مجاهدین افغانستان در آئینه انتخابات بیست و نهم اسد
محمود نکته دان
انتخابات بیست و نهم اسد 1388 ضمن آنکه میتواند بعنوان محکی برای نشان دادن میزان محبوبیت مجاهدین و مردودیت مخالفان شان مورد دقت و مطالعه قرار بگیرد ، حقیقت انکار ناپذیر دیگری را نیز بر جسته میسازد که اکثریت توطئه ها، دسیسه ها و ترفند های که در طی سه دهه گذشته بخاطر بدنامی مجاهدین سلحشور افغانستان و متلاشی ساختن مفاخر دینی ، فرهنگی و ملی کشور ما جریان داشته به ناکامی مواجه گردیده است.
اگر تاریخ را کمی به عقب ورق بزنیم بسادگی مشخص میگردد که پایمردی امروز مردم افغانستان در دفاع از عقاید و فرهنگ پر بار این کشور ریشه در تاریخ چند هزار ساله این سرزمین داشته و با مطالعه وجوه مشترک تهاجمات بیگانگان به افغانستان و بررسی علل و انگیزه های مبارزات مردم کشور ما در طول تاریخ سه موضوع مهم و اساسی برجسته میگردد.
اول : مستعمره ساختن افغانستان و متلاشی نمودن ارزشهای دینی ، فرهنگی و ملی کشور و مردم ما از اهداف اساسی همه اشغالگرانی بشمار می آید که کشور ما را در طول تاریخ با عناوین مختلف مورد حمله قرار داده اند.
دوم : اشغالگران و مزدوران شان در طول تاریخ در مقابل نیروی ایمان و اراده مردم افغانستان بشکست مواجه گردیده و مردم افغانستان با مبارزات آگاهانه و عادلانه خود در راه دفاع از استقلال و حراست از ارزشهای دینی و ملی کشور خود از همه ی آزمون های دشوار گذشته سر بلند و موفق بیرون آمده اند.
سوم : اشغالگران و اجیران داخلی ایشان بعد از شکست های مفتضحانه خود در افغانستان تلاش نموده اند تا با براه انداختن سیلی از توطئه ها و دسیسه ها ، به وارونه جلوه دادن حقایق تاریخی و بدنام ساختن فرزندان صدیق این سر زمین پرداخته و با ایجاد نفاق و شقاق و سوء تفاهم به اهدافی دسترسی پیدا نمایند که در جنگ مستقیم قادر به حصول آن نبوده اند تا از این طریق هم به جبران شکست های ذلت بار خود پرداخته و هم به انتقام از ملت مسلمان افغانستان به پردازند.
اگر در آئینه تحلیل فوق الذکر آخرین فصل از کتاب مبارزات تاریخی مردم مسلمان افغانستان را که به مجاهدت های بی نظیر مردم ما در مقابل روسها و ایادی شان ارتباط میگیرد مورد مطالعه قرار بدهیم دیده میشود که روسها هم مانند اسلاف شان بعد از تحمل شکست در مقابل ایمان و اراده مردم افغانستان تلاش نموده اند تا با براه انداختن توطئه ها و دسایس گوناگون به مسخ حقایق تاریخی و بدنامی فرزندان مجاهد این سرزمین پرداخته و با انتقام گیری از ملت مسلمان افغانستان به جبران شکست های مفتضحانه خود به پردازند، که سلسله این توطئه ها از زمان حضور روسها تا کنون هم به اشکال گوناگونی به مشاهده میرسد. اما چیزیکه از همه بیشتر توجه انسان را بخود جلب مینماید این است که هیچگاهی توطئه ها و ترفند های که بخاطر بدنام سازی مجاهدان مسلمان افغانستان بکار گرفته شده از موثریت چندانی برخوردار نگردیده و نتوانسته است که کوچکترین صدمه ی را به محبوبیت ایشان وارد نماید.
مجاهدین افغانستان همان طوریکه از آغاز مبارزات حق طلبانه خود بر علیه روسها و مزدوران شان آماج توطئه ها ، دسیسه ها و حملات گوناگون قرار داشته اند ، تا امروز هم بجرم وطندوستی در محراق اقسام توطئه های ناجوانمردانه قرار دارند که هدف اساسی همه ی این دسیسه ها منزوی ساختن جهاد گران مومن کشور و مسخ تاریخ پرافتخار مبارزات سه دهه گذشته مردم شریف افغانستان است ، اما طوری که دیده میشود هیچکدام از توطئه و تر فند های که بخاطر بدنامی و کاهش محبوبیت مجاهدان این سرزمین بکار گرفته شده از موثریت چندانی برخوردار نگردیده، زیرا انتخابات بیست و نهم اسد سال روان یکبار دیگر میزان محبوبیت مجاهدین و مردودیت مخالفین آنها را به نمایش گذاشت.
مجاهدینی که در دوران روسها و مزدوران شان بنام باسمچی و اشرار ، در دوران طالبان بنام شر و فساد و در مرحله کنونی هم که بخاطر منزوی نمودن شان از آنها بنام تفنگ سالار و جنگ سالار یاد میگردد نشان داده اند که با وجود همه توطئه های کهنه و نو حمایت قاطع ملت مجاهد افغانستان را با خود داشته و هیچ یکی از دسایس دشمنان افغانستان در جهت بدنامی و به انزوا کشانیدن ایشان از موثریت چندانی برخوردار نبوده است.
انتخابات بیست و نهم اسد در حالی صورت گرفت که مجاهدین افغانستان در طی هشت سال گذشته با نیرنگ های گوناگونی از مناصب ملکی و نظامی برکنار و خلع سلاح گردیده اند و رسانه های داخلی و خارجی هم در طی این مدت با هماهنگی یکدیگر در تلاش این بوده اند تا با تبلیغات منفی و اتهام های گوناگون و القاب نامناسب مجاهدین افغانستان را از صحنه های سیاسی و اجتماعی کشور منزوی نمایند.
اگر جریانات هشت سال گذشته با دقت بیشتری مورد توجه قرار بگیرد دیده میشود که در کنار سایر مظالم روا داشته شده نسبت به مجاهدان قهرمان کشورما ، مخالفان جهاد افغانستان در پست های حساس ملکی و نظامی جابجا گردیده و اکثریت قدرت اجرائی و نظامی کشور به ایشان سپرده شده است که نمونه های بارز آن تقرر ظاهر طنین در نمایندگی سازمان ملل و تقرر خادیست مشهور (حنیف اتمر) در مقام وزارت داخله حکومت به اصطلاح جمهوری اسلامی افغانستان است.
در جریان انتخابات بیست و نهم اسد و بعد از آن به وضاحت به مشاهده میرسد که با وجود همه جفاهای روا داشته شده نسبت به مجاهدان افغانستان هنوز هم ایشان هستند که در معادلات سیاسی کشور حرف اول را میزنند و بهمین اساس تمام گروه ها و شخصیت های که خواهان رسیدن به کاخ ریاست جمهوری می باشند در تلاش بدست آوردن حمایت همین مجاهدانی میباشند که نه از قدرت دولتی برخوردار بوده و نه هم در راس یکی از تشکیلات اجرائی و قطعات نظامی دولت قرار دارند و در یک کلام گفته میتوانیم که اکثریت شان در طی هشت سال گذشته خلع سلاح و خلع صلاحیت گردیده اند.
اگر به تحلیل موفقیت های دوطرف نیرومند انتخابات یعنی آقایان کرزی و داکتر عبدالله پرداخته شود بصراحت دیده میشود که حامیان اصلی هر دوطرف از مجاهدان افغانستان بوده که در واقع میتوان از آن بعنوان رقابتی در میان گروه های مختلف مجاهدان افغانستان نام گرفت. واقعیت امر این است که هم آقای کرزی و هم آقای داکتر عبد الله برای رسیدن بکاخ ریاست جمهوری به گروه های مختلف مجاهدان افغانستان چشم دوخته اند. آقای کرزی با حمایت اسماعیل خان ، عبدالرسول سیاف ، کریم خلیلی ، محقق و قسیم فهیم متکی بوده در حالیکه آقای داکتر عبدالله که خود در صفوف جهاد قرار داشته میخواهد با تکیه به حمایت استاد ربانی ، عطا محمد نور و فرماندهان دیگر افغانستان راه رسیدن بکاخ ریاست جمهوری را برای خود هموار گرداند.
انتخابات افغانستان که بر خلاف انتخابات سایر ممالک جهان معیاری را برای کاندید شدن معین نکرده بود باعث گردید تا عده زیادی از افرادی که شایستگی کاندید شدن راهم نداشتند و حتی کسانیکه میبایست به خاطر انجام جنایات گذشته شان راهی محکمه ها و زندان ها میگردیدند نیز بعنوان کاندیدان ریاست جمهوری افغانستان ثبت نام نمایند، اما در میان این همه بی برنامگی های کمیسیون انتخابات رمزی نهفته بود که بعد از انتخابات مبرهن و آفتابی گردید که همانا مشخص شدن میزان محبوبیت و مردودیت افراد و گروه های مختلف از جانب مردم افغانستان بود.
افرادی که محک انتخابات ضریب محبوبیت شانرا به صفر برابر نموده عبارت از کسانی میباشند که باید بخاطر جنایات هولناک گذشته شان روانه زندان ها میگردیدند و در انتظار بالا رفتن بر سر چوبه های دار لحظه شماری میکردند که نمونه های این افراد آقایان شهنواز تنی ، محبوب الله کوشانی و حبیب منگل میباشند، اما این جانیان خود بزرگ بین و بی پشتوانه بعوض معذرت خواهی از ملت مسلمان افغانستان بخاطر ستم های که بر این ملت روا داشته اند، خود را با وقاحت تمام به سمت ریاست جمهوری کشور کاندید نمودند که با این عمل خود یکبار دیگر ملت مسلمان افغانستان را مورد اهانت و توهین قرار دادند. دانسته نمیشود که این جانیان قرن به امید واری بدست آوردن رای چه کسانی خود را به مقام ریاست جمهوری افغانستان کاندید نموده بودند. مگر همین ها نبودند که دوملیون نفر را شهید ، بیش از یک ملیون انسان را معلول، کلبه های محقر و فقیرانه بیش از 50 فیصد از مردم بینوای ما را ویران ، هفت ملیون نفر را آواره ، یک و نیم ملیون از خواهران هموطن ما را بیوه، صد ها هزار طفل را یتیم و هزاران گورستان دسته جمعی را در دل کوه ها و دره های این وطن از خود بیاد گار گذاشتند؟ آیا این ستمگران قرن اکنون با چه توقعی میخواهند رای مردم هردم شهیدی را بدست بیاورند که هر کدام شان جگر گوشه و عزیزی را در شکنجه گاه ها و کشتار گاه های این جلادان خون آشام از دست داده اند.
آیا این ها آمده اند تا رای کسانی را بدست بیاورند که بهترین عزیزان شان را در گورستان های دسته جمعی کشور بصورت گمنام مدفون نموده اند؟ آیا این ها میخواهند با رای کسانی وارد کاخ ریاست جمهوری گردند که بهترین عزیزان شان را در زیر زنجیر بلدوزر ها و چاین تانک های روسی خورد و خمیر نموده و قلوب مملو از عشق و آرزوی آنها را بزیر صد ها خروار خاک سیاه در گوشه و کنار این کشور به نحوی بسیار مظلومانه و غریبانه مدفون ساخته اند؟ آیا این ها میخواهند از همان پدران و مادرانی رای بدست بیاورند که دستها و چشمان فرزندان دلبند شان را بسته نموده و با نثار لگد های خود آنها را به گودال های مرگ پرتاب کرده و بعد از گلوله باران دسته جمعی آنان بقول نبی عظیمی یکبار دیگر با فیر تیر خلاص جمجمه های آنانرا هدف قرار میدادند تا به زندگی مظلومانه این فرزندان صدیق کشور که در میان خون های پاک خود مانند کبوترانی بسمل به نحو غریبانه می تپیدند خاتمه داده شود؟ مگر مصائبی که از سی سال گذشته آغاز گردیده است نتیجه عملکرد همین جنایت سالاران نمی باشد که تا امروز مردم ما در آتش آن میسوزند؟
آری ! هموطنان مظلوم ستمکشیده من ! امروز جنایت سالاران خلق و پرچم با نشستن بر زورق دموکراسی و با حمایت ناخدای حقوق بشر میخواهند یکبار دیگر از بحر خون فرزندان شهید تان عبور نموده و خود را به کاخ ریاست جمهوری برسانند تا پروژه های نامکمل خود در قتل و غارت و ویرانگری را به پایه اکمال برسانند. آیا حقیقت تلخ کاندید شدن جلادان خون آشام کشور به مقام ریاست جمهوری نشانه های از ماهیت اصیل دموکراسی و ار مغان شعار های رنگین حقوق بشر است؟
آیا راه یافتن جلادان ددمنش خلق و پرچم به انتخابات ریاست جمهوری ، ماهیت سازمان های بنام حقوق بشر و امثالهم را بزیر سوال نبرده است؟ آیا سازمان دیده بان حقوق بشر کور شده است که از فراز برج فرعونی دیده بانی خود قاتلان ملیونی مردم افغانستان را نمی بیند و یا اینکه آنها را می بیند اما در تفاهم با ناخدای زورق دموکراسی میخواهد آنها را بر اساس برنامه های پشت پرده به ساحل آرزو های مشترک دشمنان ملت مجاهد افغانستان پیاده نماید؟
مگر همین دیده بان حقوق بشر نیست که با ردیف کردن هزاران عیب و ایراد در چوکات یک برنامه مشخص ، بهترین فرزندان قهرمان و مجاهد افغانستان را به جرم دفاع از عقاید و استقلال کشور شان ناقض حقوق بشر قلمداد مینماید؟ مگر همین مجاهدانی که امروز بنا به دلایل سیاسی و عقیدتی ناقضین حقوق بشر و تفنگ سالار خوانده میشوند همان کسانی نیستند که تا دیروز بوسیله همه سران و رسانه های غرب از آنها بعنوان قهرمانان راه آزادی تقدیر و تجلیل و حمایت بعمل می آمد؟
امروز اگر جنرال فهیم بنام یک مجاهد به معاونت ریاست جمهوری کاندید میگردد غوغای حامیان به اصطلاح حقوق بشر حنجره رسانه های جهانی را پاره می کند اما اگر جنرال تنی که قاتل ده ها هزار انسان مسلمان و مسئول ویرانی قسمت عظیمی از کشور ما به شمار می آید به عنوان رئیس جمهور کشور خود را کاندید مینماید آب از آب تکان نخورده و کاندیداتوری او نشانی از دموکراسی و آزادی و پلورالیزم سیاسی تلقی میگردد. بااین سیاست های دوگانه چگونه میتوان به واژه های بنام دموکراسی، آزادی و حقوق بشر دل خوش کرد؟ و چگونه میتوان به ادعای کسانی از قماش سیما سمر که داد و فریاد حقوق بشر را سر میدهد و امکانات آن سازمان را در جهت تامین منافع سیاسی مائویست های افغانستان بکار میگیرد اعتماد کرد؟
خانم سیما سمر بیوه ی یکی از سران شعله که امروز به عنوان مسئول پرونده سازی برای ملت مسلمان افغانستان معین گردیده و در راس سازمانی بنام کمیسیون مستقل حقوق بشر نصب گردیده چگونه میتواند دم از حقوق بشر بزند در حالیکه خودش به فخربشریت یعنی حضرت پیامبر گرامی اسلام توهین و اهانت نموده است. آیا همین خانم سیما سمر به جرم اهانت به پیامبر بزرگوار اسلام از پست و موقعیت قبلی خود بر کنار نگردید؟ آیا وقتی او به جرم اهانت به پیامبر عظیم الشان اسلام از وظیفه اش سبکدوش گردید بر اساس کدام معیار ، بوسیله کدام دست های مرموز و به خاطر چی اهدافی بعنوان رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر برگزیده شد؟
مردم افغانستان وقتی مشاهده مینمایند که اهانت کنندگان به پیامبر بزرگوار اسلام مسئول پرونده سازی به امت حضرت او تعیین میگردند اعتماد خود را نسبت به این نهاد ها از دست میدهند. مردم وقتی می بینند افرادی از قماش سیما سمر و کسان دیگری که دم از حقوق بشر میزنند در مقابل حرکات و فعالیت های جنایتکارانی چون تنی، نهضت ، سروری، کوشانی ، منگل و سایر جانیان خلق و پرچم که قاتل صد ها هزار انسان مظلوم هموطن شان میباشند خاموش میباشند و در مورد بمباردمان های حامیان صلح و حقوق بشر که روزانه ده ها هموطن مظلوم ما را بی رحمانه به کام مرگ و نیستی می کشاند لب از لب نمی گشایند هیچ یک از حرف ها و ادعا های دیگر شان را نیز قبول کرده نمی توانند.
بهر صورت همان قسمیکه انتخابات بیست و نهم اسد محکی برای محبوبیت مجاهدان و مردودیت مخالفان شان بود از بسا مسایل دیگری هم پرده برداشت که یکی هم سکوت حامیان حقوق بشر در مقابل کاندیداتوری جلادان خلق و پرچم میباشد. جلادانی که خود را به سمت ریاست جمهوری کاندید نموده اند خیلی بهتر میشد اگر بعوض این کار شان آدرس و ساحات گورستانها ی را مشخص میساختند که در دوران حاکمیت خود هزاران انسان مظلوم و بیگناه را در آنها زنده بگور ساخته اند. خیلی مناسب تر بود اگر جلادان خلق و پرچم بعوض کاندید شدن به مقام ریاست جمهوری ، جمجمه های را از نقاب خاک بیرون میکشیدند که هنوز هم چشمان شان بسته و سوراخ های تیر خلاص بر این جمجمه ها فریاد گر شهادت غریبانه و مظلومانه آنها میباشد . و خیلی بهتر میشد که این ها بعوض کاندید شدن بمقام ریاست جمهوری به انتظار صد ها هزار هموطنی که هنوز هم منتظر باز گشت و یا اطلاعی از عزیزان شان میباشند خاتمه میدادند و با دادن لست و محل گورستان های دسته جمعی کشور اجازه میدادند تا مادران و پدرانی که سالها در غم فرزندان مظلوم خود سوخته اند ، با حلقه کردن دست های ناتوان خود در اطراف جمجمه های چشم بسته عزیزان شان لحظاتی را خون بگریند تا پایانی باشد برای انتظار و آغازی باشد برای فریاد ناله های گره شده ای که در طی سه دهه گذشته قلب و گلون مادران و پدران پیر و مظلوم هموطن ما را به سختی فشرده است.
آری! پرده برداشتن از محلات گورستان های دسته جمعی کار بهتر و مسئولانه تری از کاندید شدن بمقام ریاست جمهوری بود، زیرا مردم ما با استشمام رائحه ی جگرگوشگان شان از ورای جمجمه ها و استخوان های بجا مانده به این نتیجه می رسیدند که جلادان و قاتلان ملیونی شهیدان کشور از اعمال گذشته خویش نادم و پشیمان اند و این کار امکان این را میسر میساخت تا مرد م با همت افغانستان با رافت و جوانمردی باالخاصه شان به عفو قاتلین ملت و عاملین ویرانی کشور ما می پرداختند.
اما آنها این کار را نکردند و با کاندید شدن به مقام ریاست جمهوری یکبار دیگر بخت خود و احساس ملت ما را مورد امتحان قرار دادند که با مردود شدن از جانب رای دهندگان سیلی جانانه دیگر بر روی این وطنفروشان نواخته شد و تعداد آرای دستجمعی همه ی آنها تا کنون به یک فیصد هم نرسیده است . اگر دستیابی آنها به همین تعداد اندک آرا هم مورد مطالعه قرار بگیرد رای های ناچیز آنها را هم میتوانیم به عوامل مختلفی مربوط بدانیم که به مسایل قومی ، فریبکاری ها ، عدم شناخت مردم بیسواد ما از نام و نشان های انتخاباتی آنها و از همه مهمتر به رای شرکای جنایات گذشته شان ارتباط میگیرد که باز هم از اهمیتی به خصوصی بر خوردار نیست.
انتخابات بیست و نهم اسد در واقع افتخار تاریخی و بزرگی را برای مجاهدان افغانستان به ارمغان آورد، زیرا حمایت مردم وزنه کاندیدان مورد نظر شان را درحالی بمقام های اول و دوم تثبیت کرد که آنها از اکثریت مقام های ملکی و نظامی بر کنار گردیده و اکثریت صلاحیت های کشوری و لشکری افغانستان از نمایندگی این کشور در سازمان ملل تا وزارت های داخله و دفاع و قطعات اردو و پولیس و مسئولین ولایتی بر اساس ایما و اشاره ی بیگانگان و بر خلاف اراده و خواست ملت مسلمان و مجاهد افغانستان به جنایت سالاران خلق و پرچم سپرده شده و آنها با حمایت نهاد ها و رسانه های بیگانه و در غیاب حضور نظامی و دولتی مجاهدین روند انتخابات کشور را بصورت مکمل در زیر نظر و کنترول گرفته بودند. اما خواست و اراده الهی در این بود که مجاهدین افغانستان با وجود بی بهره بودن از قدرت های ملکی و نظامی و در زیر سایه تهدید و تبلیغ و اعمال نفوذ جلادان، بزرگترین رقم آرا را به کاندید های مورد نظر خود اختصاص داده و عدم رای مردم به کاندید های مورد نظر جلادان و جنایت سالاران خلق و پرچم آنها را بار دیگر سر افگنده و شرمسار گرداند.