بسم الله الرحمن الر حیم
اختلاط ومغالطه در روش برداشت ازآیات متبرکه قرآن واستنباط غیرمرتبط آن در رابطه با توسل، شفاعت و زیارت قبور
عبدالله عابد کابلی
الحمد لله رب العالمین والصلات والسلام علی رسول الله رحمت للعالمین وعلی آ له واصحابه اجمعین
امروزکه صفحۀ انتر نتی صدای افغان را باز کردم چشمم به مقاله ای تازه آقای احمد بشیر افضلیار افتاد وچون موضوع جالب وبحث بر انگیزی را مطرح کرده بودند نا گزیر آ نرا مرور کردم وحتی بعضی جاهارا تکرارا مرور کردم .وازینکه ایشان گفته بودند که این مقاله را بکمک عده ای از علما واساتیذ تهیه دیده اند ایکاش نام آ ن حضرات علما وآدرس شانرا بما هم عنایت می کردند تا از مخازن عظیم دینی وفقهی شان مستفید می شدیم . ویا لا اقل تعارفی حاصل می شد تا این دیالوگ دینی را رو در رو ومستقیم بهمرای شان دنبال می کردیم تا به خوانندگان هم بیشتر مثمر واقع می شد .
وازینکه در مقدمه صحبت خویش با کمال ادب واحترام آ قای موحد را خطاب کرده بودند وهم در مجموع مطالب مقاله خویش ، وقتی هم از ائمه اهل سنت روایاتی را نقل کرده بودند بر خلاف اهل روافض با کمال ادب واحترام روایات را باز گو کرده بودند، این می رساند که آ قای افضل یار مراتب فضل ومرتبت اخلاقی خویشرا تبارز داده بودند خوشحال شدم ، وبرای شان دعاکردم .
وامید وارم تا خداوند متعال مارا باخلاق حمیده اسلامی متصف گردانیده واز جمله اصحاب سبابین ولعانین(دشنام دهندگان ولعن فرستندگان) که مسلک وطریق گمراهان وبی ادبان است قرار ندا ده وبه ما توان شنیدن همه سخنان را اعطا نموده و توفیق پیروی واتباع از بهترین انها را عنایت فرماید . آمین یا رب العالمین .
شما در عنوان مقاله ای تان که« ثبوت بقاء روح و ارتباط انسانها با ارواح انبیاء، شهداء و اولیاء » بود، چند مطلب را خواستید به بحث بکشید که هما نا اثبات بقاء روح ورابطه ای انسانها به ارواح انبیاء – شهداء واولیاء بود وخواستید تا با تثبیت آن مسئله ای زیارت قبور ، توسل به مردگان و در خواست شفاعت را از ایشان تثبیت نمائید .
شما در مقدمه مقاله ای خویش کیفیت خلقت روح وبقا ء آ ن را بعد از مرگ را طوریکه در قر آ ن به تکرار ذکر گردیده است مطالب سود مندی را ارائه کردید ومن لازم نمی بینم تبصره ای اضافی داشته باشم وصرف در مورد چگونگی روح همان طوریکه قر آ ن یاد کرده است که :
(و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما آوتیتم من العلم الا قلیلا) سوره ۷، آیه ۸۵.
« ای پیغمبر وقتی از تو راجع به روح می پرسند بگو این از امر پروزدگار من است ودرین باره ، جز اند کی علم بشما داده نشده است » فقط احاطه ای علم بشری بر این راز خلقت بسیار محدود بوده است ونظرات وتیوریها و.ویا احیانا مسایل خوابهای مقناطیسی وهیپنوتیز م – احضار ارواح و غیره هیچکدام این راز پوشیده را نتوانستند بگشایند وحتی اعمال آنها هم هنوز درمیدان تجارب علمی ومستندات تاریخی وروایات ومقولات گفتنی وشنیدنی بحث بر انگیز و وسوال کننده می باشد . وعلاوه بر همه اینها اینکه ارواح صلاحیت واجرای کار وامری را هم دارا بوده اند وتا حال کسی ادعانکرده است که فلان روح احظار شده فلان کار را کرده است واگر کسی ادعا کرده با شد این ادعا ها در حد مقولاتی است که از زبا انها بزبانها نقل قول شده است ومستندات آ ن واضح ومعلوم نیست,. البته این بحث را با اهل آ ن واگذار میکنم چون در نزد ما میزان ارزیابی درین مقالــه داده های قرآ نی واحادیث نبوی وروش ائمه از متون دینی است .
در مورد بقای روح بعد از مرگ وبودن آ ن درمکان و مقام دیگری بین مسلما نان اختلاف نظر وجود ندارد والبته در قسمت شواهد عقلی شما مثالی که بارتباط نور خورشید وتاثیر آن بر همه ای موجودات بصورت مستمری ارائه کردید از لحاظ علمی وتجربی غیر قابل قبول است زیرا حتی نور خورشید هم بر همه چیز احاطه ندارد وفقط دربرابر اشیای که در برابر آن قرار دارد قابل رویت است. مثلا در داخل خانه های تاریک ویا زیر زمین ویا جاهائیکه نور خورشید بآ ن نمی رسد ویا از اشیائ جامد ویا سیه وکدریکه نور از آن عبور نمی کند .. و……. قابل رویت نیست .
در ین جمله تان هم فکر کنم اشتباه ویا غلطی طباعتی وجود دارد « نظر به این که علت العلل اصلی و مبدآ ازلی، فنا پذیز و لم یزلی است،» زیرا کلمه فنا پذیر درست نیست بلکه فنا ناپذیربا ید نوشته می شد که اشاره به ذات باریتعالی است .
ودرمورد شواهد نقلیدر ارتباط با مسئله حضرت مسیح ( ع ) هم فکر کنم اشباه فاحشی رخ داده است وآ ن اینکه شما ادعای مخالفین حضرت مسیح را که ادعاکرده بودند ما مسیح را کشتیم صحه گذاشتید (از لحاظ جسمی) که این استنباط با نص صریح قرآن سازگارنیست.
«وقولهم انا قتلنا المسیح…تا به آخر آیه که میفرماید ماقتلو یقینآ: سوره ۴، آیه ۱۵۷. و ګفتار مخالفین به اینکه ما کشتیم مسیح را… و نکشتند او را به یقین.
مراد آن است که مخالفین جسم را کشته دیدند لیکن روح هیچ وقت کشته نخواهد شد یقینآ.»
در حالیکه قرآن ادعای آنهارا باطل اعلان میدارد ومیگویدکه آ نها حتی شخص حضرت مسیح را جسما نکشتند «… وانها مسیح را نکشتند وبه صلیب نکشیدند و ………و به تحقیق که مسیح را نکشتند .
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ۚ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا [٤:157]
«و بهسبب گفتهشان كه ما مسيح عيسي بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم» يهوديان به دروغ ادعا كردند كه عيسي را كشتهاند و به قتل وي افتخار كردند. شايد يادكردن عيسي بهنام پيامبر خدا از سوي آنان نيز، به قصد استهزا و ريشخند بود زيرا يهود منكر رسالت عيسي هستند و به اين كه عيسي پيامبر است اعتراف نميكنند. بنابراين، آنها فقط به كفر اكتفا نكردند بلكه به ادعاي كشتن عيسي نيز افتخار و شادماني كردند «و حال آن كه نه او را كشتند و نه بر دار كردند» و اينادعايشان دروغي بيش نيست «وليكن امر بر آنان مشتبه شد» يعني: شبه عيسي بر غير وي افگنده شد و آنها كس ديگري را به جاي عيسي كشتند درحالي كه از حقيقت حال وي در شك بودند «و بيگمان كساني كه در باره عيسي اختلافكردند» به اين ترتيب كه برخي از آنان گفتند: او را كشتيم! اما كساني كه بالا بردن وي بهسوي آسمان را ديدند، گفتند: نه! او را نكشتيم. بعضي گفتهاند: اختلاف در ميانشان از آنجا ناشي شد كه فرقه نسطوريها از نصاري گفتند: عيسي ـ العياذباالله ـ از جهت انساني (ناسوت) خود بر دار كشيدهشد نه از جهتخدايي (لاهوت) خود. و فرقه ملكانيها گفتند: كشتن و بر دار كشيدن مسيح به كمال و تمام در ناسوت و لاهوت وي انجام شده. پس آنها «از حال او در شكند» و در تردد و سردرگمي، در اين شك و ترديدشان دست و پا زده و در جهل خويش سرگردان و متحيرند «و هيچ علمي بدان ندارند، فقط از حدس و گمان پيروي ميكنند» يعني: آنان به حال مسيح علمي قاطع ندارند بلكه فقط از گمانشان پيروي ميكنند و از اينرو مضطرب و مترددند «و او را به يقين نكشتهاند» يعني: كشتن وي در نزدشان يقيني نيست بلكه امري مشكوك و موهوم است. يا معني ايناست: قطعا و يقينا او را نكشتهاند.
بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [٤:١٥٨]
«بلكه خدا او را بهسوي خود بالا برد» بيان بالا بردن عيسي به آسمان در سوره «آل عمران/55» گذشت. در روايت ابنعباس آمدهاست: «آنگاه كه خداي عزوجل اراده بالابردن عيسي را كرد… عيسي به يارانش كه دوازده تن از حواريون بودند، گفت: كداميك از شما حاضر است تا شباهت من در وي افگنده شده و بجايم كشته شود و به پاداش اين كار، در عين درجه و مرتبهام (در بهشت) همراه من باشد؟ پس تازهجواني از كم سنوسالترين ايشان برخاست و داوطلب اين كار شد… آنگاه شباهت عيسي در وي افگنده شد و عيسي از روزنهاي كه در آن خانه بود، بهسوي آسمان بركشيده شد. يهوديان كه خانه را در محاصره خود داشتند، بهطلب وي به خانه درآمدند و شبيه وي را گرفته به قتلش رساندند، سپس بر دارش آويختند…». «و خدا غالب و حكيم است» غالب و تواناست؛ پس هر كس كه به آستانش التجا نمايد، بيپناه نميماند، با حكمت است؛ در تمامآنچه كه ميآفريند يا انجام ميدهد و از جمله در امر بالابردن عيسي.
درمورد توسل وزیارت قبور :
تمام ایات وروایاتیکه درین مبحث آ ورده شده است هیچ ربطی به توسل ویا زیارت قبور ندارد
و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته و یوم القیمه یکون علیهم شهدآ. سوره ۴ آیه ۱۵۹
و هو القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظه حتی اذا جاء احد کم الموت توفته رسلنا و هم لا یفرطون- ثم ردوا الی الله مولیهم الحق الا له الحکم و هو اسرع الحاسبین. سوره ۶، آیه های ۶۱و ۶۲.
انا خلقنا النسان من نطفه امشاج نبتله فجعلناه سمیعآ بصیرآ. سوره ۷۶، آیه ۲.
همانا آفریدیم انسانرا از نطفه ای به هم آمیخته، او را میآزمایم پس ګردانیدیم او را شنوای بینا.
مراد آن است که ممتحن به تکالیف اوامر و نواهی الهیه و موصوف به صفت سمع و بصر، همانا نفس ناطقه است نه جسم و اجزای آن
در تفسیر وتحلیل آ یه ای فوق هم که مراد از تکامل مراحل مختلفه ای جنین است که خداوند برای آن قدرت شنوایی وبینایی اعطا میکند وتعلق به جسم انسان دارد به حاشیه رفته اید . زیرا گوش( وسیله ء شنوایی ) چشم ( وسیله بینایی) در مراحل تکوین خلقت جنین در رحم پیدا میشود وتکامل می یابد و به جسم انسان تعلق دارد .
البته به قدرت خالق در خود جنین خداوند این استعداد نمو وپرورش گوش ، چشم وسایر اعضاء وجوارح را نیزبه و دیعه گذاشته است . اما نفس نطفه استعداد شنوایی وبینایی را ندارد . والله اعلم بالصواب.
واما در مورد اساسی ترین موضوع بحث مقاله ای تان که که عبارت از توسل وشفاعت است می بایست آ نرا موشگافانه وتحقیقی ارزیابی می کردید ، فقط به چند خط مختصر اکتفا کرده واز مو ضوع رد شدید :
« توسل: توسل از ماده (وسل) به معنی تقرب جستن و یا چیزی که با عث تقرب به دیګری از روی علاقه ورغبت میشود، میباشد. وتوسل شامل شفاعت نیز میشود. »
«شفاعت :شفاعت از ماده (شفع) به معنی ضمیمه کردن چیزی به همانند اوست ودر مفهوم قرآنی، شخصی ګنهکار به خاطر پاره ای از جنبه های مثبت (مانند: ایمان،عمل صالح و…) شباهتی با اولیاءالله پیدا میکند و آنها با کمک های خود، اورا به سوی کمال سوق میدهند و از پیشګاه خداوند تقاضای عفوه میکنند، به عبارت دیګر میتوان ګفت: قرار ګرفتن موجود قویتر و برتر در کنار موجود ضعیفتر و کمک نمودن به او در راه پیمودن مراتب کمال ا
آیه ای که به مسئله(توسل) اشاره دارد،
یا ایها الذین امنوا ا تقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوافی سبله لعلکم تفلحون آیه ۳۵ سوره مائده.
ای کسانیکه ایمان آورده اید پرهیزکاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا، انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستګار شوید.
وسیله درآیه فوق معنای بسیار وسیعی دارد و هر کار وهر چیزی که با عث نزدیک شدن به پیشګاه پروردګار میشود شامل میګردد.همانطور که حضرت علی(ع) فرمودند: بهترین چیزی که به وسیله آن میتوانیم به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا و پیامبر او و جهاد در راه او، نماز، زکات،روزه، حج، صله رحم، انفاق…میباشد.
واز آیات دیګر نیز استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحی در پیشګاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسیله، به هیچ وجه ممنوع وخلاف دین واسلام نیست همانطور که حضرت ابراهیم (ع) از خداوند برای کاکایش طلب استغفار کرد، قرآن میفرمائید: واستغفار ابراهیم برای پدرش، کاکایش آزر فقط به خاطر وعده هایی بود که به او داده بود(تا به سوی ایمان جذب کند) اما هنګامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از اوبیزاری جست. چرا که ابراهیم مهربان و بردباراست.
از مهمترین آ یه ایکه در مورد توسل استنباط غیر صحیح میشود همانا آ یه ای فوق است وبهترین تفسیر یکه از توسل بعمل آ مده است که با تمام آ یات وروایا ت واحادیث دیگر پیغمبر خداوند ( ص ) ساز گار است همانا حدیثی است که ازسیدنا حضرت علی (رض ) خود تان استناد کردید که اساسا توسل عبارت از وسیله جستن به ا یمان واعمال صالحه است که انسان را میتواند از مشکلات دینیوی و اخروی برهاند نه اینکه انسان ها از مرده ها واموات توسل جویند .
وموضوع حضرت ابراهیم هم که از خداوند طلب استغفار کرد ربطی به توسل ندارد بلکه این را میرساند که میتوانیم به اموات وزنده ها دعا و طلب مغفرت نمائیم نه اینکه از اموات کمک خواسته وبانها توسل به جوئیم . هر چند که پیامبران حتی از دعا کردن در حق مشرکین هم منع شده اند .
یا در سوره یوسف آیه ۹۷، زمانیکه ګناهان برادران یوسف آشکار شد، آنها به پدرشان ګفتند: ای پدر از خدا آمرزش ګناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم. این آیات نشان میدهد که انسان های صالح را میتوان وسیله برای استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. این توسل در حقیقت توجه به خداست نه غیر خدا!!!.
موضوع در خواست پسران گنهکار حضرت یعقوب (ع) هم از پدر شان تا اینکه از خداوند برای شان طلب استغفار کند ، عین مطلب را میرساند که حضرت یعقوب درزندگی به خواست پسران خویش از خداوند برای شان طلب مغفرت کرد . واین میرساند که در زندگی انسانها به حکم اسباب ووسیله میتوانند از همدیگر کمک به خواهند وبه همدیگر دعای خیر نمایند وطلب استغفار نمایند نه اینکه به اموات ومردگان متوسل شوند وآنهارا وسیله قرار داده تا آنها در حالیکه از دنیا رحلت کرده اند برای شان طلب استغفار نمایند ویا نعوذ بالله آنها بتوانند گناه کسی را به بخشند ویا آنهارا به بهشت برسانند .
البته مسلمانان زنده میتوانند به مردگان ورفتگان خویش دعای خیر نموده واز خداوند برای شان طلب استغفار نمایند که این موارد در قرآ ن کریم واحادیث شریف به کرا ت ومرا ت ذکر شده است .
وشما یاد آ ور شدید که با استفاده از آ یات دیگر استنباط میشود که میتوان به اشخاص صالح متوسل شد تا از خداوند برای شان طلب استغفار کند .
لیکن هیچ آ یت وروایتی ارئه نکردید که ادعای شمارا ثابت کند .
و تکرا را باید گفت که این امر در مورد زندگان که صلاحیت اجا بت درخواست ومطالبه ای اشخاص را دارند می باشد نه اموات ومردگان .
«متوسل شدن به اولیای الهی، انبیاء و شهداء در حقیقت توسل به مقام روحانی آنهاست که روح خودرا پرورش داده و به کمالاتی رسیدند، و روح برای بقاست نه برای فنا. لذا میتوان به افرادی که در قید حیات نیستند، متوسل شد. عالم اهل تسنن در کتاب (وفاء الوفا) مینویسد: مدد ګرفتن وشفاعت خواستن در پیشګاه خداوند از پیامبر و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجازاست وهم بعد از تولد وهم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخیز، حضرت عمر فاروق(رض) میګوید: حضرت آدم (ع) به پیشګاه خداوند چنین عرض کرد: [یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لی] خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا میکنم مرا ببخش!»
در مورد اینکه هم ارواح انبیا ء ، شهدا ، صدیقین وصالحین مراتب وجایگاه بس بلندی داشته ومشمول انعام الهی اند هیچ شبه ای وجود ندارد ، اما باید دانست که آنها در دنیا بالوسیله ابلاغ رسالت ودعوت وجهاد وشهادت وتقوی به چنین جایگاه ومنزلت دست یافته اند ودر جایگاه بلند انعام الهی قرار دارند . والبته ماموریت ووظایف دنیایی شان ختم گردیده وموفقانه ازین دنیا رحلت کرده اند .
واین روایتی که هم شما بدون ماخذ ارائه کردید «حضرت عمر فاروق(رض) میګوید: حضرت آدم (ع) به پیشګاه خداوند چنین عرض کرد: [یا رب اسئلک بحق محمد لما غفرت لی] خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا میکنم مرا ببخش!»
مصداق آ نرا من در کتب حدیث اهل سنت وجماعت ندیدم . .
بناء توسل بارواح اموات که از ما وشما خبر ندارند امری ا ست که هم با نص وهم با عقل سازگار نیست وتفصیل این بحث را بعدا ارئه خواهم داد .
البته همه ای زندگان بشمول پیامبران به علم غیب دسترسی ندارند وبواسطه ای محدویتیهای که خداوند از لحاظ بشر بودن در آنها قرار داده است آنها بربسیاری مسایل پوشیده وپنهان آ گاهی ندارند الاکه خداوند باا لوسیله ای وحی خفی ویا وحی جلی ایشان را بر بعضی مسایل آ گاه ووارد میسازد . پس چطور خواهد بود که در زندگی انسانها که روح وجسم در وجود شان فعال وزنده وهمه جوارح وحواس شان کار میکند قدرت بینا ئی ، شنوائی ، چشائی ، وتوانا ئی شان و…و محدود است ، اما وقتی از دنیا رفتند این چنین خوارق قدرت برای شان حاصل شود،؟
این ایجاب بحث تفصیلی دیگری را دار
«در زمان خلیفه اول حضرت ابوبکر(رض) سالی قحطی شد، عمر فاروق(رض)، بلال به همراه عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین ګفت (رسول الله استسق لامتک… فاعفم قد هلکوا…) ای پیامبر!از خدایت برای امتت باران بفرست که ممکن است همه هلاک شوند. با وجود روایات زیاد در کتابهای اهل تسنن باز هم یک ګروهی خیلی کوچک از آنان به مسئله توسل و شفاعت خرده میګیرند و آنرا انکار میکنند. در حالی که متوسل شدن به انبیاء، و آئمه علیهم السلام در حقیقت متوسل شدن به خداست و آنها عملی را جز با رضایت و اذن پروردګار انجام داده
(قل لا املک لنفسی ضرآو لا نفعآ الا ما شاء الله) بګو من برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، مګر آن چه خدا بخواهد.»
در موضوع فوق هم مغالطه ای صورت گرفته است وآ ن اینکه در آن ایام خشکسالی اصحاب به نزد کاکای پیغمبر حضرت عباس در حال حیات رفتند تا دعاکنند واز خداوند طلب باران کنند .
واینکه گفتید که توسل به انبیاء وائمه علیهم السلام در حقیقت توسل به خدا است کا ملا غلط است ، زیرا آنکسی که رقم زننده سرنوشت وتعیین کننده مقد رات همه چیز وهمه کس است فقط خدا است ونه غیر خدا است . وطلب کمک ، راهنمایی ، ارشاد نصیحت ، وحتی طلب دعاکردن از پیامبران وائمه واولیاء وصلحا در زمان حیات شان امریست که قابل بحث ومناقشه نیست زیرا در ین دنیا استفاده از وسایل وابزار وتوسل جستن امریست که بآن حتی امر هم شده ایم .
چنانچه مولانا مولانا هم به نقل ازیک از احادیث گفته است که :
گفت پیغمبر به آ واز بلند – با توکل زانوی اشتر ببند
وجواب تانرا در آ یه مبارکه ذیل خود تان دادید .
(قل لا املک لنفسی ضرآو لا نفعآ الا ما شاء الله) بګو من برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، مګر آن چه خدا بخواهد.»)
«[جناب محترم موحد صاحب از مسائلی بحث کردند که اګر آن همه را پیامبر ګرامی اسلام میدانست و میکرد پس فرقش با کسانیکه از سحر و جادو صحبت میکردند نمیبود و نمیشد. موحد صاحب ګفتند که اګر پیغمبر بزرګوار اسلام از غیب میدانست در جنګ سر مبارک خودرا جلو میکشید تا سنګ بر سر مبارک ایشان اثابت نمیکرد، و یا اګر حضرت موسی(ع) میدانست که برادرش در قسمت بیدین شدن قومش بی تقصیر است باز کدام ګپ دیګری میشد، و یا حضرت یعقوب(ع) از فرزندش خبر نداشت، وحضرت سلیمان(ع) تا هدهد به او خبر نداد از احوال اهل سبا خبر نشد و یا مطلع نشد. و…. غیره. باید ګفت که اذن خداوند نبوده که آنها از این مسائل و همچو مسائل دیګر باید خبر نمیداشتند. زیرا انبیاء الهی هیچ وقت ادعا نکردند که همه چیزی که آنها دارند از خود آنها و از کمالات فردی ایشان بوده است. بلکه همیشه همه آنها ګفتند که آنها از خود هیچ چیزی ندارند و هر آنچه که دارند از آن خداست. این بشرناچیز از خود هیچ چیزی ندارد. و اګر در طول تاریخ انبیاء اولیاء اندکی میګفتند که هر آنچه را که میګویند و میدانند و میفهمند از خود میګویند و از خود میدانند و علم خودشان است، پس هیچ کسی به ګپ های آنان ایمان نمیآوردند. و یکتاپرستی در روی کره زمین وجود نمیداشت. اګر حضرت پیغمبراسلام سر مبارک خود را عقب و یا جلو میکشید، تا سنګ به جسم مبارک شان اثابت نکند، آیا این از دیدګاه خود وی که همیشه به اصحابش میګفت من هم مانند شما انسانم در تقابل صورت نمیګرفت؟ اګر حضرت یعقوب(ع) به اذن پروردګار سبب هجران پسر را میدانست و مکان پسرش را میدانست، آیا این درسی که خداوند از داستان آن دو پیغمبر خود با ما داده است مورد قبول ما قرار میګرفت؟ اګر اذن پروردګار نمیبود یعقوب نبی نباید به کرات میګفت که یوسف (َع) زنده است. چون روح او میګفت که حضرت یوسف پیغبر زنده است به این خاطر او هیچ ګاه نګفت که یوسف مرده و یا کشته شده است.و امثالهم.]»
«علاوه بر این همه، توسل روح امید را افزایش، روح یآس را کاهش و ایجاد رابطه معنوی با خدا و اولیاء الله و تحصیل رضایت خداوند و توجه به سلسله شافعان و … را به وجود میآورد»
تذکار مطالب بالا را که آ قای موحد هم قبلا اشاره داده بودند حاکی از این است که علم غیب ومسایل مربوط به آ ینده در صلاحیت علم وفهم هیچ کسی به جر الله متعال نیست وحتی پیامبران با وحی الهی از بعضی چیز ها واقف وبر بعضی غیر واقف اند .
واین روایات واساطیری که گویا ائمه ویا اولیا ء الله به مسایل پوشیده واقفند دلیل شرعی وجود ندارد . وخاصتا اینکه اصحاب قبور از وضعیت وچگونگی مردم با خبر بوده ویا ایشان میتوانند به مشکلی رسیدگی کنند امریست که با شرع موافق نیست . کسانیکه در زندگی بواسطه ای محدودیتهایکه خداوند بر آ نها مستولی کرده به همه مسایل ومشکلات رسیدگی ویا حل کرده نمی توانند پس چطور در حالت وفات توانایی انجام کار ویا حل مشکلی را دارند .؟!
واینها همه مواردی است که مردم را از توحید خالص ومتوصل شدن به ذات حضرت خالق دور میسازد ودر نتیجه خرافات واعمال شرک آ لودیکه امروز در زیارتهائ ائمه ویا بزرگان وجود دارد نتیجه ای همین واسطه قراردادنها بوده است که امروز مردم جاهل در زیارتها فریا د استغاثه ، شفا خواستن ، بچه دار شدن ، شوهر دارشدن وهزاران حاجت ومراد دیگر نامشروع را از کسی طلب میکنند که از ایشان خبر نداشته و روح آنها (پیامبران- صدیقین – شهدا و اولیاء الله وصلحا باشند) در جوار نعمت های الهی شا دان و
خوشحال اند وگاهی بالوسیله درد سریهای مردم خداوند آنهارا آنها ناراحت نمی سازد . واگر احیانا بنده های مانند ما وسایرین گنهکاران با شند در تشویش ودلهره خویش اینده ای خویش بسر می برند .
اكنون كه دانستيم ارواح در عالمي ديگرند حال ميگوييم بر فرض محال كه از حاجات زوار مطلع شوند آيا فوري حاضر گشته و به اين دنيا برگشته و به عرض زوار ميرسند يا خير؟ روشن است كه قرآن و عقل ميگويد انبياء و اولياء به كلي از دنيا بيخبرند و حتي از بدن خود اطلاعي ندارند چه رسد به ديگران.
قرآن ميفرمايد: ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ الله بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ الله مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آَيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ الله عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ (البقره/259).
مضمون آيه اين است كه «حضرت عزير (ع) كه از پيامبران معظم است، بر قريهاي عبور كرد و ديد آن قريه به كلي ويران شده و سقف و ديوارهاي آن فرو ريخته و كسي در آن نيست, با خود گفت چگونه خدا اهل اين روستا را پس از موتشان زنده ميكند؟ خدايتعالي او را قبض روح كرد و ميراند، و سپس، بعد از صد سال او را زنده كرد و به او خطاب نمود كه چه مدت در اين محل ماندهاي؟ او گفت: يك روزي و يا قسمتي از روز, خطاب رسيد كه تو صد سال در اينجا ماندهاي, پس نگاه كن به خوردني و آشاميدني خود كه به قدرت خدا تغييري نكرده, و نگاه كن به درازگوشَت، كه خاك شده و اجزاي آن متفرق گشته, و بايد تو را براي مردم آيه و نشانهاي قرار دهيم, و نگاه كن به استخوانهاي درازگوشَت كه چگونه آنها را جمع كرده و به آنها گوشت ميپوشانيم, و چون از حقيقت آگاه شد گفت: دانستم كه خدا به هرچيز توانا است».
در اين آيه، پيغمبر خدا، از دنيا رفته و در مدت صد سالي كه وفات يافته بود نه از بدن خود خبر داشت و نه از مركبش, و حتي مدت مرگ خود را نميدانست با اينكه عزير (ع) مقام نبوت داشت, و از تمام اولياء مقامش بالاتراست, زيرا طبق آيات قرآن هر امام و هر مامومي بايد به انبياء و از جمله حضرت عزير (ع) ايمان آورده تا مومن و مسلمان باشد و الا مسلمان نيست
برای اینکه مبحث توسل کنجایش تحقیق وتحلیل بیشتر متون قر آنی وروایات مستند دینی را می طلبد ، حا ل من ناگذیرم تا این بحث را بیشتر وتحقیقی تر ارزیابی کنم تا اگر خدا بخواهد خوانندگان از آ ن بیشتر بهره ببرند .
توسّل و وا سطه قرا ر دادن بند گان
—————————————————–
متوسّلو دستبهدامنشدنبهغير خدا، موضوعديگرياستكهاسلامآنرا شركدانستهاست؛ زيرا هيچموجود ديگريهمچونخدا، خارجاز قيد زمانو مكاننيست، و قدرتيغيبيندارد كهبتواند همهجا حاضر و ناظر و قاهر و محيطبر همهچيز باشد كهمردمـ در هر مكانو زمانيـ بهاو دسترسيداشتهو هر وقتبخواهند متوسّلشوند! اگر چنانچهموجوديدر جهاندارايچنينصفاتيباشد، در واقعهمتايخدا بودهكهايندر اسلام صحيحنيستو كفر شركآشكاريميباشد. انسانبايستيبهموجوديمتوسّلشود كهمقيّد بهمكانو زماننباشد و خود خالقمكانو زمانو همهچيز، همهجا حاضر و ناظر، آگاهبههمةكارها و امور، همهچيز در دستاو، و مالكنفعو زيانباشد كهاينهم، تنها مختصّ خدايـ سبحانـ استو بس، و اگر كسياينصفاترا بهموجوديغير از خدا نسبتدهد، مشركاستو بهعبارتديگر، كسيكهبهغير خدا ـ آگاهانهو يا از رويندانستنـ متوسّلشود، دچار شركشدهاست! قرآنبيانميكند كهتوسّلبهغير خدا، يكنوعانحرافعقيدتيو فكرياز صراطمستقيم، و شركبهخداوند ـ متعالـ ميباشد. چنانچهميفرمايد:[ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَي’ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ] … [ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمـُؤْمِنِينَ]… [ فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ فِيرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمـًا ] … [ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَئ’كُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي’ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ ] . [ و هر كس(در تمامكارها) بهخدا متوسّلشود، بيگمانبهراهراستو مستقيمرهنمود شدهاست] … [ مگر كسانيكهتوبهكنند و برگردند و بهاصلاحخويشبپردازند و بهخدا متوسّلشوند و آيينخويشرا خالصانهاز آنِ خدا كنند (و فقطو فقطاو را بپرستند و بهفرياد خوانند)، پسآناناز زمرةمؤمنانخواهند بود ] … [ كسانيكهبهخدا ايمانبياورند و بهاو متوسّلشوند، ايشانرا بهرحمتو فضلعظيموارد خواهد ساخت، و در راهراستو مستقيميبهسويخود رهنمودشانخواهد كرد ] … [ و بهخدا متوسّلشويد كهاو تنها سرپرستو ياور شماست، و چهسرور و ياور نيكو چهكمككنندةخوبياست! ] ..پسبا توجّهبهاينحقايق، هر كسكهميخواهد راهراستو درسترا طيكند و دينخود را برايخدا خالصگرداند و تنها او را عبادتكند و خود را داخلدر رحمتشنمايد و خدا را موليو ياور خود بداند، بايد كهفقط بهاو متوسّلشود و از غير او دل ببرد! در غير اينصورت، از راهراستو مستقيممنحرفشده و همتايي براي خداوند ـ سبحانتراشيده و مشركگشتهاست.و امّا در مورد جُستن«وسيله» براينزديكيبهخدا، قرآنكريمچنينميفرمايد:[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِيسَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ]. [ ايمؤمنين! تقوا پيشهسازيد و برايتقرّببهخدا، وسيلهبجوييد و در راهاو جهاد كنيد تا (از اينطريق) رستگار شويد ] … برخياز مسلمانانـ امروزيـ كلمة«وسيله» را در اينآيهبه«وساطت» بينانسانو خدا تعبير و تفسير كردهاند؛ يعنيمؤمنانبرايتقرّبجستنبهخدا، ناگزير بايد بندگانخاصّشـ همچونانبياء و اولياء و صالحانـ را واسطهقرار دهند. آنها معتقدند كهاينعملبراينزديكيبهخداوند و صلاحو رستگاري، كفايتميكند! امّا چنينتعبيرياز معناي«وسيله» ـ بهزعممتوسّلينبهاشخاصـ با اسلاممغايرتدارد:
وسيله، تقوا (ايمانبهخدا و عملشايسته) است:
——————————————————————–
در توضيحآيةفوق، آياتديگريآمدهكهنشانميدهد نزديكيبهخداوند، جز با ايمانبهاو و اعمالپاكيزهو پسنديدهـ كهموجبرضايتخدا و تقرّببدو ميگردد ـ بهدستنميآيد و وساطتهيچكسـ هر اندازههممتّقيو بهخدا نزديكباشد ـ در تقرّببهخدا و رستگاريو فلاحتويدخالتندارد: [ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جَاهِدُوا فِياللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ] … [ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ ]
[ ايكسانيكهايمانآوردهايد! (تنها برايخالقخويش) ركوعو سجدهكنيد (و تعظيمو كرنشبريد و بهخاكافتيد) و پروردگار خويشرا (بهتنهايي) پرستشنماييد و كارهاينيكانجامدهيد تا رستگار شويد، و در راهخدا جهاد كنيد ] … [ و (در برابر پروردگارتسجدهببر و (بدينوسيلهبهاو) نزديكشو! ] … قرآنكريمهمچنيندر نفيوساطتبينخدا و بندگانشچنينميفرمايد [ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ عَلَيْهَا وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلَعَبِيدِ ]
[ هر كسكار نيكيانجامدهد، برايخودشكردهاستو هر كسكار بديانجامدهد، بهزيانخود كردهاستو پروردگارتكوچكترينظلمينسبتبهبندگانخود روا نميدارد ] …اينآيه، مسئوليّتفرديرا مشخّصو خاطرنشانميسازد كهعملانسان، اگر نيكو و پسنديدهباشد، البتهاو را بهخدا نزديكميسازد و همينعمل، اگر درجهتشرارتو ناپسنديانجامگيرد، او را از تقرّببهدرگاهشبازميدارد. پسنزديكيبهخداوند، جز با ايمانبهخدا و روز آخرتو انجاماعمالشايستهبهدستنميآيد و وساطتكسيدر تقرّببهخدا، نميتواند مؤثر باشد:[ وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَـ’ئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي’ ] .[ و هر كسبا ايمانو عملنيكو و شايستهبهپيشپروردگارشبرود، چنينكسانيدارايمراتببالا و درجاتوالاييهستند] …اسلامبا شركو بتپرستياعرابجاهليجنگيد تا همينوساطتبينخدا و بندگانشرا از ميانبردارد و مردمرا مستقيماً ـ بدونواسطهـ بهخدا متوجّهگرداند، و همةافراد بشر را در ارتباطبا خالقشانبرابر بداند.تماممردمهمانگونهكهدر بشريّتبرابرند، در ارتباطبا خدا و مسئوليّتفردي، در قبالاعمالشاننيز برابرند؛ زيرا در قبالهمينمسئوليّتفردياستكهجزا و پاداشالهيتحقّقميپذيرد و رضايتخدا حاصلو نهايتاً بهبهشتشنائلميگردد، و يا برعكس، خشمو دوزخخدا نصيبشميگردد و از راهسعادتو فلاحتدور ميشود:[ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ] .. [ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ] … [ وَ لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي’ ] … [ هر كسيدر گروِ اعمالخويشاست(و در برابر كارهاييكهكردهاست، گروگانميشود) ] … [ اگر نيكيكنيد، بهخودتانميكنيد و اگر بديكنيد، بهخودتانبديميكنيد ] … [ و هيچكسبارِ گناهديگريرا بر دوشنميكشد ] …همينگوناگونيجزايالهي، بر حسبتنوّعو گوناگونياعمالاستكهثابتميكند خداوند هرگز بهبندگانخود، ظلمروا نميدارد: [ وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلَعَبِيدِ ] …پسوسيلهدر آيةمزبور، تنها بهمعنايايمانو عملشايستهاستكهمؤمنآنرا انجامميدهد و هموستكهمسئوليّتآنرا بهعهدهدارد.حالبهبررسيدقيقتر آيهميپردازيم: اينآيه، ابتداء مؤمنينرا مورد خطابقرار ميدهد: [ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ] و ـ مثلهميشهـ از آنها ميخواهد كهتقوا و پرهيزگاريپيشهكنند: [ اتَّقُوا اللَّهَ ] و براياينكار بر آنها لازمميداند كهوسيلهو توشهايبجويند: [ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ] و در راهشجهاد و كوششكنند: [ وَ جَاهِدُوا فِيسَبِيلِهِ ] تا از غضبخدا برهند و رستگار شوند.
[ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ]: [؛ زيرا منزلتمتّقينبالاتر از مؤمنيناست، همانگونهكهدرجةمؤمنيناز مسلمينبالاتر است، و اينمتّقينهستند كهدر نزد خدا گراميتر و رستگار بهحسابميآيند. بدينمعنيكهپرهيزگاران، علاوهبر ايمانبهخدا و روز آخرت و غيب و ديگر پايههايايما ن، اعمالي را كه مورد پسند و رضايتپروردگارشاناست، انجامداده و از اعماليكه مورد غضب و خشماو ميگردد، خودداريميورزند و بدينطريقتقرّبا و را ميجويند.
ايناستكهقرآنكريمدر آياتبسياريبعد از اينكهمؤمنينرا مورد خطابقرار ميدهد، بهآنها امر ميكند: [ اتَّقُوا اللَّهَ ]؛ يعنيمتّقيشويد كهاينمعني، جز با تركمحرّماتو اعمالناپسنديكهمورد غضبخداوند است، و انجاماعمالشايستهايكههمانوسيلة قربالهياست، تحقّقنميپذيرد. بههمينجهت، در تفسير اينآيهآمدهاست:[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جَاهِدُوا فِياللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ] … [ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ ] . [ ايكسانيكهايمانآوردهايد! (تنها برايخالقخويش) ركوع و سجدهكنيد (و تعظيمو كرنشبريد و بهخاكافتيد) و پروردگار خويشرا (بهتنهايي) پرستشنماييد و كارهاينيكانجامدهيد تا رستگار شويد، و در راهخدا جهاد كنيد [ … [ و (در برابر پروردگارتسجده ببر و (بدين وسيله به او) نزديكشو! [ ..امّا اكنونببينيمكهقرآن، سيمايمتّقينو پرهزگارانرا چگونهترسيمنمودهو آنها بهچهاعماليدستمييازند كهباعثتقرّبو نهايتاً رستگاريشانميگردد:[ ذَ’لِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًيلِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَو’ةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُولَـئِكَ عَلَي’ هُدًيمِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَـئِكَ هُمُ الْمـُفْلِحُونَ ] … [ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَ’خِرِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ ءَاتَيالْمَالَ عَلَي’ حُبِّهِ ذَوِيالْقُرْبَي’ وَ الْيَتَامَي’ وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلَ وَ السَّائِلِينَ وَ فِيالرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلَو’ةَ وَ ءَاتَيالزَّكَو’ةَ وَ الْمـُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِيالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولَـئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولَـ’ئِكَ هُمُ الْمـُتَّقُونَ ] … [ وَ لَـكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَي’…وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] … [ قَدْ أَفْلَحَ الْمـُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِيصَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَو’ةِ فَاعِلُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَي’ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَي’ وَرَاءَ ذَ’لِكَ فَأُولَـئكَ هُمُ الْوَارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ] .[ اينكتابياستكههيچشكّيدر آننيستو هدايتياستبرايمتّقيانو پرهيزگارانيكهبهغيبايماندارند و نماز را بهپا ميدارند و از آنچهبهرةآنانساختهايم، انفاقميكنند و بهآنچهبر تو نازلشدهو بهآنچهپيشاز تو فرود آمده، و بهروز آخرتايماندارند. اينانهدايتو رهنمود خدايخويشرا دريافتكردهو اينانند كهرستگارند ] … [ اينكهچهرههايتانرا بهطرفمشرقو مغربكنيد نيكينيست، بلكهنيكي، (كردار) كسياستكهبهخدا و روز آخرتو فرشتگانو كتابآسمانيو پيامبرانايمانآوردهباشد و مال(خود) را با وجود علاقهايكهبداندارد، بهخويشانو يتيمانو درماندگانو واماندگاندر راهو گدايانبدهد، و در راهآزادسازيبردگانصرفكنند، و نماز را بهپا دارد و زكاترا بپردازد و وفاكنندگانبهعهد خود بودههر زمانيكهپيمانبندند و در برابر فقر و بيماريو بههنگامجنگ، صبور و شكيبا هستند. بهراستياينانكسانيهستند كهراستميگويند (و در ايمانخود، صادقند) و متّقينهميناينانند ] … [ و ليكننيكيكسيرا استكهتقوا پيشهكند…و تقوا داشتهباشيد تا رستگار شويد] … [ بهتحقيقمؤمنانيپيروز و رستگارند كهدر نمازشانخشوعدارند و از (كردار و گفتار) بيهودهرويگردانند و زكاتمالرا ميدهند و عورتخود را حفظميكنند، مگر از همسرانيا كنيزانخود كهدر اينصورت، جايملامتايشاننيست. كسانيكهغير از اينرا دنبالكنند، متجاوز بهشمار ميآيند (و زناكار محسوبميشوند) و كسانيهستند كهدر امانتداري خويش، امين و د ر عهد خود، بر سر پيمانند و مواظب نمازهايخود ميباشند. آنان مستحقّ (رستگاري) و فراچنگآورندگان(بهشت) هستند. آنان بهشت برين را بهارثمي برند و جاودانه در آن خواهند ماند ] ..قرآنكريمدر آياتمتعدّديمؤمنينرا بهانجاماعمالو عباداتيكه انسانرا بهخدا نزديك ميسازد و باعثتقوايشان ميشود، و يا به تركاعمال ناپسندي كهآنان را از خدا دور ميسازد و باعثلكّهدار نمودنايمان و تقوايشان ميگردد، فرا ميخوا ند:
[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ…لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ]… [ وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ…وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي’ ].. [ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ…لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ]… [ قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ اللَّتِيحَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَ’لِكُمْ وَصَّئ’كُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ لَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِاللَّتِيهِيَ أَحْسَنُ حَتَّي’ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كَانَ ذَاقُرْبَي’ وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَ’لِكُمْ وَصَّئ’كُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ]… [ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ]… [ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] … [ وَ تُوبُوا إِلَياللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمـُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] … [ فَاذْكُرُوا ءَالَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ] .[ ايمؤمنان! بر شما روزهگرفتن واجب شدهاست…تا متّقيشويد ] … [ و حجرا بهتما م و كمالبرايخدا انجام دهيد…و توشه برگيريد كهبهترينتوشه هم تقواست] … [ ايمردم! پروردگارتانرا عبادتكنيد…تا متّقيشويد ] … [ بگو: بياييد چيزهايي را برايتانبيانكنم كه پروردگارتان بر شما حرام نموده است: اينكه هيچ چيزيرا شريك خدا نكيند، و به پدر و مادرتان نيكي كنيد، و فرزندانتان را از ترس فقرو تنگدستي مكشيد. (زيرا) ما به شما و آنها روزي مي دهيم(و روزي رسانهمگان ماييم؛ نهشما)، و بهگناهانكبيره(از جملهزنا) و نزديكنشويد، خواه(در موقعانجام، برايمردم) آشكار باشند و خواه پنهان، و كسيرا به ناحقمكشيد كهخداوند آن را حرام كردهاست. اينها اموريهستند كهخدا بهگونة مؤكّد شما را بدانها توصيهميكند تا شما آنها را بفهميد و خردمندانهعملكنيد. بهماليتيم(هم) جز به نحو احسننزديكنشويد تا آنموقعكهيتيم بهرشد كامل خود مي رسد، و پيمانه و ترازو را بهتمامو كمالو داد گرانه مراعات داريد. ما هيچ كسرا بهاندازة تابو توانشمكلّف و موظّفنميسازيم، و هنگامي كهسخني گفتيد، دادگري كنيد (و از حقمنحرفنشويد) هر چند (كسيكهسخنبهنفعيا زياناو گفتهميشود) از نزديكانو خويشانباشد، و به عهد و پيمانخدا وفا كنيد. اينها چيزهاييهستند كهخداوند شما را بهرعايتآنها توصيهميكند تا اينكهمتذكّر شويد و پند گيريد. اينراه(كهمنآنرا برايتانترسيمكردهو بياننمودهام) راهراستو مستقيممناست. پساز آنپيرويكنيد و از راههايديگر پيروينكنيد كهشما را از راهخدا (منحرفو) پراكندهميسازد. اينها چيزهايياستكهخداوند شما را بدانتوصيهميكند تا متّقيشويد ] … [ و تقوا داشتهباشيد تا رستگار شويد ] … [ ايمؤمنان! شرابخوردنو قماربازيو بتهايسنگي(كهبهپايشانقربانيميكنند) و تيرهايچوبي(و اوراقيكهبرايبختآزماييو فالگيريو كهانتبهكار ميبرند، همهو همه) پليدند و ناشياز (وسوسهو تلقين) عملشيطانهستند. پساز اينكارهايپليد پرهيز و دوريكنيد تا رستگار شويد ] … [ ايمؤمنان! همگيبهسويخدا برگرديد و توبهكنيد تا رستگار شويد ]… [ پسنعمتهايخدا را بهياد آوريد (و شكر آنها را بهجايآوريد) تا رستگار شويد ]..آري! متّقين، پساز ايمانبهخدا و روز آخرت، بهانجاماعمالنيكو و پسنديدهو تركاعمالزشتو ناپسند كهمقتضايايماناست، اينچنينبهخداوند متوسّلميشوند؛ يعنيبا دستيازيدنبهاعمالانسانيكههمبرايخود و همبرايديگرانپر ثمر باشد، و خودداريو اجتناباز كارهايحرامو ناروا، بهخدا نزديكميشوند. خلقرا آزار نميرسانند و بهخصوص: [ وَ جَاهِدُوا فِياللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ] در راهخدا جهاد ميكنند آنگونهكهشايستةجهاد است، تا تجاوز دشمنانبهامّتاسلاميدر همشكستهشود و از ارزشهايبلنديكهبدانايمانآوردهاند، دفاعو پشتيبانيمينمايند و اينچنيناستكهرستگار ميشوند.
واسطهها، خوددنبالوسيلههستند:
——————————————
بنابراين، وسيلهدر اينآيهـ كهميفرمايد: [ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِيسَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ [ عبارتاستاز: ايمانو اعمالشايسته؛ نه واسطه قرار دادن و تكيه كردن بر كسي يا چيزي در طريق قربالياللّه! تقوا ـ ايمان و اعمالشايستهـ وسيله ايكه در آيه ذكر شده، تنها راهرستگاري استكه خداوند در اختيار انسان و حتّي در دسترساو گذاشته تا بتواند خود را به وسيلة آنبه خدا نزديكگرداند.نكتة قابلتوجّه ديگر كه در اينآيه وجود دارد، اين استكه خداوند مي فرمايد: «وسيلهرا بجوييد!»؛ نه آنكه»وسيلهرا بخوانيد!!»؛ زيرا وسيلة تقرّب كه خواند ني نيست، آنگونه كه برخيتصوّر كردهاند! اگر چنانچهانسان موجوديرا بهفرياد بخواند تا او را بهخدا نزديكگرداند، آنموجود همانند خدا شدهاست. در صورتيكهانسانهرگز موجوديجز خدايـ سبحانـ را كهدر همهجا باشد و مشرقو مغرباز آنِ او باشد، بر همهچيز احاطهداشتهباشد و…نخواهديافت. غالباً كسانيكهبهغير خدا متوسّلميشوند و آنكسرا وسيلة بينخود و خدا قرار مي دهند، خيالميكنند بهصرفاينكهاو در پيشگاهخدا، بندهايمقرّب و آبرومند است، پسميتواند او نيز مانند خدا، همهجا حاضر و ناظر و آگاهبه همة امور غيبيو آشكار باشد، وقتيخواندهشود، جوابِ خوانندةخود را بدهد، و ميگويند: پس دست به دامنشدناو مباح استو هيچ ايرادي ندارد! و حالآن كهآن موجود، هرگز صداي خوانندة خود را نميشنود تا كاري را برايش انجام دهد.در اينآيه، همة مؤمنانـ از شخصپيامبر –صلي الله عليه وسلم- گرفتهكهاوّلينمؤمنبودهتا تماماولياء و بندگانصالحو برگزيدةخدا ـ را مورد خطابقرار ميدهد. در صورتيكهاگر چنانچه وسيلهـ به زعممتوسّلين به اشخاصـ همين بندگانخاصّ خدا و افراد متّقيو پرهيزگار باشند، آنها خود نيز بايد ـ طبقآيهـ بهدنبالواسطهباشند؛ چون آنها نيز بايد براينزديكيبهخدا وسيلهايرا بجويند! بدينترتيب، وسيله نميتواند خود ايشان باشد؛ چرا كه آنان نيز بايد وسيله را بجويند. چنانچهقرآنكريمدر تفسير همينآيهميفرمايد: [ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لَا تَحْوِيلًا أُولَـئكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي’ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخَافُونَ عَذَابَهُ ] … [ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ] . (ايپيامبر! بهمشركان) بگو: كساني را كهبهجز خدا (بههنگام بلا) به فرياد ميخوانيد، (خواهيد ديد كه) نه تواناييدفع زيانو رفع بلا از شما را دارند و نمي توانند آن را دگرگونسازند (و ناخوشيها را بهخوشيها ویابرعكس…تبديلكنند). آن كساني كهبه فرياد مي خوانند، هر كدام از آنانكه از همه(بهدرگاهخدا) نزديكتر است، خود برايتقرّببهپروردگارشان، وسيلهميجويند و (با اينحال) آنها همبهرحمتخدا اميدوار و از عذاباو هراسناكهستند ] … [ همانا كسانيرا كهبهغير از خدا بهفرياد ميخوانيد، بندگانيمثلخودتانهستند. پسآنها را بخوانيد، اگر راستميگوييد بايد به شما پاسخدهند!] …در حديثرسولخدا –صلي الله عليه وسلم- آمدهاست: «اللهمإنيأسئلكبأنكأنتاللهالذيلا إلهإلا هو الاحد الصمد الذيلميلد و لم يولد و لميكنلهكفوا أحد».«پروردگارا! از تو مسئلتدارمبهحقّ اينكه تو خداييهستيكههيچمعبوديجز تو نيستكهيگانه و بينياز و سرورِ والايِ برآورندةحاجات و نيازها هستي. نزادهاي و زادهنشدهاي و هيچكس با تو همتا و برابر نيست».ايناست«توسّل» در دين خدا كه رسولخدا –صلي الله عليه وسلم- انجامدادهاست. چنانچه در حديثيديگر مربوطبهآنسهنفريكهدر غاريمانده بودند، توسّلبهعملصالحنيز آمدهاست. عليبنابيطالب-رضي الله عنه- نيز، در مورد وسيلهميفرمايد: «إنأفضلما توسلبهالمتوسلونإلياللهسبحانهو تعالي: الإيمانبهو برسولهو الجهاد فيسبيله…و إقامالصلوة…و ايتاء الزكوة…و صومشهر رمضان…و حجالبيتو اعتماره…و صلةالرحم…و صدقةالسر…و صدقةالعلانية…و صنائعالمعروف». «برترينوسيلةتقرّببهسويخداوند ـ سبحانو متعالـ برايمتوسّلينبهاو، ايمانبهاو و بهرسولش…جهاد در راهش…برپاداشتن نماز…دادن زكات…روزةماه رمضان…حج و عمرةخانة خدا…صلة رحم…صدقه دادنبه صورت پنهان…صدقهدادن بهصورتآشكار…و انجام ديگر كارهاي نيك و شايسته است».هيچكس و هيچ چيز، جز ايمان بهخدا و اعمال شايسته براي رضايت و خوشنوديخدا، انسان را به او نزديك نميسازد و باعث رستگاري اشنمي شود:[ وَ مَا أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ بِاللَّتِيتُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَي’ إِلَّا مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِيالْغُرُفَاتءَامِنُونَ ] … [ وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَـئكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَي’]
[ نهاموال و نهاولاد شما (و نه هيچ كس و هيچچيز ديگري)، چيزهايي نيستند كه شما را بهما نزديك و مقرّبسازند، بلكه كسانيكهايمانبياورند و اعمالشايستهانجامدهند (مقرّبدرگاهما بوده) و در برابر اعمالي كه انجام مي دهند، پاداشمضاعفي دارند و ايشان در طبقات بالا و برترينمنازل(بهشت) در امنو امان به سر ميبرند ] … [ و هر كسبا ايمانو عملنيكو و شايستهبه پيشپروردگارشبرود، چنين كسانيدارايمراتب بالا و درجات والاييهستند ] …ما در كتابخدا و سنّترسولش-صلي الله عليه وسلم- توسّلبه اشخاصرا ـ هر اندازهكه دارايتقرّب و منزلت برتر باشند ـ سراغ نداريم و چنين چيزي را نمي يابيم كهتوسّل به اشخاص بزرگ، بدان گونه كه مردم ميپندارند در قلبدينباشد! آنگونه كهآنانبا اين حرارتو گرمي و شدّتاز آندفاعميكنند و بهدشمنيمنكرين و كسانيكه آنرا از دين، بيگانهميدانند برخيزند!
دعا و استغاثه
—————————————
بهفرياد خواندن، ياريخواستن، پناهبردنو طلبنجاتكردناز هر كسيغير از خدا، همچونمردگانو صاحبانضرايحو مقامات، مثل برآوردنحاجات، شفا دادنمريض، اعطايفرزند، گشودنمشكلات، پناهبردن، طلبپيروزيبر دشمنو… از جمله شركهايديگری است كه بر توده هايمردم امروزي پوشيدهماندهاست به طوري كهاين نوعشرك، عمومي ترينشرك در جهانكنونياست! و دليلآنايناستكه: برخلافگمانمردم كه دعا و استغاثه و استعاذه را عبادتندانسته و فقطعبادترا در نماز و زكاتو روزه و حجو…منحصر ميدانند، در حاليكهـ چنانچهاز آيات قرآنبرمي آيد ـ مفهوم و معني عبادتـ البته بخشي از آنـ همة اعمال و نيّتهاي فوق را در بردارد ك به طور خلاصه بيان كرديم:
دعا و بهفرياد خواندن، عبادتاست:
[ وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ] … [ قُلْ إِنِّينُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّيوَ أُمِرْتُ أَنْ أَسْلَمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ] … [ وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللِّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّيعَسَي’ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّيشَقِيًّا فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ ] … [ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي’ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ ] .[ پروردگار شما ميگويد: مرا بخوانيد تا اجابتكنم. كسانيكهخود را بزرگتر از آنميدانند كهمرا عبادتكنند، خوار و پستداخلدوزخخواهند شد ] … [ بگو: مننهيشدهاماز اينكهمعبودانيرا كهشما بهجز خدا فرياد ميخوانيد (و دعاهايتانرا متوجّهآنانميسازيد) عبادتكنم، از آنزمانيكهآياتروشنو دلايلآشكارياز جانبپروردگارمبرايمآمدهاستو بهمنفرماندادهكهخاشعانهو خاضعانهتسليمپروردگار جهانيانگردم] … [ (ابراهيمفرمود:) مناز شما و از آنچهبهجز خدا بهفرياد ميخوانيد، كنارهگيريميكنمو تنها پروردگارمرا بهفرياد ميخوانم. اميد استكهدعايمندر پيشگاهپروردگارمبيپاسخنماند. هنگاميكهاز آنانو آنچيزهاييكهبهجز خدا عبادتميكردند، كنارهگيريكرد (و از ميانشانهجرتنمود)، ما اسحاقرا بهاو بخشيديم] … [ و چهكسيگمراهتر از آناستكهافراديرا بهفرياد بخواند كه(اگر) تا روز قيامت(همايشانرا صدا بزند) پاسخشنميگويند (و نهتنها جوابنميدهند، بلكهسخنانشرا همنميشنوند) و اصلاً از دعايشانغافلو بيخبرند! و هنگاميكهمردم(در روز قيامت) جمعميشوند، همينبهفريادخواستهشدگان، دشمنانبهفريادخواهندگانميشوند (و از آنانبيزاريميجويند) و عبادتشانرا انكار ميكنند ] … همانگونهكهدر اينآياتملاحظهميشود، هدفاز «عبادت»، همان«دعا» و بهفرياد خواندناستو بههمينجهتاستكهرسولخدا -صلي الله عليه وسلم- ميفرمايد: «الدعاء مخالعبادة«…«الدعاء هو العبادة«. «دعا روحعبادتاست«…«دعا همانعبادتاست ». پسخواندنغير خدا شركاستو كسيكهغير از خدايـ متعالـ را بهفرياد بخواند، مشركميشود؛ زيرا او را نيز بهخداييگرفته و عبادتش نمودهاست: [ قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّيوَ لَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ] .[ بگو: منتنها پروردگارمرا ميخوانمو كسيرا با او (در خواندن) شريكنميسازم] …در حالحاضر، تودههايمردمبا وجود پيشرفتهايعلمو تمدّن، هنوز خيالميكنند كهافراد ديگري نيز همانند خدا در هر زمانو مكانيحاضرند و مي توانند بهطور يكسانهمة اصواترا بشنوند! و حالآنكهاكثرشان از كتابآسمانيو تعاليمآننيز بهرهمند هستند! بهراستي، جاهليّتاعرابنخستين، جاهليتجهلو نادانيبود و بسيار ساده، امّا جاهليّتامروزي، جاهليّتعلم!! و بسيار پيچيدهاست.آنها اگر چنينبودهاند، ناشياز جهلو سادگيشانبودهو زمانيكهاز حقيقتآگاهشدند، ايمانآوردند، امّا از مردمامروزيديگر بعيد استكهچنينباشند و با وجود ترقّيو بالندگيشان! هنوز در گردابشركو اوهامباقيبمانند! زمانيكهمردم، موجوداتديگريغير از خدا را بهفرياد بخوانند، در واقعصفاتخدا را كهفقطمختصّ اوست، بهآنها اختصاصدادهاند و آنها را در اينصفاتشريكاو قرار دادهاند، و حالآنكههيچكسو هيچچيزيمثلاو نيستو تنها او مالكهمهچيز و همهكساستو هموستكهميشنود و اجابتميكند:[ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ] … [ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَائَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ] .[ هيچكسو هيچچيزيمثلاو نيستو فقطاو شنوا و بيناست] … [ و كسانيرا كهبهجز خدا بهفرياد ميخوانيد، حتّيمالكپوستةنازكخرماييهمنيستند! اگر آنها را بهفرياد بخوانيد، هرگز دعا و صدايشما را نميشنوند و (بهفرض) اگر همبشنوند، قدرتپاسخگوييو اجابتبهشما را ندارند! ] …
خواندنغير خدا، چيزيجز پيروياز وهمو گماننيست!
آياتقرآن، نشانميدهند آنكسانيكهمشركينبهغير از خدا برايرفعمشكلاتو برآوريحاجاتو نيازهايشانبهفرياد ميخوانند ـ حالچهدر قالببتسنگيباشند و چهامواتو صاحبانقبور ـ اصلاً صدا و دعايآنانرا نميشنوند و اگر بهفرضمحالـ بهگمانشانـ صدايشانرا همبشنوند، هرگز قدرتاجابتو پاسخگوييبديشانرا ندارند؛ زيرا اينصفاتتنها و تنها مختصّ خداوند يگانهو بيشريكاست. قرآنميگويد: آنها براياينكارشانهيچدليليندارند و فقطاز گمانو خيالاتشانپيرويميكنند و اينمعبودانچيزهاييهستند كهساختهو پرداختةتوهّماتشاناست: [ وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـ’هًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ ] … [ أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِيالسَّمَـ’وَاتِ وَ مَنْ فِيالْأَرْضِ وَ مَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ] … [ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ ءَابَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ] .[ هر كسبا خدا، معبود ديگريرا بهفرياد بخواند، مسلّماً هيچدليليبر آنندارد] … [ هان! آگاهباشيد هر كسكهدر آسمانها و زميناست، از آنِ خداست. كسانيكهجز خدا، معبودانيرا بهفرياد ميخوانند، پيروينميكنند مگر از گمانها، و ايشانجز بهدنبالوهمو خيالنميروند و كارشانجز تخمينزدنو دروغبستننيست] … [ شما نميپرستيد غير از خدا را، مگر اسمهاييبيمسمّيكهخودتانو پدرانتانبر آنها گذاشتهايد، در حاليكهخداوند هيچدليلو برهانيبر آنها نفرستادهاست] …و بههمينجهت، بهاينبندگانگوشزد ميكند كه:[ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ] … [ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي’ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ] .[ برايتانيكساناست، خواهآنها را بخوانيد و خواهخاموشباشيد و نخوانيد؛ زيرا كسانيرا كهبهغير از خدا بهفرياد ميخوانيد، بندگانيمثلخودتانهستند. پسآنها را بخوانيد، اگر راستميگوييد بايد بهشما پاسخدهند! ] … [ و چهكسيگمراهتر از آناستكهافراديرا بهفرياد بخواند كه(اگر) تا روز قيامت(همايشانرا صدا بزند) پاسخشنميگويند (و نهتنها جوابنميدهند، بلكهسخنانشرا همنميشنوند) و اصلاً از دعايشانغافلو بيخبرند! ] …قرآنكريم، در اينبارهمثلجالبيميآورد كهحاكياز ايناست: كسانيكهغير از خدا را بهفرياد ميخوانند و خيالميكنند كهآنها اجابتكنندةدعاها هستند و دليليدر اينمورد ندارند، بهمانند تشنهلبيميمانند كهسرابيرا از دور ميبيند و دستشرا بهطرفآبِ خيالي! دراز كردهتا از آنمُشتيبرگيرد و حاجتشرا ـ كهتشنگياستـ برطرفسازد، امّا هرگز حاجتشبرآوردهنميشود و آببهلبهايخشكيدهاشنميرسد![ لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَجِيبُونَ لَهُمْ بِشَيْءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّيْهِ إِلَيالْمَاءِ لِيَبْلُغَ فَاهُ وَ مَا هُوَ بِبَالِغِهِ ] .[ خداستكهشايستةدعا و نيايشاست، و كسانيكهجز او را بهفرياد ميخوانند، هرگز دعاهايشانرا اجابتنميكنند و كمتريننيازشانرا برآوردهنميسازند. آنانبهكسيميمانند كه(سرابيرا از دور ببيند و يا بر كنار آبيدور از دسترسنشستهباشد و) كفدستهايشرا باز و بهسويآبدراز كردهباشد تا آببهدهانشبرسد، و هرگز آببهدهانشنرسد! ] …
هرگز ما را نخواندهايد!
قرآنكريمباز همبر روياينمعنيپيشميرود تا جاييكهچنينگوشزد ميكند: بندگانيكهغير از خدا، معبودانيرا در ايندنيا بهخداييگرفتهاند و آنها را بهفرياد ميخواندند، تنها از خيالو گمانهايخود پيرويميكنند و اينمعبوداناز دعايشانغافلو بيخبرند، و فردايقيامتبهكلّيشركشانرا انكار خواهند كرد و ميگويند: ما بهشما چنينچيزينگفتهو نخواستهبوديمكهما را با پروردگار ـ پاكو منزّهـ برابر و يكسانقرار دهيد. ما قبولنداريمو اينخودتانهستيد كهاز خيالاتخود پيرويكردهايد و ـ بهگمانخود ـ ما را شنوا و اجابتكنندهو نزديكو آگاهو…ميدانستهايد، ما را با شما هيچارتباطينيست! بيخود ما را دوستميداشتهايد! پساز ما دور شويد كهما دشمنانتانهستيمو از شما كاملاً بيزاريم:[ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَائَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ ]. .. [ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي’ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ ] … [ وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَ قَالَ شُرَكَاؤُهُمْ مَا كُنْتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ ] … [ وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ قَالُوا رَبَّنَا هَـؤُلَاءِ شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ وَ أَلْقَوْا إِلَياللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ] … [ وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِيهَـ’ؤُلَاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنْبَغِيلَنَا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَ لَـكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ ءَابَاءَهُمْ حَتَّي’ نَسُوا الذِّكْرَ وَ كَانُوا قَوْمًا بُورًا ] … [ وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ ] .[ اگر آنها را بهفرياد بخوانيد، هرگز دعا و صدايشما را نميشنوند و (بهفرض) اگر همبشنوند، قدرتپاسخگوييو اجابتبهشما را ندارند! و در روز قيامت، شركورزيشما را انكار ميكنند، و هيچكسهمچونخداوندِ آگاه، تو را باخبر نميسازد ] … [ و چهكسيگمراهتر از آناستكهافراديرا بهفرياد بخواند كه(اگر) تا روز قيامت(همايشانرا صدا بزند) پاسخشنميگويند (و نهتنها جوابنميدهند، بلكهسخنانشرا همنميشنوند) و اصلاً از دعايشانغافلو بيخبرند! و هنگاميكهمردم(در روز قيامت) جمعميشوند، همينبهفريادخواستهشدگان، دشمنانبهفريادخواهندگانميشوند (و از آنانبيزاريميجويند) و عبادتشانرا انكار ميكنند ] … [ ما روزيهمةمردمرا گرد ميآرويمو سپسبهكسانيكهشركورزيدهاند ميگوييم: شما و معبودانتاندر جايخود بايستيد. آنگاهآنها را از همجدا ميسازيمو معبودهايشانميگويند: شما (تنها بهدنبالخيالاتو هواهاينفسانيخودتانرفتيد و اصلاً) ما را عبادتنكردهايد! ] … [ و هنگاميكهمشركان، معبودانخود را ميبينند (كهدر دنيا بهخيالخود ميپرستيدند) ميگويند: پروردگارا! اينانمعبودانما هستند كهبهغير از تو بهفرياد ميخوانديم. معبودانميگويند: بيگمانشما دروغگوييد! (كِيما از شما خواستهايمكهما را بهفرياد بخوانيد و بپرستيد؟!). در آنروز همگيدر پيشگاهخداوند سر تسليمفرود ميآورند و آنچهبههمميبافتند، از آنانگمو ناپيدا ميشود (و ميفهمند كهمعبودانشان، صفاتخداييـ آنگونهكهتصوّر ميكردهاند ـ ندارند) ] … [ روزيرا كهخداوند همةمشركانرا بههمراهتمامكسانيكهبهجز خدا را ميپرستيدند، گرد ميآورد و (بهپرستششدگان) ميگويد: آيا شما اينبندگانرا گمراهكردهايد (و بديشاندستور دادهايد كهشما را برايخود برگزينيم(و بپرستيم) و ليكن، آنانو پدرانشانرا (از نعمتها) برخوردار نمودهاي، تا آنجا كهياد و ذكر (تو و عبادتت) را فراموشكردهاند و هلاكگشتهاند! [ … [ در يكروز خداوند همةآنها را گرد ميآورد و سپسبهفرشتگانميفرمايد: آيا اينانشما را (بهجايمن) پرستشميكردهاند؟! ميگويند: تو پاكو منزّهي. (ما بههيچوجهبا اينگروهارتباطنداشتهايم) و تنها تو يار و ياور ما بودهاي؛ نهآنان! ] …نكتهايكهدر اينجا قابليادآورياست، ايناستكه: از شيوةبياناينآياتـ و ديگر آياتقرآنـ روشنميشود كههدفاز معبودها، همانفرشتگانو افراد صالحاز قبيل: انبياء و اولياء خدا ميباشند و اگر مشركان، مجسّمهايياز آنانبراييادبودشاندرستميكردهاند، عبادتشانبرايآنبتها كهدر قالبسنگبودهاند ـ و خود ميتراشيدند ـ نبوده، بلكهبرايهمينبندگانمقرّبخدا بودهكهمعتقد بودند اينمعبودها، واسطههايبينخدا و ايشانند، و بهاينخاطر آنها را عبادتميكنند كهآنها را بهخدا نزديكگردانند:[ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَياللَّهِ زُلْفَي’ ]. [ كسانيكهجز خدا، يار و ياورانيرا برميگيرند (و بدانانتقرّبو توسّلميجويند، ميگويند:) ما آنانرا عبادتنميكنيم، مگر بدانخاطر كهما را بهخدا نزديكگردانند] …
سرانجامپشيماني است:
قرآنكريمهمچنيناشارهميكند كه: سرانجامپشيمانياست! زيرا تمامخيالاتيكهدر مورد معبودانشانداشتند و ميگفتند كهآنانواسطههايما نزد خدايند و ما را بهاو نزديكميسازند و از آتشدوزخنجاتميدهند، برباد ميروند و پساز اينكهكار از كار گذشتهميفهمند كهاز گمراهانبودهاند و هر چهداشتند، خيالو وهمبودهو تنها يار و ياور، تنها منجيو پناهدهنده، تنها فريادرسو غياثالمستغثين، تنها معبود برحق، خداستو بس:
[ وَ قِيلَ ادْعُوا شُرَكَائَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَ رَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ] … [ حَتَّي’ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَيْنَ مَا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَ شَهِدُوا عَلَي’ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ ] … [ وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَي’ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَي’ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ] … [ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَيالَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ وَ قَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَ’لِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ] … [ قَالُوا وَ هُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِيضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَ مَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمـُـجْرِموُنَ فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ وَ لَا صَدِيقِ حَمِيمٍ فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمـُؤْمِنِينَ ] .[ (بهپرستشكنندگانگولخورده) گفتهميشود: معبودانخود را بهفرياد خوانيد (تا شما را ياريكنند). پسآنها را بهفرياد ميخوانند، وليپاسخيبداناننميدهند. (در اينهنگام) عذابرا ميبينند و (آرزو ميكنند) كاش! هدايتيافتهو راهيابميبودند ] … [ تا آنگاهكهفرستادگانما (يعنيفرشتگانقبضارواح) بهسراغشانميآيند تا جانشانرا بگيرند. (بدينهنگامبديشان) گفتهميشود: آنمعبودهاييرا كهجز خدا بهفرياد ميخوانديد، كجايند؟! ميگويند: (نميدانيم!) همگياز ما پنهانو ناپيدا شدهاند و بهتركما گفتهاند. (در اينجاستكه) آنانعليهخود گواهيميدهند و اعترافميكنند كهكافر بودهاند ] … [ (روز قيامتپروردگار بهمردمميفرمايد: اكنون) شما تكو تنها بهسويما برگشتهايد، همانگونهكهروز نخستشما را آفريديمو هر چهبهشما دادهبوديم، از خود بهجايگذاشتهايد (و دستخالياينجا آمدهايد) و واسطهگرانيرا با شما نميبينيمكهگمانميبرديد (در نزد خدا بهفريادتانميشتابند و) آناندر (عبادت) شما شريكهستند! ديگر پيوند و ارتباطشما گسيختهاستو چيزهاييكهگمانميبرديد (كارياز آنها ساختهاست) از شما گمو ناپديد گشتهاست] … [ برخياز مردمهستند كهغير از خدا، خداگونههاييبرميگزينند و آنانرا همچونخدا دوستميدارند، و كسانيكهايمانآوردهاند، همةمحبّتشانبرايخداست. آنانكه(با شركورزيدن، بهخود) ستمميكنند، كاشميشد عذابيرا مشاهدهكنند كههنگام(رستاخيز) ميبينند، قدرتو عظمتو سلطنت، همهاز آنِ خداستو خدا دارايعذابسختياست! در آنهنگامكه(رستاخيز فرا ميرسد و پيروانگمراهشدهاز پيروانگمراهكنندهميخواهند كهنجاتشاندهند و سپس) رهبراناز پيروانخود بيزاريميجويند (و نسبتبهآنانبيگانگيميكنند) و عذابرا مشاهدهميكنند، و روابط(و پيوندهايمحبّتو اطاعتيكهدر دنيا داشتند) گسيختهميگردد (و دستشاناز همهجا و همهكس، و از هر واسطهايكوتاهميشود و در آنموقعاستكه) پيروانميگويند: كاش! بازگشتي(بهدنيا) ميداشتيمتا از آنانبيزاريجوييم، همانگونهكهآنان(امروز) از ما بيزاريجستند! اينچنينخداوند كردارهايشانرا بهگونةحسرتزا و اندوهبازينشانايشانميدهد، و (بالاخره) آنانهرگز از آتش(دوزخ) بيروننخواهند آمد ] … [ آنان(كهمعبودهايدروغينرا در دنيا ميپرستيدند) در آنجا (با معبودانخود) بهكشمكشو دشمنيميپردازند و ميگويند: بهخدا سوگند! ما در گمراهيآشكاريبودهايم. آنزمانكهشما را با پروردگار جهانيان(در عبادتو اطاعتو فرمانبرداريو پرستش) برابر ميدانستيم، و البتهما را جز گناهكاران(و رؤسا و بزرگانو ياورانشياطين) گمراهنكرادهاند. (ايوايبر ما! امروز) ما اصلاً واسطهگرانو شفاعتكنندگانينداريم(و تماماً خيالو گمانبودهاست!) و هيچدوستصميميو دلسوزيهمنداريم(تا دستكم، برايما گريهايسر دهد!). كاش! (بهدنيا) برگشتيداشتيمتا ما هماز زمرةمؤمنانميشديم(و تنها خدا را ميپرستيديم) ] …
————————————————————————————————
خداوند، نزديك و شنواست و به واسطه نيا ز ندارد
——————————————————
خداوند، دور نيستو محدود به زمانو مكان نمي باشد كهب ندهاش نتواند در هر زمان و مكاني او را به فرياد بخواند، بلكه از خود بنده به او نزديكتر است؛ زيرا خالق و مالكش هموست و از هر كسي به او آگاهتر است:[ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ] … [ وَ مَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ ] … [ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِيالصُّدُورُ ] [هان! كسي كه خلق مي كند، مي داند و او ريزبين و دقيقو آگاهاست] … [ و ما هرگز از حالآفريدهها، بيخبر و غافلنبودهايم] … [ خيانتچشمها و آنچهرا در سينهها پنهاناست، ميداند ] ..آيا بهراستيخداييكهخالقانساناستو از همةاحوالو نيّاتشباخبر استو از رگگردنبهاو نزديكتر است، نيازيبهواسطهدارد؟! [ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ] … [ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لَـكِنْ لَا تُبْصِرُونَ ] … [ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَي’ ثَلَاثَةٌ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٌ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لَا أَدْنَي’ مِنْ ذَ’لِكَ وَ لَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمـَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ] .[ ما انسانها را آفريدهايمو ميدانيمكهبهخاطرشچهميگذرد و چهانديشهايدر سر دارد، و ما از شاهرگگردنبهاو نزديكتريم] … [ ما بهاو از شما نزديكتريمو ليكنشما نميبينيد ] … [ مگر نميدانيكهخداوند هر چهرا كهدر آسمانها و هر چيز را كهدر زميناست، ميداند؟! هيچسهنفرينيستكهبا همديگر رازگوييكنند و درگوشيحرفبزنند، مگر اينكهخدا چهارمينآنهاست، و نهپنجنفريمگر اينكهاو ششمينآنهاست، و نهكمتر و نهبيشتر از اين، مگر اينكهخدا با ايشاناستهر كجا كهباشند. بعداً خدا در روز قيامت، آنانرا از چيزهاييكهميكردهاند آگاهميسازد؛ چراكهخدا از هر چيزيبا خبر و آگاهاست] …روايتشدهكهمردينزد رسولخدا –صلي الله عليه وسلم- آمد و پرسيد: آيا پروردگار ما نزديكاستتا با او مناجاتو نيايشكنيم، يا دور استتا صدايشبزنيم؟! در پاسخسؤالشاينآيهنازلشد: [ وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِيعَنِّيفَإِنِّيقَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ] . [ و هر گاهبندگانماز تو بپرسند، پسمننزديكمو دعايدعاكنندهرا هنگاميكهمرا بخواند، اجابتميكنم] … نكتةجالبيكهدر آيةفوقجايتأمّلدارد، ايناستكه: در بيشاز دهجايقرآناز رسولخدا –صلي الله عليه وسلم- پرسشها و سؤالاتمتفاوتيدر موضوعاتمختلفبهعملآمدهو پاسخهمةآنها با [«قُلْ»: «بگو»] همراهگرديدهاست؛ مثلاً تنها در همينسورةبقرهآمدهاست: [ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ ] … [ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ ] … [ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ ] … [ يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ] … [ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَي’ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ ] … [ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الَْمحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًي] . [ دربارةهلالهايماهاز تو ميپرسند. بگو: آنها زمانسنجهاييبرايمردمو حجاست] … [ از تو دربارةجنگكردندر ماهحرامميپرسند. بگو: در آنگناهبزرگياست]… [ دربارةشرابو قمار از تو ميپرسند. بگو: در آنها گناهبزرگياست] … [ از تو ميپرسند كهچهچيز را صدقهو انفاقكنند. بگو: مازاد بر نياز خود ]… [ از تو دربارةيتيمانميپرسند. بگو: هر چيز كهصلاحايشانباشد، نيكو پسنديدهاست] … [ از تو دربارةحيضميپرسند. بگو: (نزديكيدر آنموقع) زيانو ضرر است] …طبقروشمعمولاينآياتـ و ديگر آياتقرآنـ لازمبود در اينآيههمگفتهشود: [ «يَسْئَلُونَكَ عَنِّيقُلْ إِنِّيقَرِيبٌ!»: «از تو دربارةمنميپرسند. بگو: مننزديكم!» ] . ولياسلوبآيهبرخلافمعمول، شكلگرفتهو بهجاي [ «يَسْئَلُونَكَ»: «از تو ميپرسند» ] ، [ «وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي»: «و هر گاهبندگانماز تو بپرسند» ] آمدهاستكهنماينگر نهايتلطفو رحمتخداوند استكهجملگيانسانها ـ چهگناهكار و چهمتّقيـ را بندگانخود ميداند و حاضر استجوابشانرا نهدر يكزمانو مكانمشخّصي، بلكهدر هر زمانو مكانيبدهد و هيچمحدوديّتزمانيو مكانيرا برايش، همچونموضوعاتفوقاختصاصندادهاست، بلكهفرمودهاست: «بندگانمندر هر ساعتو در هر لحظهاياز شبو روز ميتوانند مرا بخوانند!». و خداوند اينبار بهرسولشصلي الله عليه وسلم- دستور ندادهكهبهمردمپاسخگويد، بلكهخود شخصاً و مستقيماً ميفرمايد: «فَإِنِّيقَرِيبٌ» و بنابرايندلالتو الهاماسلوبمذكور در دلها و انديشهها اينخواهد بود كه: وقتيخداوند واسطهايرا ميانخود و بندگانشقرار نداد، مثلايناستكهبهرسولشصلي الله عليه وسلم- بگويد كهتو، مانند پرسشهايقبلياز قولمننگو، بلكهبگذار خودمبهآنها بگويمكهمننزديكم!
نكتةديگر اينكهخداوند بعد از اينكهخود مستقيماً ميفرمايد: مننزديكم، ديگر نفرمود: دعايگويندهرا ميشنوم، بلكهباز هممستقيماً ميگويد: دعايگويندهرا اجابتميكنم! و از ذكر «شنيدن» خودداريفرمودهاست.
سيد قطب؛ در تفسير اينآيهچنينآوردهاست:
«اضافهكردنعباد بهخود(در آيه وإذا سألك عبادي…)، و پاسخرويارويو بدونواسطةخدا بديشانبدينمعنيكهنفرمود: بهآنانبگو: مننزديكم…بلكهخداوند بزرگوار خودشبهمجرّد درخواستبندگان، پاسخآنها را عهدهدار گرديد و فرمود: مننزديكهستم…و نگفت: دعا را ميشنوم…بلكهدر پاسخدادنبهدعا و ندا شتاببهكار برد و فرمود: دعايدعاكنندهرا هنگاميكهمرا بخواند، اجابتميكنم…كار حيرتانگيز و آيةشگفتآورياست! آيهايكهبهدلشخصايماندار، شادابيفرحافزا و مهر خوگرانهو خوشنوديآرامبخشو اعتماد و يقينميبخشد…و مؤمنبا داشتناينها، در آستانرضايت، و جوار شاديو نشاط، و پناهگاهامنو امان، و قرارگاهمحكمو استوار زندگيميكند». روايتشدهكهيكبار رسولخدا –صلي الله عليه وسلم- ديد كهجمعياز اصحابشبا صدايبلند دعا ميكنند، بهآنها فرمود: «إربعوا عليأنفسكمإنكملا تدعونأصمو لا غائبا و لكنتدعونسميعا قريبا». «چهخبرتاناست؟! شما كهيكموجود ناشنوا و غايبو دوردسترا نميخوانيد، بلكهداريد كسيرا ميخوانيد كهشنوا و نزديكاست». قرآنكريماينچنيننزديكيانسانرا بهخدا و نزديكيخدا را بهانسان، بيانكردهاست. بهطوريكهايننزديكيعجيبو شگفتآور، افسانةواسطهها و دلاّلانو سمساراندينفروشرا در همشكستهاست! سوداگرانيكهخودشانرا حاجبو دربانِ درهايرحمتواسعةخدا قلمداد كردهاند و خدا ميداند كهآناندروغگويانند! [ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنََما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ]… [ وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنََما كُنْتُمْ ] … [ إِنَّ رَبِّيقَرِيبٌ مُجِيبٌ ] … [ وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِيأَسْتَجِبْ لَكُمْ ]… [ أَمَّنْ يُجِيبُ الْمـُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ…أَءِلَـ’هٌ مَعَ اللَّهِ ]. [ مشرقو مغرباز آنِ خداست، پسبههر طرفرو كنيد، خدا آنجاست] … [ و او با شماستهر كجا كهباشيد ] … [ بيگمانپروردگارم(بهبندگانش) نزديكو اجابتكنندة(دعايكسانيكهتنها او را بهفرياد ميخوانند) است] … [ و پرودگار شما ميگويد: مرا بخوانيد، اجابتميكنم] … [ (آيا معبوداندروغينبهترند) يا كسيكهبهفرياد درماندهو مضطر ميرسد و بلا و گرفتاريرا برطرفميكند، هر گاهكهاو را بهفرياد بخواند…آيا معبود ديگريبا خداست؟! ] …
مرا بخوانيد، اجابت مي كنم:
خداوند ميفرمايد: مرا بخوانيد، اجابتميكنمو نفرمودهكهبرويد واسطهبياوريد تا شما را بپذيرم! بلكهفرموده: با منكسيرا نخوانيد كهدليلو برهانيبر خدا بودنشنداريد و از رويخيالاتو اوهام، صفاتخداييبرايشقائلشدهايد: [ وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِيأَسْتَجِبْ لَكُمْ ] … [ وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ ] .[ پروردگار شما ميگويد: مرا بخوانيد تا اجابتكنم] … [ هر كسبا خدا، معبود ديگريرا بهفرياد خواند، مسلّماً هيچدليليبر آنندارد ] …كسانيكهغير خدا را مدعو غيبيميدانند، در واقعاو را با خداوند مساويو برابر قرار دادهاند؛ زيرا خيالميكنند كههمچونخدا محدود بهزمانو مكاننيست، مالكنفعو زياناست، ميشنود و پاسخميگويد، مشكلاتو گرفتاريها را برطرفميسازد و…امّا وقتيكهقيامتبرپا ميشود، بهاشتباهخود پيميبرند و همينافراد سوگند ميخورند كهما آشكارا در اشتباهو گمراهيبودهايم؛ چرا كهمخلوقيرا با خالقمساويقرار دادهايم:[ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِيضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ].(مشركيندر روز قيامتبهمعبودانخود ميگويند:) بهخدا سوگند! ما در گمراهيآشكاريبودهايم. آنزمانكهشما را با پروردگار جهانيان(در عبادتو اطاعتو فرمانبرداريو پرستش) برابر ميدانستيم] …آري! كسيكهموجوديرا در ذاتيا صفات، با خداوند برابر بداند مشركاست، اگر چهاينعقيدهرا بر زباننياورد! وليهميناندازهكهدر درونمعتقد باشد كهدر هر زمانو مكاني، كسيديگر نيز همراهخدا، صدا و ندايقلبياشرا ميشنود و اجابتشميكند، شريكتراشيدنبرايخداست! همانمنطقيكهمشركينجاهليداشتند و ميگفتند: آنكسانيرا كهما بهفرياد ميخوانيم، بندگانمقرّبو آبرومنديهستند كهدر همهجا حاضر و ناظرند و صدايما را ميشنوند و نمردهاند و بلكهزندهاند، و بر افكار و اعمالو خواستههايما باخبر و بر ما محيطو مسلّطهستند! موقعيكهقرآنكريمرا مطالعهكنيم، ميبينيمكهمسئلةخواندنخداوند يگانهبهتنهاييبهعنوانمدعو غيبي، متجاوز از 160 آيهتكرار شدهاستكهدر آنجمعاً 140 مرتبهجملة] «مِنْ دُونِ اللَّهِ»: «غير از خدا» [ آمدهاست. بدينمعنيكه: هر آنچهغير از خداست، مخلوقاوست، حالچهانسانباشد، چهحيوان، چهماهو خورشيد و ستارگان، يا نباتاتو جماداتو…همهو همه، غير از او را شاملميشوند؛ يعنيخداوند ـ كهخالقاستـ در يكطرف، و تمامموجوداتزندهو غير زندةديگر ـ كهمخلوقاويند ـ در طرفديگر، و در بيناينمخلوقات، موجوديشريفتر و گراميتر و قدرتمندتر از انسانوجود ندارد و تمامپديدهها و موجوداتزندهو غير زندةديگر براياو آفريدهشدهو مسخّر او گشتهاند. پسبهفرياد خواندنموجوديپستتر و پايينتر از انسانـ كهبراياو آفريدهشدهاند و حتّيملائكهبهمقاموالايشاعترافنمودهو در مقابلشبهسجدهافتادهاند ـ گمراهيبسشديد و حماقتو نادانيكاملاً آشكارياست! همچنينبهفرياد خواندنموجوديديگر كههمنوعاوستـ يعنيانسانو بندگاناشرفخدا ـ نيز امريجاهلياست؛ زيرا او نيز در ذاتو صفاتو تمامخصوصيّاتانسانيبا او برابر است، و كسيدارايقدرتيغيبينيستكهاو نداشتهباشد. بههمينجهت، قرآنكريمخطاببدانانكههمنوعانخود را بهفرياد ميخوانند، چنينميفرمايد:[ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ] .[ همانا كسانيرا كهبهغير از خدا بهفرياد ميخوانيد، بندگانيمثلخودتانهستند. پسآنها را بخوانيد، اگر راستميگوييد بايد بهشما پاسخدهند! ] يعنيكسانيكهشما بهعنوانمدعو غيبيميخوانيد، بندگانيمثلخودتانفقير و محتاجند و مالكهيچچيزينيستند، و هرگز بندهبهبندهايكهمانند خودشنيازمند و بيچيز است، متوكّلنميشود و التجاء و التماسنميكند! بلكهفقطبايد بهسويخدايصمديكهتنها برآورندةحاجاتو نيازمنديهاستـ مستقيماً ـ رو كند و حاجاتشرا بهدرگاهشعرضنمايد: [ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي’ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ ] .[ و چهكسيگمراهتر از آناستكهافراديرا بهفرياد بخواند كه(اگر) تا روز قيامت(همايشانرا صدا بزند) پاسخشنميگويند (و نهتنها جوابنميدهند، بلكهسخنانشرا همنميشنوند) و اصلاً از دعايشانغافلو بيخبرند! ] …آيا نبايد فرقبينخدا ـ كهخالقاستـ و غير خدا را ـ كهمخلوقاستـ تشخيصدهيم؟![ أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ ] . [ آيا كسيكهخلقميكند، مانند كسياستكهخلقنميكند؟! ] …آيا ميتوانخالقرا با مخلوققياسكرد، در حاليكههيچچيز و هيچكسيمثلاو نيست؟![ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ] … [ فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ] . [ هيچكسو هيچچيزيمثلاو نيستو او شنوا و بيناست] … [ پسبرايخدا شبيهو همانند قرار ندهيد (و با قياسهايفاسد و تشبيهاتناروا، عبادتبتها و معبوداندروغينرا تعبير و توجيهنكيد). همانا خدا ميداند و شما نميدانيد ] …وقتيكهخداوند، خالقو مالكهمهچيز در جهانهستياستو در ذاتو صفاتشيكتا و يگانهاست، و از رگگردنبهانساننزديكتر است، چرا غير او را بخوانيمو بهغيرشمتوسّلشويمو واسطهگانيرا برايشبتراشيم؟! اصلاً روحيكتاپرستيدر توجّهمستقيمبهخداوند ـ متعالـ استو دعا و خواندناو، روحو مغز هر عبادتياست؛ زيرا كسيكهمردمرا بهخواندنخود و يا خواندنغير خدا دعوتميكند، چوندر عرضراهخداوند قرار گرفته، لذا اينچنينشخصياز ريشهباطلميگردد:[ ذَ’لِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ ] . [ اينبدينخاطر استكهفقطخدا حقاستو هر آنچهكهغير از او ميخوانند، باطلهستند ] …
بنابراينبهفرياد خواندنِ «مِنْ دُونِ اللَّهِ» هر چهو هر كسباشد، شركو باطلاستو حتّينبايد همراهبا خدا يا در كنار خدا، دعاها را متوجّهاو ساخت؛ زيرا خداوند رقيبندارد![ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا ] . [ پسهمراهخدا، كسديگريرا نخوانيد ] …متأسّفانهبسيارياز مردماز اينحقايقبيخبر بودهو توجّهيبهآنندارند، و وقتيآنانبهسويخداوند يكتا و يگانهو بينظير دعوتميشوند، خدا را در يگانگيدر «دعا و بهفرياد خواندن» قبولندارند، امّا وقتيبا او كسديگرياز بندگانخاصو مقرّبدرگاهشهمراهشود، آنگاهخدا را قبولدارند و ميگويند: حالا درستشد!![ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَ إِنْ يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا ] … [ وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَـأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ] . [ هر گاهخداوند بهتنهاييخواندهشود، كافر ميشويد و اگر با او شريكيآوردهشود، آنگاهايمانميآوريد! ] … [ هنگاميكهنامخداوند بهتنهاييو يگانگيبردهشود، كسانيكهبهآخرتايمانندارند، دلهايشانميگيرد و بيزار ميشود، امّا هنگاميكهنامكسانيغير از او بردهميشود، ناگهانشاد و خوشحالميشوند! ] …اينآياتميگويند: كسانيكهبهخدا و قيامتايمانندارند، خدا را بهتنهاييدر هنگامخواندنقبولندارند و بالعكس، با ياد غير خدا و نامبردنشانشادمانميشوند! آيا اينافكار و عقيدهدر اينگونهافراد، شركنيست؟! آيا غير از خدا بهفرياد خواندنو يا با خدا كسيرا خواندنشركنيست؟! اگر اينعقايد شركنيست، پسشركبهخدا كداماست؟!
—————————————————————————————————————
استعانت و ياري طلبيدن، عبادت است
——————————————————
كسانيكهگمانميكنند، غير از خدا موجود ديگرياز درونآنانآگاهاستو نيّاتقلبيشانرا ميداند و بهاو متوسّلشدهو او را ميخوانند و از او استعانتو ياريميطلبند، در حقيقتصفاتو ويژگيهايالهيرا بهآنموجود دادهاند و او را در اينصفات، شريكخدا پنداشتهاند.آنچهكهمعروفو از جملهبديهيّاتاسلاماست، ايناستكهطلبما از خدا و توجّهما تنها بدو باشد. چنانچهقرآن، استعانترا با عبادتهمراهو يكيدانستهاست:[ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ].[ تنها تو را ميپرستيمو تنها از تو ياريو استعانتميطلبيم] …يعنيهر گاهسؤالو تقاضا و خواهشيداشتيم، تنها از او ميخواهيم، و هر گاهطلبمعونتو ياريكرديم، از او طلبكنيم. آيا بهراستيخندهآور نيستاز كسانيكمكبگيريمكهآنانخود برايخودشاناز او طلبياريميكنند، و بهكسانيمتوسّلشويمكهخود برايخويشاز هر وسيلهايطلبكسبخير و دفعشر ميكنند و خود قادر بهجلبخير خود و دفعشر از خود نيستند؟! اينآيه، هويّتكاملمسلمانرا در مقابلديدگانشقرار ميدهد و بهاو ميسپارد كههيچگاهاز ياد نبرد كهاو جز بندةذليلو فقيرِ مالكيبزرگو غالبنيست. وظيفةاو گردننهادنبيچونو چرا بهبندگيو عبادتخداستو يقينبهاينكهنفعو ضرر جز از ناحيةاو نيستو فقطاو را در هر كاريبايد بهكمكخواست. وقتيمفهومعبادتبرايربّالعالمينـ كهحمد و سپاستنها شايستةاوستـ با جانانسانآميختهگرديد، ديگر حاجاتشرا جز بهپيشگاهاو نخواهد برد و مسكنتو نياز و شكستهدلياشرا صرفاً بهدرگاهاو متوجّهخواهد ساخت. خير و منفعترا جز از او نميطلبد و در شرّ و زيانو بلايا و مصايبهمجز بهاو پناهنميبرد و دريجز درِ او را نميكوبد. اگر بهوينعمتيدادهشد، شكر ميگويد و آنرا در جهتكسبرضايتبيشتر پروردگارشبهكار ميگيرد، و اگر از چيزيمحرومماند، ضمنداشتناطمينانو يقينبهاينكهمحروميّتشمايةخير دنيا و آخرتشاست، صبر ميورزد. اصلاً همينرفتارهاستكهشخصمؤمنرا از كافر متمايز ميگرداند…و اينهمانمعنايياستكهرسولخدا –صلي الله عليه وسلم- بهعبداللّهبنعبّاسرضي الله عنهما- فرمود: «إذا سألتفسئلاللهو إذا استعنتفاستعنباللهو اعلمأنالامةلو اجتمعتعليأنينفعوكبشيء لمينفعوكإلا بشيء قد كتبهاللهو اعلمأنالامةلو اجتمعتعليأنيضروكبشيء لميضروكإلا بشيء قد كتبهاللهعليك».«هر گاهطلبو درخواستيداشتي، از خدا بخواه، و هر گاهياريو استعانتطلبيدي، از خدا بجوي، و بدانكهاگر تماممردمبرايرساندننفعيبهتو جمعشوند، جز نفعيكهخدا برايتمقرّر فرموده، نصيبتنخواهد شد، و بدانكهاگر تماممردمبرايرساندنزيانيبهتو اتّفاقنمايند، جز زيانيكهخداوند برايتنوشتهاست، بهتو نخواهد رسيد». هر مسلماني، دستكمهفدهبار در هر شبانهروز اينآيهـ [ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ] ـ را در نمازهايشتكرار ميكند، و چنانچهنمازهايسنّترا بخواند، آنرا چندينبرابر تلاوتمينمايد و..آيا چنينمسلمانيوقتينماز ميخواند و اينجملاترا تكرار ميكند، ميداند كهچهميگويد؟! آيا با خداوند كهخالقشاست، سخنميگويد يا با در و ديوار اطرافخود؟!
اگر چنانچهميفهمد كهچهميگويد، در اينصورتچندينمرتبهدر شبانهروز با خداوند ـ متعالـ عهد و پيمانيميبندد كهميگويد: «خدايا! فقطو فقطتو را ميپرستمو از تو ياريو مدد ميخواهم!». اگر پيمانشكنيكند، گناهبزرگيمرتكبشدهاست:[ وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِيالْأَرْضِ أُولَـ’ئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ] . [ و كسانيكهعهد و پيمانخدا را پساز محكمبستنآنميشكنند و آنچهرا كهخداوند بهحفظو نگهداريآندستور دادهقطعميكنند و در رويزمينبهفساد و تباهيميپردازند، نفرينو لعنتبرايشاناستو سرانجامبديدارند! ] …مسلمانيكهمرتّباً ميگويد: [ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ] چگونهاينپيمانرا فراموشكردهو هموارهاز دهها نفر و صدها موجود ديگر غير از خداوند ياريو مدد غيبيميطلبد؟ البتهعجيبهمنيست!! مشركِ بهخدا چگونهميتواند، عهدهاييكهبا خدا بستهاست، نگهدارد و بهآنپايبند باشد؟![ كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ ] . [ چگونهبرايمشركان، عهد و پيمانينزد خدا باشد (در حاليكههر لحظهپيمانخود را ميشكنند؟!)….
التجاء و پناه بردن، عبادت است:
————————————————————–
قرآنكريم، همچنينبهروشنيبيانميكند كهمقصود از عبادت، علاوهبر دعا و استغاثهو استعانتو التماس، التجاء و استعاذهو پناهخواستننيز ميباشد:[ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ ] . [ بلكهايشانجنّيانرا ميپرستيدهاند، و اكثرشانبديشانايمانداشتهاند ] …و اينكهچگونهجنّيانرا عبادتميكردند، آيهايديگر چنينتصريحميكند:[ وَ أَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ] . [ و كسانياز انسانها بهكسانياز جنّيانپناهميآوردند، و بدينوسيلهبر گمراهيها و سركشيايشانميافزودند ] …اينآيات، نشانميدهند كهمراد از پرستشجنّيان، همانپناهبردنو نجاتخواستناز بلاها و گرفتاريهاست، و اينكهميفرمايد: «اكثرشانبديشانايمانداشتهاند»، هدفاز ايمانداشتنبهجنّيان، ايناستكهآنها را صاحبقدرتو پناهدهندةو نجاتدهندةغيبيميدانستند! موضوعپناهبردنبهغير خدا نيز همچوناستغاثهو استعانتبهغير او، در اسلاممردود استو شركمحسوبميشود؛ زيرا هيچموجوديغير از خداوند حيّ و قيّومو حاضر و ناظر، شنوا و غياثالمستغثينو ملجأ و منجينيست. تنها و تنها اوستكهاينخصوصيّاترا داراست، و در اينصفاتهيچهمتاييندارد. قرآنكريم، بيانميكند كهپناهندگيجز بهدرگاهخدا نبايد وجود داشتهباشد: [ قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ ] … [ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ ] … [فَفِرُّوا إِلَياللَّهِ ] … [ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ] … [ قُلْ إِنِّيلَنْ يُجِيرَنِيمِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدُ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا ] . [ بگو: چهكسيفرماندهيبزرگهمهچيز را در دستدارد و او كسيباشد كه(بههمه) پناهدهد و كسيرا (همنميتوان) از (عذاب) او پناهداد اگر چنانچهراستميگوييد؟ خواهند گفت: از آنِ خداست] … [ هيچكسو هيچچيزينميتواند آنانرا از (عذاب) خدا پناهدهد ] … [ و پناهگاهيجز خدا نمييابم[ … [ پسبهسويخدا بگريزيد (و تنها بهاو پناهببريد)] … [ بگو: پناهميبرمبهپروردگار سپيدهدم، از شرّ هر آنچهكهخلقكردهاست]… [ بگو: هيچكسمرا در برابر خدا پناهنميدهد و منهيچپناهگاهيجز او نمييابم] …پيهيچموجوديدر جهانهستيغير از خدا نيستكههمچوناو، از خود استقلاليداشتهباشد و پناهدهد و خود بهكسيپناهنبرد، و هيچپناهگاهيجز درگاهشوجود ندارد كهبهآنپناهبردهشود.
تنها اوست كه به فريادها مي رسد و نجاتمي دهد:
—————————————————————–
خداوند ـ سبحانـ تنها كسياستكهفرياد دادخواهانرا ميشنود، و از توسّلمتوسّلانآگاهاست. اگر بخواهد درماندگانو ناتوانانرا بهرحمتخود ـ هر كجا و هر گونهكهبوده، چهمسلمانو چهكافر باشند ـ نائلميگرداند.مسلّماً هيچكسدر جهانهستيغير از خدا وجود ندارد كههمپناهدهد و همخود بهكسيپناهنبرد، از همهكسبينياز باشد و همهبهاو نيازمند باشند، و تنها اوستكههمهو همهـ حتّيمشركينجاهليپيشاز اسلامـ در مواقعخطر و اهوالو شدايد، بهخدا پناهميبرند و نجاتكشتيطوفانزدةخويشرا از خداوند قادر ميطلبند و همهـ كافر و مؤمنـ بهاو رويميآورند و تنها از او نجاتميخواهند. زمانيكهخدا سختيها را از آنها دور ميسازد، مؤمنانسپاسگزار و مشركان، دوبارههمانراهفساد و شركرا در پيشميگيرند. قرآنكريمدر جاهايزيادياينحقيقترا بيانو بهشيوههايگوناگونتكرار مينمايد:[ وَ مَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ] … [ قَلْ أَرَءَيْتَكُمْ إِنَ أَتَئكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَ تَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ] … [ وَ إِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَي’ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَ’لِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ] … [ وَ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِيالْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّئكُمْ إِلَيالْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا ] … [ وَ إِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ] … [ هُوَ الَّذِييُسَيِّرُكُمْ فِيالْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّي’ إِذَا كُنْتُمْ فِيالْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَئنَا مِنْ هَـ’ذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ فَلَمَّا أَنْجَئهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِيالْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ] … [ قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَئنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ]… [ أَمَّنْ يُجِيبُ الْمـُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ…أَءِلَـهٌ مَعَ اللَّهِ ] .[ هر نعمتيكهداريد، همهاز سويخداست(و بايد تنها منعمرا پرستيد) و گذشتهاز آن، هنگاميكهزيانيبهشما رسيد (برايزدودنناراحتيهايآن، دستِ دعا را تنها بهسويخدا برميداريد و) او را با نالهو زاريبهفرياد ميخوانيد. (پسچرا در وقتعادّيجز او را ميپرستيد و معبوداندروغينرا بهكمكميطلبيد؟!). سپسهنگاميكهخدا زيانرا از شما دور كرد، گروهياز شما (شركاييرا) شريكپرودگارتانميكنند ] … [ بگو: بهمنبگوييد كهاگر عذابخدا، شما را فرا گيرد يا اينكهقيامتشما بهسر آيد، آيا (براينجاتخود) غير خدا را بهفرياد و ياريميطلبيد اگر راستميگوييد؟ بلكهتنها خدا را بهياريميطلبيد، و اگر او خواستآنچيزيرا برطرفميسازد كهويرا برايرفعآنبهفرياد ميخوانيد، و چيزهاييرا شريكخدا ميسازيد، فراموشميكنيد ].. [ هر گاهكهبهانسانناراحتيو بلاييميرسد، چهبر پهلو خوابيده، چهنشسته، و چهايستادهباشد (برايرفعمشكل) ما را بهكمكميخواند. امّا زمانيكهناراحتيو بلاييرا (كهدر مقابلآندرماندهبود) از او بهدور داشتيم، آنچنانراه(سابق) خود را در پيشميگيرد (و خدا را فراموشميكند) كهانگار ما را برايدفعمحنتيكهبهاو رسيدهاست، بهفرياد نخواندهاست. (آري! هميشه) اينچنين، اعمالِ اسرافگراندر نظرشانآراستهشدهاست] … [ هنگاميكهبلاها و ناراحتيها در درياها بهشما ميرسد (و گرفتار طوفانها ميشويد) جز خدا، همةكسانيكهايشانرا بهفرياد ميخوانيد، از نظرتانناپديد ميگردند. امّا زمانيكهخدا شما را نجاتداد و بهخشكيرسانيد، (از يكتاپرستي) روميگردانيد (و انسانهايناتوانو بتهايبيجانرا شريكخدا ميسازيد) و اصولاً انسانبسيار ناسپاساست] … [ هنگاميكهموجهاييهمچونكوهآنها را فرا ميگيرد، خالصانهخدا را بهفرياد ميخوانند و عبادتو دينرا تنها خاصّ او ميدانند ]… [ اوستكهشما را در خشكيو دريا راهميبرد. چهبسا هنگاميكهدر كشتيها قرار ميگيريد و كشتيها با بادِ موافق، سرنشينانرا (آرامآرامبهسويمقصد) حركتميدهند، و سرنشينانبدانشادمانميگردند، بهناگاهباد سختيميوزد و از هر سو موجبهسويشانميدود و ميپندارند كه(توسّطمرگ) احاطهشدهاند، آنگاهخدا را بهفرياد ميخوانند و طاعتو عبادتو دينرا تنها از او ميدانند و كسيرا در خواندنبا او نميخوانند كهاگر ما را از اينحالنجاتدهي، از زمرةسپاسگزارانخواهيمبود (و ديگر بهكسيروينميآوريمو هرگز جز تو كسديگريرا بهفرياد نميخوانيم). امّا هنگاميكهخدا آنها را نجاتميدهد، ناگهانبهناحقدر زمينشروعبهظلمو فساد ميكنند (و عهد و پيمانخود را ميشكنند!) ]… [ بگو: چهكسيشما را از اهوالو شدايد خشكيو دريا رهاييميبخشد، در آنحالكه(دشواريها و گرفتاريهايبزرگبهشما رو ميكنند و) او را فروتنانهو خاضعانه، آشكار و پنهانبهفرياد ميخوانيد (و ميگوييد:) اگر خدا ما را از ايناهوالو بلاها برهاند، سوگند ميخوريمكهاز سپاسگزارانباشيم؟ بگو: خدا شما را از آن(شدايد) و از هر غمو اندوهيميرهاند. سپسشما (با اينوجود براياو) شريكو انباز ميسازيد! ] … [ (آيا معبوداندروغينبهترند) يا كسيكهبهفرياد درماندهو مضطر ميرسد و بلا و گرفتاريرا برطرفميكند، هر گاهكهاو را بهفرياد بخواند…آيا معبود ديگريبا خداست؟!] …آري! سنّتخدا بر ايناستكهاگر بخواهد بهفرياد درماندگانميرسد و دعايشرا ميپذيرد و پاسخميگويد، حالاينفرد درماندهو بلازده، هر كسدر هر كجا باشد! حتّياگر كافر همباشد، مادامكهرو بهخدا و دلبدو دهد، خداوند او را پناهميدهد.چنانچهاز آياتفوقپيداست، عادتاعرابجاهلياينبود كهزمانيكهدر بيابانها و درياها با خطراتياز قبيل: دزدي، طوفاندريايي، طوفانصحرايي، حيواناتوحشيو درندهمواجهميشدند، و يا زمانيكهمريضميگشتند، با گريهو زاريـ آشكار و پنهانـ خدا را براينجاتخويش، بدونشريكميخواندند. امّا همينكهخدا آنها را از مهلكهنجاتميداد، موجود ديگريرا شريكخدا ميساختند و ميگفتند: فلانموجود، ما را از اينخطراتنجاتداد و ياريخدا را فراموشميكردند!
البتهاينطرز فكر مشركينجاهليبودهاست. امّا وضعمشركينقرنبيستم!! اسفانگيزتر و بدتر از آناناست! اعرابجاهليدر گرفتاريها، ابتداء خدا رابهفرياد ميخواندند و تنهابهاو توجّهميكردند و او را پناهِ بيپناهانميدانستند، و هنگاميكهاز گرفتاريهايخود نجاتپيدا ميكردند، بهاو شركميآوردند. امّا امروز كهعصر علمو تكنيكو تكنولوژيجديد استو بشر بهعلومو فنونزياديدسترسيپيدا كردهو در بسيارياز جهاتدر فهمو شعور با آنانتفاوتپيدا كردهاست، وقتيبا خطراتيرو بهرو ميشوند، خدا را فراموشكردهو غير او را برايكمكميخوانند و ميطلبند و جز او را منجيخود ميپندارند، و ميگويند: چونفلانموجود يا فلانبندةخدا كهمقرّبدرگاهشاست، و لذا مشكلاتما را حلميكند و او ما را از اينخطراتو گرفتاريها نجاتميدهد!!
شبهاتي پيرامونعقايد شرك آميز وانحرافی بعضی از مردم
—————————————————————————–
شبهاتيپيرامونعقايد بعضی از مردمامروزيوجود دارند كهمستمسكگروهياز مردمدر عقيدهبهجواز توسّلو استغاثهو استعانتبهغير خدا شدهاستو بر اساسآن، مسلكهايپوچو بيهودهايبنا نهادهاند كهفضايتوحيد خالصرا آلودهو تيرهساختهو از رونقانداختهو بسيارياز مسلمانانامروزيرا بهجاهليّتتاريكو گمراه، دچار كردهاند.و جالباينجاستكهاكثر اينمدّعيان، كسانيهستند كهخود را صاحبانعلمو دينميدانند و هميشهبا قرآنكريمو احاديثپيامبر -صلي الله عليه وسلم- سر و كار دارند و با آياتو احاديث، استناد ميكنند!!
ما هر گاهدر اينموضوعها وارد ميشويمو يا سطريو چيزيدر مورد آنمينويسيم، خستگيو رنجشما را فرا ميگيرد، كهمجبور هستيمبا آندرگير شدهو بر آنغلبهكنيم؛ چونبحثو مجادلهدر اينبارهبسيار طولكشيدهاستبا اينحقيقتكاملاً روشنو راهمستقيمو درستآشكار است. بههر حالاينكبهبيانبرخياز اينشبهاتو جوابدرستشانميپردازيم:
? ميگويند: تودةمردممعمولاً گناهكار و عاصياند، و خداوند همتنها دعايمتّقينو پرهيزگارانرا ميپذيرد. پساگر كسيكهبار سنگينگناهانو بديها را بر دوشدارد، بهپيشگاهپروردگارشبرود، دعا و خواستهاشرا اجابتنميكند و ويرا نميبخشايد، و از طرفيچونصاحبانقبور ـ از قبيل: انبياء، اولياء و افراد صالحـ و بندگانمقرّبخدا و آبرومند درگاهشهستند و در عمر خود، هميشهدر طولراهخدا حركتكردهاند، لذا بهفرياد خواندنو حاجتخواهياز آنانو پناهبردنبهقبورشانهيچايراديندارد، و بر انسانلازماستكهاينافراد را كهواسطههاييمقبولدر درگاهالهيهستند، برايخويشجستجو كنند!!
? ميگويند: بيگمانتوسّلو استعانتبهصاحبانقبور واجباست؛ زيرا بدونشكتأثير صاحبقبر و مرده، قويتر از تأثير زندهاست، و صاحبانضرايحو بندگانصالحخدا كهمردهاند، هر قدرتغيبيو تأثيريكهدارند، از خداوند گرفتهاند. لذا ميتوانند بهفرياد درماندگانبرسند، مريضانرا شفا دهند، بهنازايانو عقيمانفرزند ببخشند و…!!
? ميگويند: جايز نيستكهاينواسطهقرار دادنرا شركبدانيم، چوندر اعمالبندگانآنچهملاكعملاست، نيّتاستو كسانيكهتوسّلو التجاء بهصاحبانقبور ميكنند، از آنارادهشرك نكردهو حتّيبدانراضينشدهاند!!
? ميگويند: تمامآياتيكهدر قرآندر اينزمينهآمدهو توسّل و استغاثهبهغير خدارا جايز ندانستهاند، همگيدربارةمشركانجاهليو بتهايسنگيشاننازلشدهو تنها بهآنها اختصاصداشتهاند!!
?ميگويند: اصحابپيامبر -صلي الله عليه وسلم- و فقهاء و پيشوايان، همگيانبياء و اولياء را وسيلة در پيشگاهخدا قرار ميدادند و توسّلمينمودند. چنانچهعمر بنخطاببهعبّاسرضياللّهعنهما – عمويگراميپيامبر -صلي الله عليه وسلم در خشكساليتوسّلنمود!!
? و امّا جواباينشبهات:
اينكهميگويند: ما وجود خدا را در همهجا قبولداريم و او را نيز يگانه ميدانيم و ليكنچونما بندگانيعاصي و گناهكاريم و در پيشگاهخدا از كثرتگناه روسياه هستيم، نمي توانيم مستقيماً و شخصاً بهخداوند متوسّل و پناهببريم، لذا يكياز مقرّباندرگاهالهيرا در دعاهايمانميخوانيمتا آنانواسطةبينما و خدا شوند و حاجاتما را بهعرضخداوند ـ متعالـ برسانند!!اينسخنياستكههرگز در اسلام، اصلو اساسينداشتهاست. خداوند ميفرمايد: مننزديكم و مرا بخوانيد و بهشما پاسخميگويم، و در آنهيچقيد و شرطيهمچوناينكه، گناهكار و عاصينميتواند مرا بخواند، نفرمودهاست، بلكهفرمودهاست: همةبندگانم، چهعاصيو چهمتّقيو فرمانبردار ميتوانند مرا بخوانند و نفرمودهكهمقرّباندرگاهمرا بخوانيد!ما موقعيكهآياتقرآنرا بررسيميكنيم، ميبينيمكسانيدستبهدعا شدهاند و خداوند يگانهرا بهفرياد خواندهاند كهدر بزرگترينگناهانـ كهكفر و شركاستغرقشدهاند و با اينوجود همخداوند دعايشانرا اجابتكردهاست.ابليس! ـ مظهر كفر و شركو پليديـ كهنزد خدا و همةمؤمنانملعوناستو از فرمانخدا متكبّرانهرويگردانشد، مستقيماً در پيشگاهخداوند دعا كرد ودعايشهممورد اجابتواقعشد:[ قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِيإِلَي’ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمـُنْظَرِينَ إِلَي’ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ] . [ ابليس(دستبهدعا شد و) گفت: پروردگارا! مرا تا روزيكهمردمدر آنزندهميشوند، مهلتده! (خداوند در جوابدعايش) فرمود: (درخواستو دعايتو قبولاستو) هماينكتو از مهلتيافتگانيتا روزيكهزمانآن(پيشخدا) معلوماست]…مگر همانمشركانجاهلي، در مواقعگرفتاريها و ناراحتيها خدا را نميخواندند و دعايشانهم، مگر پذيرفتهنميشد؟! آري! آنها نيز همچونساير بندگانخدا، مستقيماً در پيشگاهخداوند دعا ميكردند و دعايشانمورد اجابتقرار ميگرفت:[ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَئ’نَا مِنْ هَـ’ذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ فَلَمَّا أَنْجَئ’هُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِيالْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ] .[ خدا را خالصانهبهفرياد خواندند و عبادتو فرمانبرداريرا تنها از او دانستند (و كسيرا در خواندنبا او نخوانند و گفتند:) اگر ما را از اينحالنجاتدهي، از زمرةسپاسگزارانخواهيمبود (و ديگر بهكسيروينميآوريمو هرگز جز تو كسديگريرا بهفرياد نميخوانيم). امّا هنگاميكه(دعايشاناجابتشد و) خدا آنها را نجاتداد، ناگهانبهناحقدر زمينشروعبهظلمو فساد ميكردند ] …
…و آياتبسيار ديگر…آيا واقعاً معقولاستكهعاصيانو گناهكارانمسلمان، از حقّيمحرومشوند كهشيطانو يارانو پيروانشاز آناستفادهكردهاند و محرومنشدهاند؟! بيگمانهر مسلمانيكهمرتكبگناهو خطاييشدهباشد، بر او واجباستكهبهزوديو با شتاب، مستقيماً و شخصاً، بدونواسطهقرار دادندادنپيامبران، اولياء و هر كسو هر چيز ديگري، بهتنها پناهگاهخود پناهبرد و دعايشرا مستقيماً بهاو عرضهدارد كهنزديكترينكسبهاوست:[ فَاسْتَغْفِرُوا ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّيقَرِيبٌ مُجِيبٌ ] … [ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ ]… [ وَ الَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ ]. [ پساستغفار كنيد و بهسوياو برگرديد و توبهنماييد؛ زيرا پروردگارمنزديكو اجابتكنندةدعاهاست] … [ پسمستقيماً بهسوياو رويآوريد و استغفار كنيد و وايبر مشركين(كهچنيننميكنند!) ] … [ و كسانيكهگناهانآشكار و بزرگو كوچكانجامميدهند و بر خود چنينظلمميكنند، خدا را بهياد ميآورند (نهكسديگريرا!). پساز خدا برايگناهانشانطلببخششو مغفرتميكنند، و چهكسيغير از خدا گناهانرا ميبخشد؟! ] …
? و امّا اينكهميگويند: امواتو صاحبانقبوريرا كهآنها را ميخوانيمو بدانها متوسّلميشويم، خدا و پروردگارشاننميدانيم، بلكهمعتقديمآنها نيز مخلوقاتيمثلما بوده، وليچونبهخداوند نزديكهستند، ميتوانند بهخاطر مقامو منزلتشان، بينما و خداوند واسطهباشند!!جهالتو بيمعرفتيشاننسبتبهخدا، باعثشدهكهگمانكنند خداوند مثلپادشاهانجبّار و حكّامستمگر، يا دستگاههايقدرتامروزيشاناستكهنميتوانبدونواسطه، بهحضورشراهيافتو ارتباطبرقرار كرد. چنينمدّعيانيحقيقتاً خدايواحد قهّار را نشناختهاند و فكر ميكنند كهكاملاً هدايتيافتهاند: [ وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ] …. [ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ] . [ آنان، خدا را چنانكهبايد نشناختهاند ] … [ و ميپندارند كهآنها همانهدايتيافتگانهستند!! ]…آيا خداونديكهرحمتشوسيعاستو نسبتبهبندگانشلطفو مرحمتفراوانيدارد، برايبندگانشكافينيست؟![ وَ رَحْمَتِيوَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ] … [ اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ ] … [ أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ] . [ و رحمتمنهمهچيز را در برگرفتهاست] … [ خداوند نسبتبهبندگانشلطفدارد ] … [ آيا خداوند برايبندگانشكافينيست؟ ] …اينچنينمنطقيدر واقعانكار رحمتخداوند است؛ زيرا از رحمتخداوند +مأيوسهستند: [ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ] .[ از رحمتخدا مأيوسنشويد؛ زيرا از رحمتخدا مأيوسنميشوند، مگر قومكافران] …خداوند در آياتزياديخود را «عفوّ»، «رئوف»، «غفور»، «رحيم» و…معرفيفرمودهو بهبندگانشاجازهدادهاست، هر وقتكهگناهيمرتكبشدند، نااميد نشوند و بلكهبهسويخدا برگردند و مستقيماً از او بخششو طلبعفو و مغفرتنمايند كهخداوند چنينكاريرا دوستدارد و با آغوشباز ميپذيرد! چنانچهخود ميفرمايد: منتوبهكنندگانرا ـ كسانيكهبهسويخدا برميگردند و با آبپاكتوبه، آلودگيهايگناهانرا از خود ميزدايند ـ دوستدارم! همچنينبندگانخود را بيشاز طاقتو تواناييشانمكلّفنساختهو نفرمودهكههرگز نبايد گناهو اشتباهكنند! بلكهخواستهاستتا جاييكهميتوانند و برايشانمقدور است، از گناهدوريكنند:
[ فَاتَّقُوا اللَّهَ مَاسْتَطَعْتُمْ ] … [ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ] … [ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَي’ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ] … [ إِنَّاللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمـُتَطَهِّرِينَ ] .
[ هر چقدر ميتوانيد، تقوايالهيپيشهسازيد ] … [ خداوند هيچكسرا مگر بهاندازةطاقتشمكلّفنميسازد ] … [ بگو: ايبندگانمن! ايكسانيكهبر خودتان(با گناهكردن) زيادهوريهمكردهايد! از رحمتخدا نااميد نشويد؛ زيرا خداوند تمامگناهانرا ميبخشد ] … [ همانا خداوند توبهكنندگانبسيار و نيز پاكشوندگانرا دوستدارد ] …و در همينمورد بهپيامبرش-صلي الله عليه وسلم- ميفرمايد:[ لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ ] … [ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ] . [ هيچامريدر دستتو (ايپيامبر) نيست. خداوند يا توبةآنانرا ميپذيرد و يا آنها را عذابميدهد ] … [ و از او طلباستغفار كن؛ زيرا كهاو بسيار توبهپذير است] …
در اينجهانهستي، كسيرا همچونپيامبر -صلي الله عليه وسلم- در مقامو تقرّببهدرگاهخداوند نمييابيمكههمانند او باشد. امّا چنانكهميبينيمخداوند اجازهندادهكهحتّيدر زمانحياتش، برخياز گناهكارانبراياستغفار و توبهو يا نجاتاز عذابالهيبهاو متوسّلو پناهآورند، و بهاو ميفرمايد: هيچكاريدر دستتو نيست. اينمنهستمكهيا آنها را ميبخشمو يا عذابميدهم! تو خود نيز براياستغفار و طلببخشش، بايد بهمنرويبياروي! پساينكهمرد گناهكار حالتيدارد كهبهخاطر آن، هيچدعايياز او پذيرفتهنميشود، مسلّماً دعايغير او نيز برايشپذيرفتهنميشود، حتّياگر دعاكنندهسرور تماميانبياء و گلسر سبد مقرّباندرگاهخدا باشد!! مگر نميبينيمكهاستغفار پيامبر برايعبداللّهبنأبيـ منافقدرجهاوّلمدينهو سردستهشانـ چگونهرد شدهاست!
[ إِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ] .[ ميخواهيبرايشانطلباستغفار كنيا نكن! اگر چنانچههفتاد بار همبرايشانطلباستغفار و آمرزشكني، هرگز خداوند آنانرا نميبخشد!! ] …چنانچهزمانيكهخواستبرايمادرش، و يا ـ بنا بر روايتديگر ـ برايعمويش، ابوطالبـ كهاگر چهتا آخر عمرش، حاميو پشتيبانشبود، امّا همچنانبر دينپدرانخود باقيماند و ايماننياورد ـ طلباستغفار كند، خداوند اينچنيناو را نكوهشفرمود:[ مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَ لَوْ كَانُوا أُولِيقُرْبَي’ ] . [ برايپيامبر و مؤمنانشايسته نيست كه برايمشركينطلباستغفار كنند، هر چند كهخويشانو نزديكانشانباشند! ] …امّا تمامبندگانو خصوصاً مسلمانانو تودةمردمحقدارند، بلكهبر آنها واجباستكهخداوند را بدون واسطه بخوانند و در ايننوععبادتـ دعا و استغاثهـ هرگز هيچمخلوقيرا مورد نظر قرار ندهند.
البته ايندرستاستكه اجابت دعا، مقتضاي اخلاص و تقوا ميباشد، ولياين مطلببا مسئلة مورد بحثما هيچ رابطهاي ندارد. آيا خيالميكنيد كسيكهفاقد حرارتو صداقتو اخلاصو تقواست، اگر بهمرده و صاحبضريحيپناهببرد، در عوضآنها را نزد او مييابد؟! آيا او به ويصداقت و تقوا ميدهد؟! بهراستيكه اينپنداري است باطل و در دين خدا چيزي را نمييابيم كهآنرا تأييد و تأكيد كند و بلكهبا آنكاملاً مقابله و مبارزه مينمايد.
?و اينكهميگويند: چونانبياء و اولياء و افراد صالح، بندگانمقرّبو آبرومند خدا هستند و در طولراهخداوند حركتميكنند، پسبهفرياد خواندنو توسّلبهآنانشركنيستو ايراديهمندارد! جوابايناستكه: آناندر موضعرسالتو وظايفو تكاليفخود، در طولراهخداوند حركتكردهاند؛ نهدر مقامخداييو پروردگاري! زيرا وقتيسخناز مقامالوهيّتخداوند بهميانبيايد، ديگر طولو عرضراهخداوند معناييندارد، جز آنكهبگوييموارد حوزةشركو خرافاتشدهاند! انبياء و اولياء و صلحاء و همهو همهمخلوقخدا هستند و محدود بهزمانو مكان. بنابراينهمانند خدا نميتوانند نيّاتو نداها و اصواتبندگانرا ـ چهبلند بگويند و چهآهستهـ بشنود، و خداوند نيز اينصفاتو اينويژگيها را بههيچاحديندادهو نميدهد! خداوند بهپيامبرشهر چند در اينجا مراد از مردگان، آنگمراهانياستكههرگز نميخواهند هدايتميشوند ـ ميفرمايد:[ وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِيالْقُبُورِ ]. [ (ايپيامبر) تو هرگز نميتوانيكسانيرا كهدر قبرها هستند، شنوا سازي! ] …خداوند ميفرمايد: مرا با نامهاينيكو و صفاتمبخوانيد، و نامها و صفاتمرا بهكسياختصاصندهيد؛ زيرا استغاثهو بهفرياد خواندنغير خدا، در حقيقت الحاد و انكارياستدر نامها و صفاتنيكويالهي، و نيز بركندنو انتزاعقدرتياستاز خداوند بهكسديگر، و در يكجمله، لباسالوهيّترا بر تنغير خدا پوشاندناست:[ وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي’ فَادْعُوهُ بِهَا وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِيأَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ]. [ خدا دارايزيباتريننامهاست، پساو را بداننامها بخوانيد و بهترككسانيبگوييد كهدر نامها و صفاتخدا الحاد ميكنند و بهتحريفدستمييازند (يعنيصفاتخدا را برايمخلوقاتهمبهكار ميبرند). آنانكيفر كار خود را خواهند ديد ] …هر كسچنينكند و صفاتخدا بهغير او ـ اگر پيامبر همباشد ـ نسبتدهد، بهطور يقينمشركشدهاست، و شياطينبهكلّيعقلو دركشرا ربودهاند كهديگر نميتواند بينخالقو مخلوق، فرقبگذارد و حتّيمخلوقرا ـ در برخيصفاتـ از خالقبرتر و بالاتر بپندارد! عجباستاز اينانسانقرنبيستم! كهعلمشفراگير شده، وليبينخالقو مخلوقنميتواند فرقيقائلشود، و شياطينچنانعقلو دلشانرا تسخير كردهاند كهحيرانو سرگردانشدهاند:
[ قُلْ أَنَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَ لَا يَضُرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلَي’ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَئ’نَا اللَّهُ كَالَّذِياسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِيالْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ] . [ بگو: آيا چيزيغير از خدا را بخوانيمكهنهسوديبهحالما دارند و نهزياني؟! و آيا پساز آنكهخداوند ما را هدايتبخشيدهاست، بهعقببازگشتكنيم(و دوبارهمشركشويم)، همچونكسيكهشياطيناو را در بيابانها ويلانو سرگردانبهدنبالخود كشند؟! ]…
?و اينكهميگويند: توسّلو استعانتبهصاحبانقبور اشكاليندارد؛ زيرا تأثير صاحبانقبور قويتر از تأثير زندگاناستو آنها دارايقدرتيهستند كهاز خداوند گرفتهاند و لذا ميتوانند بهفرياد درماندگانبرسند، مريضان را شفا دهند، به نازايان و عقیمان فرزندي ببخشند! جوابچنيناست:
اينعقيده درستمانند عقيده و گفتار مشركينجاهليپيشاز اسلامميباشد. قرآنتصريحدارد كهآنها، همزمانبا اعتقاد بهخداوند ـ متعالـ و اينكهخالق و مالكو رازق و پناهدهندهو مدبّر و گردانندةجهانهستيتنها اوست، معتقد بودند كهمعبودانديگرشان، اگر چهخود مخلوقو آفريدةخداوند هستند، وليرابطة آنها از لحاظ قربو نزديكيبا خداوند طورياستكه اگر بخواهند ميتوانند بهكسيچيزيداده، يا از او پسگيرند و يا فقيرشگردانند. قدرت دارند كهبيماريرا شفا دهند و اگر خواستهباشند، ميتوانند بهكسيفرزند همعطا كنند.
آنها ميگفتند: خدايانما اينگونهاختياراتجزئيرا از طرفخداوند بزرگدارند. بههميندليل، بهآنها متوسّلميشويمتا ما را بهخدا نزديكسازند و لذا برايخوشنود نگهداشتنآنها، بهپايشانقربانيميكنيم، ايشانرا طوافميكنيم، بهخاطرشاننذر و صدقهميدهيمو از آنها حوايجو دعاهايخود را ميطلبيمو آنها نيز برايمانبرآوردهميسازند:[ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَياللَّهِ زُلْفَي’ ] …[ وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَـ’ؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ ]. [ ما آنانرا عبادتنميكنيم، مگر بدانخاطر كه ما را بهخدا نزديكگردانند ] … [ آنها غير از خدا چيزهايي را ميپرستند كهنه اصلاً برايشانزيانمي رسانند و نه سودي عايد شانمي سازند و مي گويند: اينها واسطه هاي ما نزد خدايند! ] …قرآنهمين اعتقادشانرا شركمي داند، و تماماعمال فوقرا عبادتميشمارد. اغلبمشركانجهان دارايهمينعقيدةشرك آميز بودهاند، امّا تعداد مشركاني كه در ربوبيّت، مالكيّت، خالقيّت، رازقيّتو مديريّت، برايخدا همتا و شريكقائلباشند، بسيار كم و اندكبودهاند تا جاييكهميدانيم، هيچقومياز مشركينـ تا كنونـ معبودانخود را با خداوند برابر نپنداشته اند. قرآنكريمحتّيدربارةمشركانعربتصريحدارد كههر گاهآنان در مسافرتهايدرياييسوار كشتيميشدند و مورد هجومامواجسهمگين دريا قرار ميگرفتند، تماممعبودانرا فراموشكرده و فقطخداي واحد قهّار را مي خواندند و تنها به او اميد مي بستند و پناه ميبردند. بههر حالاز آياتقرآنكريم، معلوماستكهآنها همزمانبا عبادتخداي بزرگ و برتر، و كرنشو تعظيم در برابر او، معبودان ديگر خدا را نيز عبادت ميكردند و در برابر آنها اظهار عجز و ناتواني و خشوع مينمودند؛ چرا كه معتقد بودند آنها اختياراتياز قبيل: دفع بلا، اعطاي فرزند، شفاي مريضو…را دارند و ميتوانند دعايشانرا بهخدا برسانند. قرآنكريم بر همينعقيده ضربت سختيوارد نموده و مي گويد: احديرا نبايد به جز خدا، گردانندة امور، مالك نفعو ضرر، خالقو رازقتصوّر نكنند و در عبادت و صفات، كسي را شريكش نسازند و كسيهمجز با ايمان بهحقو عمل صالحنمي تواند به خدا تقرّب پيدا كند.تمام اينشبهات بدين خاطر است كهخدا را بهدرستي نشناختهاند، و لذا او را با خلق مساويقرار ميدهند! آيا كسيكهخلقميكند با كسيكهخلق نميكند و خود مخلوقاست، برابر و شايستةپرستشاست؟! آيا زندهبا مردهتفاوتيندارد؟! آيا كسيكهميداند و از همهچيز باخبر است، با كسيكهنميداند فرقيندارد؟! [ أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ ] … [ مَا يَسْتَوِيالْأَحْيَاءُ وَ لَا الْأَمْوَاتُ ]… [ هَلْ يَسْتَوِيالَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ] . [ آيا كسيكهخلقميكند، همچون كسياست كهخلقنميكند؟! ] … [ زندگانبا مردگان برابر نيستند ] … [ آيا كساني كه ميدانند، با كسانيكهنمي دانند برابرند؟! ] …پسكسي بايد پرستش شود و به او توجّه گردد كهخلق ميكند، روزي مي دهد، مالك همهچيز است، تولّد و پرورشو تندرستي و همه و همه چيز در دست اوستو كسيدر اينخصوصيّات، با او شريكنيست:
[ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَـاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَءَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِيبِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمـُتُوَكِّلُونَ ] … [ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّي’ يُؤْفَكُونَ ] … [ قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ فَذَ’لِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّي’ تُصْرَفُونَ ] … [ قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَـاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ سَيَقُولُونُ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونُ قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّي’ تُسْحَرُونَ ] … [ اللَّهُ الَّذِيخَلَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَ’لِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي’ عَمَّا يُشْرِكُونَ ] … [ ذَ’لِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَي’ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٍ ] .
[ اگر از آنانبپرسي: چهكسيآسمانها و زمينرا آفريده، بهتحقيقخواهند گفت: خدا! بگو: آيا چيزهاييرا كهبهجز خدا بهفرياد ميخوانيد، چنينميبينيد كهاگر خدا بخواهزيانو گزنديبهمنبرساند، آنها بتوانند آنزيانو گزندشرابرطرفسازند؟ و يا اگر خدا بخواهد لطفو مرحمتيدر حقمنروا دارد، آنها بتوانند جلو لطفو مرحمتشرا بگيرند و آنرا باز دارند؟ بگو: خدا مرا بساست. توكّلكنندگان، تنها بر او تكيهو توكّلميكنند و بس] … [ اگر از آنانبپرسي: چهكسيخود آنها را آفريده، قطعاً ميگويند: خدا! پسچرا (از عبادتخدا) منحرفميشويد و (متوجّهپرستشچيزهايديگريميگرديد؟!) ] … [ بگو: چهكسياز آسمانبهشما روزيميرساند؟ چهكسيبر گوشو چشمها تواناست؟ چهكسيزندهرا از مردهو مردهرا از زندهبيرونميآورد؟ چهكسيامور را تدبير ميكند؟ قطعاً خواهند گفت: خدا! پسبگو: (حالكهبهتماماينچيزها اقرار ميكنيد) چرا (تنها خدا را عبادتنميكنيد و فقطاز او) نميترسيد؟! آن، خداستكهپروردگار حقيقيشماست(و اوستكهچنيناستكهخود قبولداريد. پسپرستشاو نيز حقاستو پرستشغير او، باطل). آيا سوايحقجز گمراهياست؟ پسچگونهاز راهبهدر بردهميشويد؟! ] … [ بگو: زمينو تمامكسانيكهدر آنهستند، از آنِ كيستند اگر ميدانيد؟ خواهند گفت: از آنِ خدايند. بگو: پسچرا نميانديشيد؟! بگو: چهكسيمالكآسمانهايهفتگانهو صاحبعرشعظيماست؟ بلافاصلهخواهند گفت: از آنِ خداست. بگو پسچرا (تنها از خدا) نميترسيد؟! بگو: چهكسيفرماندهيبزرگهمهچيز را در دستدارد و او كسيباشد كه(بههمه) پناهدهد و كسيرا (همنميتوان) از (عذاب) او پناهداد اگر چنانچهراستميگوييد؟ خواهند گفت: از آنِ خداست. بگو: پسچگونهگولو فريبميخوريد و جادو ميشويد؟! ] … [ خدا كسياستكهشما را آفريده، سپسبهشما روزيبخشيدهاست. بعد شما را ميميراند و سپسدوبارهزندهتانميگرداند. آيا در ميانشركاء و معبودانتانكسيهستكهچيزياز اينكارها را انجامدهد؟ خدا دورتر و برتر از ايناستكهبرايششريكقائلشوند ] … [ آنخدا و پروردگار شماست. جز او خدايينيست، و او خالقهمهچيز است. پسويرا بايد عبادتكنيد و همو حافظو مدبّر همهچيز است] …در حديثيقدسينيز آمدهاست: «إننيو الإنسو الجنفينبإ عجيبأخلقو يعبد منغيريو أرزقو يشكر سواي». «داستانمنبا بندگانماز انسو جنّ بسيار شگفتانگيز است! منخلقميكنم، امّا غير از منپرستيدهميشود. منروزيميدهم، وليغير از منسپاسگزرايميشود».
قرآنكريم، عقيدةاينمدّعيانرا مبنيبر توسّلاتو تقرّباتشانبهغير خدا، چنينرد ميكند:
[ وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ ءَالِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا وَ لَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَ لَا حَيَو’ةً وَ لَا نُشُورًا ] … [ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ ] … [ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِيالسَّمَـاوَاتِ وَ لَا فِيالْأَرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ ظَهِيرٍ ] … [ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لَا تَحْوِيلًا ] … [ قُلْ أَنَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَ لَا يَضُرُّنَا وَ نُرَدُّ عَلَي’ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَئ’نَا اللَّهُ كَالَّذِياسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِيالْأَرْضِ حَيْرَانَ] … [ وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَهُمْ رِزْقًا مِنَ السَّمَـاوَاتِ وَ الْأَرْضِ شَيْئًا وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ فَلَا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثَالَ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ]… [ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِيشَكٍّ مِنْ دِينِيفَلَا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَـكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِييَتَوَفَّئ’كُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمـُؤْمِنِينَ وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَ لَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمـُشْرِكِينَ وَ لَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَ لَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ] .[ مشركانغير از خدا، معبودهاييرا برگرفتهاند كهچيزيرا خلقنميكنند و بلكهخودشانمخلوقيبيشنيستند، و مالكسود و زيانيبرايخود نبودهو بر مرگو زندگيو رستاخيز، اختيار و قدرتيندارند ] … [ آنكسانيرا كهبهغير از خدا بهفرياد ميخوانيد و پرستشميكنيد، هرگز نميتوانند مگسيرا خلقكنند، اگر چههمگان(برايآفرينشآن) دستبهدستهمدهند، و حتّياگر مگسچيزيرا از آنها ببرد، نميتوانند آنرا از او پسبگيرند و برهانند. همطالب(كهمگسناچيز است) و هممطلوب(كهمعبوداندروغينهستند) درماندهو ناتوانند! ] … [ بگو: كسانيرا فرياد بخوانيد كهبهجز خدا (مدعو غيبي) ميپنداريد. آنها در آسمانها و زمينبهاندازةذرّهايچيزيو قدرتيندارند، و در آسمانها و زمينكمترينشراكتي(در خلقتو مالكيّتو تدبير و ادارهاش) نداشتهو خداوند در ميانشان(نمايندهو واسطهو) ياور و پشتيبانيندارد ]… [ (ايپيامبر! بهمشركان) بگو: كسانيرا كهبهجز خدا (بههنگامبلا) بهفرياد ميخوانيد، (خواهيد ديد كه) نهتواناييدفعزيانو رفعبلا از شما دارند و نهميتوانند آنرا دگرگونسازند (و ناخوشيها را بهخوشيها و برعكس…تبديلكنند) ] … [ بگو: آيا چيزيغير از خدا را بخوانيمكهنهسوديبهحالما دارند و نهزياني؟! و آيا پساز آنكهخداوند ما را هدايتبخشيدهاست، بهعقببازگشتكنيم(و دوبارهمشركشويم)، همچونكسيكهشياطيناو را در بيابانها ويلانو سرگردانبهدنبالخود كشند؟! ] … [ و كسانيرا غير از خدا ميپرستند كهمالككمترينرزقو روزيدر آسمانها و زمينبرايآناننيستند و نميتوانند و نخواهند توانست. پسبرايخدا شبيهو نظير قرار ندهيد. بيگمانخداوند ميداند و شما نميدانيد ]… [ بگو: ايمردم! اگر دربارةدينو آيينمندر شكو ترديد هستيد (بدانيد كه) منآنكسانيرا كهبهغير از خدا ميپرستيد، نميپرستمو لكنخداونديرا ميپرستمكهشما را ميميراند و بهمندستور دادهشدهاستكهاز زمرةمؤمنانباشم، و اينكهبهدينيرو آور كهخالياز هر گونهشركو انحرافياست(و كاملاً با فطرتموافقاست) و از زمرةمشركينمباش! و بهجايخدا، كسيو چيزيرا بهفرياد و كمكمخوانكهبهتو نهسوديميرساند و نهزياني. اگر چنينكني(و دعا و عبادتخود را متوجّهغير خدا بسازي)، از ستمكارانو مشركانخواهيشد. اگر خدا ضرريبهتو برساند، هيچكسجز او نميتواند آنرا برطرفگرداند، و اگر بخواهد خيريبهتو برساند، هيچكسنميتواند فضلو لطفشرا از تو برگرداند. خداوند فضلو لطفشرا شاملهر كساز بندگانشكهبخواهد، ميكند و او دارايمغفرتو مهر فراواناست] …
اسلامميگويد: بهجز خدا، هيچاحدياختيار چيزيرا در دستندارد. تولّد، پرورش، حيات، مرگ، تندرستي، مرض، شفا، تنگدستي، توانگري، هدايت، عزّت، ذلّت، استجابت، و…همهو همهچيز بهدستخداستو بس:
[ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمـُلْكِ تُؤْتِيالْمـُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمـُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَي’ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ تُولِجُ اللَّيْلَ فِيالنَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِياللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ] … [ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ]… [ الَّذِيخَلَقَنِيفَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِيهُوَ يُطْعِمُنِيوَ يَسْقِينِ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِييُميِتُنِيثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِيأَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِيخَطِيئَتِييَوْمَ الدِّينِ ] … [ مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَ مَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ] … [ لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَـ’وَاتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيًما إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ ]. [ بگو: پروردگارا! ايمالكهمهچيز! تو هر كهرا كهبخواهي، حكومتو داراييميبخشيو از هر كسكهبخواهيحكومتو داراييرا بازپسميگيري، و هر كسرا بخواهيعزّتو قدرتميدهيو هر كسرا بخواهي، خوار و ذليلميداري. خير و خوبيدر دستتوستو بيگمانتو بر هر چيزيقادر و توانايي. (بخشياز) شبرا جزو روز ميگرداني(و بدينسببشبها كوتاهو روزها دراز ميشوند) و (بخشياز) روز را جزو شبميگرداني(و لذا روزها كوتاهو شبها دراز ميشوند) و زندهرا از مردهو مردهرا از زندهپديد ميآوري، و بههر كسكهبخواهيبدونحسابروزيميبخشي] … [ بلكهتمامكارها و امور در دستخداست] … [ كسيكهمرا آفريدهاستو همو مرا هدايتميكند. اوستكهمرا ميخوراند و مينوشاند و هنگاميكهبيمار شوم، اوستكهمرا شفا ميدهد، و آنكسيكهمرا ميميراند و سپسزندهميگرداند. اوستكهاميدوارمدر روز جزا و سزا گناهمرا بيامرزد ] … [ خداوند هر رحمتيرا برايمردمبگشايد، كسينميتواند (درِ آنرا ببندد و) از آنجلوگيريكند، و خداوند هر چيزيرا كهبازدارد و از آنجلوگيريكند، كسيجز او نميتواند آنرها روانسازد، و او توانا و كاربجاست] … [ مالكيّتو حاكميّتآسمانها و زمين، از آنِ خداستو هر چهرا بخواهد، ميآفريند. بههر كسكهبخواهد، دخترانيميبخشد و بههر كسكهبخواهد، پسرانيعطا ميكند و يا اينكههمپسرانرا ميدهد و همدخترانرا، و (يا) هر كسرا بخواهد، عقيمو نازا ميكند. او بسآگاهو تواناست] …واقعاً انصافو مروّتاعرابجاهليبيشاز انصافمردمامروزياست!! آنانفقطخوبيو نجاتو فريادرسيرا بهمعبودانخياليخود نسبتميدادند، امّا مردمامروزي، بديو گرفتاريو بيماريو آفتو مصيبتو ورشكستگيو…را بهخدايـ سبحانـ نسبتميدهند و در مقابل، خوبيها را بهشركاء پوشاليخود نسبتميدهند! مثلاً ميگويند: خداوند، فلانكسرا مريضكرد، امّا پساز تندرستيميگويند: فلانمردهو صاحبفلانضريحاو را شفا داد!! خداوند، بهفلانكسفرزنديندادهاست، امّا پساز اعطايفرزند ميگويند: صاحبفلانقبر، بهاو فرزنديبخشيدهاست!! اگر كسيفلجشود يا تصادفكند، و يا بهحوادثديگر بميرد، ميگويند: خداوند او را فلجكرد! خدا خواستهكهاو تصادفكند! اينخواستخدا بودهكهبميرد! ولياگر از همانبيماريشفا پيدا كند و يا از خطرينجاتيابد، آنگاهميگويند: او متوسّلبهفلانموجود يا فلانبندةمقرّبخدا شد، و او را از اينخطراتنجاتداد! لذا ناماو را بابركتميدانيم؛ چرا كهجهانهستيبهخاطر او آفريدهشدهو اگر وجود او نبود، بهشتو جهنّم، دنيا و آخرت، و خلاصهجهانيهمدر كار نبود!! پسما ناممباركو مقدّسشرا نوشتهو بهبازويفرزندانمانميبنديمو اينطلسمباعثميشود كهاو را از هر خطري، از جنّزدگي، از زخمچشمو…گرفتاريهاياحتماليديگر نجاتخواهد داد و ارواحخبيثهرا از او دور ميسازند!!
اگر چنانچهنامخدا بهتنهاييبردهشود و با نامشانهمراهنشود، بهخدا ايماننخواهند داشتو شور و هيجانيبهآنها دستنخواهد داد، امّا زمانيكهنامو ذكر خدا با يكياز آنها همراهشود، آنگاهبهاو ايمانميآورند و شادمانميشوند! و ايناستكهنامخدا را با نامهايديگر ـ در ذكر ـ برابر دانستهو بر در و ديوار مساجد و… در يكرديفنوشتهو ميخوانند! واقعاً بسيار عجيباست! خدا را بهفرياد ميخوانند و عهد ميبندند كهاگر آنها را نجاتدهد و حاجتشانرا برآوردهسازد، ديگر تنها او را سپاسخواهند گفتو كسيرا با او همراهو شريكنخواهند ساخت. امّا همينكهنجاتمييابند و خواستهشانعمليميشود، ميگويند: ايناز طرففلانمردهاست! خداوند بهخاطر آنها ما را نجاتداد! خداوند بهآنها فرزند ميبخشد، ميگويند: ايناز جانبفلانصاحبقبر است! چنانچهقرآنبههمينموضوعچنيناشارهميكند: [ هُوَ الَّذِيخَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّئ’هَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ ءَاتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ فَلَمَّا ءَاتَئهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيَما ءَاتَئ’هُمَا فَتَعَالَياللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لَا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَ لَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَيالْهُدَي’ لَا يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتوُنَ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ] .
[ او آنكسياستكهشما را از يكجنسآفريد و همسرانشما را از جنسخودتانساختتا شوهراندر كنار همسرانبياسايند. هنگاميكهشوهرانبا همسرانآميزشجنسيميكنند، همسرانبار سبكي(بهنامجنين) برميدارند و بهآسانيبا آنروزگار را بهسر ميبرند. امّا هنگاميكهبار آنانسنگينميشود، شوهرانو همسران، خدايشانرا بهفرياد ميخوانند و چنيندعا ميكنند: اگر فرزند سالميبهما عطا كني، از زمرةسپاسگزارانخواهيمبود. امّا وقتيكهخداوند فرزند سالميبدانانداد، در اعطايآنكسانيرا (از قبيل: مردهها و صاحبانقبور) انباز و شريكخدا ميسازند، و خدا بسيبالاتر از آناستكههمانند معبودانشود. آيا چيزهاييرا شريكخدا ميسازند كهنميتوانند چيزيرا خلقكنند و بلكهخودشانهمآفريدهميشوند؟! شركاء و معبودانشاننهميتوانند ايشانرا ياريدهند و نهميتوانند خويشتنرا كمكنمايند! شما اگر معبودانتانرا بهفرياد خوانيد تا شما را هدايتكنند و راهرا بهشما نشاندهند، پاسخشما را نميتوانند بدهند و خواستهتانرا نميتوانند برآوردهسازند. برايتانيكساناست، خواهآنانرا بهفرياد بخوانيد و خواهخاموشباشيد و نخوانيد. بهراستيكسانيرا كهبهغير از خدا بهفرياد ميخوانيد، بندگانيمثلخودتانهستند. پسآنها را بخوانيد، اگر راستميگوييد بايد بهشما پاسخدهند! ] … همچنانكهميبينيم، اينآياتادّعايكسانيرا كهخيالميكنند، افراديغير از خدا هستند كهميتوانند بهآنها فرزنديعطا كنند، چگونهمردود و محكومبهشركميكنند! و ميگويد: آنانخود همنميتوانند برايشانكاريكنند تا چهرسد بهشما!! يعنياگر خودشاندارايفرزند نشدند، و خداوند نخواهد بدانانببخشد، چهكار ميتوانند بكنند؟! يا اگر خودشانمريضشدند بهچهكسيپناهميبرند؟!
قرآننشانميدهد، پيامبرانالهي: ـ همانكسانيكهامروز، مردمبهآنانمتوسّلميشوند و از آنانطلبفرزند و يا شفايمريضميكنند، خودشاناز خدا درخواستفرزند مينمودند؛ نهغير او. چنانچهدربارةزكريا و ابراهيم -عليهما السلام- ميفرمايد:
[ هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِيمِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ] … [ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيوَهَبَ لِيعَلَيالْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّيلَسَمِيعُ الدُّعَاءِ ] .[ در آنجا زكريا، پروردگارشرا خواند و (چنين) دعا كرد: پروردگارا! از جانبخود بهمنفرزند پاكيعطا فرما كهبيشكتو شنوندةدعايي] … [ حمد و ستايشمخصوصخدايياستكهبهمندر زمانپيري، اسماعيلو اسحاقرا بخشيد. بدونشكپروردگارمشنوندةدعاهاست] …
و همينابراهيم -عليه السلام- كه ميگويد: [ وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ ] . [ و هر گاهمنمريضشدم، هموستكهمرا شفا ميدهد ] …همچنينميفرمايد: آنانكهاز دنيا رفتهو مردهاند، نميدانند چهزمانيبرانگيختهميشوند. پسچگونهميتوانند از احوالو نيّاتو فريادهايبندگانخدا آگاهباشند؟!
[ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَ هُمْ يُخْلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَ مَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ إِلَـ’هُكُمْ إِلَـ’هٌ وَاحِدٌ ] . [ آنكسانيرا كهبهجز خدا بهفرياد ميخوانيد، نميتوانند چيزيرا خلقكنند و بلكهخودشانخلقميشوند! (پسآيا بايد مخلوقاتضعيفو همنوعخود را بهفرياد بخوانيد يا خالقهمةشما و كائناترا؟!). آنها مردهاند و زندهنيستند، و نميدانند كه(همخود و همبندگانشان) چهوقتزندهو برانگيختهميشوند! خدايشما (كهبايد تنها او را بخوانيد و بپرستيد) خداييگانهو واحد است]
?و امّا اينكهميگويند: جايز نيستاينواسطهقرار دادنرا شركبدانيم؛ چوندر تمامياعمالِ بندگان، آنچهمعيار و ملاكاست، نيّتاستو كسانيكهبهقبور بندگانصالحخدا متوسّلميشوند، نيّتشانشركنيست!! بايد در جوابشانبگوييم:
اينسخننيز بههيچوجهصحيحنيست؛ زيرا در عملِ مقبولاز نظر دين، واجباستكهاوّلنيّتدر آندرستباشد و ثانياً صورتو ظاهر عملنيز در برابر شرعباشد، و هر گاهبهيكياز ايندو ركنعملنشود و عمليكهفاقد يكياز ايندو باشد، مقبولنيست. عمليكهظاهرشبرابر شرعباشد، اگر چنانچهصاحبشاز رويريا و نفاقآنرا انجامدهد، باطلاستو نيّتو قصد درستهم، اگر در راهدرستو مشخّصشدةدينبرابر آنعمليصورتنگيرد، دارايارزشنيستو مورد توجّهقرار نميگيرد. مگر نميبينيمكهقوانينبشريو وضعيشان، بههنگامارتكابجرمو خطا، بهحُسننيّتفرد مُجرماصلاً اهمّيّتنميدهند و موقعاجرايقانونو صدور حكم، بهجهلنسبتبهقانونيا قصد و نيّت، توجّهينميكنند و اينعواملهرگز مانعاجرايحكمنميشود و از اينطريق، راهحيلهو نيرنگرا بستهو از حقيقتحمايتميكنند!حالآيا دينخدا، از قوانينبشريهمپايينتر است؟! ما چرا از اينكهزيارتكنندگانمتوسّلبهقبور را مشركبدانيم، بايد ترسو حياء داشتهباشيم، در حاليكهرسولخدا -صلي الله عليه وسلم- رياكنندگانرا مشركتوصيفكردهو فرمودهاست:«الرياء شرك»: «رياء شركاست!». امّا آنچهميگويند: اصحابپيامبر -صلي الله عليه وسلم- نيز بهغير خدا متوسّلميشدند، بهراستيكهسخنزشتو ناپسند و بدوندليلو مدركاست!
قرآنكريمتصريحدارد كهدعايانسانـ زندهـ برايخود و ديگرانـ و حتّيبرايمردگاننيز ـ كاملاً خوبو مطلوباست، و بر زبانبسيارياز انبياء: و صالحينذكر شدهاست؛ از جملهدعايابرهيمو نوحعليهما السلام- استكهگفتند: [ رَبَّنَا اغْفِرْ لِيوَ لِوَالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ] … [ رَبِّ اغْفِرْ لِيوَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمـُؤْمِنَاتِ ] . [ پروردگارا! منو پدر و مادرمو همةمؤمنينرا در روز قيامت، مورد غفرانخود قرار ده] … [ پروردگارا! منو پدرمو تمامكسانيرا كهمؤمنانهبهخانةمنميآيند و ساير مردانو زنانباايمانرا بيامرز ] …مگر نهايناستكهخداوند بهرسولش -صلي الله عليه وسلم ـ زمانيكهزندهبود ـ فرماندادهكههمبرايخود و همبرايزنانو مردان مؤمن، برايگناهانشاناز خداوند طلبمغفرتكند؟![ فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمـُؤْمِنَاتِ]. [ (ايمحمّد!) بدانكههيچخداييجز اللّهوجود ندارد و برايگناهانخود و مردانو زنانمؤمنآمرزشبخواه] …و مگر نهايناست، موقعيكهرسولخدا -صلي الله عليه وسلم- زندهبود، مردمو گناهكارانياز قبيلمنافقانمدينهنزد او ميشتابيدند و از او ميخواستند تا برايشاناز خداوند طلبمغفرتو آمرزشبخواهد و او همچنينمينمود؟! [ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَهَ تَوَّابًا رَحِيًما ] .[ و اگر آنانبدانهنگامكه(با نفاقو دوروغگوييو زيرپاگذاشتنفرمانخدا) بهخود ستمميكردند، بهنزد تو ميآمدند و از خدا طلبآمرزشمينمودند و پيامبر همبرايشاندرخواستبخششو مغفرتميكرد، بيگمانخدا را بستوبهپذير و مهربانمييافتند ] …چنانچهخداوند، بر ما نيز ـ تمامكسانيكهبعد از مهاجرينو انصار، صحابةگرانقدر رسولخدا -صلي الله عليه وسلم- آمدهو يا خواهند آمد ـ سزاوار دانستهكهبرايخود و برايآنها ـ كهدرگذشتهاند ـ چنيندعا كنيم:[ وَ الَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ ] . [ و كسانيكهبعد از آنان(اصحابپيامبر) ميآيند و ميگويند: پروردگارا! ما و برادرانما را، كسانيكهدر ايمانآوردناز ما سبقتگرفتهاند، بيامرز و ببخش]…
در احاديثنيز، رسولخدا -صلي الله عليه وسلم- بهما فرمودهكهغايبانهبرايهمديگر دعايخير كنيم، و مگر در نماز برايبندگانصالحخدا دعا نميكنيمو درود و سلامنميفرستيم؟! پساينكهعمربنخطاباز عبّاسـ رضياللّهعنهما ـ خواستتا برايمسلماناندعا كند و او همدعا كرد و مسلماناننيز در اطرافشآمينميگفتند، از قبيلهميندعاهاستكهبندگان زندةخدا، از خدا طلبتوجّهو لطفميكنند و از او ميخواهند بندگانشرا مورد رحمو پناهشقرار دهد.
«زبيربنبكّار»، دعايعبّاس -رضي الله عنه ـ عمويپيامبر -صلي الله عليه وسلم- ـ را بههنگاميكهعمر -رضي الله عنه- از او خواستكهطلبنزولبارانكند، چنينآوردهاست:«خداوندا! هيچبلايينازلنشدهاست، مگر بهسببگناهيو هيچبلاييهمبرطرفنشدهاست، مگر بهسببتوبهاي. اينكمردممرا بهخاطر مكانتمنپيشپيامبرت، بهپيشگاهتو متوجّهساختهاند. اينكدستانگناهكار ما بهسويتو برداشتهشدهو پيشانيما با توبهبهسويتو رويآوردهاست. پسما را از بارانرحمتخود سيرابگردان!». و همچنانكهتواريخآوردهاند، هنوز دعايعبّاس -رضي الله عنه- تمامنشدهبود كهناگهانابرهايضخيمو تيرهايدر آسمانپديدار شدند و بارانشروعبهباريدنگرفت. البتهاينتنها منحصر بر ايننيستكهصالحانبرايگناهكاراندعا كنند، بلكهاينعاماستو همهميتوانند برايهمديگر دعا كنند. چنانچهرسولخدا -صلي الله عليه وسلم- از عمربنخطابرضي الله عنه- خواستكهبرايشدعا كند، همچنينهمةمسلمانانرا دستور دادهكهبرايشدعا كنند. مگر نهايناستكهبر او ـ در نماز و غير آنـ درود و صلواتميفرستيم، همانگونهكهخدا در قرآنامر فرمودهاست؟! حالاينچهپيونديبا اينتوسّلاتجاهلانهدارد كهمردماينچنينبدانگرفتار شدهاند؟! بايد بدانند كهحتماً در روز قيامتپشيمانميشوند؛ چرا كهخالقرا با مخلوقيكسانقرار دادهاند:
[ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِيضَلَالٍ مُبِينٍ إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ] .[ (مشركيندر روز قيامتبهمعبودانخود ميگويند:) بهخدا سوگند! ما در گمراهيآشكاريبودهايم. آنزمانكهشما را با پروردگار جهانيان(در عبادتو اطاعتو فرمانبرداريو پرستش) برابر ميدانستيم] …و بالاخرهاينكهميگويند: تودةمردمبا مشركينجاهليفرقميكنند؛ زيرا آنها مخلوقرا عبادتميكردهاند و از بتهايسنگيدرخواستو طلبمينمودند، امّا مردمامروزي، تنها از مخلوقدرخواستميكنند و توسّلاينانبهاولياء خدا با عبادتمشركينپيشاز اسلام، خيليتفاوتدارد و اينآياتتماماً دربارةآنها و بتهايسنگيشاننازلشدهاست!! جوابچنيناست: اينسخننيز مغالطهايبيشنيست؛ زيرا دعا و درخواستو التماسو استغاثةغيبي، برابر نصّ صريحقرآنو حديثـ همانگونهكهآورديمـ عبادتمحضميباشد. همچنينـ چنانچهقبلاً اشارهگرديد ـ بتهاياعرابجاهلي، تنها در قالبسنگنبودند، بلكهبهگواهيقرآنو حديث، تنديسو مجسّمهها و يادگارهايياز فرشتگانو افراد صالحبودهاند و گذشتهاز اين، چهدر قالبسنگباشند، و چهدر قالبانسانو فرشتهو…هر چهميخواهند باشند، باز هم«مِنْ دُونِ اللَّهِ» هستند! و نشايد كهآنها را بهفرياد خواند! و از طرفي، آنچهدر آياتقرآنمورد نظر است، عموملفظاست؛ نهخصوصسبب! يعنيشأننزول، معنيآيهرا مقيّد نميكند. در اينصورتبايستيشركتنها در هماندروهحرامو ناروا ميگرديد و پساز آن، حلالبهحسابميآمد!! خداوند شركرا تنها بر اعرابجاهليحرامنكردهاست، بلكهبرايغير اعرابو همةبندگانخدا ـ در تمامزمانها و مكانها ـ حرامنمودهاست. پساينكهميگويند: اينآياتدربارةاهلجاهليّتپيشاز اسلامنازلشدهاستو تنها خطاببدانها بودهو بهديگراناختصاصندارد، اينسخناز جهالتو حماقتبرخاستهكهما اصلاً بداناهمّيّتينميدهيمو برايآنارزشيهمقائلنيستيمو بيشاز اينهمبداننميپردازيم! از خداوند ميخواهيمكهتوحيد و يگانهپرستيرا روزيمانگرداند و ما را بر آنبميراند و زندگيو مرگمان، با داشتنآنهمراهباشد.از رسولخدا -صلي الله عليه وسلم- روايتشدهاستكهفرمود:«الشركأخفيمندبيبالذر عليالصفا فيالليلةالظلماء و أدناهأنتحبعليشيء منالجور و أنتبغضعليشيء منالعدلو هلالدينالا الحبو البغض؟». «شركورزيدن، پنهانتر استاز ردّ پايمورچةبسيار ريز بر سنگصافدر شبتاريك! و كمتريندرجةشركآناستكهچيزياز ظلمرا دوستداشتهباشيو با كمترينچيزياز عدالتدشمنيكني، و اصلاً آيا دينغير از حبّ و بغض، چيز ديگرياست؟».
و سپساينآيهرا خواند:[ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِييُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ] . [ بگو: اگر خدا را دوستميداريد، از منپيرويكنيد تا خدا همشما را دوستبدارد و گناهانشما را بيامرزد؛ زيرا خداوند غفور و رحيماست]…
يعنياخلاصتوحيد، مقتضيدوستداشتنعدالتو دشمنيبا ظلمو ستماست. پسهر گاهانسان، شخصظالمو ستمكاريرا دوستداشتو از عادلو دادگريبدشآمد، بهراستيشركورزيدهاست!!
هر گاهاسلامتا ايناندازهدر پاكسازيدلها و انتقاد از عقايد غلطو اشتباهآنان، حسّاسو دقيقو گوشبهزنگباشد، پسما چگونهافراديرا ببينيمكهدر دعايخويشبهغير خدا پناهميبرند و خوفو رجايشان، متوجّهغير اوست، و آنگاهبهآنها بگوييم: بر تو هيچاشكالينيستو ميتوانيهمچنانادامهدهي!! [ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِيبِهِ الرِّيحُ فِيمَكَانٍ سَحِيقٍ ] … [ إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مِنْ دُونِ ذَ’لِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَي’ إِثْمًا مُبِينًا ] … [ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ] … [ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَئ’هُ النَّارُ وَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ] . [حقگرا و مخلصو حنيفباشيد و هيچگونهشركيرا برايخدا قرار ندهيد؛ چرا كههر كسبرايخدا شريكيقرار دهد، انگار (بهخاطر سقوطاز اوجايمانبهحضيضشرك) از آسمانبهزمينفرو افتادهاست(و بهبدترينشكلممكنجاندادهاست) و پرندگان(تكّههايبدن) او را ميربايند، يا اينكهتندباد او را بهمكانبسيار دوريپرتابميكند! ] … [ بيگمانخداوند هرگز شركبهخود را نميبخشد، وليگناهانجز آنرا از هر كسكهبخواهد ميبخشد؛ زيرا هر كهبرايخدا شريكيقائلشود، گناهبزرگيرا مرتكبشدهو دروغبزرگيرا بههمبافتهاست! ] … [ همانا شرك، ظلمبزرگياست] … [ بدونشك، هر كسشريكيبرايخدا قرار دهد، خداوند بهشترا بر او حرامكردهاستو جايگاهشآتشدوزخاست، و ظالمان(همانكسانيكهبا شركبهخود ظلمكردهاند) هيچيار و ياوريندارند! ]
واسطه ها، كم كم خد ا مي شوند!
——————————————————–
بهراستي، بشر از زمانيكه واسطه تراشي در پيشگاه خدا را به دروغ ساخت و بدان رويآورد، گمراهي آن چنان بشر را از تاريكي اي، به تاريكي عميق تري انداخت تا جايي كه خود خدا را فراموشكردند. همانخداييكهبرايشدلاّلها و واسطهها قرار دادهبودند، خودشرا فراموشكردند و واسطههايشرا ذكر كردند و همانند خدا دوستداشتند و يكسرهبدانانرويآوردند، بهطوريكهاز شنيدننامخدا بهتنهايي، ديگر شور و شوقياز ايشانديدهنميشود، وليبهمحضبه ميانآمدنناميكياز همينواسطهها و يا بندهايديگر از بندگانخدا، هياهو و نعرهها سر ميدهند و غرقسرور و شاديميشوند و چهبسا بهحالتجذبهميافتند و ذكر و سرودگويان، بهدستافشانيو پايكوبيو سر تكاندادنميپردازند!! و گاهيهمدر مقابلانسانيبيخبر از قرآن و سنّت، زانو ميزنند و حرفشنويميكنند!! [ وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَـأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ] .[ هنگاميكهنامخداوند بهتنهاييو يگانگيبردهشود، كسانيكهبهآخرتايمانندارند، دلهايشانميگيرد و بيزار ميشود، امّا هنگاميكهنامكسانيغير از او بردهميشود، ناگهانشاد و خوشحالميشوند! ] … بنابراين، نزد آناندر هر چيزيبُرد با اينشركاء و واسطههاست. چهدر محبّت، چهدر عبادتو اخلاص، چهدر استغاثهو توسّلها، چهدر نذر و قربانيو عشقو حماسهها…و چيزيبرايخدا نماندهاستكهقابلذكر باشد، مگر اينكهبهتبعيّتآنواسطهها، از او همناميببرند! [ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَـ’ذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هَـ’ذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَياللَّهِ وَ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَي’ شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ] .[ مشركانسهمياز زراعتو چهارپايانيرا كهخداوند آنها را آفريدهاست، برايخدا قرار ميدهند و بهگمانخويشميگويند: اينبرايخداست(و با اينسهمبهخدا تقرّبميجوييمو بدينمنظور، آنها را بهميهمانانو ناتوانانميدهيم) و اينبرايشركاء و معبودانماست(و با اينسهمنيز بهمعبودانتقرّبميجوييمو بدينمنظور آنرا بهرؤسا و پردهدارانو كاهنانو خادمانبتكدهها و معابد ميدهيم). امّا آنچهبهشركاء ايشانتعلّقميگيرد، بهخدا نميرسد (و صرفكردنآندر راهخدا حراماست) و آنچهمتعلّقبهخدا ميباشد، بهشركاء ايشانميرسد (و ميتوانبرايآنها صرفكرد و بهكاهنانو رؤسا و خدمتگزاراناصنامايشاندادهشود!) واقعاً چهبد داوريميكنند!]…متأسّفانه، اينآلودگيبهعقايد مسلمانانامروزينيز سرايتكردهاستتا جاييكهنزديكاستخود خدا را فراموشكنند و بهدايرةشركوارد شوند. بههمينجهتلازمدانستهايمفصلجداگانهايرا بههمينمورد اختصاصدهيمتا بدانيمكهچهخطريدر كمينآنهاست:[ وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ ] . [ و اكثر آنهاييكهادّعايايمانميكنند، مؤمننيستند مگر اينكهمشركند
صــــد ق الله العظيم
پــــــا یــــــا ن
عبـــد ا للــه – عابد ( کابلی)
2010-01-26