طبیب بگو مرض من چه و چاره ام چیست ؟
« قسمت چهارم »
نوشته : دوکتور محمد سعید « سعید افغانی »
طبیب : از دیر است که من به درد های مریضان اجتماعی سرو کار دارم ، به نالش های بی پایان مواجه میباشم .
نالش های مختلف دردهای متنوع احساس میگردد. ضمنآ گاهی مردم در جستجوی چاره و گاهی از بی چارگی آه و فریاد میکشند ، توصیه های مختلف شنیده میشود و تحلیلات متنوعی بمیان آمده استدلال ها اقامه میگردد و لیدرشپ ها به قیافه های مختلف قــد علم میکنند ، دیر و صومعه زیاد میشود ، از گل و بلبل سرایده اند ؛ از کتاب و شراب حکایت میکنند ؛ نام های استعمار، استثمار و ارتجاع را لعنت میگویند و از امپریالیزم شکایت دارند .
بعضی میگویند : شعور سیاسی ضعیف است ! بعضی ها شرایط ذهنی را تنها به بیداری شعور سیاسی مربوط نمیدانند . میگویند : نمیدانیم چرا هنوز به فیصله قطعی نه رسیدند ، و علت چیست که چاره اساسی بعمل نه آمده ؟
این صدا ها مدتی طغیان پیدا میکند ، چنان طغیانی که تو گوی حتمآ تآثیر مثبت دارند . مگر؛ اندکی سپری نمیشود که سکوت و خاموشی مطلق حکم فرما میگردد و چنان سکوت و خاموشی که تو گوی زبان در دهان وجود ندارد .
در چنین مراحل رعدها و برق ها دیده و شنیده میشوند ، مگر؛ توجه را جلب کرده نمیتواند ! ژاله ، زلزله ، طوفان و سیلاب فرصت های مساعد را نا مساعد میسازد . مگر؛ جای نهایت تآسف این است که نامساعد و حتی نا مساعد دوام داشته ، احدی پیدا نمیشود که نامساعد را به مساعد تحویل و تطور دهد .
من میدانم چه باید کرد ؟ مگر؛ نمیدانم که چطور باید کرد ؟ و اگر میدانستم که چطور باید کرد حتمآ چیزی کرده میتوانستم ، خاصتآ پیدا کردن حقیقتی که :
چه باید کرد ؟ آسان نیست ! مگر ؛ تطبیق این دانش بعد از پیدا کردن رمز چطور باید کرد ؟ امکان پزیر است !! من مدت ها نمیدانستم که چه باید کرد و در مقابل دردهای متلاطم اقلآ تصور چاره اساسی را هم کرده نمیتوانستم . و اینک که میدانم چه باید کرد ؛ هم سودی ندارد زیرا ؛ نمیتوانم چطور باید کرد که دردهای متمادی را علاج اساسی کرده بتوانم .
پس ؛ بدین اساس مدتی غافل بوده و از مدتی است که بیداری پیدا کرده ، مگر ؛ امیدی احساس نمیگردد که از بیداری خویش برای علاج امراض سالیان دراز استفاده کرده بتوانم .
من به صراحت لهجه میگویم : که امراض اجتماعی به مرحله خطیر توصل نموده و از بالا و پایان مشکلات به مثل بارش شدید برج ثور دامنگیر گردیده است، پس تنها اینکه چه باید کرد کفایت نمیکند ، بلکه باید سنجیده شود که چطور باید کرد !
دانش من میگوید : باید در این مرحله خطیر ؛ رجال دانشمند و مخلص خواه بی طرف و خواه ازهر جریان که باشند ، کله های خویش را برای بهبود اوضاع نزدیک سازند و یک جبهه واحد را برای اهداف مشترک بمیان آرند .
معقول نخواهد بود که از تفاهم دور باشیم ؛ اینکه اهداف مشترک چیست ؟ درصورت تبادله افکار حتمآ به آن رسیده میتوانیم و در صورت رسیدن به اهداف مشترک امید قوی است که به سوال چطور باید کرد ؟ جواب مثبت و علمی را تهیه نمایم .
من میدانم که توصل به این نوع چاره های اجتماعی ، خالی از قبول کردن رنج نیست . مگر؛ اگر رنج را برای بهبود قبول نداشته باشیم ، امید بهبودی جز رسوای سودی نخواهد بود !
پس ؛ بیاید حرکت را بالای خطوط عریض طویل و عمیق برای رسیدن به تفاهم اجتماعی قبول کنیم ، علاوتآ این خطوط را از نقاط مشترک شروع کرده و به طرف اهداف اساسی خویش ، راه های توصل نزدیک را جستجو نمایم .
ــ مریض عزیز : جملات شما قابل تقدیر و تحقیق میباشد ! بنآ میخواهم به فکر دقیق در مورد آن پرداخته ، برایم یادداشت و تحلیل تهیه دارم که شما در مقابل می گفتید : شما بصراحت گفتید ، که باید ساده و خوش باور باشم .
مگر؛ من به صراحت لازم میدانم که بگویم ، محتاط زیاد هم باید نباشم ، از سایه خویش نه ترسم و در صورتیکه خاین ملی و خاین اخلاقی نباشم وعزم من برای خیر و منفعت عامه باشد ، چرا بترسم و برای چه این نوع زندگی مفلوک را دوام دهم .
باور داشته باشید ؛ که من از این زندگی مفلوک ، مرگ را به صد مرتیه ترجیع میدهم . ما چه داریم که در هراس باشیم ، افسوس : زندگی تباه ، تاریخ تباه و موجودیت ملی و اخلاقی در خطر مدهش دیده میشود و اگر در چنین مراحل بازهم از احتیاط کار میگریم ، قبول کنید که مسوؤلیت آینده بدوش همه خواهد بود .
شما باید قبول کنید که شما احتیاط را قبول کرده اید ، مگر؛ احتیاط زیاد که عبارت از احتیاط محض باشد قبول ندارید ، پس ؛ بدین اساس ما و شما در دو موافق میباشیم که احتیاط بذات خود خوب و افراط در احتیاط و احتیاط را بدرجه احتیاط محض میرساند .
باید تحلیل مذکور شما را قبول داشته ، حتمآ بگویم : در صورت که خاین اخلاقی و خاین ملی نباشم و عزم و نیت ما برای خیر و منفعت عامه باشد ، پس ؛ چرا بترسم و ازاحتیاط محض، کاراخذ نمایم .
درست است که باید به زندگی مفلوک دوام ندهیم زیرا ؛ واقعآ از زندگی مفلوک مرگ به صد مرتبه ترجیح دارد ! پس ؛ اگر آمید بهبود اوضاع موجود نباشد ، باید به هیچ وجه برای بمیان آوردن اصلاحات عمومی و اقدام به خیر هراس نداشته باشیم .
برای اینکه زندگی تباه ، تاریخ تباه ، موجودیت ملی و اخلاقی در خطرمدهش دیده میشود وما چگونه به زندگی قابل عار دوام دهیم .
درست است که اگر در چنین مراحل از احتیاط مفرط کار بگیریم ، مسوؤلیت و لعنت آینده و مستقبل بدوش همه ما خواهد بود و اگر درست میدانیم باید در چنین مرحله هر دو دست را به سر نهاده ، شور یا فریاد و فغان را بمیان آریم و ذهنیت عامه را در مقابل اوضاع نا معقول بشور آورده ، کوشش کنیم که اولاد فاسد وطن را هم به عواقب خطر ناک ، معطوف ساخته تا نا صالح همه صالح گشته به خطر مدهش اجتماعی متوجه گردند .
درست است که درد را باید با بی دردان ؛ عاملانه در میان بگذاریم ، تا عــده آنها اضافه تر نگردد .
من باور دارم : که آرزوی شما پاک و مقدس است ، پس ؛ اگر عاملانه مساعی مقدور را بخرچ دهید و فرصت های معقول را از دست ندهید ، موفقعیت و کامیابی با شما است و حتی ! ناکامی شما هم حتمآ ، کامیابی ها را بمیان میاورد .
« پایان قسمت چهارم »
دوکتور محمد سعید « سعید افغانی »
چهارم دلو سال ۱۳۵۰ هجری شمسی ـ کابل