برنامۀ پنجاه سالۀ سنی زادیی نظام ولایت فقیه ایران — عبدالله عابد کابلی

 

برنامۀ پنجاه سالۀ سنی زادیی نظام ولایت فقیه ایران

 

ارسالی: عبدالله عابد کابلی

 

برادران وخواهر ، دوستان  ووطنداران  مسلمان ؛با ایمان وآزادی خواه افغان !
با عرض سلام

چندی
قبل سندی  از مراکز وزارت  اطلاعات حکومت ولایت فقیه ایران  مخفیانه بیرون شد  که در آن  قسمتی ازآن  پلان پنجاه سالۀ دولت  صفویه جدید ایران را  برهبری خمینی وخامنه ئی نشان میداد. درین سند  پلان شیطانی این نظام توسعه طلبانه این  رژیم در افغانستان – عراق – ترکیه وکشورهای خلیج و…….. وخاصتا کشورهای اسلامی  مشخص شده بود طوریکه ایران در مدت پنجاه  سال خواهد توانست ترکیب جمعیتی  ومراکز شهر ها وحتی در تغیر رژیمهای حاکم وبقدرت رساندن حکومتهای مزدور ووابستۀ خویش وخاصتا افراطیون ومتعصبین مذهبی خویش را  جایگزین کند . وجای دارد تا به افغانهای  مسلمان وخاصتا عناصر ملی وبا ایمان کشور افغانستان اطلاع رسانی شود .
از آنجائیکه این
  پلان در افغانستان  در ولایات  والسوالیهای   غربی وجنوبی ومرکزی مانندولایات هرات – فراه – نـیمروز – غورات –  وردک – میدان – سنگلاخ – پغمان    وحتی  ولایت کابل  ودرسمت شمال بصورت خاص در مزار  تا حد زیادی تطبیق شده  ودولت خواب رفتۀ افغانستان  ودستگاه فاسد وعناصر مزدور  وابسته باطلاعات ایران  یا چشم های خودرا پت نگهداشته  ویا عملا در تطبیق این پلان شیطانی کمک کرده اند وخود شما مشاهد میکنید  که خریداری زمینها وتاسیس شهرکها وکنترل راهای مواصلاتی واکمالاتی ایران بولایات مرکزی  تا کابل هنوز هم جریان دارد  
من
لازم می بینم تا برای ملت مسلمان ووطن دوست وخاصتا عناصر ملی  اطلاع رسانی شود تا نشود دوران شاه اسماعیل صفوی یک بار دیگر درافغانستان  تکرار شود .ومتاسفانه که افغانستان قدرت دفاعی لازم هم ندارد  بناءاً با این عدم توازن قوا  ایران  که توسط رهبری افراطی ومتعصب  اداره  میشود  نقشۀ جغرایائی کشور  متحد افغان را بمخاطره انداخته ویا در ترکیب جمعیتی  این کشور وجابجائی عناصر  اطلاعاتی  ایران بنام مهاجر افغان کما اینکه  تا حال این روند  صورت گرفته است  بیشتر وییشتر ادامه پیدا کند .
حال توجۀ تانرا به گوشۀ ازین این نوشتۀ تاریخی محرمانۀ  وزارت اطلاعات ایران خدمت شما ارائه میشود

والسلام

ع- عابد کابلی

—————————————————————————————————————–

 

برنامۀ پنجاه سالۀ سنی زادیی نظام ولایت فقیه ایران

 

با پیروز شدن انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلاب مستضعفان جهان و پیروزی حق علیه باطل اشک شوق بر گونهی همهی مشتاقان و مسلمانان ایران و جهان جاری شد و امید در دل همهی مستضعفان جهان جوانه زد که هم اکنون حکومت عدل الهی به ثمر رسیده است.

اما متأسفانه این انقلاب مردمی که توسط احزاب و گروههای مختلف سیاسی و دینی و اقشار مختلف مردم به ثمر رسیده بود، توسط عدهای از روحانیون شیعه مصادره گردید؛ آنان در مدت زمان کوتاهی توانستند تمامی احزاب و گروه های انقلابی را کنار بزنند و دیکتاتوری ولایت فقیه را بنیان گذاری کنند. یکی از مهمترین گروههایی که در این راستا به حاشیه رانده شدند، اهل سنت و جماعت بودند که قربانی شعارهای فریبنده علمای مدعی تشیع شدند .

سردمداران رژیم ولایت فقیه ایران از همان بدو تدوین قانون اساسی توسط مجلس خبرگان، بغض و کینه و عداوتشان را نسبت به اهل سنت وجماعت آشکار ساختند و وعده‌های اولیه‌ی خود را زیر پا گذاشتند و با تصویب قانون اساسی و ممنوع ساختن پست های کلیدی برای اهل سنت، این جمعیت بیست در صدی کشور را از تمام حقوق سیاسی خویش محروم کرده و شهروند درجه‌ی دو بشمار آوردند.

در آن هنگام، برخی از رهبران اهل سنت و جماعت من جمله مرحوم مولانا
عبد العزیز ملازاده و علامه‌ی شهید احمد مفتی زاده تلاش‌های فراوانی نمودند تا حقوق اهل سنت را به زمامداران رژیم، یاد آوری کرده و از آنها خواستند که به عهد و پیمان خود عمل کنند و اهل سنت را از صحنه‌ی سیاسی کشور حذف نکنند؛ اما بر خلاف انتظار، حکومتی که قرار بود بر اساس اسلام راستین، بنیان گذاری شود، اساس آن بر اندیشه‌های شیعی صفوی گذاشته شد و حق و حقوق ملتها در چارچوب بسته و غیر منطقی نظام ولایت فقیه، تعریف گردید. در عمل نیز حقوق ملی و مذهبی اقوام، مذاهب و احزاب سیاسی مختلف زیر پا گذاشته شد. و بر اساس قانون اساسی مبتنی بر تئورى ضد دینی، ضد اخلاقی و ضد بشری ولایت مطلقه‌ی فقیه، با اهل سنت ایران، رفتاری مبتنی بر قلع و قمع علما، اندیشمندان، تئوریسینها، رهبران، جوانان، عموم مردم و آزادیخواهان اهل سنت در پیش گرفتند؛ و برای پیشبرد این اهداف، برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی را در پیش گرفتند و حاضر نشدند به ندای خیرخواهانه و حق طلبانه‌ی رهبران اهل سنت گوش فرا دهند
.

اینگونه اهل سنت ایران از تمام سطوح مدیریتی کشور حذف گردید. و بهترین دلیل بر این مدعای ما، این است که در تاریخ انقلاب، هیچ وزیر، معاون وزیر، سفیر، استاندار اهل سنت و بطور کلی هیچ پستی کلیدی در کارنامه‌ی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر تئوری نظام مطلقه‌ی ولی فقیه، به چشم نمی‌خورد. البته در دوران دولت آقای خاتمی که اندکی فضای سیاسی کشور برای دگر اندیشان و احزاب سیاسی باز شد، رایزنی‌هایی مبنی بر راه یافتن یک وزیر اهل سنت به کابینه، یا انتخاب یک نفر از اهل سنت برای هیئت رئيسه‌ی مجلس، صورت گرفت؛ اما همانگونه که انتظار می‌رفت با عکس العمل بسیار تند و غیر منطقی و غیر عقلانی مراجع تقليد، جريان‌هاى اصوال‌گرای شیعه و متعصبان مذهبی مواجه گردید و سرانجام هم این رایزنی‌ها راه به جایی نبرد.

و چه بسا که افرادی از اهل سنت در دوره های مختلف مجلس شورا توانستند از صافی‌های متعدد وزارت اطلاعات، حراست‌ها، و شورای نگهبان منتخب ولایت فقیه عبور کنند و به مجلس راه یابند، و با تمام محدویت‌ها و خط قرمزها در مواردی بسیار اندک به دفاع از حقوق اهل سنت برخاستند. اما در دوره‌های بعدی نه تنها اینکه رد صلاحیت شدند؛ بلکه راهی زندان و سیاه چال‌های نظام ولایت فقیه گردیده و به سختی، شکنجه و اذیت و آزار گردیدند؛ که دانشمند فرهیخته و عالم بزرگوار مولانا نظرمحمد دیدگاه (نماینده‌ی اولین دوره‌ی مجلس از ایرانشهر) را می‌توان به عنوان نمونه ذکر کرد.

رهبران انقلاب ایران از آیت الله خمینی گرفته تا حجت الاسلام خامنه‌ای، در سالهای گذشته، تلاش کرده‌اند تا علما، اندیشمندان و رهبران اهل سنت را با تحقیر، تهدید، ترور، زندانی و شکنجه از سر راه خود بردارند. همچنین با تخریب مساجد و مدارس دینی، محدودیت در چاپ و نشر، فشار آوردن بر مراکز دینی، رد صلاحیت دانشجویان اهل سنت، گزینشهای سخت استخدامی، جلوگیری از ساخت مسجد و مراکز دینی در شهرهای بزرگ من جمله تهران و شیوه‌های مختلف دیگر، سعی داشته‌اند تا اندیشه‌های دینی اهل سنت را تضعیف کرده و روح این مکتب حیات بخش را در میان مردم وجوانان اهل سنت از بین ببرند و آنان را به سمت و سویی سوق دهند که خودشان می‌خواهند.

از طرفی دیگر، هفته‌ای بنام هفته‌ی وحدت برای فریب افکار عمومی، اعلام کردند و شعار وحدت میان سنی و شیعه و انسجام اسلامی سردادند تا اینگونه بر خیانتها و جنایتهای خود در حق اهل سنت، سرپوش بگذارند؛ اما باید دانست که سردمداران ایران از شعار وحدت، تنها برای فریب ملتها استفاده کردند و در عمل هیچ گام مثبتی در جهت وحدت برنداشتند.

قابل یادآوری است که اهل سنت و تشیع قبل از انقلاب از وحدت بیشتری برخوردار بودند و این دشمنی و عداوتی که هم اکنون میان شیعه و سنی وجود دارد، در گذشته وجود نداشته است. اما این نظام جمهوری اسلامی بود که با تصویب قانون اساسی تبعیض آمیز‌، اعمال تبعیض در استخدامها، گزینشهای تبعیض آمیز، توهین به مقدسات، اهانت به همسران نبی اکرم، تکفیر نزدیکترین یاران پیامبر، و بطور کلی تحقیر اهل سنت، آتش بغض و کینه و دشمنی را میان ملت ایران که شیعه و سنی هستند، شعله ور ساخت.

با وجود اینکه اهل سنت دومین اکثریت مذهبی بعد از شیعیان بشمار می‌روند؛ اما حکومت همواره تلاش کرده است تا آنان را جزو اقلیت‌های مذهبی و قومی قلمداد کرده و اینگونه از حقوقشان محروم گرداند؛ حال آنکه اهل سنت حدود 20 میلیون از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

اما متأسفانه بنا به اصل دوازدهم قانون اساسی، اهل سنت حق ندارند نامزد ریاست جمهوری شوند و یا پستهای کلیدی کشور را احراز نمایند و تنها شیعیان دوازده امامی از این حق برخوردارند. و اینگونه در واقع، اهل سنت از انتخاب شدن و انتخاب کردن، هر دو محروم گردیده‌اند.

و این، نگاه ظالمانه‌ای است که از دوران شوم صفویه بر جای مانده و فرزندان صفویه در طول تاریخ، آن را اجرا کرده و تا امروز ادامه داشته است. علاوه بر این، اهل سنت از حقوق ناچیزی که در قانون اساسی برای آنان در نظر گرفته شده، محروم هستند.

در همان سالهای نخست انقلاب، چند تن از علما و اندیشمندان اهل سنت که در رأس آنها مولانا عبد العزیز ملازاده و علامه شهید احمد مفتی زاده قرار داشتند به فکر ایجاد تشکیلاتی برای مطالبه‌ی حقوق اهل سنت برآمدند و در تاریخ20/12/1359زمینه‌ی تشکیلات شورای مرکزی سنت توسط کاک احمد مفتی زاده فراهم گردید و در تاریخ 12و13 فروردین ماه 1360 عده ای از علما و اندیشمندان اهل سنت ایران بنا به دعوت کاک احمد مفتی زاده در تهران گِرد هم آمدند که پس از بحث و تبادل افکار، با صدور قطعنامه‌ای، تشکیل شورای مرکزی سنت (شمس) را اعلام نمودند. اهداف این شورا عبارت بود از: اصلاح قانون اساسی، فعالیت پیگیر و قاطعانه برای رفع هر گونه ستم از اهل سنت در ایران و احقاق حقوق آنان و اقداماتی از قبیل ساختن مسجد در تهران (بنا به وعده‌ی اولیه از طرف آیت الله خمینی) و سایر خدمات اسلامی، تلاش در جهت سد باب سبّ و اهانت به الگوها و مقدسات دینی و عقیدتی اهل سنت و گنجانیدن آن در قانون اساسی، کوشش در جهت تحکیم مبانی وحدت و اخوّت اسلامی و زدودن نمادها و مظاهر تفرقه و جلو گیری از شدت تفرقه اندازی اصل " دوازده" و سایر اصول تبعیض آمیز و تفرقه انداز قانون اساسی، بود.

ولی علی رغم آشکار و بدیهی بودن اهداف شورا و دلسوز بودن اعضای آن که صمیمانه در پی وحدت و انسجام اسلامی بودند، بر اثر اعمال فشار از سوی زمامداران متعصب رژیم ولایت فقیه، فعالیتهای خیرخواهانه و صلح آمیز اعضای شورا، نه تنها اینکه ره به جایی نبرد بلکه به جای رسیدگی به خواسته‌های بر حق و مشروع اهل سنت، عمال رژیم به سرکوب رهبران اهل سنت پرداختند و فعالیت‌های شورای مرکزی سنت را ممنوع کردند و بسیاری از جوانان و علمای اهل سنت از جمله کاک احمد مفتی زاده را دستگیر و به زندان انداختند و در مناطق سنی نشین به خصوص کردستان وسیستان بلوچستان به بهانه‌های مختلف انواع ستمها را بر مسلمانان بی دفاع اهل سنت روا داشتند و آنها را تحت تعقیب و پیگرد قرار دادند و سیاست پنجاه ساله‌ی " سنی زدایی" در سراسر کشور را به اجرا در آوردند. این سیاست که حکم به عدم صلاحیت جوانان آگاه اهل سنت برای استخدام در ادارات و مؤسسات دولتی، و در تنگنا قرار دادن کارمندان مسلمان سنی و تصفیه کردن آنان به بهانه‌های مختلف و روشهای گوناگون، برکنار کردن ائمه‌ی جمعه بعضی از شهرها و نصب امامان خود فروخته و دست پرورده، تفتیش عقاید در بیدادگاه ها و مدارس، اهانت به الگوهای دینی و معتقدات اهل سنت، ترویج مواد مخدر ومشروبات الکلی در مناطق سنی نشین بود، به اجرا در آمد.

و در همین راستا، علما و دانشمندانی را که مانع پیشبرد برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی رژیم ولایت فقیه بشمار می‌رفتند و مردم را با اعتقادات و اندیشه های اهل سنت آشنا می‌ساختند، زندانی، اعدام یا ترور کردند. که ما در این گزارش مختصر فقط به مشهورترین آنان اشاره می‌نماییم:

1- علامه محمد صالح ضیائی، امام جمعه اهل سنت و مدیر مدرسه‌ی دینی بندر عباس، فقیه فرزانه در تاریخ 22/4/1373به اداره‌ی اطلاعات فراخوانده شد و چند روز بعد، جنازه‌ی قطعه قطعه شده‌ی این بزرگوار، در تاریخ 29/4/1373 در دره‌های چاه مسلّم، نزدیکی‌های شهرستان بندرلنگه پیدا شد.

2- علامه کاک احمد مفتی زاده، از رهبران برجسته سیاسی اهل سنت ایران و مؤسس شورای مرکزی شمس، کسی که در کنار آیت الله خمینی نقش بسزایی در روند انقلاب ایران داشت، پس از ده سال زندان سرانجام، در بیستم بهمن ماه سال1371 هجری شمسی در بیمارستان آسیای تهران به شهادت رسید.

3- شهید استاد عبد الملک ملازاده یکی از فعالان شورای مرکزی اهل سنت در سیستان و بلوچستان، مؤسس سازمان محمدی در زاهدان، برای مدتی زندانی شد و سرانجام، به علت فشار زیاد حکومت، مجبور شد به پاکستان هجرت کند و در آنجا با تشکیل " مجلس اعلی" به مبارزه و افشا گری علیه رژیم پرداخت و سرانجام در تاریخ 14/12/1374در شهر کراچی بوسیله‌ی تروریستهای وزارت اطلاعات ایران همراه دوست و همسنگرش مولوی عبد النصیر جمشیدزهی به شهادت رسید.

4- دکتر علی مظفریان، پزشک، دعوتگر به حق، دانشمند و روشنفکر، اهل شیراز بود که پس از تعمق در کلام الهی و تحقیق و بررسی متون اصیل اسلامی، از مکتب تشیع به مکتب اهل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گرویده بود و امامت جمعه اهل سنت شیراز را در مسجد الحسنین بر عهده داشت؛ ولی از آنجایی که متعصبین این رژیم تحمل هدایت یافتگان حق را نداشته و ندارند برای شهید مظفریان پرونده سازی کردند و پس از شکنجه‌های زیاد او را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل وامریکا و صدام در تاریخ 11/5/1371اعدام کردند.

5- دکتر احمد سیاد متخصص علوم حدیث از دانشگاه بین المللی مدینه منوره، یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی اهل سنت ایران، مدیر مدرسه‌ی دینی دار السنه زر آباد از توابع شهرستان چابهار استان سیستان و بلوچستان بودند. وی درفرودگاه بندر عباس دستگیر شد و چند روز بعد در تاریخ 11/5/1371جنازه اش در فلکه‌ی میناب پیدا شد.

6- شهید استاد ملا محمد ربیعی امام جمعه کرمانشاه، یکی از شخصیتهای علمی و اندیشمندان اهل سنت و از علمای مبارز و حق گویی بود که سال های مدیدی از عمر پر بار خود را در راه خدمت به اسلام و مسلمانان سپری نمود و سعی در بالا بردن آگاهی اهل سنت نسبت به حقوقشان داشت؛ اما این عالم ربانی ناپدید گردید و در تاریخ 12/9/1375جنازه اش پیدا شد.

گفتنی است بعد از شهادت استاد ربیعی در تشییع جنازه‌ی آن شهید بزرگوار (روزپنجشنبه 15/9/1375) حداقل یک نفر از تشییع کنندگان در کرمانشاه و 15نفر از مردم بی دفاع جوانرود بدست نیروهای رژیم به شهادت رسیدند.

7- شهید استاد قدرت الله جعفری از علمای جوان و پر تحرک اهل سنت خراسان بود که برای بیداری اهل سنت، بسیار تلاش می‌کرد و این امر عمال رژیم را علیه او بر انگیخت و برای او پرونده سازی کردند و به تهمت وهابیت، وی را دستگیر و به زندان انداختند. او در زندانهای نظام ولایت فقیه به ویژه در شکنجه گاه اوین به بدترین وجه شکنجه شد تا جایی که حدود نه ماه بعد از پایان شکنجه باز هم توانایی راه رفتن را نداشتند؛ ولی با این همه شکنجه، مردانه مقاومت نمود و تن به ذلت و خواری نداد و سر انجام بعد از سپری کردن بیش از یکسال در شکنجه‌گاه اوین و زندان مشهد در اسفندماه 1369 به جرم وهابیت اعدام گردید.

8- شهید استاد ناصر سبحانی از علما و اندیشمندان کرمانشاه یکی از رهروان راه حق بود که با اراده‌ای استوار و شگفت انگیزی در برابر ظلم‌های حکومت ایستاد و به فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی پرداخت و بعد از اینکه مدتی را در زندان، سپری نمود سرانجام، در تاریخ 28/12/68 به اتهام ضد انقلاب، اعدام گردید.

9- شهید استاد فاروق فرساد از کردستان، نخست، برای مدتی زندانی گردید و سسپس به شهرستان اردبیل تبعید شد و سرانجام، در تاریخ 24/9/1416 هجری به روش بسیار مرموزی به قتل رسید.

10- شهید استاد موسی کرمپور از علماء خراسان و یکی از واعظان توانا و امام جمعه‌ی مسجد جامع شیخ فیض مشهد بود که پس از تخریب مسجد جامع شیخ فیض، در تاریخ10/11/1372به افغانستان هجرت نمود؛ وی در آنجا به وعظ و ارشاد مردم روی آورد و مسلمانان را از اهداف رژیم ایران آگاه و روشن می‌ساخت؛ به همین خاطر، نظام ولایت فقیه، بیدارگری وی را برنتابید و از این حرکت وی خشمگین گردید و در تاریخ 14/2/1380 بعد از نماز جمعه با انفجار بمبی که توسط عمال رژیم در درب خروجی مسجد جامع خرقه هرات گذاشته شده بود، همراه 14تن از نماز‌گزاران، به شهادت رسید.

11- شهید نعمت الله توحیدی استاد حوزه‌ی علمیه دارالعلوم زاهدان و از علمای وارسته و حق گو و مفسر قرآن کریم بود؛ از خصوصیات بارز این عالم ربانی تبلیغ توحید، دفاع از صحابه، اهل بیت پیامبر و عرض و آبروی ایشان بود. و این موضوع برای نظام ولی فقیه خوشآیند نیامد و با شیوه‌ی سبّ و شتم نظام، هماهنگی نداشت؛ بنابراین، در پی دسیسه و ترور این مرد حق بر آمدند و سرانجام وی را با هماهنگی ایادی خود، با سه تن دیگر از جمله مولوی عبد الحکیم گمشادزهی در جاده زاهدان- کرمان روز دوشنبه ۲۱/1/1385 با اتوبوس بدون سر نشین زیر گرفتند و به شهادت رساندند.

و صدها تن دیگر از علما و جوانان اهل سنت که در این مختصر نمی‌گنجد و مجال ذکر آنها نیست که همگی آنها در اثر اجرای همین سیاست‌های پنجاه ساله‌ی سنی زدایی تصفیه و به شهادت رسیدند.

همه‌ی اين كشتارها و جنايات در راستاى برنامه‌ی پنجاه ساله برای نابودی اهل سنت در سطوح مختلف انجام گرفت.

سندی در دهه‌ی هفتاد توسط دکتر عبدالرحیم ملازداه فعال حقوقی اهل سنت منتشر گردید و در آن گوشه‌هایی از این برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی افشا گردید. همچنین این سند توسط ایشان به زبان‌های مختلف ترجمه گردید و به بسیاری از حکومتهای منطقه و علما و اندیشمندان اهل سنت در بیشتر کشورهای جهان اسلام ارسال گردید.

اما از آن جا که نظام ولایت فقیه در ایران شعارهای اسلامی و به ظاهر ضد اسرائیلی سر می‌داد، بسیاری از علما و حکومتهای جهان اسلام این سخنان را باور نکردند.

اما اشغال عراق توسط آمریکا و قتل عام علما و اندیشمندان اهل سنت و توده‌ی مردم و تخریب بسیاری از مساجد و جنایت های وحشتناک دیگر با حضور مستقیم سپاه قدس و همکاری گروههای شیعی عراق امثال سپاه بدر، سپاه مهدی و تشکیل جوخه‌های مرگ، تا حد زیادی پرده را از چهره‌ی جنایتکار نظام ولایت فقیه برداشت.

بله، نظام ولایت فقیه با تشکیل گروههای تروریستی و آموزش آنها در حومه‌های تهران و قم مانند سپاه بدر، سپاه مهدی، گروههای حجتی و سپاه قدس با همکاری مراجع تقلید شیعی عراقی همچون سیستانی قول امنیت را به آمریکایی‌ها دادند که هیچ فتوایی مبنی بر جهاد علیه آمریکاییها ندهند و به آمریکاییها فهماندند که شیعیان با آمریکا مخالف نیستند و با همین روش، قدرت را در عراق بدست گرفتند و به جای اینکه علیه آمریکا مبارزه کنند و گلوله‌های تفنگشان به سوی آمریکایی‌ها نشانه رود، این گلوله‌ها به سوی علما و مردم اهل سنت نشانه رفت و هزاران نفر از علمای اهل سنت و زنان وکودکان را به شهادت رساندند؛ تا جایی که هرکس نامش ابوبکر و عمر بود، به قتل می رساندند .

صحنه‌هایی که انسان را به یاد جنایات شاه اسماعیل صفوی در ایران می اندازد؛ آن زمان که همه‌ی ایران اهل سنت بودند و صفویان با حمله‌ی وحشیانه، مردم را قتل عام کردند.

تاریخ، این رویدادها را ثبت و ضبط نموده و در حافظه‌ی خود حفظ کرده که چگونه سربازان شاه اسماعیل صفوی در شهرهای ایران می‌گشتند و هرکس اسمش ابو بکر و عمر و عایشه بود، با شمشیر از بین می‌بردند؛ چرا که به آنها گفته بودند که اهل سنت دشمن اهل بیت هستند.

گویا تاریخ تکرار می‌شود؛ جنایات شیعیان در عراق، کشتن علمای اهل سنت، تخریب مساجد و مدارس دینی و جنایتهای بیشمار آنان با کمک سپاه پاسدارن، همه و همه باعث گردید تا نگاه علما و مردم جهان اسلام به طور کلی نسبت به ایران عوض شود.

و اینگونه صدای بسیاری از علمای جهان اسلام را که نسبت به ایران خوشبین بودند ، درآورد. در این زمینه به عنوان نمونه می‌توان به دکتر یوسف قرضاوی اشاره کرد که همیشه در کنفرانسها و سمینارهای وحدت اسلامی کشور ایران شرکت می کرد؛ اما پس از حوادث عراق به صورت جدی از سیاستهای نظام ولایت فقیه انتقاد نمود تا جایی که در شبکه‌ی خبری الجزیره با آقای هاشمی رفسنجانی به گفتگو پرداخت وبه شدت از سیاست‌های فرقه گرایانه‌ی این کشور انتقاد نمود و ایشان را از خطر جنگ فرقه‌ای برحذر داشت.

بحرین نیز یکی دیگر از قربانیان برنامه‌ی پنجاه ساله‌ی سنی زدایی بشمار می‌رود؛ بلی، نظام ولی فقیه در ایران، سالهاست که با تنی چند از روحانیون شیعه‌ی بحرینی ارتباط برقرار کرده و آنها را به ایران برده اند و با شستشوی مغزی آنان و تهیه‌ی امکانات مادی و برنامه ریزی برای آنها توانستند چند تظاهرات با حمایت ایران به راه بیندازند و با تحریک عواطف مذهبی در بحرین زمینه آشوب و ناآرامی در این کشور آرام را پدید آوردند. و مدتی بعد با شروع بهار عربی که در چند کشور عربی اتفاق افتاد، سیاستمداران ایرانی فضا را در بحرین مناسب دیدند و به تحریک گروههای بحرینی علیه حاکم بحرین پرداختند و در جریان این تظاهرات غیر از شیعیان چند گروه سیاسی اهل سنت منتقد دولت نیز شرکت داشتند وعلاقه مند بودند به صورت مسالمت آمیز خواستار اصلاح بعضی از قوانین در بحرین شوند؛ اما زمانی که دیدند با یک توطئه مواجه شده‌اند و حزب الله لبنان و گروههای شیعه عراقی مقتدا صدر و ایرانی و دیگران در تظاهرات نفوذ کرده‌اند؛ همچنین گروههای شیعه عکس‌های آیت الله خامنه‌ای و آقای حسن نصر الله واحمدی نژاد را بالا می برند وبه صورت علنی خواستار نظام ولایت فقیه ایرانی هستند، همه‌ی گروههای معترض اهل سنت از صحنه‌ی تظاهرات خود را کنار کشیدند و در برابر این موقف که سعی داشتند از این جریان بهره برداری کنند، ایستادند.

اما با همکاری کشورهای منطقه این توطئه خنثی گردید.

متأسفانه، صفویان از اعراب به عنوان "سگ تازی" یاد کرده اند، و تا کنون هم در فرهنگ سیاسی ما به عربها نگاهی تحقیرآمیز دارند و از آنها به نام "شیخ نشینان"یاد می کنند. و باید دانست که این حقد و کینه و دشمنی، ریشه در دوران صفویها دارد.

ما ملاحظه می کنیم که از کشور عربستان نیز در قاموس صفویت جدید به نام وهابی یاد می‌شود و همه‌ی مردم عربستان را کافر می‌دانند. و صفویت معاصر بر این باور است که مکه و مدینه اشغال شده‌اند و باید آزاد شوند و صدها امام زاده در آنجا بنا گردد….

شاید یکی از حکمتهای خداوند در طولانی شدن آزادی سوریه این باشد که عملکرد حکومت ایران برای همه‌ی مردم، شیعه، سنی، و جهان اسلام آشکار گردد مبنی بر اینکه شعارهای ضد اسراییلی این کشور صرفا بهانه‌ای برای قدرت طلبی دستگاه حاکم می‌باشد و قضیه‌ی سوریه کارت وحدت طلبی نظام را برای همیشه سوزاند.

در قضیه‌ی سوریه که نسل کشی بیش از سی هزار نفر از مردم سوریه و آواره کردن میلیون ها سوری توسط رژیم بشار اسد با همکاری سپاه قدس ایران و حزب الله لبنان اتفاق افتاد برای همه‌ی مردم آشکار گردید که نظام ولایت فقیه به هیچ عنوان به دنبال مصالح و منافع دنیای اسلام نیست؛ بلکه در صدد اجرای سیاست‌های فرقه گرایانه و متحجرانه‌ای است که از کتابهای ملا محمد باقر مجلسی و شیخ صدوق نشأت گرفته است. که آن ها مستقیما دستور قتل مخالف ولایت فقیه بخصوص اهل سنت را داده است

ودر این راستا جنایات بسیاری اتفاق افتاده است که منطقه را به سوی افراط گرایی برده است طرح ها و ترورهایی که نظام ولایت فقیه با کمک شبه نظامیانی که آموزش داده است در لبنان وافغانستان و پاکستان و یمن که هرکدام جزوات خاصی می خواهد که به صورت مجزا مستند ارائه نمود تا بر همه معلوم شود كه اين اغراق نيست بلكه واقعيتي است كه بر خيلي از هموطنان ما مخفي مانده است ومجال اين نيست تا در این گزارش مختصر بدان بپردازیم

ما امروز، همان سندی را که پانزده سال قبل، دکتر عبدالرحیم ملازاده وبعضی از فعالین مذهبی اهل سنت منتشر نمودند ، بار دیگر بازگو می‌کنیم. تا شاید هموطنان ما آگاه گردند

اين سند، بخش بسیار كوچكى از برنامه‌ها و طرحهاى حكومت ولایت فقیه برای ریشه کن کردن پيروان اهل سنت در داخل و خارج از كشور بر ملا می‌سازد. لازم به توضیح است این سنددر دهه هفتاد خورشیدی به صورت معجزه آسایی از درون سازمان اطلاعات ایران کشف گردید وبه دست علمای اهل سنت رسید

و اما برنامه‌ی پنجاه ساله که دراول انقلاب بر ای نابودی اهل سنت در ایران تدوین شده بود که پرده از گوشه ای از جنایات نظام ولی فقیه بر می دارد:

اگر ما نتوانيم انقلاب خود را به ممالك مسلمان نشين اطراف صادر كنيم بی‌شك فرهنگ آنها كه آميخته با فرهنگ غرب مى‌باشد به ما خواهد تاخت و ما را مغلوب خواهد نمود

حال كه به يارى خدا وند وفد اكارى امت قهرمان امام پس از چند قرن بار ديگر حكومت اثنا عشرى در ايران به ظهور رسيده است بنا بر رهنمودهاى رهبران عاليقدر تشيع، وظيفه‌اى بس سنگين و خطير بر عهده داريم كه آن صدور انقلاب است. و اين را بايد بپذيريم كه حكومت ما گذشته از حفظ استقلال كشور و حقوق ملت، يك حكومت مذهبى است و صدور انقلاب در رأس همه‌ی امور بايد قرار بگيرد. اما با توجه به موقعيت فعلى جهان و قانونهاى به اصطلاح بين المللى صدور مستقيم انقلاب غير ممكن و شايد هم با خطراتى ويرانگر همراه باشد؛ به همين خاطر، ما طى سه جلسه با آراء قريب به اتفاق شركت كنند گان و اعضای ستاد، يك برنامه‌ی پنجاه ساله كه شامل پنج برنامه‌ی ده ساله مى‌باشد، طراحى نموده تا اين انقلاب اسلامى را به همه كشورهاى همسايه صادر و اسلام را يكپارچه نماييم. زيرا خطری كه از طرف حكام سنى پيشه ما را تهديد مى‌كند، بسيار بيشتر و بالاتر از خطرى است كه از طرف شرق و غرب متوجه ماست. زيرا آنها مخالف با نهضت، و دشمنان بنيادى ولايت فقيه و ائمه‌ی معصومين مى‌باشند. حتى تعيين مذهب تشيع را به عنوان مذهب رسمى كشور در قانون اساسى، مخالف شرع و عرف مى‌دانند و اسلام را به دو شاخه‌ی متضاد تبدیل نموده‌اند. به همين خاطر، نخست، ما بايد در كليه‌ی مناطق سنى نشين داخلى مخصوصا شهرهاى مرزى كشور نفوذ خود را بيشتر نمایيم، مساجد و حسينيه ها را افزايش دهيم و مراسم مذهبى را با جديت بيشترى برگزار كنيم و در شهرهایى كه بين نود تا صد در صد سنى نشين هستند، امكاناتى را فراهم نماييم تا عده‌ی كثيرى از شیعیان از شهرها و روستاهاى داخلى به مناطق سنی نشین كوچ کنند و براى هميشه آن شهرها را محل سكونت و كسب و كار خود قرار دهند. و اين افراد بايد غير مستقيم تحت حمايت دولت و دستگاههاى ادارى قرار بگيرند تا بتوانند قدرت اداره‌ی شهرها و مراكز فرهنگى و اجتماعى را به مرور ايام از دست شهروندان قبلی خارج نمايند.

برنامه‌اى كه ما براى صدور انقلاب طراحى نموده‌ايم بر خلاف عقيده‌ی بسيارى از ناظران بدون هيچگونه دردسر، خونريزى و يا واكنشى از طرف دولتهاى قدرتمند جهان به ثمر خواهد رسيد.

ما مى‌دانيم كه نگهدارنده و گرداننده‌ی هر كشور و ملت فقط سه چيز است: اول، قدرت كه در دستگاه حاكم قرار دارد؛ دوم، علم و دانش كه در انديشه‌ی علما و دانشمندان مى‌باشد؛ و سوم، چرخش اقتصاد كه در دست سرمايه داران است. اگر ما بتوانيم دردستگاه حاكمان تزلزل ایجاد کنیم، بين دولتمردان و عالمان ايجاد نفاق كنيم و سرمايه‌داران هر كشور را متفرق ساخته، سرمايه‌ی آنها را بسوى كشور خود يا كشورهاى ديگر جهان سرازير گردانيم، بی شك، موفقيت چشمگيرى بد ست خواهيم آورد. و اين سه مورد مهم را از آنها سلب خواهيم نمود. بقيه‌ی مردم هم که بين هفتاد تا هشتاد درصد جمعيت هركشور را تشكيل مى‌دهند، طرفدار قدرت هستند و براى گذران زندگى بدنبال آب و نان و مسكن مى‌باشند و از شخص يا اشخاصى حمايت خواهند نمود كه قدرت در دست آنها باشد.

همسايگان سنى و وهابى ما عبارتند از: تركيه، عراق، افغانستان، پاكستان و تعدادى از كشورهاى اميرنشين در حاشيه‌ی جنوبى ایران كه ظاهرا با همديگر متحد، ولی در باطن، مخالف يكديگرند.

این منطقه‌ی استراتژىک در طول تاريخ، چه در گذشته و چه حال، بسيار حائز اهميت بوده، و از نظر سوخت رسانى گلوگاه كره‌ی زمين محسوب می‌شود و نقطه‌اى حساستر از اين در جهان وجود ندارد. حاكمان اين كشورها از فروش نفت بهترين امكانات زندگی را در اختيار دارند. جمعيت اين كشورها از سه گروه تشكيل شده است گروه اول افراد بدوى و صحرانشين هستند كه حضور آنها در اين سرزمينها به صدها سال پيش می‌رسد .

گروه دوم مهاجرينى هستند از جزاير و بنادرى كه امروزه جزء خاك كشور ما محسوب مى‌شوند؛ هجرت آنها از زمان شاه اسماعيل صفوى آغاز شد تا زمان نادر شاه افشار، كريم خان زند ، پاد شاهان قاجار و پهلوى همچنان ادامه داشت. و بعد از پيروزی انقلاب اسلامى نيز كم و بيش مهاجرتهاى پراكنده به چشم خورده است. گروه سوم از ديگر كشورها عربى وعده ای هم از شهرهاى داخلی ايران می‌باشند. كارهای تجارى، بازرگانى و شركتهاى ساختمانی بيشتر به افراد غير بومی تعلق دارد . جمعيت داخلی آن كشورها از اجاره بهای ساختمان و خريد و فروش املاك كسب در آمد مى‌كنند. و وابستگان اميران هر يك به مقدار معين از فروش نفت حقوق مى‌گيرند. فساد اجتماعى و فرهنگى و انجام كارهاى ضد اسلام به وفور نمايان است و عمر بيشتر ساكنان آن صرف عياشى و لذتهاى دنيوى می‌گردد. بسياری از آنها از ترس خراب شدن کشورشان در كشورهای اروپايى وآمريكايی خصوصا ژاپن، انگلستان، سوئد و سوئيس اقدام به خريد آپارتمان، سهام كارخانجات و سرمايه گذارى هاى ديگر نموده‌اند.

تسلط ما بر اين كشورها يعنی تسلط بر نيمى از جهان.

ما برای اجراى اين برنامه‌ی پنجاه ساله ابتدا بايد با همه‌ی كشورهاى همسايه يك دوستى و ارتباط و احترام متقابل برقرار نماييم. حتی با عراق پس از خاتمه‌ی جنگ و سرنگونی صدام حسين روابط حسنه برقرار خواهيم نمود؛ زيرا از پاى در آوردن هزار دوست به اندازه‌ی يك دشمن دردسر ندارد. چون روابط فرهنگى، سياسى و اقتصادى ما با آنها برقرار شود، بى شك موجب هجرت گروهى از ايرانيان به آن كشورها خواهد شد. ما مى‌توا نيم همراه با اين مهاجرين عده‌اى مهاجر مأمور كه ظاهرا مخالفين نظام هستند، داشته باشيم كه وظيفه‌ی آنها در انجام مأموريت ذكر خواهد شد .

فكر نكنيد پنجاه سال عمر درازی است. انقلاب ما با يك برنامه‌ی بيست ساله به پيروزى رسيد. مذهب ما كه امروز كم و بيش در دستگاه ادارى و حكومتى بسيارى از كشورها نفوذ دارد برنامه‌ی يك روزه و دو روزه نبوده است. روزگار طويلی ما در هيچ كشورى از جهان حتى یک كارمند نداشته‌ايم‌، چه رسد به وزير و وكيل يا حاكم . ما وارثان ميليونها شهيد هستيم كه از وفات پيامبر تا به امروز بدست اهريمنان اسلام نما خونهايشان در جويبار تاريخ روان است و نخواهد خشكيد تا آنگاه كه هر كس نام اسلام بر خود دارد.

ما باید کاری کنیم تا مردم على و خاندان رسول الله را بشناسند و بر اشتباه اجداد خود اعتراف كنند و فقط تشيع را به عنوان وارث را ستين اسلام بشناسند.

درست است كه ما در آن دوران نبوده‌ايم؛ ولى اجداد ما بوده اند و زندگى امروز ما ثمره‌ی فكر ، انديشه و تلاش آنهاست. شايد هم در آينده ما نباشيم اما انقلاب و مذاهب ما خواهد ماند.

برای انجام اين وظيفه‌ی مذهبی فقط گذشتن از جان و نان و خانه‌مان كافی نيست؛ برنامه‌ی صحيح لازم است، طرحها بايد بكارگرفته شود حتى اگر پانصد ساله باشد چه رسد به پنجاه سال.

1- در افغانستان، پاكستان، تركيه، عراق و بحرين ما از نظر ترويج مذهب مشكلى نداريم؛ برنامه‌ی دوم ده ساله را در اين پنج كشور برنامه اول قرار خواهيم داد. پس وظايف مأموران مهاجر ما در ديگر كشورها در دهه اول فقط سه چيز است: ابتدا خريد املاك، خانه و آپارتمان و ايجاد شغل و امكانات زندگى براى همكيشان خود كه در آن خانه‌ها سكنى دهند و جمعيت را بالا ببرند. دوم ارتباط و برقرارى دوستى با سرمايه داران بازارى و كارمندان ادارى مخصوصا اشخاص سرشناس و افرادى كه در دستگاههاى دولتى نفوذ شايان دارند. سوم در برخى از اين كشورها روستاهايى كوچكى بطور پراكنده در دست احداث و طرح دهها روستا و شهرك ديگر در حال نقشه بردارى می‌باشد. این خانه‌ها را تا حد امكان خريد نمايند و با قيمتى مناسب به افراد و اشخاصى كه املاك خود را در مراكز شهرها فروخته‌اند، بفروشند و به اين ترتيب شهرهاى پر جمعيت را از دست آنها بيرون بياورند .

2- ضمن تشويق مردم به منظور احترام به قانون و اطاعت از مجريان و مأموران با تواضع براى برقرارى مراسم مذهبى و داير نمودن مساجد و حسينيه از مسئولان مجوز كتبى دريافت نمايند. چرا كه همين مجوزها در آينده به عنوان سند مطرح خواهد شد. براى ايجاد شغلهاى آزاد بيشتر، بايد به فكر مكانهاى پر تجمع بود تا بشود در مواقع حساس آنجاها را مركز بحث و گفتگو قرار داد. در اين دو دوره سعى بيشتر افراد آن باشد كه با استفاده از دوستان و تقديم هداياى گرانبها، گذرنامه كشور محل اقامت خود را دريافت كنند و مشوق جوانان برای اشتغال در ادارات دولتى مخصوصا كارهای نظامى باشند. در نيمه‌ی دوم اين دهه ضمن تشويق محرمانه و غيرمستقيم علماى سنى مذهب و وهابى براى جلوگيرى از فساد اجتماعى و كارهاى ضد اسلامى كه در آن كشورها فراوان به چشم می‌خورد، اعلاميه‌هاى اعتراض آميزى از طرف برخى از مقامات مذهبی ديگر بلاد چاپ و منتشر نمايند كه بی شك موجب برانگيختن عده‌ی زيادی از ملت آن كشور خواهد گرديد. تا اينكه مقام مذهبى مذكور را دستگير نمايند يا او نوشته‌ی خود را تكذيب كند. در این صورت، امواج حمايت مذهبيان از آن اعلاميه‌ها بالا خواهد گرفت و اعمال مشكوكى به وقوع خواهد پيوست كه منجر به تعويض يا دستگيرى عده اى از خادمان خواهد شد. و همين موضوعات باعث مى‌‌گردد تا حاكمان به كليه‌ی افراد مذهبى خود بدبين شوند و براى تبليغات مذهبى و ساختن اماكن كارى انجام ندهند. حتى سخنرانيها و برگزارى مراسم دينى و مذهبى را نيز به ضرر نظام خود تلقى خواهند نمود. گذشته از آنكه بين عالمان و حاكمان آن كشورها كينه و كدورت رشد خواهد نمود. حتى سنيان و وهابيون داخلی، پايگاههاى پشتيبانى خود را از دست خواهند داد و ديگر هيچ گونه حمايت خارجي نخواهند داشت.

3- در دوره‌ی سوم كه دوستى عده‌اى از مأمورين ما با سرمايه‌داران و كارمندان عالی رتبه به ثبات رسيده است. و عده‌ی زيادى هم در دستگاههاى نظامى و اجرايى كشور به كار صادقانه اشتغال دارند و در امورات مذهبى دخالتى ندارند، بيش از بيش توجه دولتمردان را به خود جلب خواهند نمود و در اين دوره كه بين مذهبيون و دستگاه حاكم اختلافات و تفرقه به چشم مى‌خورد، عده‌اى از روحانيون شاخص ما وظيفه دارند ضمن برگزارى مراسم مذهبى از حاكمان آن بلاد حمايت نمايند و جمعيت تشيع را بی‌خطر جلوه دهند. حتی اگر امكان داشته باشد اين حمايتها را نيز از طريق رسانه‌هاى جمعی به گوش همگان برسانند طوريكه جلب توجه و رضايت آنها را فراهم نمايند تا در واگذارى پستهاى مهم ادارى وحشتى نداشته باشند. در اين دوره با تحولاتى كه در بنادر و جزاير و ديگر شهرهاى مرزى كشورمان و سپرده‌‌هاى بانكی بوجود خواهيم آورد، طرحهايى پى ريزى خواهد شد كه اقتصاد كشورهاى مجاور دچار ركود بشود و بی شك بخاطر كسب سود و امنيت و ثبات اقتصادى بيشتر سرمايه‌داران كليه امكانات خود را به كشور ما سرازير خواهند نمود. زمانى كه براى انجام هرگونه كار بازرگانى و سپرده‌هاى بانكى افراد ديگر كشورها را آزاد بگذاريم، آنها هم از سرمايه گذارى ملت در كشور خود استقبال خواهند نمود.

4- در مرحله‌ی چهارم ما كشورهایى را در اختيار داريم كه بين عالمان و حاكمانشان درگيرى است. تجار رو به ورشكستگى و فرار هستند و مردمانش پريشان احوال به نظر مى‌‌رسند؛ بيشتر مردم املاك و خانه‌هاى خود را به نصف قيمت خواهند فروخت تا به جاى امن‌ترى سفر كنند؛ در اين ميان فقط افراد ما هستند كه حاميان دولت به حساب مى‌آيند، و اين افراد اگر آگاهانه عمل نمايند بخوبى قادر خواهند بود پستهاى مهم كشورى و لشكرى را تصاحب کنند و فاصله‌ی خود را با حاكمان دستگاه حاكم نزديكتر سازند. در چنين مواقعى به خوبى مى‌شود خدمتگزاران مخلص آن‌ها را خيانتكار معرفی نمود كه موجب دستگيرى و بركنارى آنها و يا جايگزينى افراد ما خواهد شد. خود اين موضوع باعث دو نتیجه‌ی مثبت می‌شود؛ يكى آنكه افراد ما بيش از پيش اعتماد و اطمينان دولتمردان را بخود جلب خواهند نمود. دوم اینكه نارضایتى عمومى سنيان عليه دولت و حاكم بخاطر به قدرت رسيدن شيعيان در ادارات آشكار خواهد گرديد و اعمال ضد دولتى بيشترى از خودشان نشان خواهند داد. در اين برهه، افراد ما باز هم بايد در كنار حاكم بايستند و مردم را به صلح و آرامش دعوت نمايند و از طرفى املاك و خانه‌هاى افراد در حال فرار را خريدارى نمايند.

5- در دهه‌ی پنجم زمينه براى آغاز يك انقلاب آماده است؛ زيرا ما آن سه مورد اصلى را كه آسايش و آرامش و امنيت بود، از آنها گرفته‌ايم و دستگاه حاكم مانند كشتى طوفانزده‌اى مى‌ماند كه هر آن احتمال غرق شدنش مى‌رود . در چنين موقعى هر پيشنهادى را براى نجات جان خواهند پذيرفت. در اين دوره بوسليه‌ی افراد سرشناس و قابل اعتماد پيشنهاد تشكيل يك مجلس مردمى را براى خاموش گرداندن اوضاع، نظارت بر ادارات و كنترل كشورى به حاكمان خواهيم داد. در این صورت، بدون هیچ تردیدی، مورد قبول واقع خواهد شد و كانديداهاى ما با اكثريت آرا كرسيهاى مجلس را بدست خواهند آورد.

اين موضوع موجب فرار بازرگانان، عالمان و حتى خدمتگزاران واقعی خواهد گرديد و ما بدون هيچ جنگ و كشتارى خواهيم توانست انقلاب اسلامى را به بسيارى از كشورها صادر كنيم.

اگر اين روش در دهه‌ی پنجم هم به مثمر ثمر نيفتاد، مى‌شود با انقلابهای اسلامی مردمى قدرت حاكمان را سلب نمود. هر چند به ظاهر افراد ما اهل و ساكن و يا متولد آن كشورها هستند؛ اما ما بخوبى وظيفه‌ی خود را در برابر خداوند و دين و مذهبمان به انجام رسانده‌ايم. هدف ما به قدرت رسيدن شخص مخصوصى نيست؛ هدف فقط صدور انقلاب است و آنگاه مى‌توانيم بعنوان علمدار اين دين الهی، قيام خود را در همه‌ی كشورها آشكار سازيم و با قدرت بيشترى بسوى جهان كفر قدم نهيم و تا ظهور مهدى موعود جهان را به نور اسلام و تشيع مزين نماييم.

این، گوشه‌ای ازسند برنامه‌ی پنجاه ساله بر علیه جهان اسلام بود که انسان را به تفکر وامی‌دارد که شباهت‌های این نقشه با نقشه‌های صهیونیسم جهانی چقدر زیاد می‌باشد.

روزگاری نیز عبدالله بن سبا یهودی برای تفرقه انداختن میان مسلمانان جنگ‌های سیاسی بین مسلمین برپا نمود و با نقشه‌های دقیق همه را به جان هم انداخت وسپس اندیشه‌های خود که از یهودیت به ارث برده بود در لباس اسلام و اهل بیت در قالب روایت‌های باطل به دوستداران اهل بیت داد. و پس از آن بزرگترین تفرقه را در بین مسلمانان ایجاد نمود ….

اما خداوند بوسيله‌ی مؤمنان اين سياست‌های پر مکر ونیرنگ را افشا نموده و با نور قرآن همه‌ی این باطل‌ها را خاموش خواهد کرد….

 

در این رابطه:

 

07/08/60-قتل آيت اللَّه لاهوتى،پدر دامادهای رفسنجانی و از طرفداران بنی صدر،از زبان رفسنجانی و دخترش

15 واقعیت مهم خاورمیانه و خطر طرح «خاورمیانه جدید» از دید بنی صدر

27/07/60-اعدام منوچهر مسعودی،مشاور حقوقی بنی صدر-پاداش خمینی بکسی که علیه اطلاعات اعلام جرم کرده بود

5 بهمن 1358: جمعیت عظیم ایرانیان 33سال پیش در سفارت ایران در فرانسه، توانائی در نگاه ها برق می زد

«مقایسه تجربه کنونی مصر و اقدامات آقای مرسی با تجربه انقلاب 57 و خیانت خمینی» از دید بنی صدر

آقای بنی صدر، اشتباه می فرمائيد و توقعتان از مردم ايران نا به جا است، محمدعلی مهرآسا

آقای مهر آسا،براساس چه منطقی حکم کرده اید که توضیحات من در باره نوشته شما دستوری و به فرموده است؟

آیا ایستادگی احمدی نژاد در مقابل خامنه ای جنگ زرگری است؟، گفتگو با بنی صدر

احمد رناسی- در رسای نیکان، به مناسبت سالروزِ درگذشت فتح الله بنی صدر

اعدام و اسلام در ایران امروز

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *