برای افغان ها دوستی ایران معادل دشمنی پاکستان است!
نویسنده: رزاق مامون
برګرفته شده از: سایت کابل پرس
بسیاری از افراد و گروه ها در افغانستان از روی تبلیغات رسانه های ایران، پاکستان و محافل رسمی عرب و همچنان مخالفان جنگی – سیاسی مسعود گمان می برند که ایران به عنوان پشتوانه جنبش مقاومت در مقابله با تهدید های گروه طالبان، نقش کلیدی داشت. اما یک سری واقعیت های مشخص و سری، حقایق تکان دهنده ای را در خصوص نیات ایران در قبال مسعود آشکار می کنند. حکومت ایران از صبح فردای ورود نیروهای مسعود به کابل در سال هزارو سی صد وهفتاد یک، با تمام ظرفیت های خویش در داخل، مرزها و درمیان کشور های منطقه به هدف تحقیر و انزوای سیاسی و نظامی مسعود استفاده کرد. هدف، یکسره کردن جنگ نه، بل، ادامۀ جنگ بدون برنده وبازنده بود.
ایران در سقوط حاکمیت مجاهدین در سال های دهه هشتاد خورشیدی نقش تعیین کننده داشت. با ظهور و اوج گیری حرکت طالبان پس ازتسلط آنان بر کابل و بخش های عمده افغانستان، ایران با فرض این که تحریک طالبان درواقع به حیث لشکر منطقه ای اهداف امریکایی درمنطقه تبارز کرده است؛ از بیم پیشروی های آنان به سوی مرز های ایران، به کمک های کج دار و مریز و ناقص و بعضاَ شکننده برای جنبش مقاومت اقدام کرد. ورود عمیق ترایران مسعود را به شدت ضعیف کرد و افراد زیادی را از اطراف مسعود دراستخبارات خویش جذب نمود. مسعود از معامله های مخفی ایران با دسته های فرماندهانی که در خط دفاع ملی از افغانستان چندان متعهد نبودند، سخت بیمناک بود. شواهد زنده و اسناد زیادی درین خصوص در دست است که ملت افغانستان باید ازآن آگاه شود. این اسراردرآینده دنبال می شود. درآن سال ها، حوادث در مسیری شکل می گرفتند که مسعود با آن همه تجارب افسانه ای جنگ های آزادی بخش از سال های هشتاد میلادی تا آن زمان، از چندین جهت زیرضربه قرار گرفته و تشکیل نظامی اش درخطر انهدام قرار داشت. وی صراحت می داد که در دفاع از حاکمیت ملی افغانستان و سرکوب طالبان ( ارتش ملیشیایی پاکستان و آی، اس، آی و شرکت های نفتی بین المللی) ترجیح می دهد که از هر منبعی کمک دریافت کند.
روسیه و کشور های آسیانه میانه هم ازجهت سرعت پیشروی های طالبان به سوی مرز های شان، وهم ازبابت بازی ومعامله با طرف های رقیب خویش، با بی رمقی وحسابگری دست یاری به سوی مسعود دراز کرده بودند. کمک های نظامی به مسعود به طور حساب شده ای صورت می گرفت که درنهایت امر، رخنه جنگ به سوی آسیای میانه و ایران را مانع شود. اسناد ثقه بیانگر واقعیت های تکان دهنده ای اند که ایران و روسیه چه گونه از طریق سفارت ها و دپلومات های خویش، درصدد به رسمیت شناختن طالبان و مشغول بازی استراتیژیک ودر نهایت درصدد انهدام مقاومت مسعود بودند؛ اما طالبان علی رغم آن که از سوی پاکستان مدیریت می شدند، چنین فرصت های مساعد را از دست دادند. برای ملاحظه اسناد مؤثق درین باره به مراجعه کنید به کتاب « افغانستان و پنج سال سلطه طالبان» اثر وحیدالله مژده ، چاپ سال 1382- تهران با این حال، مسعود هیچ گاه با حلقات روسی به ویژه مقامات ایرانی که به هدف گسترش دامنه جنگ وویرانی درافغانستان، درمقاطع زمانی مختلف دست یاری دراز می کردند، سرسازگاری نشان نداد.
دکترنادرشاه احمدزی مسئول شبکۀ سری « صادق هجرت» که بنا به دستور احمد شاه مسعود، امور فعالیت های ضد جاسوسی برعلیه مداخلات ایران را برعهده داشت، می گوید:
مسعود از برنامه های تخریبی ایران به هدف شکستن بنیاد های ملی وسیاسی تحت نام کمک به جنبش مقاومت به سختی رنج می برد. وی درموقعیت نهایت حساس، جنگ نا برابر برضد مداخله گران آشکار و پنهان را رهبری می کرد. مسعود افکار خود در باره ایران را دریک جمله چنین خلاصه می کرد:
برای افغان ها دوستی ایران معادل دشمنی پاکستان است!
مسعود می افزود: اگر دست پاکستان برسد، پای ما را از ناحیه زانو قطع می کند؛ اما اگر ایران امکان بیابد، پای ما را از بیخ اره می کند.
پژوهشگران و سیاست دانان افغانستان درسالیان اخیر، با تکیه بر تجارب سال های جنگ و حتی پیش از آن، درک می کنند که به طور سنتی و عادتی، رخ اتهامات و دادخواهی افغانستان از چندین دهه به این سو، به سوی پاکستان توجیه شده است. با این حال، پرونده استراتیژی مخرب ایران در افغانستان بسیار قطور است و انجام تحقیقات درآن زمینه، به یک حرکت ملی- پژوهشی نیاز دارد. عجالتاً درین اجمال، روی برخی نشانه ها در خصوص نقش ایران در ترور احمد شاه مسعود تمرکز صورت می گیرد.