مکتوب سرگشاده عنوانی محترم رئیس جمهــــــور… — ع. منصوری

 

بسمـــــــــه و تعالی
مکتوب سرگشاده عنوانی محترم رئیس جمهــــــور، محترمین روسای مجلسین، رئیس قضاء و اعضای دولت اسلامی افغانستان

ارسالی محترم ع. منصوری

 

 

السلاعلیکم و رحمه الله!

 

سپاس خالق بی همتا راست که در سایه پیروی از احکامش انسان در جوار رحمت بی پایانش قرار گرفته. بمدارج عالی شرافت، افتخار و عزت راه مییابد و با سرپیچی از فرمانش به پائین ترین مراحل حیات ذلت بار دنیوی و اخروی تنزل میکند.

 

          محترمین!
        
نمیدانم از کجا آغاز کنم و عقده از
کدام گره بکشایم. از تجاوزات استعمارگران کهنه کار جناح چپ و راست صحبت کنم که بیشتر از سه ملیون هموطن ما را در طول سه دههً اخیر به قربانی گرفته و نه تنها ملتی را به عزا فرو برده، بلکه تحفهً از فقر، گرسنگی، بی مسکنی، عدم اعتماد و بالآخره تبعیض در ابعاد مختلف آنرا به مردم ما به سوغات آورده اند، و یا از رادمردی و مقاومت خستگی ناپذیر ملت مجاهد و مبارز افغان سخن گویم که در طول تاریخ معاصر موًفق به شکست و فروپاشی دو امپراطوری بزرگ جهان گردیده است.

 

          هموطنان بزرگوار! میدانم شروع و متن این عریضه ام که بیشتر به یک مقاله شباهت دارد تا به یک مکتوب سیاسی، شما را به این تصور واخواهد داشت که: باز مجنونی قلم برداشته و بدون اینکه واقعیت ها و شرایط عینی را در افغانستان، منطقه و جهان در نظر داشته باشد از روی احساسات صفحات کاغذ سفید را سیاه و وقت گرانبهای ما را ضایع میکند، اما قبول بفرمائید که این رقم زدنها از آن خون هائی رنگ گرفته که دود باروت رنگ سرخش را سیاه کرده و منعکس کنندهً رنج و الم ملیونها انسانیست که حیله، مکر و ظلم متجاوزین در پهلوی اینکه هر دقیقه یکی از عزیزان شانرا از آغوش خانوادهً شان ربوده و به خاک سیاه میسپارد و خود در زیر خیمه های پلاستیکی و یا کوچه  و پس کوچه های که سقفش جز آسمان کبود چیز دیگر نیست باشکم گرسنه و تن نیمه برهنه در تابستان با گرمای سوزان و در زمستان با سردی استخوان سوز دست و پنجه نرم میکنند.

 

          هدف از نوشتن چند سطری و سیاه کردن چند ورق کاغذ سفید این نیست که شناخته شده و شهرتی دست و پا شود، بلکه مقصدم از یکطرف کاهش گوشهً از آن مسئولیت بزرگ است که هر افغان با احساس آنرا باخود حمل میکند و از جانب دیگر اگر کرده شود تا صاحبان جاه و مقام که مسئولیت زعامت و رهبری ملت را بدوش میکشند یکبار دیگر متوجه و ظایف و وجایب عظیم و خطیر شان شده و بپا خیزند و نگزارند تا جباران تاریخ و استعمارگران عصیان گر در زیر شعار ترویج دیموکراسی و مبارزه با وحشت گرائی بیشتر از این با سرنوشت ملت ما بازی کنند.

 

         بزرگواران! بگذارید  عریضه خود را ساده و وطنی تقدیم کنم نه در قالب جملات موهوم و سیاسی. بی پرده با شما سخن گویم و اگر ملالی از صراحت لهجه ام دست دهد لطفا با بزرگواری خود بر من عصیان نکنید. میخواهم از واقعیت های حوادث سه دههً اخیر و منافع ستراتیژیکی نظامی و اقتصادی استعمارگران بی پرده سخن گویم و اهداف شوم این جنایتکاران را که تاریخ شاهد مظالم استعماری و استثماری آنهاست و به یقین کامل شما هم از آن واقفید یکبار دیگر از زیر خاکستر تبلیغات دیموکراسی بیرون کشیده و بعد از آن در رابطه به گفتار و عملکرد های شان به قضاوت نشسته و به آنها اجازه دهیم تا در تعین سرنوشت ما تصمیم بگیرند.
         
         
استعمار غرب از قرون وسطی به این طرف چه در لباس مذهب با براه انداختن
جنگهای صلیبی و یا در عبا و قبای تجارت و جهانگردی از تشبثات مارکوپولو به طرف شرق و کولمبس و ماجیلان به طرف غرب اروپا گرفته تا مفکوره  های جهانگشائی دول استعمارگر انگلیستان، فرانسه، ایتالیا، هسپانیه، هالند، روسیه، پرتگال و غیره چنان لکه های تاریک از وحشت و حیوان صفتی در تاریخ این کرهً خاکی بجا گذاشته اند که این حالهً تاریک را که با خون ملیون ها و ملیون ها انسانها مکدر شده نمیتوان در رابطه به سنجش ارزش معیار های اخلاقی و انسانی این پیک های آزادی و دیموکراسی نادیده گرفت. از زمانیکه استعمارچیان اروپائی در جهت توسعه قلمرو سیاسی، اقتصادی و نظامی خویش قاره های آسیا، افریقا، آسترلیا و امریکای امروزی را هدف قرار داده اند. ملت های بیشماری طعمهً آرمان و هوس های کاذب این هیولای وحشت شده اند، در قاره های آسیا و آفریقا ملتی نبوده باشد که به نحوی از انحا قربانی آرمان های غیر انسانی و شعاری های کاذب این مدعیان تمدن غرب نشده باشند. شرق دور جنوب شرق آسیا و نیم قارهً هند برای مدت طولانی و باالنوبه شکار استعمار و استثمار غرب بوده اند، آسیای مرکزی قربانی طوفان جهانکشائی روسیه تزاری و شرق نزدیک، در شعله های رقابت استعماری انگلستان و فرانسه میسوخت و باالآخره قارهً جدید که امریکا مسمی اش کردند از سال ۱۴۹۲ الی ۱۸۹۱ع  ۹۷ فیصد نفوس باشندگان بومی خود را بدست دهشت افگنان اروگائی از دست داد. قارهً آفریقا نه تنها قربانی استعمار سیاسی و استثمار منابع طبعی خود بدست اروپائیان گردید. بلکه به برده کشیدن باشندگان مظلوم آن مفاد سرشاری برای معامله گران و دست اندرکاران برده گیری و برده فروشی خاصتا در قارهً جدید نصیب گردانید که شخص جارج واشنگتن اولین رئس جمهور و یکی از بنیان گذاران ایالات متحده امریکا خود یکی از دلالان تجارت برده و برده فروشی بود. چون تشریح مفصل صحنه های جنایات اروپائیان وحشی از حوصله این چند سطر و صفحه بالاتر است بناء به همین مختصر بسنده شده و میرویم به سراغ بقایای استعمار کثیف اروپا  یعنی ایالات متحده امریکا، یعنی سردمدار دیموکراسی  امروز و علمبردار مبارزه با وحشت افگنی، صفحاتی چند از تاریخ ننگ آمیز آنرا ورق میزنیم تا با دوستان و حامیان کدر رئیسهً حکومت خود بیشتر و خوبتر معرفت حاصل نمائیم.

 

          ایالات متحده امریکا یعنی نطفه گندیدهً استعمار که بدوام حصول استقلال خود در ۱۷۷۶ و بعد از استقرار و ثبات سیاسی و نظامی در صدد توسعه قلمرو خود بطرف جنوب گردید، با انضمام اراضی شمال و شمال غربی مکسیکو بعد از تجاوز خونین در ۱۸۴۳ اولین قدم را در راه تسخیر و استعمار ملت ها برداشت. جزایر هاوائی در سال ۱۸۹۳ دومین شکار عقاب استعمار نوین بود.

 

          اواخر قرن نزده و شروع قرن ۲۰ که رشد اقتصادی غیر منتظره را برای امریکا با خود همراه داشت، تولیدات صنعتی و زراعتی آن به حدی از سرحد استهلاک داخلی تجاوز کرد که سیاسیون امریکائی را که خود سرمایه داران و صاحبان دستگاه های تولید صنعتی و زمین های زراعتی بودند بدان واداشت تا بازار استهلاک برای این مازاد تولیدات خود در ماورای سرحدات و حتی ماورای ابحار جستجو کنند، که اصطلاح ترویج دیموکراسی بهترین وسیلهً بدام کشیدن ملت ها به غرض اشباع اغراض اقتصادی و سیاسی شان قبول شد، و دامنه این تشبثات و خود خواهی ها بجائی کشید که ویلیم مکنلی در سالهای اخیر قرن نوزده حق حاکمیت فلپین را بلا تشبه یک الهام خداوندی برای خود میدانست. اگر شرح مفصل اشتهای کاذب توسعه طلبی امریکا را مختصر سازیم تنها با ذکر اسامی ممالکی بسنده میشویم که امریکا بصورت آشکار و علنی برای زیر بار کشیدن آنها مداخله صریح و روشن نموده است: فلپین، نکاراگوا، پورتوریکو، کیوبا، هندوراس، کولمبیا، گواتیمالا، کوریا، ایران، برما، جاپان، ویتنام، چلی، گرنیدا، لبنان، پانامه، هیتی، کویت، عراق، افغانستان، مصر، نایجریه، سودان، سومالیه و حبشه مثال های بارزی اند از قربانیان مداخلات مستقیم امپریالیزم نوین که خون ملیونها انسان مظلوم در مسیر زورگوئی های آن و آنهم زیر عنوان توسعه و ترویج دیموکراسی بزمین ریخته است. بنابران  با صدای بلند میگوئیم که اگر پدیده دیموکراسی توام با این وحشت، زورگوئی و خونریزی تحفه ای است از این اربابان دبموکراسی، پس عطای شان به لقای شان، چون خدعه و تزویر این سردمداران دیموکراسی که ملیونها و ملیونها انسان مظلوم قربانی شعار های کاذب شان گشته اند دیگر خریداری ندارد، پرده های اسرار پائین افتیده و امروز هر نابینا و نا شنوا حتی آنانیکه متاسفانه از نعمت سواد بهره ای ندارند به این مسئله پی میبرند که اگر هدف از دیموکراسی و تنفیذ سیستم انتخابات در مسیر بوجود آوردن حکومات مردمی و انتخابی باشد، باید ارفراد یک ملت در تعین شکل حکومت خود بصورت مستقل و بدون مداخلات اجانب آزدانه تصمیم بگیرند، نه اینکه حکومات وارداتی و انتصابی غیر ملی بر ملت ها تحمیل گردد و اسمش را هم بگذارند حکومات دیموکراسی و منتخب مردم.

 

          بعد از مرور مختصر از وحشت و دهشت افگنی متجاوزین و غارتگران شرافت و کرامت انسانی استعمار گران غرب، حال میرویم به سراغ رادمردی یکی از ملت های مبارزی که با قربانی دادن و استقامت های بیمثال در مقابل تجاوز گران و هیولای خون آشام استعمار در مراحل مختلف تاریخ توانسته مردانه وار با این طوفان های وحشت و ظلمت پنجه نرم کند. در این جای شک نیست که شما بزرگواران بهتر و بیشتر از همه از متن مقاومت های اکثریت ملت های محکوم خاصتا مقاومت ملت غیور افغان واقفید چون خود اکثرا زمانی جزئی از این مقاومت و مبارزه بوده اید که یکی از طاغوتان استعمارگر را بزانو در آورد، اما لازم دانستم منحیث تذکری مختصر در جهت روشنی قضایا و ارتباط اشغال نظامی امروز افغانستان و تجاوز دیروز اتحاد شوروی بر حریم کشور ما نکاتی چند را متذکر شوم.

 


         
کوه های شامخ و وادی های گسترده سرزمین مرد پرور افغان
که از زمانه های بسیار دور شاهد یک سلسله تجاوزات غارتگران و جهانگشایان خود آشام بوده است، تا ابد استوره  مقاومت و شجاعت، آزادیخواهی باشندگان این مرز و بوم را زمزمه خواهد کرد. بلی! صدای سم ستوران سکندر، چنگیز، تیمور لنگ و انگلیس با چکاچک  شمشیر باشندگان دره ها و وادی های این سرزمین هنوز هم از لا بلای هر سنگ کوهپایه  های ما بگوش میرسد. اما آنچه خود شاهدیم آن اواخر قرن بیست و شروع قرن بیست و یک است که انفجارات بمب های بیولوژیکی و کیمیاوی متجاوزین روس و اندکی بعد هم غریو  طیارات ب 52 امریکائی که با پرتاب بمب های چند هزار پوندی، بمب های کلستر و آتش افزا و بمب های یورانیم پرده گوش ها را درید و صد ها هزار انسان مظلوم را به خاک و خون کشید. دهات و قصباتی که هنوز بوی باروت بمب های شوروی  از آنها به مشام میرسید با انفجار بمب های امریکائی به خاک یکسان و صدای باشندگان آنها برای ابد خاموش گردید.  بلی! اینجاست که برای یکبار دیگر استقامت، شجاعت و رادمردی ملت افغان در کفه ترازوی آزمایش گذاشته شد و ملتی که در اواخر قرن نوزده و شروع قرن بیست دندان شکن استعمار انگلیس و در اواخر قرن بیست اضمحلال اتحاد شوری ها را باعث گشت، در شروع قرن بیست و یک با قدرت استکباری یکه تاز جهان خود را روبرو میبیند تنها با تفاوتی که امروز در این تجاوز بیشتر از سی کشور کفری جهان که روسیه مغلوب در این اواخر به آنها پیوسته است، بر حریم کشور ما با امریکا سهیم اند، اما آنها فراموش کرده اند که به گواهی تاریخ، مبارزات و مقاومت های ملت فهرمان افغان از اواخر قرن نزده الی اخیر قرن بیست دو بار تخته جهشی بوده در جهت شکستن یوغ استعمار انگلیس و روس و آزادی ملت های محکومی که مدت ها در زیر ستبداد استعماریون اروپائی دست و پا میزدند و  دیری نخواهد بود که انشاءالله آخرین پرده این نمایشنامه سیاه و تاریک تاریخ بشریت با سقوط آخرین طاغوت استعمارگر پائین آمده و این هیولای ددمنش قرن بیست و یک به یاری رب العزت چون اسلاف سیاهکارش به زانو در آید تا باشد که سپیده آزادی واقعی در افق حیات ملت های مظلوم و محکوم جهان بدرخشد.

 

          بزرگواران! در صحنهً حیات روزمرهً ملت مظلوم ما، رنج و الم مردم صبور خود را نمیتوان بزبان قلم آورد. فریاد کودکان یتیم و بیسرنوشت، آه و ناله زخمیانی که مرمی دشمن زمین گیر شان کرده، گریه و شیون مادران و بیوه هائی که فرزندان و شوهران شانرا بمب های آتش افروز دشمن به قربانی گرفته و خود در دشت و بیابان بدون سرپرست و بی سرنوشت به بالا و پائین میروند از حدود توضیح و تشریح در ضمن چند سطر و یا چند صفحهً مختصر خارج است اما ین هم ثابت و ایمان ما بدان استوار است که صاحب کون و مکان دانا است و عادل و بصیر و ناظر این همه مظالمی که در حق مخلوق  مومنش روا میگردد. شما که الحمدلله مسلمان و ما شاءالله کدر حاکمه  حکومت جمهوری اسلامی افغانستان هستید آیا متوجه بیچارگی های مردمی که شما را وکیل مصالح  و سرنوشت خود ساخته و بر شما اعتماد نموده اند میباشید؟ (نحوه انتخابات از خود تفصیل جداگانه میخواهد) و یا اینکه مقام ها و کرسی ها و سرمایه های باد آورده، خدای ناخواسته روابط شما را با مردم و ملت تان بریده است. اما فراموش نباید کرد که:
آه بیگنا هان سخت گیرد      بسی کس را ز تخت و بخت گیرد

 

          تاریخ بیچارگی ملت مظلوم افغان طولانی است و ما در اینجا تنها به سی سال اخیر که شما خود ناظر و یا مهره از مهره های متحرک در تحولات این صفحات خون آلود کشور بوده اید بسنده میشویم. بیایید مظالمی را که در حق فرد فرد ملت ما روا داشته شده و میشود در نظر مجسم کنیم، بیاد آرید روز هائی را که وطنداران شما تنها و تنها به جرم ادای کلمه شهاده و اظهار مسلمانی در قبر های دسته جمعی که امروز اثرات آن مکشوف میگردد مدفون شدند و همچنانیکه امروز هموطن ما نه تنها از اثر انفجار بمب های آتش افزا به مرگ دسته جمعی محکوم میشوند بلکه ظلمت تضاد های لسانی، قومی و مذهبی که زاده سیاست کهنه  استعمار انگلیس است ( تفرقه بینداز و حکومت کن) فرزندان و جگر گوشه های افغان را که همه برادر همدیگر اند در بین کانتینر های آهنین در تحت نظارت عمال اشغالگران به مرگ های گروهی میکشاند. یعنی اگر برای بیست سال روسیان جنایت کار و همکاران اجیر شان به این فاجعه دوام دادند، امروز امریکائیان سیاه کار این آزموده را بر ملت ما میازمایند.
 
         
بزرگواران ارجمند! انسانیت، اخلاق و صلهً رحم از این جانیان تاریخ گله ای
ندارد که چرا آنها اسباب این همه جنایت، ظلم و تعدی در حق ملت ما میشوند، چون آنها این سلوک را از اخلاف ددمنش خود به ارث برده اند اما حکم وجدان از کسانی به گله منیشیند که خود در لباس مبارز وطندوست برای احقاق حقوق مردم و استقرار عدل الهی به پا خاسته اما متاسفانه تنها به حیث ناظر، این فاجعه را نظارت میکند. بلی! شما که الحمدلله امروز از جمیع نعمات حیات مادی برخوردار ید، آیا شده باشد که روزی در نهایت صدق و بخاطر خالق خود چشم تان در رابطه به احوال ابتر ملت مظلوم تان تر شده باشد و اگر هم شده باشد کجاست راه حل معقول و منطقی که شما برای مداوای این زخم ناسور که بر ملت ما تحمیل شده روی دست گرفته باشید؟ و اگر امکانات جستجوی راه حل برای خارج شدن از معضله در ید قدرت شما نیست. پس بگذارید و مردانه کنار روید تا بیایند کسانی که تنها و تنها با توکل به رب العزت و اعتماد مطلق به ملت افغان و بدون هیچگونه وابستگی ها در بدر رفت از این گرداب مزلت، فقر، گرسنگی و بیسرپناهی که یک ملت را به مرگ تدریجی محکوم کرده است، کمر همت ببندند .

 

          محترمین! چرا به این تصور خود را فریب میدهیم که شما در یک افغانستان آزاد و مستقل حکمروائی میکنید اصطلاح مملکت مستقل بر حسب معمول به آنعده ممالکی اطلاق میشود که سرک، جاده، ده، قصبه، شهر و بالآخره سرحدات جغرافیائی آن توسط فرزندان جانباز همان مملکت حراست و محافظه میشوند، در حالیکه این تعامل در افغانستان امروز مرعی الاجرانیست. شهر و دیار ما را بیشتر از شصت هزار تفنگدار اجنبی متجاوز زیر نظارت خود دارند تا جائیکه در بسیاری از مناطق نه اینکه افراد عادی امدو شد کرده نمیتوانندبلکه زعمای دولت مستقل افغانستان بدون استیذان مراجع صلاحیتدار مقامات نظامی قوت های اشغالگر نمتوانند در قلمرو مملکت خود رفت و آمد کنند. اگر این را استقلال بنامیم از شما خواهش دارم مفهوم اسارت را چه از نگاه حقوقی و یا هر طرزتفکری که شما به آن معتقد میباشید برای ملت ما و حتی جهان توضیح کنید. ساده تر بگوئیم که اشغالگران مو زرد چشم سبز از همان قوانین که خود برای ما طرح کرده اند نظارت میکنند. بلی آنها افغان نیستند و تا بعیت افغانستان را ندارند. آنها فرزند شما، برادر شما، کوچگی و همسایهً شما،  همقریه و همشهر شما و بالآخره هموطن شما را در خاک خود شان بقتل میرسانند و به آن افتخار هم میکنند. بلی و باز هم بلی! آنها با دین خدا دشمنی دارند. اما ظاهر آراسته و گقتار میان تهی و بیمقدار شان ما را به بیراهه کشانده که متاسفانه آنها را به جای هموطن خود به اشتباه گرفته ایم.

 

          زعمای محترم! شما که الحمدلله افغانید و هر یک رسالتی را بدوش میکشید که هدف آن تاسیس یک دولت اسلامی در افغانستان و اعلای کلمه الله می باشد، نگذارید تاریخ مملکت تان خدای نا خواسته از شما به مثال ببرک ها، ترکی ها، امین ها، نجیب ها، شاه شجاع ها و یعقوب ها یاد کند. شما که بازماندگان غوریان، غزنویان، هوتکیان، ابدالیان و فرزندان حریت طلبانی چون ابومسلم خراسانی، طاهر فوشنگی، محمود غزنوی، میرویس هوتکی، احمد شاه ابدالی، محمد ایوب خان، وزیر اکبر خان، مسجدی خان، جان محمد خان و …….. میباشید. برخیزید و زنجیر های اسارت را که بردست و پای ملت بسته اند بشکنید، همت خود را چون قله های تراجمیر بلند و چون کوه پایه های سفید کوه و سلیمان مستحکم سازید و متحدا با برادران مبارز خود کشتی طوفان زدهً این ملت رنجدیده و غم کشیده را که تاریخ شاهد شهادت ها، غیرت و حماسه آفرینی هایش میباشد و امروز در بحر پر تلاطم بیسرنوشتی، فقر گرسنگی و هزاران مصیبت دیگر دست و پا میزندملاح مجرب، صالح، دراک و با تدبیر گردیده و خود به ساحل نجاتش کشانید. نسل آیندهً افغان را خوشبین وعده های دروغین و میان تهی پیک های دیموکراسی غرب نساخته و نگذارید تمدن لجام گسیخته غرب تار و پود کلتور و فرهنگ غنی ما را دستخوش طوفان بی کلتوری و بیفرهنگی دیموکراسی نام نهاد خود سازد. نسل آینده ما باید آزاد فکر کند، آزاد زیست کند و آزاد هم بمیرد. اندیشه آزاد آنها باید پایه گذار و سازنده یک افغانستان مسلمان، مستقل، وابسته بخود و نه وابسته بدیگران باشد. آنها دوستان خود را از میان خود برگزینند، نه اینکه با دشمن رشته دوستی پیوند زنند تا برادر و هموطن خود را نابود کنند ساده تر بگویم که افغان افغانستان ساز باشد نه بیگانگان، چه افغانستان ساختهً بیگانه افغانستان افغان ها نی بلکه افغانستان بیگانه ها خواهد بود. در آن آروز های افغانان جوانه نمیزند، بلکه خواسته های بیگانگان برآورده خواهد شد. اما در افغانستان آزاد و مستقل، آنجا که افراد خدا پرست و وطندوست کشور مرجع تصمیم گیری باشند، فرزندان اصیل مادر وطن سرنوشت خود را رقم خواهند زد.

 

          مرحوم علامه اقبال سالها قبل احوال ملت مظلوم افغان را چه خوب توضیح کرده بود:
سرزمینی کبک او شاهین مزاج      آهوی او گیرد از شیران خراج

در فضایش جره بازان تیز چنگ      لرزه
بر تن از نهیب شان پلنگ
لیک از بیمرکزی آشفته روز      بینظام و ناتمام و نیمسوز
  
ریز ریز از سنگ او مینای او      وای از این امروز بیفردای او
  

 

          بگذارید اعتماد نفس و اعتماد به هموطن در مافی الضمیر اولاد این سرزمین نشو و نما کند. از خود بریدن و به بیگانه پیوستن وسیله پیشرفت و تعالی به آنها معرفی نگردد. تبعیض در تمام ابعاد آن که متاسفانه در سایه چتر استعمار به شکل بسیار مفتضح آن در کشور نشو و نما کرده باید ریشه کن گردد، روحیه اخوت و برادری در بین جوانان ما تقویه شده و آنها باید حالی باشند که دوام و بقای ما در همبستگی همه جانبه تمام افراد کشور است. اینجاست که این مسئولیت بزرگ بردوش زعامت ها میافتد و بر آنها خواهد بود که خود ها را مثال و نمونه از این طرز دید و تفکر در مسیر رسیدن به اهداف عالی یک جامعه آزاد، سازنده و مبتکر بسازند و این فرزندان افغان باشند تا در احیای مجدد حیات اجتماعی، کلتوری، اقتصادی و سیاسی کشور با احساس مسئولیت قدم بردارند.

 

          بزرگواران محترم! بیائید روی یک پیشنهاد مختصر بنده در مسیر بیرون رفتن از این گرداب بدبختی ها هم توجه فرمائید. اگر چه در ظاهر امر شاید تطبیق آن مشکل  به نظر آید اما ایثار و فداکاری شما منحیث زعمای با درد و احساس، خدا پرست و وطندوست امکانات به کرسی نشستن این فرضیه را به حقیقت نزدیک خواهد ساخت. این ملاحظه بجا خواهد بود که اگر بگوئیم که در طول تاریخ معاصر ما روش های مختلف حکومتداری از دیکتا توری، شاهی مطلقه، شاهی مشروطه، دیموکراسی، سوسیالیستی و کمونستی گرفته تا حکومات وارداتی و انتصابی به تصور انسجام و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم پا به عرصهً وجود گذاشت. چون متاسفانه اهداف شان غیر ملی و وسایل رسیدن به اهداف نیز با شرایط کلتوری و عینی جامعه ما تطابق نداشت نه تنها اینکه نتوانستند گرهی از مشکلات عدیده ای مردم ما بکشایند، بلکه هریک بنوبه خود زخم تازه ای بر پیکر این بیمار افزود و جامعه را هر یک بنوبه ای خود بیشتر از پیش به بدبختی و سیاه روزی کشاند که نتیجه آن حالت فلاکت باری است که امروز مردم مظلوم ما با آن دست و پنجه نرم میکنند. پس بیائید در جستجوی معادله گردیم که امکانات خروج از این گرداب فلاکت و بدبختی را برای ملت ما زودتر و بهتر میسر گرداند،که بنظر بنده  ایجاد ذهنیت از خود گذری و رجحان منافع ملی بر منافع شخصی، سمتی و لسانی در سایه روحیه اعتماد و همبستگی و بهتر از همه تشخیص افراد صاحب تقوی، کفایت و اهلیت در بین اعضای جامعه و خاصتا کدر رهبری خواهد توانست ما را در رسیدن به هدف کمک قابل ملاحظه نماید. اینکه چرا این روحیه حکومت داری در جهت تاسیس یک حکومت دلخواه تا کنون در نظر گرفته نشده بذات خود سوال بر انگیز و مستلزم یک سلسله توضیحات میباشد. اما بغرض جلوگیری از طوالت این معروضه و پرداختن به مسائیلی که بتواند گره گشای مسایل پیچیده باشد بپردازیم، میرویم سراغ اولیای امور و در خواست خود را بنام رب الکریم و عادل رحیم شروع و تقاضا مینمائیم که بیائید بخاطر خالق کون و مکان و به حکم وجدان سالم به غرض بهبود وضع اسفبار ملت بیچاره تان با صفای ضمیر و بدون در نظر داشت منافع شخصی، قومی، لسانی، مذهبی و عاری از همه وابستگی های خارجی با خلوص نیت و اعتماد به برادر، همکار، همسایه و هموطن در تطبیق و ترویج این روحیه هریک مجدانه قدم برداریم و در بکار گیری آن اگر به صورت امتجانی هم میشود خود را عیار سازیم تا تهداب و شالوده حیاتی را بریزید که منافع جمیع افراد ملت در آن متضمن باشد. اگر موفق شدید که نور علی نور و در غیر آن باز همان آش خواهد بود و همان کاسه. اما چیزیکه در همه احوال میباید روی آن تاکید و ترکیز کرد همان مداخله خارجیان و استعمار گران و وابستگی به آنها میباشد که ریشه همه بدبختی های ما از آن سر میزند. شما قبول بفرمائید که این تحمیل کنندگان و پاسداران دیموکراسی که امروز از کوچه و قریه های هرات گرفته تا سرک و جاده های خوست و جلال آباد بلخ و بگرام تا و بالا میروند نه تنها وظیفه راهزانی را دارند که در کمین تاراج سرمایه های مادی و معنوی ملت میباشند بلکه دین، کلتور و فرهنگ مردم ما نیز هدف دستبرد این صلیبیان متجاوز و بیعرضه میباشد. اما متاسفانه تا جائیکه دیده و شنیده میشود یک تعدا از هموطنان ما به این فرضیه خوشبین اند که گویا این جنایتگران تاریخ با به ارمغان آوردن دیموکراسی های نام نهاد اسباب ارتقای سطح حیات در کشور ما خواهند شد. که افسوس و صد افسوس که هنوز هم اگر به این باور خود را قانع بسازیم که باز هم سرمه ای آزموده تاریخ را یکبار دیگر بیازمائیم. یقین داشت باشید که این عده دوستان هموطن ما سخت خوشباورند و جدا توصیه شما را ضرورت دارند. آنها باید اوراق تاریخ عملکرد این ناجیان خود را ورق بزنند و با آشنائی بیشتر از تاریخ این جباران  خود عنان امور خود را بدست خواهند گرفت و انشاءالله موافق خواهند شد که در سوق ملت و جامعه مارا  بطرف اعتلا و رفاه پیش قدم این کاروان باشند. این بسیار مضحک مینماید که با شناخت از گذشته و تاریخ کثیف استعمار نوین هنوز هم امیدوار باشیم که آنها در رسیدن اهداف ما بتوانند با ما همکاری کنند. آنها که نتوانسته اند دیموکراسی و عدالت اجتماعی را در جامعه خود تطبیق کنند کجاست که ما انتظار این معجزه را از آنها داشته باشیم. ببینید ریس جمهور فعلی ایالات متحده بر علاوه که دوبار با نیرنگ و حیله و فریبکاری کرسی ریاست جمهوری را غصب کرد، با صحنه سازی حادثه یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ نه تنها اسباب قتل بیشتر از۲۵۰۰نفر هموطن خود گردید بلکه بهانه برای غارت و چپاول ممالک جهان سوم و خاصتا ممالک اسلامی در زیر عنوان مبارزه علیه تروریزم برای خود دست و پا کرد. اما چیزیکه قابل تاسف و تعجب است برداشت ها و طرزالعمل زمامداران و یا عده از اشخاص صاحب نظری است که در ممالک رو به انکشاف در دریای تبلیغات میانتهی، قلابی و فریبنده این عجوزه های تمدن غرق شده با ملت و امیال آنها بریده و دوشادوش صادر کنندگان مفهوم  دیموکراسی قلابی در غارت سرمایه های ملی و ارزش های معنوی و اخلاقی کشور خود مصروف اند. بلی! باید جدا متوجه بود که این دایه های بظاهر مهربان، در واقع سوسمارانی اند که به جز یفما بردن و استثمار سرمایه های ملی ملت های محکوم جهان هدفی ندارند. تاریخ شاهد است که دو قرن استعمار انگلیس در نیم قاره هند، استعمار و استثمار فرانسه، انگلیس و امریکا در جنوب شرق آسیا، روسیه تزاری و اتحاد شوروی در آسیای مرکزی و عملیات استعماری انگلیس، فرانسه و غیره در شرق میانه و افریقا چیزی جز سیاه روزی، رکود اقتصادی و ایجاد تبعیض و نفاق به ارمغان نداشته است و آنچه از سرمایه های ملی و ذخایر طبعی شان بوده به یغما رفته و جیفه ناچیزی که باقی مانده برای وطنفروشانی بجا گذاشته شده که بخاطر قدرت و سرمایه خود را در خدمت باداران استعمارگر خود قرار داده بودند. بناء خنده آور است که امروز هم به این نطفه گندیده استعمار اعتماد کرد. و از رژیمی که در طول کمتر از دو قرن خونبار ترین و وحشی ترین تجاوزات مستقیم و غیر مستقیم را در این کره خاکی سبب گردیده است، انتظار داشت که در حق مردم ما دلسوزباشند چون وضع موجود کشور از فساد اداری در دفاتر و فساد اخلاقی در کوچه و بازار گرفته تا عدم مسئونیت و مسئولیت در جامعه نمایندگی از نظامی میکند که برای رفاه و آسایش مردم ما در نظر گرفته شده و اگر این حالت ارمغان تمدن غرب است بازهم عطای شان را بلقای شان محول میکنیم چون تمدنی که ارزش های مادی، معنوی و فرهنگی جوامع را فدای منافع زوگذر افراد محدود و یا چند تصدی جهان خوار بنماید که از انسان ابزار تولید و از کرامت و عفت انسانی وسایل اشتهار متاع تولید شده خود بسازد و تمام اصول و نصب العین های انسانی را برای بدست آوردن منافع بیشتر سرمایه دار قربانی کند در مان کننده درد های مردم و جامعه ما نمیباشد. بیائید کلاه خود را پیش روی خود گذاشته و بگذشته تاریخ خود و تاریخ ملل مستضعف جهان نظر انداخته و وقایع را با وسعت نظر و بدون تامل در منافع شخصی، سیاسی، اقتصادی و منطقوی خود ارزیابی کنیم. یقین است که هیچ وجدان سالم نمیتواند مظالمی را که در حق ملل مظلوم جهان از طرف استعماریون غربی چه امروز روا میگردد و یا در گذشته رواگردیده نادیده بگیرد. بلی! ملل به اصطلاح عقب مانده و یا جهان سوم که امروز در تلاطم دریای فقر، تبعیض و خانه جنگی ها دست و پا میزنند، زاده شیطان صفتی های ستعمار چیان غرب است که با تفرقه افگنی در بین ملت ها دوام استعمار و استثمار خود را تضمین میکند. ملیون ها انسان مظلوم را یا به کام مرگ میکشند و یا در ظلمت بیپایان فقر، گرسنگی، خصومت های قبیلوی، لسانی و یا مذهبی اغشته نموده و خود ناظر بدبختی های شان میباشند. سید جمالدین افغان (رح) پیشتاز نهضت آزادیخواهی های مشرق زمین که نبض سیاست استعمار گران غرب را بیشتر از یک قرن درک کرده بود در این رابطه چنین وضاحت میدهد (ملت را بجان هم انداختن و میان آنها تفرقه افگندن که یک طایفه بر یک گروه و طایفه دیگر دعوای امتیاز و برتری کرده، گرچه در کار های بی اهمیت و پیش پا افتاده هم باشد. تا نفرت در برابر همدیگر اوج گرفته و در میان خود بجنگ و جنجال بپردازند. و هم چنان آنها در وظایف از همین شیوه ها استفاده میکنند. به نفاق افگنی بین یک گروه بسنده نکرده بلکه میان فرزندان یک خانواده نفاق میاندازند، این همه امور برای این وصی ستعمار فرصت میدهد تا در حکم خود به مبنای کم نه به کیف استوار است، به ظلم و ستم ادامه  دهد و دست و پای ملت و مردان مخلص آنرا که آزادی وطن شانرا میخواهند و در صدد اند تا از بردگی استعمار رهائی یابند و زنجیر اسارت را خورد و میده کنند به زنجیر میبندد.)

 

          بزرگواران!! شما که اکثرا رهبری مقاومت را در برابر استیلای شوروی در کشور بدوش میکشیدید و شاهد رشادت ملت مجاهد افغان و شهادت بیشتر از دو ملیون مردم مظلوم خود هستید، ببینید که استعمار نوین چه بر سر ملت های مظلوم افغان، عراق، فلسطین و سایر کشور های مسلمان جهان آورده است. باور کنید که هیچ مسلمان خدا پرست و معتقد بروز باز پرس الهی قانع به دوام جنایاتی نمیشود که در حق مسلمانان روا میگردد. و اگر خدای ناخواسته این همه جنایات و مظالم مشهود نادیده گرفته شده و یا مهر تائید شما را باخود دارد، پس جواب شما در قبال فرضیه گستردن دام تذویر جهاد برای حصول منافع زودگذر سیاسی و مادی و این تصور که رهبریت جهاد، ملت را از پنجه خونین کمونیزم خرس قطبی نجات و به چنگال عقاب خون آشام کپیتیلزم  غرب سپرد، چه خواهد بود.

 

          پس ای بزرگواران! شما که عنان زعامت را بدست دارید و در رفم زدن سرنوشت ملت خود را صاحب صلاحیت میدانید، تا دیر نشده ملت را از زیر بار محنت اجانب وارهانید و در استرداد مجدد استقلال کشور با ملت یکجا به مبارزه خیزید، در بیرون رفتن اشغالگران اجنبی از سرزمین آبائی و اجدادی تان با مجاهدین کمر همت ببندید و آنوقت است که میزیبد که اگر ندا کنید و بگوئید که:
گرندانی غیرت افغانیم          چون بمیدان آمدی میدانیم

   
         
اگر فرضیه بروز تشنجات و نا آرامی های داخلی را با خروج قوت های اشغالگر
ارتباط دهیم گفته میتوانیم که از یکطرف موجودیت این عناصر بذات خود تشنج انگیز بوده و از جانب دیگر شما که الحمد الله یک حکومت انتخابی و به اساس نورم های دیموکراسی از طرف اکثریت مردم افغانستان انتخاب شده اید مضحک نخواهد بود که بگوئیم یک حکومت انتخابی نمیتواند از عهده برقراری امنیت در کشور خود بر آید، لهذا برای برآورده شدن این ماًمول از قوت های غیر ملی و  غیر افغانی تقاضای کمک گردیده است، که این موضوع اصلا ملی بودن شما را زیر سوال برده و عذری خواهد بود بدتر از گناه. بلی، متاسفانه هستند وطندارانی که تحت تاثیر همچو طرز تفکر که خود ناشی از تبلیغات منفی سیاست های استعماری است، قرار گرفته و با این شیوه ارزیابی از اهلیت و کفایت مردم ما نه تنها اعتماد خود را از ملت صلب کرده اند بلکه این ارزش های مردم با عزم و اراده ما را با خود به گورستان تمدن های تقلبی غرب یکجا میبرند. آنها ناجیان بغیر از خود را برای بدر رفت از این بحران که بیگانگان اند، انتخاب کرده اند. اعتماد شان نسبت به هموطن به آن اجانبی است که تاریخ شان پر از وحشت و جنایت، غارت و خونریزی است. در حالیکه رب عالمیان در کلام پاک خود وعده کمک به آن قومی کرده است که خود شان برای خود کمک میکنند. چیزی که در این جا سوال بر انگیز میباشد این است که آیا مردم ما چه چیزی کمتر از سایر ملل جهان دارند که نتوانند خود حلال مشکلات خود باشند؟ آیا عاجزیم که بر مشکلات خود فایق آئیم؟ مگر اینکه طوری تلقین شده باشیم که باید دیگران و یا از ما بهتران همواره ما را از گوش گرفته و از گرداب بدبختی ها و بیدانشی ها بیرون بکشند. باور بفرمائید که این طرز اندیشه تنها و تنها حاصل تبلیغ اجانب و اجانب پرست ها ست که ما را در گرداب خواهشات استعماریون غرب قرار داده است.

 

          من به این باورم که ملت افغان الحمد الله با سجایای خجسته و همت عالی که از اجداد با ایمان، غیور و خردمند خود به ارث برده اند، قادر اند که در رفع مشکلات خود، خود فایق آیند و با طرح ریزی مدبرانه در زیربنای حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در چوکات رسوم و عنعنات خود، زمینه را برای یک حیات مرفه  برای خود و نسل های آینده افغان مهیا گردانند. نو نهالان امروز جامعه افغان میباید جوانان خدا پرست، وطندوست و متکی بخود و عزم و اراده خود بار آیند، و این مسئولیت شماست که با ادعای زعامت در سوق جامعه به جانب خیر و فلاح ابتکار بخرج دهید، تا باشد نسل های آینده این مرز و بوم از شما بنام حامیان استقلال و بنیاگذاران حیات نوین افغانستان در چوکات دین، آئین و عنعنات ما یاد کنند. و بازهم این شمائید که در روز موعود مسئولیت جوابگوئی را در برابر رب واحد خواهید داشت. نشود که خدای ناخواسته استقلال، ارزشهای دینی و ملی و مکارم انسانی ما در مقابل متاع نا چیز قدرت و پول به معامله گذاشته شده و عاملین آن محکوم تاریخ شده و از آنها به عنوان دلالان آزادی، دین ، عزت و انسانیت یاد شود. نگذارید دیگر قطره خونی از افراد فامیل ملت ما بزمین بریزد. آنها که برادر و همه عضو فامیل ملت افغان اند. متاسفانه روی پاره ملحوظات که علتش را شما از همه بهتر میدانید بروی همدیگر شمشیر کشیده اند، الحمد الله هر یک افغان و به افغان بودن خود افتخار دارند. مگزارید که دیگر مادری بخاطر مرگ نابهنگام جگر گوشه اش اشک بریزد و پدری تابوت فرزندش را که بمب و گلوله اشغالگران بخاکش افگنده به قبرستان ببرد. برای خدا (ج) و حکم وجدان تان دیگر نگذارید منافع بیگانگان بر تعدا یتیمان ما بیفزاید. از دوستی با دشمنان به اساس حکم خالق خود بپرهیزید و دروازه دوستی را بروی هموطنان خود بکشائید. پایه و ستون های اعتماد را در خانه ملت استوار کنید و از یک جامعه مرفه که بنیاد آن روی ارزش های دینی، ملی و عنعنوی ما استوار باشد برای نسل های آینده امیدواری دهید.  احترام

 

والسلام علی من التبع الهدی    

 

عبدالواسع

 


یاداشت
:

 

          ۱ – امیدوارم مسئولین امور شخصا و یا در صورت مصروفیت شان، سخنگویان شان جواب قناعت کننده که بتواند ملت مظلوم ما را به آینده امیدوار سازد بپردازند. یقین است که با ارائه دلایل مقنع اکثریت ملت در تائید سیاست های حکومت آمادگی خود را تبارز داده و گلم خونریزی ها برچیده خواهد شد. و در غیر آن سلسله مبارزات در قبال قوت های اشغالگر همچنان ادامه داشته و مسئولیت آن متوجه جناحی خواهد بود که در راه اشغال افغانستان عزیز توسط قوت های متجاوز غربی به همکاری خود دوام میدهند.
          
          ۲ –
از رسانه های محترم مطبوعات که تبارز دهنده خواسته های راستین و انعکاس
دهنده توقعات جامعه ما هستند در خواست میشود تا این معروضه را در معرض آرای مردم گذارند، تا اگر ممکن شود به یاری رب العالمین از خلال آرای مردم دلسوز ما راه حل مشکل ما جستجو گردد.

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *