وقتی تاریخ تکرارمیشود و زمین بهم میپیوندد
حمید عطا
اراده ندارم در فلسفه تاریخ و مفاهیم ان بپیچم ، اما میخواهم در وقایع تاریخی؛ در دو زمان و دو مکان مختلف از هم نگاهی داشته باشم . وقایعی که یکی از انهارا در این روزها از پشت پرده های جهان نمای موسوم به تلویزیون همچو میلیونها انسان دیگر بتماشا نشسته ام ، و دیگری را سالها قبل با تمام وجودم با سر دست و پا همراهی میکردم.
شاید کمتر کسی باشد که از حوادثی که در کشور مصر و در میدانی موسوم به میدان تحریر ( آزادی) رخ میدهد خبرنباشد. توده های میلیونی مردم بدون اینکه توسط حزب ویا گروه معینی رهبری شوند به راه افتیده اند ودرمقابل یکی از رژیم های دیکتاتوری که شاید هر چیزی در ان باشد بجز احترام بکرامت شهروند عادی غیر وابسته به حزب حاکم، همصدا شده اند : "ما دیگر نمیخواهیم تا حسنی مبارک و حزبش که با تزویر و تهدید حدود سی سال بر ما حکومت میکنند ما را زجر دهند… ".
این حرکت که بتاریخ 25 جنوری 2011 توسط عده یی از جوانان با احساس و تحصیلکرده شروع شد، بزودی از سوی اقشار مختلف سیاسی و اجتماعی مورد تأیید قرار گرفته و توانست در کمتر از یکهفته میلیونها انسان مصری را به همدیگر در یکصدا پیوند دهد : حسنی مبارک باید برود !.
حسنی مبارک و پسرانش که در صحبتهایشان همیشه خودرا وابسته به طبقه محروم و ازمدافعین طبقه کم درامد معرفی میکردند، ثروت شان توسط منابع مستقلی، در ظرف چند دهه معدود تا هفتاد میلیارد دولار! در خارج از مصر رقم زده شده ، ولی در مقابل تقریبا 40 % مردم مصر زیر خط فقر وبا در امدی در حد دو دالر در روزقرار دارند.
وقتی این وقایع را میبینم نا خود اگاه مرابا خود به سی سال قبل میکشاند ، به ان زمانی که من هم در صحنه بودم و دیدم انچه دیدم . میبینم چقدر وقایع بهم شبیه اند….حوادث مربوط بکشور خود را با این وقایع کمی مقایسه میکنم میبینم تا چه حدی تشابهی در حوادث این دو مرحله تاریخی قرار دارد.
زمان حاضر در مصر :
* – مردم و بخصوص طبقه جوان بصورت خود جوش گرد هم امده اند و یکصدا بر ضد این رژیم دیکتاتور شعار میدهند.
*- گروههای سیاسی با رنگ های گونه گون ان همدست و هم صدا پیرامون شعار بلند شده توسط جوانان آزاده جمع شده اند.
*- تظاهر کنندگان دست خالی ولی با احساس قوی و شجاعت تمام بر علیه نیروی منظم و مسلح قرار دارند.
* – قوای پولیس با بیرحمی تمام بر علیه مردم وارد عمل شده و در کمتر از یکهفته قرار گفته مسؤلی در سازمان ملل متحد، تا 300 تظاهر کننده را بقتل رسانیده اند. هزاران انسان معترض بر ظلم و تعدی این حکومت را بزندان افگندند.
*- اعضای مربوط به حزب حسنی مبارک با لباس های شخصی دست بکار شده اقدام به دستگیری ، لت و کوب و حتی قتل متظاهرین کردند.
*- قوای استخباراتی که ستون فقرات رژیم های استبدادی را تشکیل میدهد بشدت وارد میدان شده بر علیه مردم دست بکار شدند. دستگاه ههای استخباراتی در چنین رژیم ها جز شکنجه شهر وندان و حفظ رژیمی که با زور و تزویر برشانه های ملت نشسته اند، کار دیگری ندارند..
*- اتهام تظاهر کنندگان به اینکه از سوی نیروهای خارجی و بیگانه تحریک میشوند تا سرحد اینکه وسایل اطلاعاتی رسمی در مصر تظاهر کنندگان را به اسرائیل ارتباط دادند ، اسرائیلی که وزیر خارجه اش از"برنده"( بالکن ) حکومت اقای حسنی مبارک در حالیکه وزیر خارجه حسنی مبارک در پهلویش بود برعلیه غزه ، بر خلاف اراده مردم عامه مصر اعلان جنگ داد. اسرائیلی که بخاطر روی مبارکشان، حسنی مبارک ملتش را در گرسنگی قرار میداد ولی گاز مصر را بنرخ بارها نازل تر از نرخ اصلی ان برایشان میداد. اسرائیلی که نزدیکترین دوستان و شرکای رژیم مصر بودند.
*- کوشش برای بدنام کردن تظاهر کنندگان، طوریکه توسط جواسیس شان اسلحه و بعضی از نشرات را داخل ساحه تجمع متظاهرین کرده تا بعدا دست اویزی از ان برای سرکوب مخالفین خود قرار دهند.
*- نشر اطلاعات مغلوط و دروغین توسط وسائل اطلاعات جمعی رسمی و نیمه رسمی مرتبط به حکومت.
*- بدور نگه داشتن خبرنگاران آزاد و سرکوب انها به تهمت های متنوع.
*- استفاده از مامورین دولتی و معاش بگیران با تهدید و تطمیع که باید به دفاع از رژیم بدر شوند. چنانچه به اساس گذارشات نشر شده بروز چهارشنبه 02-02-2011 کار فرمایان فابریکات و مسؤلین وزارت خانه ها به کارگران و مامورین خود امر کردند تا به حمایه از رژیم و حسنی مبارک در کنار افراد استخباراتی و اجیر وارد میدان شوند.
* – کوشش برای جابجا کردن اسلحه در میان متظاهرین تا بعد تر با صحنه سازی کشف اسلحه ، دستاویزی برای سرکوب مظاهره کنندگان بدست داشته باشند. اما مظاهره کنندگان با بیداری که داشتند موتری مملو از اسلحه را کشف کردند که میخواست به محل مظاهره چیان داخل شود.
* – برچسب زدن متظاهرین بوابستگی با خارجی ها و دشمنان وطن!!؟ .
*- بیگانه پرستی خود رژیم تا حدی که گاز مصر را به قیمت پائین تر از خرچ استخراج ان یعنی 75 سنت برای اسرائیل در بدل حمایه اسرائیل و امریکا از رژیم حسنی مبارک بفروش میرسانند، در حالیکه قیمت اصلی همان مقدار در بازار عادی 10 دولار میباشد.
اینها پدیده هایی اند که در تظاهرات مردمی ( بدور از احتکار احزاب سیاسی ) مصر خیلی واضح به چشم میرسد.
آنروزها در افغانستان
سی سال و اندی قبل که با کودتای خونین حزبی وابسته بدیگران بر کرسی قدرت پرید، افغانستان هم چیزی شد که مردم مصر امروز در مصر با اختلافاتی در شکلیات محدود ان میچشند.
مظاهره مردم در میدان آزادی قاهره مرا بیاد یکی از دهها مظاهراتی انداخت که در کابل و ولایات رخ میداد و بشکل وحشیانه توسط رژیم سرکوب میشد.
سال 1359 هجری شمسی ویکی از روزهای بین 9 – 13 ماه ثور بود، (با تأسف که روز دقیق ان فراموشم شده است) حوالی ظهرمحصلین که من هم جزئی از انان بودم در بیرون تجمعات کوچکی را تشکیل داده بودند که آهسته اهسته روبه ازدیاد میرفت (جریان وقایعی که من شاهد ان بودم در ساحۀ میان فاکولته های ساینس، فارمسی ، طب از یکسو و فاکولته های حقوق، شرعیات ، دیپارتمنت انگلیسی ادبیات و شفاخانه علی اباد وقت رخ میداد ) صداهایی بلند شد: ما استقلال میخواهیم …. ما آزدای میخواهیم ….. مرگ بر اشغالگران ….. و ….، تجمع بزرگتر شده میرفت و به دادن شعار ها ادامه دادند… و در انجا دیدیم که :
گروههای خود کش و بیگانه پرست وابسته به حزب حاکم که در پوهنتون کابل دائما درمیان محصلین در کمین صید جوانان اگاه و با شعور وعاشق بوطن بودند وارد صحنه شده و با همکاری نیروهای مسلح نظامی به لت و کوب و دستگیری محصلین پرداختند. چون نیروی طبقه جوان و آگاه بزرگترین خطر برای هر غاصب و خائن بحساب میاید، دولت وقت میخواست تا این صداهارا در گلوی جوانان خفه سازد و با استفاده از صدای هیبتناک طیاره های جنگی که با پروازهای پائین خود سرو صدای مهیبی تولید میکرد، محصلین ازاده را ترهیب و وابستگان ان رژیم را ترغیب میکردند. فیر هایی بگوش رسید ، ندانستم که چه خون های پاکی توسط دستان خبیثی بزمین ریخت، محصلین پراگنده شدند ، عدۀ دستگیر و عدۀ هم بهر گوشه در ساحه پوهنتون متواری شدند. اما دشمنان مردم در کمین جوانان نشسته بودند .
بعداز عصر که فکر میکردم وضع ارام شده است خواستم با تغیر راه معمولی، از راهی که به فاکولته انجنیری میرود از ساحه پوهنتون خارج و بخانه بیایم . در نزدیکی فاکولته انجنیری مجموعه از بیگانه پرستان دستور توقیف برایم دادند و بعد از تلاشی دقیق مرا بداخل فاکولته بردند. در انجا چند نفر دیگری را هم دیدم که بدام ! افتیده اند. بازهم تلاشی و سپس شروع سؤال و جواب.
ساعت بین 7 – 8 شام بود که مارا به یکی از صالون های فاکولته اقتصاد بردند، دیدم تعداد زیادی از محصلین دستگیر شده در ان صالون هستند. منشی کمیته حزبی پوهنتون ( که اکنون حتما برای برپایی دیموکراسی ، آزادی بیان و حقوق بشر خود را بجیب دشمنان سابقه و اربابان جدید چسپانیده ) و چند یار و دستیارش در ستیژ قرار گرفتند. منشی صاحب شروع به صحبت کرد، از مزایای رژیم ، از انقلاب و دست اوردهای ان از امپریالیزم جهانخوار و آله دستانشان ( که ما بدون شک بگمان وی جزء ان بودیم.) از برادری و دوستی شوروی وقوای موجود ان در افغانستان و نیروی حزب و …. و بلاخره با طمطراق از اسنادی قاطعی صحبت کرد که بگفته او نشان میداد ما را دشمنان وطن و امپریالیزم جهانی بحرکت در اورده است.
علاقه شدیدی بمن دست داد تا بدانم که این سند چه است که وابستگی عده ازما ( و بنزد او همه ما ) را به دستگاه های استخباراتی غربی ثابت میسازد… وجناب رهبر حزبی یکی از بزرگترین کانون های علمی کشور، دستی بجیب برده و کاغذی را با دوستش بلند کرده به حاضرین نشان داد. من نداستم که ان سند چه است ، تا اینکه خودش با صدای تحکم امیزی گفت : این پولی است که از جیب یکی از شما پیدا کردیم !. این مارک است پولی که برای شما داده میشود تا برعلیه دولت و انقلاب دسیسه سازی کنید ….، هرگز باورم نمیشد که بانکنوتی سبب باشد تا انسانی را به جاسوس بودن متهم نمایند، کمی وجدانم ارام شد که در بین ما انشاءالله جواسیس و اله دستان خارجی نخواهد بود. و اگر باشند هم ، در ان بالا روی ستیژ قرار دارند و یا هم در اطراف ما که با سلاح مارا مواظبت میکنند.
انروز و ان موج حمله بر محصلین بیدفاع که جز قلم و کتابی چیزی نداشتند با دیدن صحنه هایی از مظاهره جوانان در میدان آزادی قاهره دوباره بخاطرم نوده زد ومرا با خود به عمق عمر گذشته ام ببرد.
با دیدن وقایع در مصر تشابهات زیادی را بین حرکت کنونی مردم مصر در میدان ازادی قاهره و دیگر شهرهای مصر و در کل وضعیت سیاسی مصر با حرکت جوانان محصل و دانش اموز در مکاتب و پوهنتون کابل و در مجموع مقاومت مردمی افغانها در برابر قوای شوروی و مزدوران حاکمشان بر افغانستان برایم ترسیم کرد :
– توده های مردمی با تمام انواع و اقسام تفکر سیاسی و اجتماعی همدست شده اند همه یکچیز میخواهند ! و ان سقوط رژیمی که بزور بیگانه گان بر اریکه قدرت اند و با توده های مردمی ارتباطی ندارند.
– سند کشی و اتهام به چیز هایی که خودشان تا گلو در ان غرق اند ولی فرزندان شریف وطن را به ان متهم میکنند.
– استفاده از نیروی فاسد حزبی و بیگانه پرست برای سرکوب ازادی خواهان.
– قرار داشتن اکثریت مردم بر ضد رژیم ، اما بوق های رسانه یی رژیم داد میکشند که مردم ما را میخواهند!.
– استفاده از تمام قوتهای دست داشته بشمول قوتهای زمینی و هوایی برای سرکوب متظاهرین.
– اتکا بر نیروی استخباراتی جهنمی که بسا اوقات یاد اوری ان مهره کمر را بصدا میکشاند.
– اتهام مخالفین به وابستگی با نیروهای خارجی و دشمن .
– گروگان گرفتن کارگران ومامورین دولتی را در لقمه نانشان که باید برای بدست اوردن ان از اوامر رژیم تبعیت کرده و برای رژیم صحنه آرایی کنند.
– قساوت در برابر مخالفین، و هر نظر مخالف را در نطفه نابود کردن.
– قدسیت بخشیدن به رهبر بگونه که تنها از برکت او است که اگر کل جهان نه، حد اقل چهار گوشه کشور در نازو نعمت! اند. چیزی را که اتباع نافهم در افغانستان برهبران خود نسبت میدادند و در مصر هم به حسنی مبارک . تا جائیکه در جواب سؤالی که چرا برا یش نائبی نمیگیرد؟ گفتند تا حال در مصر چنین شخصی که بتواند توان چنین مقامی را داشته پیدا نشده است. چیزی که به همه هموطنان اهانتی بود ژرف.
– حکومتهای 100% . در افغانستان اجتماعات رژیم دست نشانده از زمان کودتای1357 ببعد با فیصله های صد در صدی به پایان میرسید . در مصر هم تا قریب به صد فیصده رسیده بود و اگر برای دوره بعدی امتداد میافت شاید رژیم حسنی مبارک هم از صد در صدی بحساب میامد گرچه در اطراف خود چند گروه بنام مخالف را نیز برای دیکور نگاه کرده بود.
– در افغانستان که کشور مُصدِر گاز طبیعی بود شاید 99% مردم ما گاز را ندیده بودند که چگونه استفاده از ان میشود. این گاز برای روسها طبق گذارشاتی که در انزمان نشر شد هر هزار متر مکعب گاز مارا به 70 دولار بفروش میرسانند در حالیکه در بازار قیمت ان تا 300 دولار میرسید.
– دست شستن اربابان از رژیم های مزدورشان زمانی که دانستند برایشان درد سر تولید میکند تا منفعت.
اما انچه فرق بین این دو رژیم میتواند باشد بارز ترین نقطه آن اینست که در افغانستان رژیم بنا بگفته عامه ، توسط سیستم مارکسیستی جهانی بوجود امده، تقویه و حمایه میشد. اما در مصر توسط سیستم ضد ان یعنی انچه بنام امپریالیزم جهانخوار نامیده میشود به پا نگه داشته میشد.
در اینجا نباید فراموش کرد که در میان راه هر حرکت مردمی فرصت طلبان، سود جویان و بهره کشان از خون دیگران، در سطح کشور وخارج از کشور سر و قد بالا میکنند که در میان این سود جویان، رژیم استبدادی صفوی ایران از ماورای صحرا ها و بحر ها قد بلندی نموده به قسمی که خامنئی و دیگر رهبران ان، این حرکت ملی و مردمی را میخواهند بنام خود رقم زنند و آنرا امتدادی از انقلاب ایران بدانند. در حالیکه رژیم ایران بُعد دیگری از مثلث شوم ؛ رژیم نابود شده در افغانستان وحکومت در حال زوال مصر و این رژیم صفوی میباشد. باهمه اینها گردانندگان این حرکت ملی وطرفداران ان در مصر بصورت مستقیم و غیر مستقیم بشدت گفته های طفیلی رهبران ایران را رد کردند.
شباهت های رژیم ایران با رژیم سرنگون شده در افغانستان و رژیم در حال فروپاشی مبارک در مصر را هر صاحب فکری میتواند بزودی درک کند. بنظر من رژیم ایران هرگز خواهان وجود یک کشور مستقل و متکی بخود را در نزدیکی هایش نمیتواند ببیند زیرا در ان حالت مردم در منطقه میدانند که انچه را بنام انقلاب در ایران بخورد مردم میدهند جز قطعه تقلبی و دروغین از انقلاب و حاکمیت مردمی نیست.