جهل انحراف خرافات درحاشیه عاشورا
حجت الاسلام غلام سخی مصباح هراتی
اکنون که در انتظار فرا رسیدن روز های سوگواری و غمبار عاشورای 1370 هجری قرار داریم ،
لازم میدانم پیرامون ابعاد پیجیده این پدیده تلخ و درد آ فرین تاریخ اسلام ، که از
مدینه آغاز و در کربلای عراق اتفاق افتاده است ، ا ندکی روشنی اندازم ، حادثه که هنوز
بسیاری از زوایای تاثر بار آن برای برخی ازمردم دنیا روشن نگردیده و جمعی از مسلمانان
نیز بهواقعه به دیده کم نگریسته و ارج کمتری به آن قائل شدهاند .درا ینکه قهرمان این
حادثه خونین " حسین " علیهالسلام
فرزند فاطمه و علی (علیهماا لسلام) می با شد ، و نیز فاطمه ، یگانه دختر و پاره تن خیر
البشر پیامبر اسلام حضرت محمد ( ص ) است کسی به آن تردیدی ندارد . و همچنان در
اینکه علی ( ع ) پسر عم و داماد رسول خدا بوده است نیز تذکر آ ن نیاز به هیچ دلیل و
برهانی نیست . فضیلت های این خانواده عظیم نبوت و وحی که در بسط و گسترش دین اسلام از
خود شهامت های فراموش نشدنی به تاریخ سپردند به هیچ انسان خرد مندی پوشیده نمی باشد .
کتابهای نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان از نخستین لحظات شکلگیری آن « بیت هدایت » پر
از مدح و ارج ، رأفت و رحمت ، مهربانی ، مردم دوستی ، خدمت گذاری ، جهاد و شهادت ، و
علم و اندیشه در مورد این خانواده شریف است . زندگی عینی و عملی آنها سر شار از سر
بازی و سر افرازی ، همراه با دانش و عدالت ، کمال ، و ویژگیهای انسانی میباشد . هر
چند امروز جهان علم و دانش قرن جدید پا به کرات آسمانی نهاده است اما سر انجام همه
انسانهای صاحب خرد به چیزی دعوت میکنند ، که رهبران دینی با الهام از وحی آسمانی به آن
دعوت کردهاند . بدون تردید تمامی سیاست مداران عادل و با انصاف هماکنون نیز در مبارزه
با ستم ، بیعدالتی ، و عدم تبعیض ، عدم نژاد گرائی ، زبان گرائی ، و نفی حکومت های
موروثی ، دعوت میکنند . اما رهبران دینی با گذاشتن جان خویش در این راه در هر زمانی
شمع وجود خویش را سوختند و در برابر ستم پیشه گان زمان قربانی ها دادند. در این میان
کسی که پرچم آزادی را برای اولین بار از مدینه تا کربلا بر افراشت ، کسی غیر از امام (
حسین (علیهالسلام ) نبود. بدون تردید قیام روز عاشورا بود که راه حق را از باطل جدا
ساخت و چهرهایی چون یزید را که بنا حق بر مسندعدالت تکیه کرده بود از رهبری انسانهای
الاهی تفکیک ساخت . الگو های ستم و حکومت های نالایق و غیر مردمی را که به وصیت و وراثت
، مقام حکومت الاهی را غصب نموده بودند برای تمامی نسل های جهان معرفی ساخت و بر آن مهر
باطل کوبید . شاید به یقین بتوان گفت : که بعد از بعثت رسول خد ا شایسته ترین شاهکاری
که امت اسلامی از خود به دنیا نشان داد ، همین قیام روز عاشورا در صحرای کربلا برهبری
حضرت امام حسین (ع ) بود . اگر چه تحقق این رخداد المناک تاریخی ، کام تمامی مسلمانان
رابا کشتن خورد و بزرگ خانواده پیامبر اسلام توسط حاکم ظالمی مانند یزید تلخ گردانید ،
و اشک تمامی دوران تاریخ از آن روز تا کنون ، نتوانست سوز و گداز آتش خیمه های سوخته
اولاد رسول خدا را ، در دلهای داغدار ایمان داران خاموش گرداند . با آن هم اگر مکتب
اسلام الگوی های مبارزه را در برابر ستم و ستم گران بصورت عینی و عملی و با دادن قربانی
های بیشمار سر لوحه میدان های نبرد نمی ساخت ، شاید امروز تشخیص ظالم و مظلوم و حق و
باطل برای هر کس کار آسانی نبود . بعد از صدر اسلام ، قیام امام حسین (ع) بخوبی توانست
راه رشد و هدایت را از مسیر گم راهی و هوا پرستی ، دنیا گرائی و بازی با مردم – را هی
را که «یزید فرزند معاویه» تعقیب میکرد کاملاً متمایز سازد . این قیام قهرمانانه آزادی
بخش و عزت آفرین زندگی اجتماعی را معنی دیگر بخشد . آری ! داستان حماسی و حماسه سازان
عاشورا سر لوحه نسل های آزاده و تمامی انسانهای باغیرت جهان گردید . بنحوی که شاید
بسیاری از افراد بشر در سطح هستی ، حقانیت اسلام و مسلمانان را تائید نکنند . اما در
برابر جان بازی و ایثاری که در کربلا صورت گرفت خاضعانه سر فرود آورده و تسلیم گردیده
اند .چه یسا برخی از آنها آزادی و استقلال خویش را مرهون دست آورد های عاشورا می دانند
. لازم میدانم متذکر شوم که من در اینجا در صدد بیان گفتهها و روایت هایی که در فضیلت
و شان امام حسین (ع ) از زبان پیغمبر اسلام و دیگر بزرگان مکتب اسلام در کتابهای روائی
وتاریخی معتبر آمده است نمی باشم . و نیز به بیان آنها نمی پردازم، چرا که شخصیتی که
در دامن یگانه دختر گرامی پیامبر اسلام تولد ، و در مکتب وحی ورسالت ، و در زانوی
بهترین بنده شایسته خدا حضرت ( محمد ) ( ص ) پرورش یافته ، و در دوره های شکوفائی و
شکلگیری مکتب اسلام و حکومت خلفای اسلامی ، و در متن حکومت علی (ع) به سر بازی و پاس
داری از آئین بر حق الاهی پرداخته است ،گسترش جهان اسلام را به چشم خود دیده و در
فتوحات گستره اسلام خود شرکت نموده است . چه جای آنست که به ذکر روایات تو صیفی و تائید
های الاهی در مورد « آن مصباح هدایت » بپردازیم ! کسیکه خداوند حرمت و مَحبت وی را بردل
های تمامی امت اسلامی واجب گردانیده است. و نیز آنهای را که دست به ریختن خون پاک پاره
های تن رسول الله بردهاندسخت مورد نکوهش قرار داده ، و به عذاب های درد ناک وعده داده
، و آن.ها را مصداق بارز ظالم دانسته است . چه حاجت است تا به بیان آیات و ذکر حدیث در
مورد آن حضرت پرداخت چه بگوئیم ! کاش آن خون های پاک بر زمین تقتیده عراق نمی ریخت . و
آن حادثه . غم انگیز به وقوع نمی پیوست تا امروز امت اسلامی ، مورد ملامت و طعنه دیگران
قرار نمی گرفت . که : ( مسلمانان فرزند پیغمبر خویش رابه آن وضع در کربلا با تمام اهل
بیت آن به قتل رسانده و خیمه های آن را به آتش کشیدهاند و بر بدن های پاک آنها ، اسب
ها دوانده اند . و بدن های آنان را از دفن شدن در خاک جلو گیری نمودند. و زنان و دختران
آنها را در شهر های شام و کوفه اسیر ساخته و اطفال کوچک را نیز به قتل رساندند . سر
های شان را بر روی نیزه ها شهر به شهر در معرض تماشای مردم قرار دادند .و با رفتار
ظالمانه خویش ، عمل خشن و وحشی گری هند زن آبی سفیان را در کنار جسد پاک همزه در جنگ
احد بیاد آوردند . که وی در برابر سینه حمزه ( ع ) زانو زد و جگرش را در آورد و در وسط
دندانهایش قرار داد و از خون آن گلویش را تازه نمود . زنان آنها از گوشها ، چشمها ،
و بینی و سر انگشتان شهداء ، برای خود گوشواره ها ساختند . و نیز مردم هنوز لشکر کشی
شوهر هند « ابوسفیان» را در مقابل پیامبر خدا در «احد» از یا د نبرده بودند، که جنگهای
معاویه در برابر علی (ع) در شام و عراق در برابر چشم آنان مجسم گردید . در نتیجه آن
جنگها علی (علیهالسلام) و فرزندش امام حسن (ص ) از پا در آمدند . آری ! « یزید» نیز
فرزند همین خانواده است که تمامی شان در میان مسلمانان به نام اولاد جگر خوار شهرت
دارند . و در کربلا هم تا تیر از گلوی نازک طفل شیر خوار امام حسین (ع) نجست یزید آرام
نگرفت ، و تا لبانی را که رسول خدا به مرات بر آن بوسه زده بود با چوب خیز ران نکوبید
نیاسود . و هرگز نه خوسبید و آتش خشمش نه خوابید . این است داستان مردی که به قصد امر
به معروف و نهی از منکر و حرکت به سیره جدش رسول خدا ، راه مدینه تا کربلا را با رنج و
الم و سختی و دشواری طی نمود . و وی در هر منزل که میرسید اهدافش را با نهایت روشنی
بیان می کرد ، و حرکتش را با خوبی و شفافیت کامل ارائه می نمود . و هر چه به قربان گاه
و قتلگاه خویش نزدیکتر میشد ، ا فراد وی کمتر و اطرافش خالی تر می گردید . تا فرا
رسیدن روز موعود (عاشورا ) بیش از هفتاد و دو تن ، راد مرد در کاروان وی کسی باقی نماند
. و تمامی آنان در راه خدا با عشق و رغبت، جان های خویش را در سبد اخلاص نهادند، و جام
شهادت را با آرامی و و فا داری سر شار سر کشیدند .گوئی که تقدیر و قسمت بر این رفته بود
تا آنها برای ابد شمع محفل عزاداران تاریخ گردند و سید شهدای عالم شوند . درود خدای
بزرگ به روان های پاک شان باد . اما پس از شهادت امام حسین (ع): دو گروه – در حق شهیدان
راه خدا و پاره های تن رسول لله « ص» در کربلا ، سخت جفا نمودند. و با برداشتهای غلط
خویش از دین و اسلام و طبق نظر ملاهای قرون جاهلیت و عصر شمشیر و شتر به جنگ تمدن و
فرهنگ و صنعت و دانش رفتهاند . وجهل و خرافان را در دین و مظاهر درخشان آن بر گزیده
اند . گروه اول به جهل گرائیده و گروه دوم به خرافات روی آوردهاند و سر انجام قیام
شکوهمند امام حسین (ع ) دست خوش خرافات و جهل و انحراف و باب طبع عوام ساختند . گروه
اول : آنهای هستند که با اعتقاد به اینکه نباید حوادث تاریخی را در امتداد تاریخ به
درازا کشید وآنچه که اتفاق افتاده است را دو باره بیان ، و در مورد آن قضاوت مثبت یا
منفی کرد . و قاتلان ( شهداء ) را نبایدنفرین نمود .و بر قبور (شهداء ) نباید سایه بان
و سقفی که جلو گیری از باد و باران میکند بر افراشت . بنای که حکایت از تمدن وفرهنگ و
زیبائی های هنری میکند در جوار و کنار آن ها نباید اعمار نمود .به تعبیر برخی ها اگر
چنین شود این ساختمانهای مجلل تبدیل به بت خانه میشود . آنها اولاد پیامبر را بت
تلقی نموده و بنای بر آن را بت خانه میدانند ! نماز و عبادت را در پهلوی آنان شرک و
ساخت مسجد را نا روا می پندارند . ا لبته چنین تصوری از آنها بعید به نظر نمیرسد چرا
که در مورد مسجد النبی (ص ) هم چنین دید را دارند و اگر تا حال دید گاه آنان عملی نشده
است شرائط برایآنها آماده نبوده است . هر گاه چنین فضای برای تخریب قبور پیامبر (ص) و
خلفای آن حضرت به وجود آید ، بیل ، کلنگ ، و لودر ، برای ویرانی آن آماده است . یقیناً
چنین عملی را هر گز از آنها نباید غیر قابل تصور دانست . چرا که در گذشته نیز چنین
اقداماتی از آنها دیده شده است .برخی قبور ائمه (ع) و زوجات واصحاب و اقوام پیامبر (ص)
را
در بقیع تبدیل به ویرانه نموده و به خاک یکسان کردهاند . یقیناً در چنین تفکری کو
چکترین اتفاقی که میافتد این است که حادثه شهادت شهداء و ستم بیداد گران بعد از مدتی
به دست فراموشی سپرده و دیگر نه ازظالم خبری ونه از مظلوم اثری در عالم خواهد ماند. و
هر گز چیزی به عنوان ارزش و چیزی به عنوان ضد ارزش در جهان دیده نخواهد شد .و اصلاً
آسیبشناسی حرکه های گذشته از نظر این گروه تماماً ممنوع میباشد . باری ! ما نمیدانیم
! سبب اینکه آنها نمیخواهند چهره بیداد ، و آثار شهامت و قهرمانی وستم سوزی در دنیا
باز گو شود چیست ؟ و یا اینکه نمی خوانهد زمینههای دعاو عبادت برای بندگان خدا فراهم
گردد چیست ؟ ؟ فقد می توان احتمال داد که باید خود از خانواده ظالمانی باشند که به سبب
بیداد اجداد و اسلاف آنها، با طرح این مسائل ، پرده از روی جنایت آنان نیز بر داشته
میشود و رسوائی تباری شان دو باره در دوران مجدد تاریخ به تصویر کشیده خواهد شد ، و یا
به این بهانه میخواهند از کسانی که بنام دین و اسلام قهرمانی ها کردهاند و افتخاراتی
به دست آوردهاند ، چنین افتخاری نصیب مسلمانان نگردد. و چهره ستم ستیزی اسلام در تاریخ
و در برابر ظالمان کم کم محو گردد و چهره حق و باطل هرگز از هم تفکیک نگردد . طبعا در
چنین رویکردی از دین ، حالت پویائی و ستم بر اندازی آن ، تبدیل به گونه مسیحائی انحرافی
خواهد گردید . بدون شک یکی از اهداف اسلام بر اندازان در همه زمان ها همین شیوه در
انتخاب کارآنان در مقابل اسلام بوده است تا اسلام را در صورت حیات آن ، گرفتار بی رمقی
و بی رونقی ساخته ، و آن را در عین حیات ، تبدیل به جنازه بی حاصیت و بدون حرکت
گردانند. چنانکه اکنون در بسیاری از موارد آنها به پیشرفتهای فراوانی نیز دست
یافتهاند .عامل دیگری که میتوان در دیگاه آنان بدست آورد این است که ؛ آنها شهداء را
مرده می پندارند و زندگی را برای انسانها منحصر به همین دنیا میدانند . بر خلاف آنچه
که قرآن میفرماید . قرآن میگوید : ( فلا تحسبّن الذین قتلوا فی سبل لله امواتا بل
احیاء عند ربّهم یرزقون ) شما کشته های راه خدا را مرده حساب نکنید چرا که آنها زنده و
در حضور پروردگار عالم مرزوق می باشند . در آیه دیگری قرآن می فرماید : ( و لا تقوا لمن
یقتل فی سبیل لله اموات بل احیاء و لاکن لا تشعرون ) شما که کشته های راه خدا را مرده
می گوئید آنها زنده هستند ، و بلکه شما فاقد شعور می باشید . باید از آنها پرسید مگر
پیامر اسلام بر قبور مئومنین نمی رفت و برای آنان دعا، و از خداوند برایشان طلب آمرزش
نمیکرد ؟ آیا اگر این اصل را آن طور که آنها میاندیشند از اسلام بر داشته شود .و دین
فاقد حیات معنوی و حیات اخروی گردد ، میان مکتب مادی گرائی و الحاد و بی دینی ، ومکتب
اسلام چیز دیگری قابل مناقشه هست ؟ . در حالی که بر حسب آموزه های قرآنی و سنت نبوی ،
آنهای که از دنیا رفتهاند حیات اخروی دارند ، پس چرا خواندن دعا های وارده بر آنها ،
و خواندن نماز و قرآن بر روان شان، و در جنب قبور آنان روا نباشد ؟ و هر گاه رفتن به
قبور مسلمانان روا میباشد . چرا فضای مصلی و زیارت گاه ها دارای ساختمانهای زیبا و
فرش و سهولت های طبیعی و رفاه و آسایش مردمی نگردد ؟ مگر میشود تمامی اماکن روی زمین
را بدون برف و باران و سردی هوی همانند سر زمین عربستان و … تصور کرد . ویا عصر کنونی
راهمانند عصر ظهور اسلام پنداشت که خانههای مردم بدون فرش و سقف و در و دیوار بود. چه
بهتر از آن استکه در جای خدا را عبادت کرد تا ثوابی از آن را به ارواح رفته گان از
مئومنان بتوان نثار نمود . آن های که قبور مئومنین را بت خانه می پندارند ، غافل از این
هستند که قبر فقد میتواند یک متر در دو متر را در بر گیرد ، و روی آن نیزبا اتاق ویژه
پوشیده شده است که از دیگر اماکن که مردم مشغول خواندن دعا و قرآن هستند کاملاً مجزا
میباشد و کسی بجانب قبر نماز نمیخواند . و خود قبر از سطح زمین بیش از یک وجب نیز
ارتفاع ندارد و گنبدی که بر آن گذاشته شده است می تواند برای حفاطت قبور امامان و شهداء
و بزرگان و اولیاء خدا از حوادث طبیعی و… باشد . و نیز آنها غافل هستند که در آن
جاها فقد نما ز و دعا و قرآن خواند میشود ، آیا تا حال کسی را دیده اندکه بر سر بتی
قرآن بخواند . طبیعی است که اگر کسی بجای خدا یا در شرکت با خدا ، از امام و کسی دیگر
چیزی بخواهد شرک است و اینهای که بر قبور مسلمانان میروند و دعا و قرآن میخوانند
موحد هستند و در آنجا کلمه لا اله الا لله می میگویند . و زائران در آن اماکن برای
امامان نماز و قرآن میخوانند و دعا میکنند نه اینکه از آنها بجای خداوند چیزی را طلب
نمایند . بی سبب نیست که صاحبان چنین دید گا هی باید جاهلان باشندکه از خرد و شعور خویش
بهره نگرفته اند چرا که در مورد امام حسین و در حاشیه عاشورا و دیگر ائمه (ع) دارای
چنین برداشتهای نادرست و غیر عاقلانه میباشند . گروه دوم – آن های هستند که عاشورای
امام حسین (ع) را با مشتی از خرافات و سلیقه های شخصی و نژادی و رسم و رواج های قومی ،
محلی ، فرقه ای خود توأم کرده و قیام پر شکوه امام حسین (ع) را که برای آزادی و امر به
معروف و نهی از منکر و افشای چهره حاکمان دیکتاتور بوده است . حرکتی خرافی و غیر عقلانی
که با قرآن و سنت و عمل خود امام حسین (ع) هیچ مطابقتی ندارد ساختهاند . حضرت امام
حسین (ع) خلافت شخصی همانند یزید فرزند معاویه را که با غصب و خیانت و نیز با وراثت و
وصیت پدرش تصاحب کرده است ، مورد انکار قرار میدهد . و جامعه و امتی را که هنوز از
داشتن اصحاب و یاران و اهل بیت رسول اکرم خالی نمی باشد ، لایق جانشینی خلافت اسلامی
وحکومت دینی ، کسی که با دین پیامبر هیچ سنخیتی ندارد نمیداند . از این جهت است که با
وی بیعت نمیکند و علم مبارزه و جهاد را در برابر وی بر می افراشد و تا سر حد شهادت خود
و اسارت قوم و قبیله و اهل بیتش که اولاد رسول لله میباشند پیش میرود . گروه دوم
انهای هستند که از حرکت جهادی و مبارزه آزادی بخش قهرمان کربلا ، جریانی ساختهاند که
گویا سهم گیری در این جریان سبب میگردد تا آنچه از گناهانی را که مردم در دوران
عمرخویش انجام دادهاند آمرزیده میشود. اگر چه که آنها هیچ عملی را در راه خدا انجام
نداده و رفتار شان با ترک معروف و آنجام انواع منکر ات نیزهمراه باشند . نتیجه و دست
آورد این دیدگاه در اکثر جاها به جای کشیده شده است ؛ تا کسانی به این مجالس شرکت
نمایند که واجبات الاهی را تر ک و گرفتار بسیاری از محرمات و منکرات اجتماعی ودینی
میباشند . و به امید اینکه امام حسین (ع) سبب آمرزش گناهان آنها میشود ، راه انداختن
سینه زنی و زنجیر زنی و چنک و دهل و ساز و سر نا و شتر و اسپ را که خرافاتی بیش نیست
داخل در مجالس موعظه و تفسیر و ممبر و مسجدساخته اند . چه بسا شترو اسپی که در این ما
جرا ها شرکت میکند قداست یافته و سر و سینه آن از طرف گناه کاران مردم بوسه باران
میشود . و احیاناً موی آنها قداست پیدا میکند . و گاهی نیز انجام این خرافات و رسم و
رواج های جاهلانه جای خطابه و تبلیغات دینی و ارشادات اسلامی و تحلیل و تفسیر از ابعاد
قیام کربلا را که به مناسبت سال گرد شهادت شهدای عاشورا باید انجام گیرد پرمی کند . بر
اساس دید گاه و عمل کرد این گروه ، بجای اینکه امام حسین (ع) الگوی مبارزه و امر به
معروف و نهی از منکر برای امت باشد الگوی بخشش گناه معصیت کاران میشود .دقیقا همان
چیزی که خود امام حسین (ع) به آن اعتقاد نداشته و قیام آن حضرت برای آن شکل نگرفته است
. بلکه بخشش گناهان مردم بر اساس عمل کرد خود آنان و بر اساس تقرب به خداوند (ج) و
پیروی از دستورات و فرامینی است که امام حسین (ع) آن را از دین خدا بیان میدارد . و
آنحضرت به خاطر همان دستورات الاهی جان خود و اهل بیتش را در راه خدا قربانی کرده است .
امام حسین (ع) همراه اهلبیت گرامی اش در ظهر روز عاشورا در حالی که لحظاتی بیش به شهادت
وی باقی نمانده است نماز جماعت را بر پا میدارد و در این لحظه حساس که جنگ آغاز
میگردد ، کسی از کاروان وی از نماز غفلت نمیورزد .او چگونه راضی خواهد گردید ، کسانی
با توسل و مَحبت وی، نماز و انجام دستورات الاهی را بیاهمیت شمارد و در هنگام فرارسیدن
وقت نماز مشغول سینه زدن ویا مصیبت خوانی باشند . البته مصیبت آن امام بزرگ برای امت
اسلامی اندوه کمر شکنی است . قطع اظر از روایاتی که برای ثواب گریه بر مصیبت آن بزرگان
وارد گردیده است، هر آن چشمی که انبوهی از اجساد پاکان و سلاله گان پیامبر الاهی را
میان خون و کفن ببیند و صدای ضجه یا رسول الله آنها را بشنو د و چشم آن در ریختن اشک
برای مظلومان دریغ نماید ، باید بر بینائی آن چشم تردید نمود . در کجای دین گریه از خوف
خدا و برای ستم دیدگان منع گردیده است دینی که پیامبر آن میفرماید : ( هل الدین الا
الحب ) آیا دین ، چیزی غیر از مَحبت است؟ غم و اندوه و گریه بر آن شهداء صالح راه
خداوند (ج) که انسان به آنها مَحبت دارد نه تنها اشکال ندارد ، بلکه دارای فضیلت نیز
هست . گریه از خوف گناهان که آنسان انجام میدهد و برای آمرزش و بخشش آن از طرف خدا وند
، و برای مظلومیت شهداء ، نه تنها منع نگردیده است بلکه پیامبر اسلام هنگامی که از «
احد » بر میگشت ، شنید که زنان مدینه بر کشته های خویش می گریستند ، پیامبراز صدای
گریه زنان مدینه تکانی خورد و با اندوه فراوان فرمود : ( و اما عمویم حمزه گریه کننده
ندارد ! ) از آن روز تا کنون زنان مدینه هنگام رویداد مصیبت ها سید الشهداء حضرت حمزه (
ع ) گریه میکنند . مگر مصیبت امام حسین (ع)برای پیامبر اسلام کمتر از عموی گرامی اش
حضرت حمزه میباشد . متاسفانه این گروه نیز عاشورا و اهداف بزرگ آن امام بزرگ را ، در
میان مردم با خرافات و دروغها و غلو وافراط گری ها و ابهامات ، کمرنگ و حتی احیاناً
خالی از خیر و برکت ساختهاند . بنظر بنده حقیر ، برای علماء و مراجع عظام تقلید و
نوسندگان و گویندگان حفظهم الله تعالی که صاحبان نفوذ و تأثیر در دل و دماغ مردم می
باشند دیگر جای سکوت و اغماض باقی نمانده است چرا که دیگر اکنون در عصر رسانههای فضائی
و آزادی های بیان و گفتار ، زبان بد خواهان و دشمنان دین باز گردیده و سوءاستفاده های
فراوان در کمین قرار دارد . با کوچکترین اشتباهی در امر ارائه دین ،باید بزرگترین
خسارات را در پایه های اعتقادی مردم نظارهگر باشیم