فساد و مفسدین در افغانستان
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کشور، اخیرا از بطن زد و بندهای خورد و بزرگ داخلی و خارجی بدر آمده و با کنارآمدن یکی و اعلان پیروزی دیگری، به تمام پیشگویی ها و بحثها درین مورد نقطه ختم گذاشت. ولی این عملیه بازهم بدون پس دردها و اثرات بعدی یک تولد قیصری به آسانی از ساحه سیاسی کشور گذرا نیست.
یکی از این دردهایکه وقت و ناوقت بر جسم حکومت و در مجموع کشور فشار وارد میکند، همانا وجود بکتریای فساد در ادارات حکومتی از بالا تا پائین است . بکتریایی که به شکل وبایی تنه یی کشور را زیر ضربه های مهلک قرارداده است ، که با بیرون آمدن نتیجه انتخابات ، وجود این مرض را در حکومت وکشور ما، عده یی از بزرگان سیاست جهانی و بازیگران اصلی در ساحه افغانستان بافشار گوشزد میکنند.
درینجا سؤالاتی در ذهن خطور میکند ازجمله : چه کسانی در زرع و رشد این فساد دست خواهند داشت؟، چه کسانی به این فساد آلوده اند؟، و اگر فساد در حکومت ریشه هایی بقدامت خود حکومت بعد از سرنگونی طالبان دارد، پس چرا حالا از آن توسط گردانندگان اصلی امور در افغانستان، که همانا قدرت های بزرگ جهانی اند، بحث صورت میگیرد؟.
أ- دو نکته برجسته و غیر قابل انکار درین موضوع وجود دارد : یکی حقیقت وجود فساد در بین افراد دولتی کشور، و دیگر اینکه عامل اصلی رشد فساد خود همین نیروها و گردانندگان حقیقی سیاست جهانی است که در وجود چند کشور قدرتمند و زورگو خلاصه میشوند. فساد موجود، از همان آمدن قوت های خارجی به افغانستان همچو طلیعه های قشون خارجی در جسم عده یی از افغان نژادها و حتی غیر افغان نژادها داخل کشور گردید. نقش بازی کنندگان اصلی سیاست جهانی درین فساد را نمیتوان هرگز از نظر دور انداخت. امروز اگر آقای براون ، کوشنر، …. و یا حتی نماینده منسوب به سازمان ملل از فساد خبر میدهند باید بدانند که مروجین اصلی این فساد خود ایشان بودند که عده یی طماع و استفاده جو را نصب کردند، رشد دادند، و تازمانی که برایشان مفید تمام میشد حمایه کردند. این کشور ها و مراجع بین المللی که صاحب قرار و صلاحیت در کشورما بودند و میباشند از همان اول راه را برای رشد این مرض مهلک ، خواسته یا نخواسته مهیا و هموار کردند.
اینها اگر در آنچه ظاهرا بزبان میآرند صادق میبودند، از همان روز های اول میتوانستند جلو رشد این فساد را بگیرند، بلکه آنرا از برون مرز داخل نکنند.
ب – شکی نیست ، افراد زیادی که در مناصب کلیدی و مهم و حتی عادی حکومتی لمیده اند از جمله مفسدین و فساد گران اند، اینها اند که حتی سرنوشت عامه کشور و ملت را در گرو اعمال ناشایست خویش قرار داده اند، اما نباید فراموش کردکه عده یی بیشمار دیگری نیز چه در داخل منظومه مؤسسات اجتماعی ، امنیتی ( وابسته به نیروهای خارجی) و مؤسسات کمکی و غیره بصورت جلی و روشن درین فساد آلوده و حتی مشوق و الگو برای مفسدین افغان تبار ما هم شده اند.
ج – خطای بزرگی خواهد بود اگر عقیده کنیم که اینهمه نیروها و کشورهای قدرتمند و متنفذ جهانی فقط بخاطر گل روی افغانها و رساندن شان به بهشت رفاهیت و دیموکراسی به کشور ما آمده اند!. اینها در پی مطلب و مقصود خود اند، لذا انجام سرنوشت ما برایشان کمتر از نتیجه یک مسابقه فوتبال اهمیت خواهد داشت. در تاریخ معاصر کمتر شاهدیم که این قدرتها که همان قدرت های استعماری قدیم و ملبس به یونیفورم جدید مطابق مقتضیات عصر شده اند، در خارج از محدوده منافع تکتیکی و استراتیجی خود کاری بدیگران کرده باشند. بلکه همینها اند که بخاطر اهداف خود ملتهایی را بنابودی میکشانند، و چون خود مدعی و هم قاضی و هم قوه اجرائیه اند لذا هرگز زیر شلاق باز پرسی و قانون قرار نمیگیرند. وقایع دلخراش عراق، رواندا( که دستگاه های رسمی یکی ازین دولتهای اروپایی متهم بدست داشتن در وقایع دلخراش آن شده است)، فلسطین و غیر اینها میتواند حسن نیت ایشان را برایما ثابت کنند.
بناء اینها روی هر علتی که باشد، چه حاصل کردن اهدافی که داشتند، و یا زیان بار بودن برخورد با مشکلات و چلنج های موجود در افغانستان برایشان، و یاهم بر اساس نقشه ها و پلان های جدیدشان در افغانستان و منطقه ، شروع کردند به یاد آوری از وجود فساد در حکومت و وابسته کردن تحرکات بعدی شان را به چیزی که درین نزدیکی ها مهار کردن آن ناممکن بنظر میرسد.
علائمی که بمشاهده میرسد گویای این است که این کشور ها و در دنباله شان سازمان ملل متحد و شاخه های مربوط آن میخواهند دست شان را از ایجاد یک نظام و قدرتی که بتواند قانون را در افغانستان بنفع مردم پیاده کند ، پاک میکنند، و افغانستان و مردم آنرا بهمین گونه میگذراند. خصوصا که اثرات بد بزرگ آن از کشور و منطقه خارج نشده و دامن خودشان را نخواهند گرفت بلکه درین انارشیزم و پراگنده گی قدرت های استعماری قدیم را منافع بزرگی نیز در پی خواهد بود.
قتل های فردی و دسته جمعی مستمر مردم عامه و بیگناه کشور، عدم اهتمام به برنامه های بنیادی اقتصادی ، مصرف کمکهای ارائه شده در راههای مصارف اداری و معاشات گزاف کارمندان ( غالبا خارجی)، رشد و تقویه مافیای انجیویی درکنار یک حکومتی که از آن ظاهرا تقاضای کار و شفافیت را دارند، مداخله در هر خورد و بزرگ تا تزکیه افراد و شخصیت های ما توسط ایشان به این بهانه که ما شمارا کمک کرده ایم و تهدید بقطع کمکهایشان اگر بحرفشان گوش داده نشود، حتی تحرکات مبهم و گنگی که در ساحه نظامی صورت میگیرد،چگونه میتواند در بهبود وضعیت امنیتی و اقتصادی کشور مفید واقع شود؟. وچگونه ممکن است پایه های یک حکومت مسئول و مهتم به خدمت برای کشور ومردم را اساس گذاری کند؟
انچه در افغانستان میگذرد و یا صورت خواهد گرفت هرگز نمیشود مسؤلیت آنرا از دوش قوت های مشخص بین المللی و رهبران شان بدور داشت. تصمیم گیران واقعی در وقایع و جریانات عمده کشور، خود ایشان اند. و بار مسؤلیت را بدوش دیگران گذاشتن، دلالت بعدم صدقیت در گفتار و کردار شان میکند.