پس از تأمل و دقتی بیشتر در آئین زرتشت — نور احمد رجا

 

بنــام خدا

 

پس از تأمل و دقتی بیشتر در آئین زرتشت

 

تتبع و نگارش: نور احمد (رجا)

 

هیچ باطلی پایدارنیست؛ دوامداری وکشاله شدن در امتداد تاریخ برهه های را دربرمیگیرد؛ وبه امتداد همین برهه ها نقش باطل کمرنگ وکمرنگ شده تااینکه دراوراق تاریخ نامی از آنهاباقی میماند.
 اگر به درازنای تاریخ برگردیم؛ قساوت قلبی فرعون در رابطه به جلوگیری ازتولد حضرت موسی تابدانجای پیشرفت؛ که جان هزارهاکودک بوسیله گماشتکان فرعون گرفته شد؛ دراین تنگنای وحشت وکشتاروخفقان؛ موسی متولدشد؛ وحتی درخانواده فرعون رشد ونمو وبزرگ گردید؛ وسپس به دوران مبارزات تامرز نهائی به پیشرفت؛ وفرعونیکه درصددیافتن وکشتن موسی چنان کرد که ذکرآن رفت؛ درجهت تحقق راه درست یکتاپرستی حضرت موسی در رود نیل به نابودی کشانده شد.

و وارونه بودن این چنین وقایع را نیز داریم که درقصه حضرت نوح و آنچه کسانی از خانواده اش درپذیرش آن شک وتردید نمودند؛ اصل های اعتقادی است هم برای مؤمنین وهم برای کسانیکه بخواهند تحقیق داشته باشند؛زن فرعون درخانه شک وتردید وانکار بخدا رو آورد؛ وخانواده نوح ازعقیده گریزان واز اصالت ورسالت بیزاری نشان دادند.

کمونیستها بابیش از هفت دهه جنایت وقلدری؛ که روی جنایتکاران تاریخ را سفید کردند؛ به اساس همین جنایات وریشه کنی مخالفین، می بایست عمری به درازای هفت وهشت هزار سال میداشتند؛ شاهد هستیم؛ طوق لعنتی را که شیطان بانافرمانی ازدستور خدا به گردنش افتاد؛ طوق نفرت وانزجار وبدبینی بشریت از دستاورد؛ وعملکرد سردمداران آن؛ وآنچه برانسان های بی گناه درقسمتی از این کره خاکی گذشت؛ به هیچ قلم وباهیچ زبان وبیانِ در حدیث نوشتن وگفتن نمیکنجد.

ودرنهایت این کاخ سنگباران باداس انسان کشی وباچکش ستمی که بر مغز وسر انسانها کوبیده میشد؛ بدست همان سلسله داران خودش فروریخت؛ وفرمان تاریخ را به گردن نهاده ادامه این روندرا که درقربانی انسان وبر آسیاب خونی از انسان استوار بود؛ فروریختانده وبه بن بست رسیدن آنرا برملا ساختند.

 واینک خوار وذلیلانه بارگاه حضرت امپریالیزم را بوسه میزنند وبه شکرانه رسیدن به کاسه لیسی امپریالیزم همان شعار همیشگی را گردن مینهند که: (چه خوب است که سگ امپریالیزم باشیم نه رئیس جمهور سوسیالیزم).

 

درنوشته قبلی ام تحت عنوان (ایا واقعا میخواستم زرتشی شوم؟.) هرچند اصل نوشته واستنادی که بکار رفته بود ازمن نبود ومن تنها اگر به مقیاس مسند ومسند الیه نظر افکنیم مسند اورا نوشته بودم؛ امابه نتیجه نایل آمدم که:

همانطوریکه عده ی علیه دساتیر مقدس اسلام توطئه ونظرات غیر مستند و روایات من در آوردی وقیچی نمودن اول و اخر هر آیه ودر به انحراف جلوه دادن معنی سعی وکوشش میکنند؛ وبدون توجه به شان و نزول آیات سخن سرایی میکنند وطوطی وارولکنت دار عبارات را وارونه به خورد وبردها میدهند؛ تاادعای پوچ خود را به کرسی بنشانند.

 

دربرداشت از زرتشت نیز میمون وارنقش تقلیدی دارند و درجایگاه سخن گویی؛ وانگهی که باید به مستندات شادروان منوچهر اقبال سر تعظیم فرود آرند ویا به رد؛ آن عالمانه انبان سخن ونوشتن شان را به بحث به گیرند؛ تاقناعتی را اگر فراهم آورند؛ دامنه اتهام و وابستگی ودشنام وحرف های بی سر وتهی را عنوان میدارند که به بحث نه تنها هیچ ارتباطی ندارد؛ بلکه سفاهت شانرا به نحوی دیگر به پیشتازی ومزایده میگذارند.

 

وبزعم شان که گویا نگارنده ازنظرات خویش به رد داستان زرتشت پرداخته است؛ واین بیانگر آن است که عده ی بادنجان به قاب چین وشکست خورده های که مملو از عقده های روانی اند؛ زهرمسموم شده وجود شانرا بر هر آنکسی که بخواست دل آنان پیچ وخم نشد میپاشند؛ ونه تنها ایراد بیجا میگیرند که ایکاش این دین ستیزانیکه همانند رعد وبرق میغرند ومی درخشند؛ وازهرجهتِ معلومات و آگاهی شانرا مینگارند؛ مختصر معلومات از دین واز اسلام میداشتند؛ وحد اقل اسم وفعل وحرف را در قر آن تفکیک گذار می بودند.

 ویامیدانستند امر به معروف ونهی از منکر یعنی چی؟ ورسالت واصالت یک مسلمان چه معنای دارد؟ تا سپس ادعای متخصص بودن شان به اساس اصل اخذ دکتری شعبان بی مخ ایرانی مورد پذیرش واقع میشد.

نگارنده بامراجعه به کتاب (تاریخ جامع ادیان) نویسنده: (جان بایر ناس) مترجم: (علی اصغرحکمت) فصل دوازدهم (کیش زردشتی یا آیین دوگانه پرستی اخلاقی) درصفحه 450 چنین آمده است: (شرح وبیان داستان پیدایش مذهب زردشت کار آسانی نیست؛مآخذ موجود؛ برخلاف منابع آیین ودا چندان روشن وموثق نیستند) این گفته وبعضا گفته های دیگر ازحقانیت نوشته شاد روان منوچهر اقبال حکایت دارد؛ وجان بایرناس این آیین را حتی درشمار دین جای نداده و پیدایش مذهب زردشت نامیده است.

 

گر چشم حقیقت بین نداری باری
خورشید پرست شو نه گوساله پرست

 

حکم بازنگری در آیین زردشت در راستای نوشته شاد روان اقبال صادرشده بود؛ ومی بایست این حکم بمرحله سرمایه گذاری فکری ورد وبدل افکار ومطالعات؛ دوستانه بااستناد به داشته های تاریخی مورد غور وبررسی قرارمیگیرفت؛ (تا سیه رو شود هرکه که دراو غش باشد)

گذشت روزگار حاکمیت حق وباطل را درپیمانه گرویدگی وچنگ زدن و رو آوردن و به مصداق مثلی که:(چیزی که عیان است؛ چه حاجت به بیان است) برهمگان واضح وثابت وبرملا و آشکار نموده است.

ابوجهل خانه ی درجوارمکه داشت واز آن خانه توطئه علیه نفوذ اسلام وگسترش دین اسلام مینمود؛ امروزه آن خانه ابوجهل به توالت عمومی جا بدل نموده است؛ اما اینکه این خانه ی ابوجهل بوده که جای رد وتردید ندارد؛هرچند این توالت شرفش ازخانه ابوجهل بار وبار بهتر است؛ اما خانه ابوجهل است؛ نشانه ویادگار ابوجهل دردل تاریخ؛ هم سراغه دارد وهم موجودیت.

همانطوریکه عده ی بی گدار علیه دین اسلام به آب زدند؛ بهمان سان به دفاع از ایین زرتشت دست یازیده ویاشاید به آن گرویده اند؛ وبه خیال شان که قله ایوریست را فتح نمودند ومعضل روایتی وحکایتی مثلث برمودا را موشکافی وبرای بشریت ارمغان خوش بختی آورده اند.

 

شاد روان اقبال در استدلالش موفق بوده است وهر آن کسی که میتواند استناد اورا نقش برآب وخالی سازد؛ وکمبودی ونابودی وتخیلی حضرت زرتشت را پرنماید؛ امر معقولی است؛ من همیشه درنوشته هایم به این امر متوسل شده ام که هیچ نوشته بشری خالی وعاری از نقص وکمبودی نیست؛ اماتااین مرحله که رسیدیم وتاهنوز استناد داکتر اقبال ثابت واستوار وپابرجاست و بقول مولینا که:

آن یکی نای خوشی نی می زد است
ناگهان از مقعدش بادی بجست

نای را برکون نهاد او که زمن
گر توبهتر میزنی اینک بزن

 

نگارنده سرکشمکش وجدال لاطائل را با کسی ندارد؛ اما دنباله رو وپیرو رسیدن به حقیقت؛ حقایق هستم؛حالا ازهردهانی که سخنگوی فکر واندیشه است؛ نه آنانی که نه ازفکرسخن میگویند ونه از دل چیزی بیرون میدهند؛ بلکه از امعاء شان حرف تراشیده وهمانند باد شکم انرا از دهان بیرون میدهند.

بفرض محال خواست بر این قرارگرفت که دین ستیزان وخاصتا زرتشتی هارا درکشورحاکم کنیم؛ بکدام کشور وبه کدام ملت درکدام جا مراجعه کنیم؟ که این پیروان برحق راه ناحق بانوشته ها وگفتارهای آتشین وپاسخگویی به سوالات مردم ذهنیت هارا به نفع خود و آیین خود کمایی کنند؟.

 استعمار همواره پالان دوز است؛ دیروز پالان کمونیستی را به دوختند گرفته بود؛ وپس ازشکست ومحو ونابودی آن؛ اینک تحت عنوان برگشت به اصل ونسب پالان دیگری را برای پیروانش پیشکش داشته است.

ومتعاقبا به یاد همان نادره گفته شده حیوانات می افتم که روباها تصمیم گرفتند تا زنگوله ی را به گردن شیر بیندازند تاقبل از آمدن او؛ از وجود او آگاهی یابند؛ زنگوله و نخ یافتند؛ اما زنگوله بند؛ به گردن شیر را نتوانستند بیابند.

 انانیکه از خدا برگشته؛ وازملت بریده؛وبه کشور پشت کرده؛وبه آتش وشیطان رو آورده؛ وبه بیگانگان پیوسته؛ وبه خارج چشم امید بسته اند؛وقتی دربن بستی قرار میگیرند ونمیتوانند عالمانه به رد نوشته بپردازند؛ بهترین روش سکوت وسپس مطالعه نمودن پیرامون آن موضوع است؛ نه اینکه تندخویانه وگستاخانه به هر دری در زنند؛ جز درحقیقت؛ وبه هر راه کجی رو آرند؛ جز راه راست؛ ودرنهایت به اساس مثلیکه (منهم فاطمه نر؛ چه بمن بگویی چه به در)

 

زبان بریده به کنجی نشسته صم وبکم
به زان کسی که نباشد زبانش اندر حکم

 

این سرزمین باهمه نشیب وفرازهایش؛ وباهمه جفاهای که از عده از فرزندان خود دیده است ومی بیند وخواهد دید؛ درنهایت وارثانِ ثابت قدم؛ مصمم؛ خداپرست و وطندوست را باخود دارد؛آنهایکه اجازه ندادند عقیده شان دستخوش دستاورد به اصطلاح روشنفکران تعلیم وتحصیل یافته قرارگیرد؛ بمیدان آمده وبادست خالی وارد معرکه های نبرد شدند و به زودی فرماندهان وبزرگان تقدیم وپیشکش جامعه نمودند؛ که دمار وطنفروش وبی عقیده را در آورد؛ همان مردم وفرزندان همان مردم زنده وحضور فعال در سرنوشت کشور دارند؛ زنگوله بدست ها هرگز نمیتوانند زنگوله شانرا به گردن شیر آویزان کنند.

نوراحمد رجاء

14-4-1390 برابربا 5-7-2011

noorahmad1957@yahoo.com

 

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *