ما دموکراسی نماینده سالار انتخاب نمودیم، دیگران(پاکستان)…نباید منافع خود را در نابودی ما جستجو کنند.
دولت های امروزی که از روند تشکلات ابتدایی و بدوی انسانی مسیر خود را پیموده و امروز به این شکل پختگی خود رسیده اند نتیجه تلاش و زحمات خسته گی ناپزیر بعضی از نام آفرینان تاریخ است که نام آنها همیشه جاوید خواهد بود . نظریه پردازان که بخاطر اعاده حقوق و زندگی کردن بشر در فضای صلح و دور از بر خورد های ویرانگر و حق تلفی های بشری درهر مقطع تاریخ انواع سیستم های حاکمیت را به میان آوردند و خدمت بسا ارزنده از خود بجا گزاشتن که سعادت نسل های امروزی مدیون فداکاری و زحمات آنها میباشد .
دموکراسی که امروزه یکی از رایجترین شیوه های حاکمیت به حساب میآید و توانسته است در راستای اعاده حقوق تمام اقلیت های ساکن در یک کشور مؤثر و مفید واقع گردد . در افغانستان هم امروز این نوع نظام حاکم میباشد و توانسته است جوابگوی مشکلات از قبل به جا مانده شود.
به هر حال ما در قدم نخست دموکراسی مورد نظر یعنی دموکراسی نماینده سالار را به معرفی گرفته و ثانیاً در تقابل قرار گرفتن نظام دموکراسی و ایجاد صلح را با منافع پاکستان و حامیان آنها و یا به عباره ساده تر خائینین وطن که درهر مقطع زمانی به غیر از فروختن وطن به دست بیگانگان کاری نکرده اند به برسی میگریم .
حاکمیت ملت یا مردم در این رژیم ها « دموکراسی نماینده سالار » به جای اینکه مستقیماً به وسیله خود مردم اعمال شود ، بلکه توسط نماینده گان آنها اجرا می گردد . نظام دموکراسی نماینده سالار با جوامع بزرگ امروزی بیشتر سازگار است زیرا مردم به جای اینکه خود در میدان های عمومی گرد آیند و تصمیم بگیرند ، در انتخابات عمومی نمایندگان خود را بر می گزینند و به مجالس مقننه می فرستند تا به نمایندگی آنها به اعمال حاکمیت بپردازند . ماموریت نمایندگان ، تصمیم گیری از سوی ملت یا مجموعه یک ملت است ، هر چند که به اتفاق آرأ ، برگزیده نشده باشند و فقط اکثریت بدان ها رأی داده باشد .
از آنجا که استقرار این گونه رژیم های دموکراسی که غیر مستقیم نیز خوانده می شوند ، جزبا انتخابات همگانی مقدور نیست ، برنده انتخابات ، قاعدتاً آن کسی که در برابر اقبال خود بیشترین آرأ را به دست آورده باشد . لزا امکان اینکه نمایندگان بتوانند تصویر کاملی از بر گردان های گرایش های سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه باشند ، مستبعد به نظر میرسد . حکومت به دست حایزین اکثریت آرأ است که به نام همه مردم یا ملت اعمال می شود .
ولی به هر حال تحقق دموکراسی نماینده سالار ، مستلزم حق را به همه شهروندان بدهد ، یا آنکه عملاً همه در انتخابات علی المعمول شرکت نمی نمایند .
مسأله عمده دیگری که در این رژیم ها وجود دارد . این است که انتقال حاکمیت شهروندان به نمایندگان برای مدت معینی ممکن است موجب آن شود که نمایندگان پس از انتخاب شدن به جای الهام گیری مداوم از خواست های رأی دهندگان ، بر حسب تمایلات شخصی وگرایش های سیاسی خود ، در حقیقیت اراده خویش را به اسم مردم اعمال کنند ، یا اینکه به صورت حرفه ای های سیاسی به در آمده ، امر سیاست را در حیطه انحصار و صلاحیت شخصی خود بدانند و در آخر دست ، صورت نوعی الیگارشی جدید به خود گیرند . که ما طرفدار چنین فکر و اندیشه نبوده و نیستیم .
فرصت طلائی که فعلاً برای مردم و ملت افغانستان مهیا گردیده است تا از دموکراسی نماینده سالار که توسط قانون اساسی به معرفی گرفته شده و در قانون مذکور تسجیل نیز میباشد . و تمام مزایا و رویاهای دیرینه مردم نجیب و میهن پرست را به ارمغان میآورد و زمینه ظلم ، استبداد ، برادرکشی ، نسل کشی ، قوم گرائی ، نفاق ملی و… را از ریشه خشکانده و برای همیش به گودال فراموشی میسپارد .
اما این رویا و سعادت مردم افغانستان دیری نمانده دشمنانی در کمین دارد پیدا میکند که صلح و آرامش ، رفاه اقتصادی ، پیشرفت های فرهنگی ، اجتماعی ، علمی و … را در تقابل با منافع خود میبینند . از جمله کشورهای که همیشه چنین مفکوره شوم وضد اسلامی و انسانی را داشته و دارند یکی هم دولت مستبد و حامی تروریزم در منطقه پاکستان میباشد .
دولت پاکستان که از زمان ایجاد و پیدایشش چند سال محدودی را در بر نمیگیرد ، همواره در صدد به میان انداختن مردم افغانستان به جان هم به نام های تاجک ، پشتون ، هزاره ، ترکمن و … بوده و رفاه و آسایش خود را در ناامن ساختن و جنگ در افغانستان جستجو نموده و مینماید .
ایجاد گروه نام نهاد که طالب خود یک کلمه مقدس است و استفاده های سؤ از نام اسلام چنان ظلم و وحشتی را درین کشور انجام دادند که روح انسان از شنیدنش به آزار و عصیان میآید . این گروه تروریستی که از جاهل ترین طبقه پاکستانی و یک تعداد حلقه به گوشان داخلی و یا به عباره ساده تر خائینین که در هیچ مقطع زمان دست از معامله گری و فروختن خاک به بیگانگان صرفه نکرده تشکیل گردیده بود . این گرو اعمالی را درین کشور انجام دادن که قلم در نوشتن آن به گیریه میآید . آری ای انسانی که بر هر دین و آئین عقیده داری ! سوختاندن مکاتب ، کوچ دادن اقوام و بعضی ملیت ها از مناطق بومی شان ، به آتش کشیدن باغ های میوه دار در شمال کابل ( کوه دامن و شمالی ) ، ترویج کشت خشخاش دشمن وحشت ناک انسان و بلاخره از بین بردن یکی از آثار و هویت تاریخی افغانستان ( بت بامیان ) میباشد . این گروه کی ها بودند ؟ این گروه بخشی از فوج پاکستان بودند که ما و کشور ما را به این بیچارگی کشانیدند . امروز در جامعه ما هستند کسانیکه غیر مسولانه قملم برداشته و از حکمت نوپا و مردمی افغانستان اعتراض میکنند بدون کدام پیشنهاد در مقابل که معلوم نیست با کی و در کجا رابطه داشته و از این جریانات و روند صلح خوششان نیآمده و بی شرمانه در فکر و اندیشه های کهنه و بی مسولانه خود همه روز در داخل و خارج انگشت انتقاد میگذارند . این قلم بدستان باید بدانند اگر این روند به منافع شخصی شان سازگاری ندارد . ولی با منافع مردم افغانستان سازگار است و این روند را مردم این کشور به فال نیک میگیرند .
زمانیکه افغانستان به گودال نیستی و اشغال گران نام نهاد گروه سیاه طالبان افتاده بود شما قلم بدستان چرا قلم برنداشته و خود را حامی و مربوط به این خاک ندانستید و نام های امروزین خود را همانا نوسنده ، ژورنالسیت ، کارشناس ، تحلیل گر مسایل سیاسی و… بکار نبرده و این وطن را از چنگال اشغال گران با انتقادات خود رهائی نبخشیدین و مردم این مرز بوم را از آن حالت طاقت فرسا و پر مشقت رهائی ندادید . و زندگی خود را با کارهای خلاف القاب امروز تان ( نویسنده ، ژورنالیست ، کارشناس مسایل سیاسی و …) شغل های ترکاری فروشی ، سگرت فروشی ، دوکان داری و … را انتخاب نموده و آن را ترجیح بر انتقاد بالای گروه سیاه طالبان دادید.
شاید فکر و اندیشه شما آنقدر فاسد شده باشد که به این فکر راستین و بدور از پسوند و پیشوند قومی و سمتی من و همفکران من باورمند نباشید ولی اکنون این مردم غیور و پر شهامت افغانستان هستند ئ میدانند که دشنمنان شان کی ها اند با کی ها درتقابل اند .
با احترام
احمد ذکی " عظیمی "