اهمیت مبحث اعجاز علمي قرآن كريم
یکی از إلزامات جاودانهگی رسالت قرآن این است كه قرآن بايد براي هر نسل و هر عصر، عطاها و بخششهاي نوینی داشته باشد؛ عطاهايي كه نسلهاي گذشته را از آنها بهرهء بالاستقلال نبوده است، از آن روی که قرآن رهنمود الهي براي همهء جهانيان است كه پيام آن به عصر و نسلي خاص و امّتي معين محدود نيست. پس اگر دادههای قرآن تجدد پذير نبوده و در گذار اعصار و قرون، مستمراً متطوّر نشود و مثلاً در يك قرن به اتمام رسد، بيگمان قرآن دچار انجماد و ايستايي ميشود و درآن صورت نسلها و قرنهاي بعدي بايد بر خوان گذشتگان نشسته و خود بهرههاي نويني از اين مائدهء پروردگار نداشته باشند؛ حال آنکه زمان، حرکت و تطوّر، راه خود را میروند و به رهآورد گذشته نه فقط قانع نیستند که آن رهآورد برایشان کافی و وافی نیز نمی باشد.
پس یکی از ملزومات اعجاز قرآن، سیّالیّت و تجدد پذیری مفاهیم آن است. عطاي اعجازي قرآن متجدّد و مائدهء فيّاض آن در هميشهء زمان سخي و بخشنده است؛ هرگز انجماد نپذيرفته و قادر است تا براي هر نسل دادههایی را پيشكش نمايد كه با موهبتهاي آن براي عصرهاي گذشته، متفاوت باشد.
در اینجاست که به اهمیت طرح مبحث اعجاز علمی قرآن کریم متوجّه می شویم؛ زيرا مفاهیم علمی قرآن کریم درست همان بستری است که عنصر تجدد و باز تولید مفاهیم در آن به روشنی نمایان است.
نکتهء بسیار مهم در اینجا اين است که موهبتها و عطاهاي تجددپذير علمی قرآن البته در عين يك آيه نمايان است و صرف نظر از متغیّرات زمان، مکان و انسان، همچنان برای همیشه شناور می باشد. يعني ما آياتي از قرآن را داريم كه هر روز در معني و مبناي علمی خود، ابعاد و اعماق جديدي را براي ما موهبت مي کنند؛ ابعاد و اعماقي كه انسان عصر اوّليهء نزول قرآن نميتوانسته به فهم و درك جامعي از آنها دست يابد. البته اين بخش از آيات قرآن جدا از آياتي اند كه به برنامهء عبادي و امور حلال و حرام یعنی حوزهای تعلق ميگيرند که کمتر متغیّر بوده و بیشتر به ثبات گرایش دارند؛ بلکه اين آيات از زمرهء آيات كَوني اند كه به حوزهء آفرينش انسان و طبيعت، به آفاق و انفس ارتباط گرفته و در اين ميادين سير ميكنند. يعني در حوزه و گسترهای كه عقل بشر در هنگام نزول قرآن، آمادگي و توانايي فهم دقيق حقايق محيط بر آنها را نداشته است؛ حقایقی مانند كرويت زمين، پوشش جوي زمين، نسبيّت زمان، نظامهاي دقيق و پيچيدهء منظورشده در متن آفرينش… و بسی از قوانين اساسي هستي كه قرآن كريم بدانها پرداخته است؛ قوانين بزرگ كَونيي كه انسان به هر حال از آنها بهرهمند ميشود؛ چه به آنها علم داشته باشد و چه نداشته باشد چرا که در تأثيرگذاري و بهرهدهي آنها،آگاهي يا عدم آگاهي انسان منشأ اثر نيست.
به همين دليل تفسير دقیق این قضاياي علمي براي معاصران نزول قرآن كريم، هرگز ضروري نبوده است. و لذا ملاحظه ميكنيم كه رسول خداe از برابر آياتي اينگونه، گذري بی درنگ كرده و محتواي آنها را به عقل بشري وا گذاشته اند تا هر نسلي فراخور حجم ادراكات علمي و عقلي خود، از آنها بهره گيرد.
معجزهء قرآن در اینجا دقيقاً اين است كه براي هر عقلي، به اندازهء حجم آن یعنی به همان مقدار كه وی را ارضا نمايد، میبخشد. به همين جهت ميبینيم که مردم کم سواد فاقد دانش، در قرآن گمشدهء خود را مييابند، انسانهای متوسط و اندکمایه نيز مفاهيمی را در قرآن توانند يافت كه ارضایشان نمايد، افراد متبحر و متخصص در علوم مختلف نيز اعجاز قرآن را آنگونه در مييابند كه با حيرت و اعجاب تمام در برابر آن درنگ می كنند. كه من در اين كتاب نمونههايي از اين دست را معرفي كردهام.
پس از آنجا كه قرآن براي هميشه آمادهء عطا و بخشش است، بناءً خداي عزّوجلّ انسان را به تدبّر، تفکّر و تأمّل در اين كتاب بزرگش فرا خوانده است؛ جايي كه ميفرماید:
]كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ[
«كتابي است مبارك كه آن را بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن بينديشند» [ص/29]
]أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا[
«مگر به آيات قرآن نميانديشند، يا كه بر دلهایشان قفلهايي نهاده شده است؟» [محمد/24]
اين بدان جهت است كه عقل بشر به بسياري از حقايق اعجازي قرآن پی نمی برد مگر آنگاه كه در آنها به تأمّل و پژوهش بپردازد. پس قرآن براي هميشه آماده است تا جان و روان و خرد انسان را از فيضان معانی معجزآساي عقلي، علمي، و عرفاني خويش بهرهمند گرداند.
قطعاً دعوت پروردگار بزرگ از انسان به تأمّل در كتاب معجزش، خود نشانهء روشن پايانناپذيري اقيانوس بيكرانهء موهبتهاي وي در اين كتاب است، در غير آن اگر همه عطاهاي قرآن در بُعد عقيدتي و عبادي و نهايتاً ايماني آن خلاصه ميشد، ديگر پروردگار بزرگ اين فراخوان عام را اعلام نميكرد بلكه در يك كلام ميگفت: اينك قرآن به عنوان نظامنامهء عقيدتي و برنامهء زندگي تقديم شما ميگردد و شما را به كاوش در محتواي آن كاري نيست؛ زيرا اين فرمان الهي است و بايد بدون تأمّل و تفکّر آن را بپذيريد!
شگفت اينکه دعوت الهي به تأمّل و تفکّر در قرآن كريم كه كتاب «مقروء» وی است، با دعوت و فراخوان مكرّر و مؤكّدش به تأمّل در طبيعت و كائنات كه كتاب «منظور» وي می باشد همراه مي شود؛ زيرا خداي سبحان در آيات عديدهيي به ما دستور ميدهد كه كتاب كائناتش را نيز بگشاييم و در آن به كاوش و تأمّل بپردازيم چه شكي نيست كه هر ورقي از كتاب منظور كائنات وي، راهي و علامه یی و ايمائي است به سوي حرفي، كلمهيي و آيهيي از كتاب مقروئش.
از اين روي است كه تأمّل در آيات کَونی پروردگار متعال، امری واجب بلكه فرض ذمّهء هر انسان مكلفي است:
]إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لأولِي الألْبَابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتفکّرونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و در پي يكديگر آمدن شب و روز، براي صاحبان خرد نشانههاي (قانعكننده) است. همانآنکه خدا را (در همه احوال) ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد ميكنند و در آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند. (كه): پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريدهاي، منزهي تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار» [آل عمران/190ـ191]
به همين جهت است كه بايك نگاه اجمالي به قرآن كريم، در می یابیم كه (35) آيه در اين كتاب الهي ما را به تأمّل و تدبّر در آنچه ميآموزيم فراخوانده و بيشتر از (50) آيه ما را به نگرش در زمين و تأمّل در ملكوت آسمانها و تمام عرصهگاه كائنات دعوت مينمايد. اين دعوت، مسلّماً دعوت صريحي است به سوي علم.
و كدامين كتاب مانند قرآن از علما بهگونهيي تجليل و تكريم نموده است كه بگويد:
]إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[
«از بندگان خدا فقط دانشمندانند كه از او پروا دارند» [فاطر/28]
البته نبايد تصوّر شود كه اين آيه فقط ناظر بر علماي ديني و مذهبي است؛ زيرا اين آيه بعد از آيهء (27) سورهء فاطر آمده است كه ميگويد:
]أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ. وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالأنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ[
«آيا نديدهاي كه خدا از آسمان آبي فرود آورد و (به وسيلهء) آن ميوههايي كه رنگهاي آن گونهگون است بيرون آورديم؟ و از برخي كوهها راهها (و رگههاي) سپيد و گلگون به رنگهاي مختلف و سياه پر رنگ آورديم. و از بندگان خدا فقط دانشمندان (و دانايان اند) كه از او پروا ميدارند. آري! خدا غالب آمرزنده است» [فاطر/27ـ28]
چنانکه ملاحظه ميكنيم، سياق آيه به روشني ناظر بر دانشمندان عرصهء علوم هستی شناسی است كه علماي واقعي دين نيز ميتوانند از زمرهء آنان به حساب آيند.
البته قضيه فقط به همين جا ختم نميشود، بلكه خداي عزّوجلّ اين دانشمندان را بعد از فرشتگان خود به عنوان شاهدان توحيد خویش نيز معرفي کرده است، جايي كه ميفرمايد:
]شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[
«خدا كه همواره به عدل قيام دارد، گواهي ميدهد كه جز او هيچ معبودي نيست و فرشتگان (او) و دانشوران (نيز گواهي ميدهند كه) جز او كه توانا و حكيم است، هيچ معبودي نيست» [آل عمران/18]