داستان آموزندۀ قاضی و امانت
داستان آموزندۀ قاضی و امانت ارسالی: استاد محمد کبیر قانع روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت[…]