حرف های در پیوند با استعفای آقای راد مل
از ریاست شبکه ساختمانی برق هرات
م. روضه باغی
استعفای آقای رادمل از آمریت شبکه برق هرات اگر چه خبر خوشی به حساب می آید اما نحوه و دلایلی که برای این استعفا ارائه گردید شرم آور و تهوع آور بود چون به شایسته سالاری و عدم توجه دولت به برق هرات ارتباط میگرفت. آقای رادمل که این چوکی را از زمان نورمحمد تره کی یعنی بیش از سی سال گذشته به ارث برده بود هیچ وقتی در مورد کمبود ها و مسایلی از قبیل شایسته سالاری و عدم توجه دولت به مسئله برق هرات حرفی را بمیان نیاورده است در حالیکه مردم هرات در طول مدت آمریت شان یعنی تا قبل از برق وارداتی از نعمت برق بی بهره بوده اند.
من هر قدر تلاش نمودم تا رمز ادعای رادمل در مورد شایسته سالاری را بدانم و آنرا از شفر بکشم موفق نگردیدم چون اگر خود شخص راد مل ادعای شایسته بودن را دارد که نامبرده بدون در نظر گرفتن خیانت های و جنایت های سابقه اش در حساس ترین اداره برق هرات یعنی آمریت عمومی شبکه ساختمانی برق هرا ت گماشته شده بود و صلاحیت تعیینات این اداره هم بر اساس گفته مطبوعات به وی داده شده بوده است. وقتی خودش در بلند ترین مقام ریاست برق در هرات قرار دارد و صلاحیت تقرر و تبدیل کارمندان برق هم در نتیجه تملق و اغواگری هایش به مسئولین ذیربط به او سپرده شده پس رادمل به چی دلیلی از سمت خود استعفا مینماید و از چی کسی شکایت دارد؟ چون هم خودش رئیس و هم خودش مسئول تعیینات است.
هنگامی که خودش در راس قرار داشته و صلاحیت عام و تام هم برایش داده شده پس اگر او خود را شایسته سالار میداند از چی کسی شکایت دارد؟ اما واقعیت این است که وقتی او به علت عدم شایستگی در تامین برق مردم ناکام می ماند و ترجیح میدهد تا بخاطر منافع بیشتر از طریق کمپنی شخصی برق خود و … به کار شخصی به پردازد تا پول بیشتری را حاصل نماید ، نباید با این دلایل احمقانه که دیگر هیچ کسی این شعار های میان تهی را باور کرده نمی تواند به فریب مردم و افکار عمومی به پردازد.
واقعیت امر این است که نصب رادمل در شبکه ساختمانی برق از همان ابتدا یک جفای نابخشودنی بوده و او توانسته است تا در هر دوره با پوشیدن نقاب های مختلف خلقی ، پرچمی ، مجاهد ، طالب و حالا هم روشنفکر و دموکرات خود را مانند کنه به جان مسئولین به چسپاند تا با باقی ماندن خود در شبکه برق به سوء استفاده و حرام خواری خود ادامه بدهد. در همه دوره های یاد شده تنها در در اواخرا دوران فقید ببرک کارمل یا ابتدای ریاست جمهوری فقید دوکتور نجیب الله بود که این شخص استفاده جو به جرم اختلاس فراوان و سرقت و فروش اموال شبکه مورد پیگیری قرار گرفت و حکم زندانی شدن او صادر گردید. اما در دوره های دیگر او وسایر برادران او توانستند به سوء استفاده های مالی فراوانی به پردازند تا اینکه اکنون به مافیای پول و زمین و تریاک مبدل گردیده اند اما با زیرکی فراوان توانسته اند که کثافت کاری های خود را از انظار عمومی پنهان نگه بدارند.
رادمل اکنون دیگر نیازی به کار در شبکه برق هرات ندارد و نباید وقت خود را به مصروفیت های بیهودۀ مانند کار در این شبکه ضایع بسازد. پس بهترین راه برای او این است که نقاب یک فرد شایسته سالار را برخ کشیده و بدنبال کار های پر منفعت تری از قبیل کار در کمپنی خصوصی برق خود و به قول بعضی ها به شراکت در تجارت مواد مخدر به پردازد و حتی زمزمه های نیز شنیده میشود که او و سایر و عده دیگری از اعضای باند خلقی های سابق برای احیای این شاخه حزب در بسا از اختطاف های هم که در هرات صورت میگیرد نیز دست دارند.
وقتی آقای رادمل از شایسته سالاری میگوید منظور اش این میباشد که باید آدم کشان حرفوی ای مانند گل احمد فگار رئیس برق باشد، خواجه جلیل مدیر ترانسپورت باشد، کرام الدین ولسوال انجیل باشد، نظیف الله نهضت والی هرات باشد، غلام محمد فدائی ولسوال زند جان باشد و یاران خونخوار دیگرش از قبیل عبدالحی یتیم ، نورالحق کاوش ، عبدالحکیم دلاور ، عبدالظاهر پیکار، عبد السلام سرخه ، عبدالفتاح رزم، ، امین کیوان ، عبدالرحیم زیارمل ، نبی شوریده و امثال آنها که مردم هرات را قبل از 24 حوت و در جریان 24 حوت و بعد از 24 حوت قتل عام کردند در راس ادارات قرار داشته باشند .
آقای رادمل ! همین کثافت کاری ها و قتل عام های شما و یاران شما بود که حیثیت وطنپرستان واقعی حزب دموکراتیک خلق افغانستان یعنی شاخه پرچم را هم که حتی در کودتای هفت ثور با رهبر بدنام شما شریک نبودند نیز بدنام ساخت ! آیا همین طور نیست؟ بلی فرزندان صادق حزب دموکراتیک خلق افغانستان به رهبری فقید ببرک کارمل در نتیجه همین سفاکی های شما و یاران شما بدنام شدند چون مردم نمی دانستند که جنایات انجام شده بوسیله کی ها و کدام شاخۀ حزب انجام شده است. ما سالها است که رنج حماقت و قلدری های شما را می کشیم که بقول رهبر تان میخواستید در افغانستان کسی که سن آن بلند تر از 18 باشد زنده نماند. شما خوب میدانید که رفیق کارمل از ابتدا مخالف کودتا بود و ما هم بخاطریکه حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان پارچه پارجه نشود در در کنار شما ماندیم و در آتش جنایات شما سوختیم. جای تاسف است که هنوز هم مردم قاتلان اصلی خود را نمی شناسند و فکر میکنند که همه اعضای حزب مسئول کشتار و شکنجه آنها بوده اند. اگر شمۀ از وجدان انسانی هم در وجود شما یافت میشد متیقن هستم که هیچگاهی از کلماتی بنام شایسته سالار و عدم توجه دولت به کسانی که صادقانه کار میکنند استفاده نمی کردید. این خود نشان میدهد که شما هنوز در دوران امین فاشیست زندگی میکنید.
آقای رادمل ! از شایسته سالاری نگوئید که تهوع آور است. سری به گورستان شهدای گمنامی که در عقب فرقه 17 توسط شما و یاران تان مدفون گردیده اند بزنید تا نمونه شایسته سالاری خود و امینی های دیگر را به چشم سر مشاهده کنید. اگر وجدانی برای شما باقی باشد خیلی خوب میشود که یک بار دیگر در یک کانفرانس مطبوعاتی شرکت نمائید و بخاطر همراهی با قاتلان مردم و شریک بودن در جنایات انجام شده از مردم معذرت بخواهید تا بار بدنامی اعمال ناشایسته تان از شانه فرزندانی صادق حزب و رهروان فقید ببرک کارمل برداشته شود.
شایسته سالاری از نظر شما به زمانی اطلاق میشود که شما و برادران بیسواد تان لوله های تفنگ های خود را از بادگیر های خانه های تان بیرون میکردید و تظاهر کنندگان را هدف قرار میدادید! چطور؟ همین طور است یا نه؟ راست میگوئید که شایسته سالاری نیست . اگر شایسته سالاری می بود باید دست و پای تک تیر انداز های ماهری مانند شما و برادران تان بسته نمی بود و باید این امکانات را میداشتید تا در طول سالهای سال بعد از سقوط امین فاشیست با زهم مردم را دسته جمعی گلوله باران می کردید و به خاک و خون می کشیدید و گورستان های دیگری هم در تخت صفر و فرقه و باغ فرامرز خان بوجود می آوردید تا بدنامی آن را هم به گردن کسانی بیاندازید که در قدرت نقش نداشته باشند؟ از سبیل های برادر شما که بیاد شما است که بخاطر ترساندن مردم تا چه حد آن ها را دراز نموده بود؟ مگر کار در مطبعه به سبیل های مانند سبیل های یک سرجوخه ضرورت داشت؟ ای کاش در کله اش هم به اندازه وزن سبیل هایش مغز وجود میداشت.
بلی میدانم منظور شما از شایسته سالاری چیست ؟ شایسته سالاری از نظر شما یعنی وقتی کسی که از عواید کار در یک اداره به اندازه کافی سیر میشود و راه های پر منفعت تری پیدا میکند باید آن پست را رها کند و طوری وانمود نماید که مرد م حتی مدیون و قرضدار او هم باشند. شما که بخاطر دست یابی به منافع بیشتر و چپاول بیشتر فرزندان زحمتکش این وطن از پست خود استعفا داده اید نباید نام آنرا اعتراض به عدم شایسته سالاری می گذاشتید!
شما که بقول دگروال عبدالرسول غوریانی کمیسار نظامی وقت هرات از ثروت پدری یک دانه کفگیر و یکدانه ملاقه داشتید و برای خرید نیم کیلو گوشت هم باید روز ها پلان میکردید تا با صرفه جوئی در جاهای دیگر بتوانید به خرید نیم کیلو گوشت به پردازید این مال و منال و برج و بارو و ثروت و زمین و شرکت را از کجا آورده اید که اکنون حتی به خلقی ها و امینی های مقیم مسکو هم سالانه به هزاراندر هزار دالر میفرستید و آنها را نیز تامین میکنید؟
در یک قلم شما مبلغ ده هزار دالر را به عبدالغفار آزاد فرستادید و وعده دادید که در آینده دیگر هم روا ن میکنم آیا این پول را از کجا آورده اید؟ آیا این پول ها و سایر ثروتی که بالایش نشسته اید از درک یک شاخۀ معاش ماموریت بدست آمده و یا اینکه دست به اختلاس و قاچاق مواد مخدر هم زده اید و یا اینکه بقول بعضی ها در اختطاف های که در هرات صورت میگیرد نیز شریک می باشید؟
بلی! برای شما مهم نیست که ثروت از چی طریقی بدست می آید بلکه مهم این است که بدست آید ولو که از نوکری دشمنان کشور هم باشد. بیاد شما است که مردم بیچارۀ را که در خانه و کاشانه خود نشسته بودند دستگیر میکردید و بنام اشرار و نوکر ایران و پاکستان تحقیر و شکنجه میکردید؟ چطور شد که میگویند خود شما از طریق تنی به استخبارات پاکستان معرفی شدید و بعنوان نماینده طالبان در زمان حکومت قرون وسطائی شان بین افغانستان و پاکستان سفر میکردید؟ آیا پذیرفتن مزدوری بیگانه به خاطر بدست آوردن پول شایسته سالاری است ؟ یا اینکه شایسته سالاری به معنی این است که چند برادری که در تهیه نان خوردن خود به مشکل مواجه میباشند از برکت حزب به مقامات بلند برسند و بالاخره از خون کارگران و زحمتکشان این کشور به ملیونر ها و ملیاردر مبدل شوند؟ بلی من میدانم که منظور شما از شایسته سالاری چیست؟
شما که از برکت حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مقام آمریت شبکه برق رسیدید نابغه نبودید و از هیچ کشوری هم دکترای خود را در رشته برق بدست نیاورده بودید که حالا از خود ادای یک آدم فهمیده و مستحق را بدر می آورید.
چاپلوسی و پارتی بازی شما در حزب باعث شد که به این مقام برسید و آهسته آهسته از کارگران زیر دست خود چیز های آموختید و تجاربی را حاصل نمودید تا اینکه امروز گذشته خود را فراموش نموده و حرف از شایسته سالاری میزنید.
آقای رادمل ! شما که در آغاز ماموریت خود برای خرید نیم کیلو گوشت برنامه ریزی میکردید تا از کجا صرفه جوئی کنید که به خرید نیم کیلو گوشت پرداخته بتوانید و در طول بیش از سی سال گذشته هم به غیر از یک معاش ماموریت چیز دیگری نداشته اید چگونه توانستید که به یکی از مافیای ثروت در هرات مبدل شوید که اکنون حتی سالیانه به هزاران د رهزار دالر را نیز به یاران امینی خود به خارج از کشور میفرستید؟ این ثروت بی انتها را در حالیکه در طی سی سال گذشت هم چیزی به جز از معاش ماموریت نداشته اید از کجا آورده اید؟ و چگونه میتوانید ادعای پاک نفسی و شایسته سالاری بنمائید؟
آقای رادمل ! میگویند در ایام قدیم اهل خانۀ گربۀ داشتند و برایش جیرۀ تعیین نموده بودند تا گرسنه نماند و سد جوعی برایش شده بتواند. هر وقتی که اهل خانه از قصابی گوش می خریدند و به خانه می آوردند در هنگام پختن می دیدند که اندازه گوشت ها کم به نظر می رسد و آهسته آهسته متوجه شدند که گربه روز به روز چاق شده میرود. آنها بفکر افتادند که باید رابطۀ میان گم شدن گوشت ها و چاقی گربه وجود داشته باشد چون غذا یا جیره تعیین شده از سوی اهل خانه برای گربه نمی تواند باعث چاق و چله شدن گربه گردد. آنها این سوال را مطرح کردند که اگر گربه به جیره معین قناعت کرده باشد پس چگونه بر وزن و چاقی او افزوده شده است؟ و اگر گربه برعلاوه جیره معین شده خود گوشت های مفقود شده را هم خورده است پس چرا با این بی حیائی اکنون در مقابل شان می نشیند و با قیافه حق به جانب و صدای ملایم میاو میاو میزند؟ آنها فهمیدند که وقتی گربه با جیرۀ کمی که برایش تعیین شده چاق گردیده است پس حتماً این گربه دزد است.
اکنون در این داستان آقای رادمل را به جای گربه میگذاریم که بجلو مطبوعات نشسته و با چهره حق بجانب میاو کشیده و از وظیفه خود استعفا کرده است. اگر آقای رادمل که در ابتدای ماموریت خود توان خرید حتی نیم کیلو گوشت را هم نداشته تنها با معاشی که از دولت گرفته امرار معاش نموده باشد چگونه توانسته است که با این همه ثروت و خانه و زمین در بهترین نقاط شهر هرات برسد؟ اگراین همه خانه و زمین و ثروت را از معاش و یا جیرۀ تعیین شده بدست آورده است پس در این سالها چی چیزی را خورده است ؟ اگر آقای رادمل معاش خود را مصرف تامین معیشت یومیه خود وخانواده خود نموده پس این همه جایداد را که سر به ملیون ها دالر میزند از کجا آورده است؟ پس وقتی که آقای رادمل مثل همان پیشک در محضر مطبوعات می نشیند و مظلومانه میاو میکشد باید بداند که مردم آنقدر هم که او فکر می کند احمق نمی باشند و میدانند که گربه چگونه چاق شده است و به میاو های مظلومانه او باور نخواهند کرد.
بلی ! آقای رادمل شما فکر میکنید که هرچی بگوئید مردم نمی فهمند اما قبول کنید که مردم خیلی هشیار تر از آنی هستند که شما فکر میکنید. مردم میدانند که آقای رادمل چگونه با تملق و چاپلوسی در هر دوره به حفظ چوکی خود پرداخته است. مردم میدانند که بعد از ورود طالبان به هرات آقای رادمل چگونه از طریق وی با طالبان همنوا گردیده و چگونه از طریق تنی روابط او با استخبارات پاکستان تامین گردیده و از همین خاطر است که سفر های مرموز رادمل در زمان طالبان به پاکستان را به رابطۀ او با استخبارات پاکستان ارتباط میدهند. حتی زمزمه های وجود دارد که گفته میشود آقای رادمل در تجارت مواد مخدر نیز دست دارد و مردم بعید نمی دانند که بصورت غیر مستقیم در اختطاف های هم که صورت میگیرد دست داشته باشد چون در غیر آن به هزاران دالر را سالیانه به امینی های فراری در خارج از افغانستان ارسال کرده نمی تواند.
مردم با خود میگویند که اگر گربۀ شان خائن نبوده باشد باید این قدر چاق نمیشد تا به تامین مخارج گربه های دیگر هم به پردازد و مردم میگویند که اگر گربه ما خائن نمیبود نمی توانست به این همه ثروت و امکانات دسترسی پیدا نماید.
اکنون که خود آقای رادمل بحث صداقت و خدمت و شایسته سالاری را مطرح نموده اند خیلی بجا خواهد بود که دولت افغانستان هیئتی را تعیین نماید تا ثروت رادمل و برادرانش را در آغاز ماموریت شان یعنی ثروت شان در هفت ثور 1357 را با ثروت باد آوردۀ امروزی شان مقایسه نماید و معاشی را هم که در طی سی و چند سال گذشته بدست آورده اند با درنظر داشت نرخ ها و تورم پولی همراه با مصارف صورت گرفته بر اساس تعداد اعضای خانواده های شان ارزیابی نماید تا اصل شایسته سالاری رعایت گردد و سیه روی شود هر که در او غش باشد.