موانع رواج آزادی اندیشه و بیان در جامعه (بخش سوم)
آبتین امیری
3 – تعصب
تعصب، نتیجه ارتباط بین جهل و استبداد است. و از چنین پیوند نا میمونی، کوردلی و تعصب پدید می آید، که فضایی را برای نفس آزاد و آزادی بیان و اندیشه باقی نمی گذارد.
فرد متعصب نیاز به اندیشیدن را نیازی زاید می داند و معتقد است، تفکرات از پیش تعیین شده ای که در ذهنش وجود دارد، او را از هر گونه گفتگو و آزاد اندیشی و تبادل افکار بی نیاز می کند. چنین فردی هر گونه دعوت به اندیشه در مورد اعتقادات و اشتباهات فکریش را توهین به آن تلقی کرده و بدون اینکه انصافا در مورد آن دست به قضاوت بزند یا تلاش کند بر معایب آن خط بطلان بکشد و تن به واقعیت دهد، با سرسختی و هر وسیله ممکن به ستیز بر می خیزد و اصلاح گر را سر کوب می کند.
تعصب بینش افراد را برابر خوب و بد عقاید یا اعمال و تقدسات بی تفاوت کرده و در عوض، او را به مقابله ای شدید با کسانیکه خواهان تجدید نظر در آن هستند، وا می دارد. استدلال این گروه این است، که عقیده ما چنین است یا فلان شخصیت اینگونه گفته است و با پناه گرفتن در پشت چنین جملاتی از مسئولیت اندیشیدن و تعهد در برابر اندیشه، شانه خالی می کنند. قرآن کریم در جواب این گروه می گوید:
هنگامیکه به آنها (گمراهان) گفته می شود: بیائید بسوی آنچه خداوند نازل کرده و پیامبرش بیان نموده است برگردیم، تا هدایت یابیم، می گویند: چیزی برای ما کافی و مورد قبول است، که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته ایم، آیا اگر پدران و نیاکان آنها چیزی را ندانسه باشند و (اشتباه کنند) و راه نیافته باشد، باز هم باید چنین گویند و کنند؟ – مائده: 104
قرآن کریم خطاب به کسانیکه استدلال می کنند عقیده، و مرام رهبران و نیکان و گذشتگان ما برای ما کافیست و ما جز به آنها، به چیز دیگری اقتدا نمی کنیم می گوید: اگر گذشتگان شما دچار اشتباه شوند، بازهم شما باید دنباله رو آنها باشید؟
ستیز قرآن و سایر کتابهای آسمانی که توسط انبیاء به مردم ابلاغ می شد با متعصبین از آنجا شدت می گیرد، که آن مردم هنگامیکه در برابر استدلال قوی و محکم پیامبران قرار میگرقتند و از پاسخگویی به سئوالات آنها باز می ماندند می گفتند: برای ما راه و روش گذشتگان کافی است و ما راه خوشبختی مان را در چنین فضایی جستجو می کنیم و اگر از مکتب و روش آنها دست بکشیم، جزو گمراهانیم، و با این بهانه راه هر گونه اندیشه و گفتگو را سد می کردند و آزاد اندیشی و تعقل را به انزوا می کشیدند.
قرآن شدیدا با تعصب برخورد می کند و برای هدایت و راهنمایی پیروان خود دهها و صد ها استدلال عقل پسند می آورد و آنها را به تعقل وامی دارد، تا نه از راه تعصب بلکه از راه اندیشه به احکام و اصول اسلامی برسند:
براستی در آفرینش عجیب و منظم آسمانها و زمین و در رفت و آمد پیاپی شب و روز، و کوتاهی و درازی آنها، نشانه ها و دلایل آشکاری بر آفریدگار دانا و توانا، برای کسانیکه اهل عقل و شعورند وجود دارد، اهل شعور کسانی هستند که خدا را در تمام احوال ایستاده و نشسته و بر پهلو افتاده یاد می کنند، و در باره آفرینش شگفت انگیز آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند: پروردگارا! این دستگاه پر عظمت و شگفت انگیز کائنات را بیهوده و به عبث نیافریده ای. – آل عمران: 190-191
خداوند کسی است که زمین را گسترانیده و کوهها و جویبارها را در آن قرار داده است و از هر گونه میوه ای نر و ماده ای آفریده است، شب را بر روی روز می کشد و آن را می پوشاند، بیگمان در این آفرینش دقیق، نشانه های واضحی است برای قدرت آفریدگار، برای آنان که عقل دارند و می اندیشند. – رعد: 3
شیوه قرآن برای جمع کردن انسانها بدور خویش اینست که افراد را به تعقل و اندیشه واداشته تا از این راه به قدرت و عظمت خداوند پی ببرند، و تمام این نشانه ها را برای افرادی تلقی می کند که دارای اندیشه بوده و از عقل و شعور بهره می گیرند زیرا برای انسان جاهل و بی فکر هیچ دلیل و مدرکی حجت نیست. مشرکین که از رویارویی با استدلال و منطق قرآن هراس داشتند، سعی می کردند با سپر کردن عقاید متعصبانه قومی و مذهبی خویش، خود را از این مبارزه نجات دهند و با برانگیختن احساسات قومی و مذهبی افراد، آنها را در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم قرار دهند. که این شیوه مبارزه بین دو گروه انبیاء و مرتجعین و کاهنان، در طول تاریخ همواره در حال تکرار بوده است. قرآن ماهیت تعصب را زیر سئوال می برد و از کسانیکه با چنین پوششی از تن دادن به حقایق سرباز می زنند می پرسد:
می گویند ایمان آوردیم، و چگونه از جایی دور ( و بدون آگاهی) دست یابی به ایمان برایشان ممکن است؟ – سباه: 52
چگونه می توانی در برابر چیزهایی که از رمز و راز آن آگاه نیستی، شکیبا باشی؟ – کهفت:68
پیروی مکن از سخنانی که به آنها علم یقینی نداری، چرا که انسان در روز قیامت از آنچه می شنود یا می بیند یا حفظ می کند و به آنها علم و آگاهی ندارد، مورد سئوال و بازجویی قرار می گیرد. – اسراء: 36
بدستور قرآن انسان نمی تواند به چیزهای پایبند باشد که خود از آنها هیچگونه آگاهی ندارد و اگر چیزی را شنید و دید ولی نتوانست آنرا با اندیشه اش توجیه کند، باید از قبول آن خود داری نماید، زیرا در روز قیامت در برابر آن پاسخگو خواهد بود. انسانیکه قادر نیست به آنچیز که بدان پایبند است و برای دفاع از آن جدیت به خرج می دهد و شکیبایی نشان می دهد، دلیل قانع کننده ای بیاورد و تنها با تقدس بخشیدن بدان، درب هرگونه گفتگو و آزاد اندیشی را می بندد، به شیوه ای مغایر با شیوه قرآن که صراحتا بر مبنای تعقل و اندیشه و پرسش و پاسخ بنا شده است، روی می آورد. اسلام دین حقیقت است و روحیه حقیقت طلبی با تعصب و کوتاه بینی هیچگونه همخوانی ندارد. روحیه حقیقت طلبی و آزاد اندیشی و اخلاص، انسان را یاری می سازد که صرفنظر از منافع و مرام حزبی، قومی، نژادی و مذهبی در جستجوی راهی بهتر بسوی هدف باشد و بدین ترتیب پیوند خویش را با خدای خود محکمتر کند. اما روحیه تعصب گرایی که بر مبنای عدالت استوار نشده و هدف از آن اثبات متعصبانه برتری عقیده یا شخص خاصی است، این اجازه را از انسان سلب می کند که راه خوب و بد را بر مبنای ارزشها و شایستگی ها انتخاب کند، و چه بسا که آدمی در برابر اشتباه عقیده یا اعمالش آگاه است، اما تعصب و خودرایی مانع از هرگونه تغییر و حقیقت پذیری می شود. فرد متعصب ترجیح می دهد که چشم و گوش و عقل خود را ببند و آنها را در هر مبازه ای بیکار کند و در عوض برای اثبات حقانیت مکتب خود به زور و روشهای غیر انسانی متوسل شود با روی آوری به تقدس مآبی حق را باطل و باطل را حق جلوه دهد.
بدتر از هر چهار پایی به نزد خداوند، کسانی هستند که از شنیدن حق کرند و از گفتن حق لالند و عقل ندارند و حقایق را درک نمی کنند. انفال: 22
فرد متعصب که تحمل شنیدن سخن دیگران راندارد و ناچار است برای پوشاندن ضعف مکتب خود، از گفتن حقیقت سر بازند و عقل و اندیشه دیگران را مزاحمتی برای خود تلقی می کند، از درک حقایق عاجز بوده، و در نزد خداوند هیچگونه تفاوتی با چهار پایان ندارد و حتی از آنها بد تر است، زیرا نقطه جدایی بین انسان و حیوان عقل است و اگر عقل را از انسان بگیریم، فرق او با چهارپایان در چیست؟
کسیکه تعصب را تنها راه نجات خویش از حملات اندیشه دیگران تلقی می کند و بر این باور است که می تواند در سایه این پناهگاه کاذب خود را ایمن دارد، بدترین شیوه دفاع را از خود و مکتبش بر می گزیند و برای همیشه این ضعف در منطق، در کارنامه آن حک خواهد شد. فرعونها و رهبران قبایل ثمود و لوط چون در برابر استدلال قوی و برهان صریح پیامبران قوم خود فاقد یک جواب منطقی بودند، استفاده انبیاء از حق سخن گفتن و تحریک شدن نیروی تعقل مردم سرزمین خود را از جانب آنها، خطری عظیم برای خود تلقی کرده، و سعی می نمودند با پیش کشیدن موضوع تقدس خود خانوادشان، و برانگیختن غیرت قومی یا مذهبی مردمان این ضعف را جبران نمایند. ولی علیرغم قدرت فراوانی که داشتند، باخت آنها در این مناظره و عقب نشینی شیوه نادرست آنها برای همیشه در تاریخ ثبت شد. بدین ترتیب استبداد با این شیوه خود را مالک جان و فکر و عقیده مردم می داند:
فرعون گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آورید؟ – طه: 17
قرآن نیز از همان شیوه برنده و کارساز انبیاء سابق استفاده می کند و با زبان استدلال، منطق کفار را به مسخره می گیرد و اعتقادات آنها را بازیچه ای بیش نمی داند و بدون اتکاء به زور و تعصب آنها را دعوت به یک مبارزه فکری می کند:
بتهایی که بجز خدا فریاد می دارید و می پرستید، بندگانی هستند مثل شما، اگر (در موردآنها) راست می گویید، آنها را بفریاد بخوانید. باید که به شما پاسخ دهند. – اعراف: 194
(منکران خدا) هنگامیکه (سوار کشتی می شوند و) موجهایی همچون کوه آنان را فرا میگیرد، خالصانه خدا را بفریاد می خوانند و عبادت را خاص او می دانند. – لقمان: 32
ولی مشرکین که از چنین استدلال قوی و محکمی در رسالت خود بر خوردار نبودند، تلاش کردند با محکوم کردن پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم به سکوت و خاموشی و جلوگیری از نزدیک شدن مردم به او و ایجاد مانع بر راه تماس او با افراد سایر قبایل، از رسیدن صدای او به گوش دیگران جلوگیری کنند. و هرگونه دعوت به نواندیشی در مورد عملکرد و عقاید شان از جانب رسول خدا صلی الله علیه وسلم را، توهین به سنتها و عقاید گذشته خود تلقی کرده و بدین ترتیب پیامبر صلی الله علیه وسلم و افکار جدید او را دشمن شماره یک خود می خواندند.
اقتباس از: آزادی اندیشه و بیان از دیدگاه قرآن
تهیه کننده: احمد طارق فیض