دالرهاى کبود هوس دل برخى را بر مى انگيزد
نوشته : عبدالرحيم
ارسالى: محمد طاهر قيام
امريکائيها زور، تجاوز و تشدد را آزمودند، نتيجه اش منفى بود، جهت کوبيدن مقاومت دست به آنقدر جنايات زدند که از همه اشغالگران جانى و وحشى تاريخ جلو افتادند و تمام مرزهاى انسانيت را فروغلطاندند، روى سياه کمونست ها را سفيد ساختند، اعمالى انجام دادند که هيچ قدرتمند بى رحم و ذليل تاريخ بآن مبادرت نورزيده ، سلوک وحشيانه با زندانيان ، بمب وراکت ريختن بر خانه و کاشانه، حملات شبانه بر خانه ها و کشتن زنان، اطفال و پيرمردان بخواب عميق رفته ، انفجارات در مساجد، مدارس، مکاتب بغرض اهداف تبليغاتى وانفجارات در ساحات تجمع مردم و مسموم ساختن دختران مکاتب و چنان وانمود ساختن که اين کار را مجاهدين انجام ميدهند، ولى بجاى آنکه مجاهدين را بعقب برانند، مقاومت را تضعيف کنند ، مردم را از مجاهدين جدا سازند، بر اوضاع مسلط شوند، وسلطۀ خود را بر افغانستان تحکيم بخشند بر عکس امروز و سپس از يازده سال جنگ مسلسل و کشتن تقريباً صد و پنجاه هزار افغان اعتراف ميکنند که امسال تلفات شان نسبت بتمام سالهاى گذشته بيشتر بود، ميگويند : از طريق جنگ معضلۀ افغانستان را حل کرده نميتوانند، و غير از سازش و تفاهم راه حل ديگرى وجود ندارد!!!
سپس اين راه وروش را بر گزيدند که در صفوف مجاهدين افراد بدضمير و ايمان فروش را بخرند و ازين طريق سنگرهاى مجاهدين را فتح کنند، عده ايرا بنام شورى عالى صلح گرد هم آوردند، آنها را منحيث دلال استخدام کردند، آنها را گماشتند تا شناسائى و جستجوى ايمان فروشان را بکنند.
به اين منظور بودجۀ دو صدو پنجاه هزار دالرى را بر ايشان مختص کردند!!
دلالان آستين بالازدند، هر کدامش چنان فهرستهاى ترتيب دادند که گويا مخالفين آشتى شده هستند و در نتيجۀ سعى و تپ وتلاش آنها تسليم شده اند، در حقيقت آنها ايمان فروشانى چون همين دلالان بودند که در مقاومت هيچ سهمى نداشتند، در چند سال گذشته اين سلسله جارى بود، نخست بعنوان کمسيون صلح که بودجۀ آنرا استخبارات بريتانيا ميپرداخت و مجددى رئيسش بود و در پايان آن سفير بريتانيا گفت : ٩٠ در صد بودجۀ مختص شده اختلاس شده !!
بعد شورى عالى صلح که بودجۀ آنرا سى، آى، اى ، ميپردازد، ولى هيچ سودى به آنها نرسانيد .
ولى بسته هاى دالر هاى کبود هوس دل برخى را بر ميانگيزد، برخى در صدد آن هستند تا کدام حيله و بهانه اى براى رفتن به کابل بدست آرند، بنام مخالف آشتى شده معرفى گردند، عده اى از آنها قبل از رفتن چنان مصاحبه هايى انجام ميدهند که نشان ميدهد ناراض اند، يا با کسانى مخالفت دارند که بر دوام مقاومت اصرار ميورزند، عده اى چنان نوشتارهايى مينويسند تا در آن مخالفت خود را باروشها، باورها وسياست ها ى مجاهدين ابراز دارند، چنانکه درين طرف کسى ملامتش نکند و بر رفتنش اعتراض نکند و در آن طرف بعنوان مخالف پذيرفته شود!! برخى چنان اند که ضرورتى براى بهانه تراشى هم احساس نميکنند، سرافگنده و با چشمان خم ميروند!! حيف حيف که اين کمعقلان دنيا و آخرت خود را در چنين وقتى تباه کردند، وسوداى ايمان کردند که فردا پس فردا اشغالگران خارج خواهند شد و حکومت دستبوس شان سرنگون خواهد شد!! مثال ايشان به کسى ميماند که روزۀ خودرا يک ساعت قبل از مغرب با خوردنى گنديده و متعفن بشکند!! سلسله خروج اشغالگران آغاز شده ، درين هيچ شکى نيست که بيشتر آنها مانند فرانسوى ها قبل از ٢٠١٤ خارج خواهند شد، دشوار مينمايد که پس ازين تاريخ نظاميان کدام کشورى در افغانستان باقى بمانند و حضور آنها از فروپاشى فورى حکومت دست نشانده جلو گيرى کند!!
تا امروز چنان کسى بدست آمريکائى ها نه افتاده که در جهاد سهمى داشته باشد و به اين آماده شده باشد که سنگر را بفروشد و بدشمن تسليم شود، چنان کسانى را خريده اند که نه به ايشان کدام سودى رسانيده نه به مجاهدين کدام زيانى، آنها در پى چهره هايى هستند که غرض اهداف تبليغاتى از ايشان استفاده کنند، براعضاء خانواده هاى شخصيت هاى جهادي ترکيز مينمايند و ميخواهند با دستگيرى يا خريدن شان معلومات مفيد استخباراتى بدست آرند و هم جهت تضعيف روحيۀ مجاهدين از آنهااستفادۀ تبليغاتى کنند، آنها يک عضو خانوادۀ حکمتيار صاحب را که گاهى هم در حزب کدام اشتغالى نداشته در پشاور دستگير نمودند و نزديک به يکسال او را در زندان خصوصى زير سؤالات و تحقيقات گرفته بودند که معلومات مفيد استخباراتى بدست خواهند آورد ولى هيچ چيزى بدست نياوردند، سپس اورا از طريق دلالان شورى عالى صلح تشويق نمودند تا بکابل برود، سؤال ميکنيم:
با اين کار چه بدست آورديد، کدام سنگر مجاهدين را فتح کرده توانستيد؟ اين کار را قبل از شما کمونستها انجام داده بودند، شما امروز تجربۀ ناکام آنها را تکرار ميکنيد، آنها پدر و دو برادر حکمتيار صاحب را شهيد ساختند، تمام اعضاء خانواده اورا از طفل شير خوار تا کاکاى ريش سفيدش روانۀ زندان نمودند و همين کا را با هزاران افغان ديگر هم کردند ولى هيچ چيزى بدست نياوردند، بعد تلاشهاى بنام صلح و سازش را آغاز کردند و جبهۀ ملى پدر وطن ساختند که تنها چند ايمان فروش را خريدند امريکائيها همان تجربۀ ناکام را تکرار ميکنند.
قرآن بما رهنمائى مينمايد که بعضى ها شما را در نيمه راه ترک خواهند کرد بدشمن پيامهاى سرى دوستى خواهند فرستاد، زير پوشش صلح بر ضد شما فعاليت خواهند کرد، در مورد وعده هاى الله تعالى و پيروزى حقپرستان شک خواهند نمود، گمانشان اين خواهد بود که دشمن غالب خواهد شد، سنگرهاى حقپرستان را فتح خواهند کرد ميخواهند قبل از فرا رسيدن چنين حالتى چنان پيامهائى براى دشمن بفرستند که از تهديدات وخطرات محتمل درامان شوند و بعنوان هوادار مجاهدين در ليست سياه شامل نگردند!! قرآن اين ياران نيمه راه را بما نشاندهى ميکند، آنهائيرا نشاندهى مينمايد که اگر منزل نزديک باشد، سفر کوتاه و به اهداف و اغراض زود رسيدن باشد پس همراهى حقپرستان و مجاهدين را منمايند ولى اگر منزل دور، سفر دراز و رسيدن په سرمنزل مشکل جلوه کند، از همرهى دست ميکشند و ايشان را تنها ميگذارند، بر ا شتباه خود اعتراف هم نميکنند بلکه بنام الله سوگندها ياد ميکنند و ميگويند : ضعف، بيچارگى و ناتوانى باعث شد تا رفاقت را در نيمه راه بگذاريم وتا آخرين منزل رفتن نتوانيم !! ولى الله تعالى ميفرمايد که اينها دروغگو هستند، نا توانى مالى و جسمى از رفاقت محرومشان نساخته بلکه عدم صداقت ، وضعف اخلاص و ناتوانى ايمان منع شان کرده، اينها رفقاى نيمه راه و سفر آسان بودند، با اين مقصد باتو يکجا شده بودند که خيلى زود چيز هاى بدست شان خواهد آمد، غنيمت ، دولت ، شهرت ، نام ، کرسى، وخيلى چيزهاى ديگريکه در رفاقت تو بچشم شان ميخورد، ايشان با بازماندن از جهاد و قسم هاى دروغين خود را هلاک ميسازند، قرآن ميفرمايد :
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ µ يَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُ وَمَا لاَ يَنفَعُهُ ذَلِكَ هُوَ الضَّلاَلُ الْبَعِيدُ يَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ
الحج : ١١ -١٣
وازمردمان برخى چنان اند که در کناره اى عبادت خدا را ميکنند، پس اگر خوبى اى بر ايشان برسد بر آن مطمئن شوند و اگر (کدام مشکل) آزمايشى برايشان برسد روى خود را برگردانند، دنيا و اخرت شان زيانمند شد و اين تباهى واضح است ، غير از الله از کسى کمک ميطلبند که نه بر ايشان زيانى رسانيده ميتواند ونه سودى رسانيده ميتواند، همين گمراهى بعيد است، بکسى دعاء ميکنند که زيانش از سود خيلى نزديکتر است، چه مولايى بدى و چه دوست بدى ، کسانيرا بما معرفى ميکند که مسلمان شدنش مشروط است، اگر اسلام اغراض ايشانرا بر آورده سازد پس بر اسلام و مسلمانى خود راضى باشند، ولى اگر اسلام در مقابل اغراض آنها سد شود، اغراض خويش را در کنار مسلمانان بدست آورده نتوانند، با تحديدها و خطرات مواجه شوند، دين و ايمان از آنها طلب قربانى کند، پس دين و ايمان را با لگد زنند، عقب نشينى کنند و ارتباطات خود را بامسلمانان قطع کنند!! او با چنان کسى تشبيه شده که از مرکز دائرۀ اسلام خيلى دور، به آن خطيکه اسلام و کفر را از هم جدا ميسازد، ايستاد است و در همانجا عبادت خدا را ميکند، از دائرۀ کفر يک گام به اينطرف گذشته، از جلو رفتن اباء ورزيده، در همانجا ايستاده و به همينقدر چيز اکتفاء کرده، اگر درينجا کدام فائده و منفعتى بدست آرد، پس برفائده و همين يک قدم به اينسو گذاشتن خويش شاد باشد، ولى اگر با کدام مصيبت و خطرى مواجه شود، واپس يک گام به عقب رود و به حالت قبلى خود بر گردد، او بندۀ هوس خود است، معامله اش با الله تعالى معاملۀ يک تاجر بازاريست ايمان وعقيده را هم با ترازوى فائده وزن ميکند، همان عقيده اى مورد قبولش است ، که در رسيدن به اغراض مادى با او مدد کند، از هر آن عقيده اى نفرت دارد که در راه اهداف مقدس از او مطالبۀ قربانى کند، به طمع منفعت مادى بسوى چنان کسى ميرود، واز او کمک ميخواهد که از جهت معنوى واخلاقى تباهش ميسازد و به او آنقدر زيان ميرساند که در دنيا سبک شود و در آخرت مستحق جهنم!! به اين نمى فهمد که فيصلۀ سود وزيان از جانب الله تعالى صورت ميگيرد، غير از الله تعالى نه کسى توان نفع رسانيدن دارد و نه ضرر رسانيدن، بجاى الله تعالى بکسى رو آرد که به او ضرر رسانيده ميتواند ولى فائده نه، چه بد مولايى و چه بد رفيقى !
ما از صميم قلب باور داريم که اين مرحله هم خيلى زود خواهد گذشت، الله تعالى تمام توطئه هاى دشمنان را خنثى خواهد ساخت، نيروهاى صليبى از افغانستان خارج خواهند شد، امريکا به سر نوشت اتحاد شوروى دچار خواهد شد، در افغانستان حکومت دلخواه مجاهدين ساخته خواهد شد، الله تعالى حتماً وخيلى زود حالتى را خواهد آورد که منافقين برتمام عملکردهاى منافقانۀ خود نادم و پشيمان باشند و اين وعدۀ حقيقى الله تعالى است، طوريکه قرآن ميفرمايد :
فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ
المائده : ٥٢
پس آنانيکه در دلشان بيماريست، تو آنها را خواهى ديدکه در دوستى آنان (دشمنان) عجله خواهند کرد، خواهند گفت : از فرا رسيدن کدام حادثه اى ميترسيم!! پس شايسته است که الله از جانب خود فتح و يا چيز ديگرى آورد و به اين سبب بر سخنانى پشيمانى کننده شوند که دردل خود پنهان ميداشتند.
درين آيت مبارک کسى صاحب دل بيمار و منافق شمرده شده که با کفار موالات و دوستى ميکند، گفته شده که صاحبان اين دلهاى بيمار باين منظور بدشمن پيامهاى دوستى ميفرستند و خود را به آنها نزديکتر ميسازند که از تغيير حالت بنفع دشمن هراس دارند، ميخواهند دشمن را از جانب خود مطمئن سازند، چنان کارى کنند که اگر دشمن بالا دست ميشود پس به او ومنافعش کدام تحديد و خطرى متوجه نشود، ميخواهند چنان چيزى انجام دهنديا بگويند تا خود را مخالف حقپرستان و هوا خواه دشمنان آنها وانمود سازند، ولى قرآن اين خباثت پنهان دل آنها را افشاء ميکند و ميفرمايد که اميد است الله تعالى يا مسلمانان را بر کفار فتح بدهد و يا چنان حالت ديگرى بياورد که منافقين گمان آمدن آنرا نميکردند، وضعيت را بر خلاف تصور و گمان منافقانۀ خويش بيابند و بر آن سخنان مخفى خود پشيمان شوند که دردل نگه ميداشتند.