دارد که تولید گر باشد نه مصرف گر. بنا ما باید قرآن را منبع قرار بدهیم و اندیشه تولید نمائیم و اندیشه های گندیده و مهلک آفرین جامعه را با اندیشه های ناب قرآنی نقد نموده آنها را باید از جامعه و افکار طرد کرد و در عوض افکار و جامعه خویش را باید با اندیشه های قرآنی زینت بخشید.
بزرگترین دلیل بر همت شخص، مخالفت آشکارای او با عرف و عاداتی می باشد که بطلان آن آشکارا است. فرموده مرحوم سید جمالدین افغانی
ثانیا ما باید برای معضلات و مشکلات خویش راه حل تولید کنیم این خیلی بی خردانه است که مشکل از ما و راه حل از دیگران. ما نباید مصرفگر اندیشه و راه حل دیگران باشیم.
اخیرا باید یادهانی نمود: ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر وا ما بانفسیهم
ترجمه: خداوند در وضع قومی دگرگونی ایجاد نمی کند مگر آنکه خود در وضع خود تغیر آورند.
————————————————————————————————————————-