بسم الله الرحمن الرحیم
سوداګر قتل ها!
نویسنده : نثار احمد صمد
امروز می بینیم که کاپیتالیزم و ملیتاریزم دست بهم داده و جهان را ویران می کنند . یکی اسلحه می سازد و دیګری آنرا استعمال می کند . این یک حقیقت آشکار است که جنګ همیشه اقتصاد را تباه نموده ، مردم را تلف و جامعه را از هم می پاشد . ولی این نیز به اثبات رسیده که برخی کاروبارها ، شرکتها و بزنس ها را ګسترش و رونق می دهد خیر است که پسر یتیم شود ، زن بیوه شود ، مادر بی فرزند و خواهر بی برادر شود . یک ضرب المثل هالیندی است که میګوید انسان در مدت بیست سال کلان میشود ولی در ظرف بیست ثانیه کشته می شود .
باید ګفت که جنګ همواره یک عمل زشت و نامعقول است . جنګ حد نهایی تعقل و منطق است . ولی جنګهای قرن بیست و یکم اکثرأ حتمی و لازمی نبوده بلکه اختیاری و انتخابی هستند . در این جنګها صرف چند تن عدهً کثیری را مورد استعمال قرار داده و منافع هنګفتی می ربایند .
اګر نظری به دور و نزدیک بیاندازیم ، خواهیم دید که حکومات قتلهای « قانونی شده » و حتی قتلهای دسته جمعی را مرتکب میشوند . اسناد و تجارب نشان می دهد که امریکا پیشاهنګ و سالار چنین ارتکاب بوده است . امریکا در سابق از طریق سیستم جلبی که همانا « غلام های قانونی شده » بودند ، جنګها را براه می انداختند و انسانها را تلف میکردند در حالیکه امروز توسط پول آنها را می کشند . یعنی با اخذ تکس و یا مالیه از امریکاییها که همانا « دزدی قانونی شده » است ، جنګها را ایجاد و ګسترش می دهد . بعبارهً دیګر ، در سابق غلامهای « اجباری » ولی امروز دالر های « اجباری » جنګها را به پیش می برند .
جنګهای قرن بیست و یکم دیګر مانند سابق نیستند . جنګهای سابقه در بین دو حکومات و دو قشون و یا دو پادشاه می بودند . ولی در میان دو ملت نبودند لیکن آنها جبرأ احضار و استعمال می شدند . امروز نیز ماهیت جنګها دست نخورده باقی مانده ، ولی « سیاست » به آن اضافه شده و چنین تلقین و فهمانده می شود که ګویا جنګِ « همهً ما » بر علیه « همهً آنها » است ، و یا جنګِ « مردم ما » بر علیه « مردم آنها » می باشد . لیکن هرګز چنین نمی ګویند که این جنګِ « حکومت یا ګروه من » بر علیه « آنها » می باشد !
مطلب اینکه طی قرن بیست و یک دو پدیدهً جدید با جنګ ملحق شده و آنرا انتظام و جهت می بخشد . این دو خطر همانا « سیاست مدار ها » و « مشی خارجی » است که در هر نبرد رول اساسی بازی میکنند . این جنګها یک مسیر ظالمانهً دیګری نیز اختیار نموده که از جانب « ابر قدرتِ یکپارچه » بر علیه « ضعیف قدرتِ پاشیده » میباشد . همین علت است که جنګهای امروزی تلفات عظیم ملکی بدنبال داشته است ، ولی امریکا و غرب آنرا اهمیت نمی دهند . اګر احیانأ ګزارش آن به بیرون راه یابد ، آنرا « تلفات جانبی و ضمنی » قلمداد مینمایند . رسانه ها و نشریه های آنها نیز به آن توجهی مبذول نمی دارند . لیکن ما می دانیم که تکرار « اشتباه » ګناه و تکرار « ګناه » جنایت است در حالیکه تکرار « جنایت » هلاکت می باشد . و این نیز په اثبات رسیده که مرغ زورآوران یک پای داشته و « مقصر یا خبیث » نیز از طرف آنها تشخیص وشناسایی میشود .
امریکا همین امروز چهار هزار راکت هستوی آمادهً حمله داشته که قادر اند در ظرفِ صرف چند دقیقه کرهً زمین را به خاکستر مبدل سازد . آیا بمب های اتومی اساس قانونی و یا حقوقی داشته میتواند ؟ آیا آن به قرارګاههای نظامی محدود و منحصر شده میتواند ؟ آیا آنها مناطق ملکی و پایګاههای نظامی را از هم تفکیک و مجزا کرده میتوانند ؟ آیا واشنګتن حین استعمال بمب های اتومی بر جاپان نظامیان را زیاد کشتند و یا مردم ملکی را ؟ آیا از جملهً سیصد هزار مقتولین جاپانی ۸۰٪ آنرا افراد ملکی تشکیل نمی دادند ؟ آیا امریکا همین امروز یک قدرت مهاجم و سرکش نمی باشد ؟
چه ، سالیانه در جهان به ارزش ۶۰ ملیارد دالر تجارتِ اسلحه و مهمات صورت میګیرد که نصف آن بتنهایی توسط امریکا بفروش میرسد . در ۲۰۰۹ به ارزش ۵۷٫۵ ملیارد دالر تجارتِ اسلحه صورت ګرفته که ۴۰٪ آنرا امریکا بفروش رسانیده و از درک آن ۲۲٫۶ ملیارد دالر بدست اورده است ، در حالیکه سال ګذشته نیمی از اسلحهً جهان را فروخته و از بابت آن ۱۲۰ ملیارد دالرسود جسته است .
باریکی حساس اینست که فروش اسلحه با مشی خارجی فروشنده خصوصأ امریکا مرتبط شده است . فروش اسلحهً امریکایی بر مصر ، اسراییل ، اردن ، عربستان سعودی ، کویت و امارات متحد عربی بنام تهدید ایران و سوریه صورت میګیرد . بر کولمبیا بنام خطر وینزویلا فروخته می شود . به جاپان ، تایوان و کوریای جنوبی به دلیل خطر چین داده میشود . ولی بر یمن و سومالیا دال بر حفاظتِ دوستان و ګماشته های امریکایی در جنګهای داخلی بفروش میرسد . سوال اینست که به افغانستان چرا نمی دهد ؟ جواب اینکه در مقابل کی و بکدام عاید داده شود ؟ آیا بر ضد پاکستان و یا بر علیه ایران فروخته شود ؟ ازینکه بادار امریکایی خودش به زور سرنیزه تشریف آورده و قابض شده ، به چنین کار فعلأ نیازی نیست ، حالانکه افغانستان خودش بار دوش آنها شده است.
از طرفی ، اکثریت کشورهای خریدار اسلحهً امریکایی نادار و فقیر و در عین حال حکوماتِ ظالم ، دیکتاتور ، ناقضین حقوق بشر ، با آرای جعلی و ساختګی مسلط ، و رژیم های غیر ملی بوده ولی با آن هم در دامان ناز واشنګتن پرورده میشوند .
کمپنی ها و شرکت های مهم تولید کنندهً تسلیحاتِ امریکایی همانا لاک هید مارتین ، ریتیون ، نارتروپ ګرومن ، روسوبورون ایکسپورت ، بوینګ ، فین میکانیکا ، دسلت اوویشن ، جنرل الکترونیکس و غیره هستند . این شرکتهای عظیم اسلحه و مهماتِ ګوناګون پیشرفته را تولید نموده و آنرا بر پنتاګون و کشور های خارجی بفروش میرسانند . پس ګفته می توانیم که اولی مستقیمأ پول هنګفت را به دست می آورد در حالیکه دومی ناګذیر باید جنګها و نزاعها را براه انداخته و این همه تسلیحات را بمصرف برساند . به همین دلیل کاپیتالیزم و ملیتاریزم دست بهم داده و مشترکأ جهان را تخریب میکنند .
استفاده جوی سومی همان کمپنی هایی اند که در کشور های اشغالی ( مانند افغانستان و عراق ) فعالیت هایی به اصطلاح بازسازی میکنند ، مثل هلیبرتن ، مؤسسه کمکهای بین المللی امریکا ، کی بی آر وغیره . ګروپ چهارمی آن دسته کمپنی های قراردادی اند که خدمات « خاص » نظامی و امنیتی را دنبال می نمایند مانند « بلیک واتر » سابقه یا « زی » امروزی و غیره .
این چهار ګروه در مجموع « سوداګران قتلها » بوده اند . لیکن مقامات دولتی ، سیاسیون ، مشاورین آنها و پالیسی سازان « دلال های قتلها »هستند .
اګر این پنج ګروه را با هم امتزاج ناییم ، بدلیلی آنرا « پرازیت های اقتصادی » ګفته میتوانیم که همه در مجموع منابع جامعه را ربوده ولی برای مردم کدام متاع مفیدی تولید ننموده بلکه برعکس تولید را محوه میکنند . پس سوداګران قتلها ، دلالان قتلها ، پرازیت های اقتصادی همه و همه را فرعون های امروزی نیز نامیده میتوانیم که مسیر آنها نظر به قانون الهیً زوال همانا « بحیرهً قلزم ! » خواهد بود . والسلام ، ( ن ، صمد )