طبیب بگو مرض من چه و چاره ام چیست ؟
( قسمت سوم)
نوشته : دوکتور محمد سعید ( سعید افغانی)
مریض : محترما ؛ صحبت با شما دقت و کنجکاوی من را اضافه کرد ، از آن وقتیکه تحت تاثیر تحلیلات شما واقع گردیده ام ؛ همیشه به اسباب و علل حوادث و موضوعات متوجه میگردم . حتی فعلآ عفوه و اجازه میخواهم که نکات ضعیف و محل اعتراض صحبت قبلی شما را به عرض رسانم ! البته اگر اشتباهی کردم ، امید است به اشتباهم متوجه گردانید.
ــ شما فرمودید: « این نوع هیجانات شما خطر دا رد ، میترسم این هیجانات شما افراطی نگردد» !
سوال : معلوم کرده نتوانستم که کدام نکته از اظهارات من هیجانی بوده و خطری آن چه خواهد بود ؟
طوریکه شما گفتید میترسم این هیجانات شما افراطی نگردد ، دلیل بر آن است که هنوز از جاده اعتدال خارج نشده ام ، بهر صورت اظهارات شما مغشوش و قابل استیضاح میباشد .
ــ شما فرمودید : « باید مایوس نباشید و حساب معالجه امراض خود را چنان در نظر بگیرید که به حساب معالجوی شما ، مکروب های ضد صحت شما هم واقعیت پیدا کند و حتی اگر مکروب را هم به نام مکروب یاد نکنید »
سوال : اگر چه توصیه شما راجع به عدم مایوسی ام قابل ستایش است و باید من و معلولین دیگر امراض اجتماعی از مقابله و مجادله در مقابل حوادث روزگار شکست نه نمایم . ولی ! اگر حساب مقابله و مجادله درست نباشد ، باور کنید که حتمآ به شکست اجتماعی مواجه خواهیم گردید .
نکته حساس نزدم همین است که من درحساب مقابله و مجادله خود و رفقایم اعتراضات دارم ، چنان اعتراضات که حتی حیرانم چطور به سمع و قناعت آنها رسانده بتوانیم ؟
اینکه فرمودید حساب معالجوی خود را چنان مخفی نماید که بحساب معالجوی شما مکروب های ضد صحت شما هم واقعیت پیدا نکند ؛ بخیال من این فرمایش شما خیال و محال است ! مخصوصآ در این عصریکه هیچ چیزی پوشیده نه میماند و نیز این نوع احتیاط ها از قبیل احتیاط های محض تلقی میشوند و شاید به انتظار این نوع فرصت سالها موفق بخدمت واقع نگردیم .
البته تکتیک های باید عاملانه باشند و اگر فرضآ عاملیت مؤفق به مستور ساختن پلانها نه گردد باید این نوع محاسبه را بیشتر در حساب خود داشته ، کوشش نمایم که حرکات پلانهای تطبیقی مایان راز منفعت عامه را بخود داشته باشند .
و اینکه نمیخواهند مکروب ها را بنام مکروب یاد کنید ؛ میترسم چانسی طرفداری ذهنیت عامه را از دست خواهید داد و اگر بد را از ترس بد نگوید ؛ شاید خوب را هم از ترس خوب نگوید ! که در این صورت هیچ حرکت اصلاحی از شما متصور نخواهد بود و از احتیاط های شما استفاده های سؤ بعمل خواهد آمد .
ــ شما بصراحت گفتید که بابد ساده و خوش باور نه باشم ؛ مگر من بصراحت لازم میدانم که بگویم : محتاط زیاد هم باید نباشم و از سایه خویش نه ترسم !
درصورتیکه خاین ملی و خاین اخلاقی نباشم و عزم من برای خیر و منفعت عامه باشد ، چرا بترسم و برای چه به این نوع زندگی مفلوک دوام دهم . باور داشته باشید که من از این زندگی مفلوک مرگ را به صد مرتبه ترجیح میدهم ، ما چه داریم که در هراس باشیم .
افسوس : زندگی تباه ، تاریخ تباه و موجودیت ملی و اخلاقی در خطر مدهش دیده میشود و اگر در چنین مراحل از احتیاط کار میگریم ، باید قبول کنیم که مسؤولیت آینده بدوش همه ما خواهد بود.
شما میترسید که کار را نا کرده مورد حمله اغیار قرار نگیریم ! من میگویم : حمله اغیار در هر حالت محسوس و ممکن است . ولی : باید گفت که تعقل سالم و تدبیر منطقی ، معالجه آن است ! البته با تفاهم ، اتفاق ، صداقت و اعتماد جانبین میتوان از حمله اغیار جلوگیری کرد و ذهنیت عامه را مقابل اوضاع نا معقول بشور آورد .
شما به فکر امتیاز اشخاص صالح و خبیر میباشید که باید من تنها با اشخاص صالح و خبیر مفاهمه داشته باشم ، ولی ؛ من صالح و نا صالح را همه اولاد خاک عـزیز دانسته ، کوشش میکنم .
طبیب : مریض قابل عاطفه را باید عاطفه نمود ! اگر چه همه مریضان اجتماعی ولو به هر نامیکه یاد میشوند ، به نزد من قابل عاطفه اند .
مگر؛ در جمع مریضان ، مریضانی دیده میشوند که مرض آنها از مرض دیگران نشات کرده و این نوع مریضان بیچاره ، چاره یی ندارند که یک قدم از مریضان اجتماعی خویش گوشه گیری نمایند و اگر گوشه گیری نمایند حتمآ مواجه به مسوولیت تاریخی میگردند ، شما بگوید چاره چیست ؟
پدر مریض ، پسر مریض ، برادر مریض و قوم و قبیل از دردها شکایت دارند ! بلی ؛ شما انصافآ دقت فرماید ، که در این فضآ ی نا مساعد چه باید کرد ؟
لفاظی با اندازه آخر حقایق را سر چپه ساخته ، تحلیل و تشخیص درست و تداوی صحیح و ضروری وجود ندارد و انصافآ غور نماید که اشتباهات تا به کدام سرحد صعود کرده و اظهارات تا به کدام درجه منحرف دیده میشوند ؟ بلی ؛ بگوید که رقاصان اجتماعی به چه نوع رقاصی ناموزون اقدام نموده و صدا های مخلصانه تا به کدام حد بی تاثیر میماند ؟
آیا ؛ واقعآ قدرت کار بدست اشخاص مخلص و معقول است و یا این نوع بیچاره گان شب و روز به مشکلات مواجه نیستند ، معنویات و موجودیت خود را از دست نمیدهند ؟
پس بنابر اشارات فوق الذکر از کنجکاوی شما تشکر مینمایم و به تنقیدات شما حاضرم که تبادله افکار را بمیان آرم .
ــ بلی ، من گفتم : میترسم هیجانات شما افراطی نگردد و از این ناحیه خطری بشما مواجه نگردد و اگر به یاد داشته باشید ، گفته بودم : « تشکر از احساس پرشعور شما ؛ تحلیل شما درست و شعور شما از احساس ملی نشآت کرده » !!! پس بدین اساس بشما اعتراض واقعی ندارم ، تنها اینکه آرزو دارم بهتر خواهد بود که برای تداوی مریضان اجتماع با ما از راه غیر احساساتی همکاری نماید نه اینکه کلمات افسوس ، صد افسوس و امثال آن را بمیان آرید .
وعده نا عاقبت اندیش را به مخاصمه ومجادله برعلیهه خویش حاضرگردانید زیرا این وعده را همزمان همیشه برای جلوگیری از زحمت های اجتماعی از بهانه جوی کار میگیرند و صلحآ و عناصر صالح ملی را به تهمت ها مواجه میگردانند .
بنآ مصلحت دانستم که بشما توصه نمودم و خواستم از شر آنها نجات داشته باشید و موفقانه به اهداف اصلاحی خویش خوبتر رسیده بتوانند.
ــ تحلیل شما راجع باینکه مکروب را بنام مکروب یاد میکنید و ذهنیت عامه را اصلاح مینماید درست و بجا است و آرزوی من هم همین است که باید در اجتماع حس تمیز ، خوب و بد تقویه گردد.
مگر؛ باید که این نوع حرکت را عاملانه پیشرفت دهید تا نشود کار را نا کرد ه به ناکامی مواجه گردید . درست است که ناکامی هم تآثیری دارد ، ولی ؛ تآثیر آن به نگاه من به ا ندازه تآثیر کامیبابی دیده نمیشود .
زیرا ؛ اگر ناکامی عبرت را بمیان میاورد ، خسته کننده هم است ! و کامیابی اگر اغفال را گاهی بمیان میاورد ، تشویق کننده بوده و معنویات را تقویه میدهد .
خصوصآ در جوامعیکه یآس و ناامیدی قوس ارتقای خود را می پیماید ، در چنین جوامع اگر در راه خدمات اجتماعی چند تنی ازعناصر صالح ملی به ناکامی مواجه گردند ، امید بهبودی کاسته خواهد گردید .
من نمیگویم شما از ناکامی با اندازه ی در هراس باشید که از افراط هراس ، اقدام به کاری نه کنید ، بلکه ؛ مقصد من واضح است که شما باید جوانب موضوعات را با دقت نگرانی داشته باشید . و اگر شما از ناکامی نمیترسید و فرضآ تمام جوانب را هم درنظر داشته باشید باز هم به مخلصان خویش اجازه دهید ، تا شما را به عواقب متوجه گردانند .
پایان قسمت سوم
دکتور محمد سعید « سعید افغانی »
مورخ ۲۲ قوس ۱۳۵۰ هجری شمسی ـ کابل