محصلين پوهنتون کابل از صعود تا سقوط
در وطن گر معرفت بسیار میشد بد نبود
چاره این ملت بیمار میشد بد نبود
این شب غفلت که تار و مار میشد بد نبود
چشم پر خوابت اگر بیدار میشد بد نبود
کلۀ مستت اگر هشیار میشد بد نبود
در عصر حاضر پوهنتون و مراکز علمی دیگر حیثیت قلب پرتپش و پر تلاش جامعه را دارا است که در دل شب ظلمت و تاریکی چراغ علم را بر می افروزد و در جامعه نهال دانش را نهادینه میکند. پوهنتون در واقع مهد اندیشه های گوناگون و متنوع است که مستقیم بر زندگی و ذهنیت مردم تاثیر میگذارد از مثال دادن صرف نظر میکنم خواننده گرامی می تواند به تاریخ دانشگاه و اندیشه برخاسته از دانشگاه و تاثیرات آن بر روال زندگی مردم، اقتصاد جامعه و حکومت در اکثر نقاط جهان نگاه کنند.
آنچه بنده را بر نوشتن چند سطر محدود واداشت آن عمل سمبولیک کتله از محصلین پوهنتون کابل برای نصب لوحه جدید به اضافه دانشگاه به پوهنتون کابل می باشد. جوانانیکه شعار شان افغانستان خانه همه ما است و همه افغانان حقوق برابر دارند اما باوجود این شعار مشاهده نمودیم این کتله از محصلین با خشونت پولیس بر خوردند و دوباره با لوحه جدید خود برگشتند. بنده در پی آن نیستم تا غلط و یا درست بودن این تقاضارا به اثبات برسانم بلکه عقیده مندم صرف ملت افغان حق تائید و یا صحه نگذاشتن بر این تقاضا را دارد. اما آنچه هویدا و مشهود است تاثیرات منفی این عمل در همچو یک زمان دشوار و نامطلوب می باشد چیزیکه هر افغان مسلمان، مسئولیت پذیر، وطن دوست و آینده اندیش را نهایتا رنج میدهد.
باوجودیکه دیده میشود از وجود جوانان بشکل ابزاری استفاده صورت گرفته است اما بهر حال این حرکت در ذهن انسان سوالاتی را مطرح میکند تا محرکین و انجام دهندگان این حرکت بجواباتی بپردازند. فکر نکنم از ذهن آگاهان در قضایای وطن حرف جناب کرزی که چندی پیش در محضر خبر نگاران در جواب سوالی آشکارا با الفاظ سریع اظهار داشت امریکایان و قوای ناتو در تصامیم و اتخاذ پالیسی یا باما هم موقف باشند یا دو انتخاب دارند، اولا از افغانستان خارج شوند و یا اینکه من را پس کنند. گفته های جناب کرزی پرده از روی خیانت و توهین بزرگی برداشت که دیروز تحت عنوان اراده و خواست ملت اشغالگران نه تنها ریس جمهور انتصابی و قلابی را نصب کردند بلکه موجودیت خویش را هم در حضور این نظام بی کفایت قانونیت بخشید.
حال بدون حاشیه روی سوال ما از راه اندازان حرکت حق طلبانه ومحصلین اینست، شما طالب حق و تقاضا از کی و چه نهاد هستید؟ حکومت قلابی نصب شده و یا امریکایی اشغالگر؟ آیا همچو یک تقاضا در چنین برهه از زمان و حالات ناگوار و آن هم از حکومت آورده و نصب کرده شده مایه ننگ و شرم برای محصلین ما پنداشته نمیشود؟ آخر چرا این حرکت بعد از هفت سال حضور حکومت بی کفایت و بعد از تعویض لوحه پوهنتون بلخ راه اندازی شد؟ چه اهدافی در عقب این عمل نهفته است؟
اگر بشکل مقایسوی دوران اشغالگران روسی و دوران اشغالگران امریکایی را کنار هم قرار بدهیم، دیده میشود در دوران اشغال کمونستان بی معرفت مبارزه و مقاومت ملت مومن و مسلمان افغان نشئت از دانشگاه های داخل وطن گرفته بود و در واقع قافله سالاران مبارزه و مقاومت مردم را در سرا سر کشور بشکل کل همین محصلین و دانشجویان مومن، خلاق و مدافع ارزشهای وطنی تشکیل میداد. برای هیچ کس پنهان نیست هزاران محصل همین پوهنتون کابل مومنانه جانهای پاک و مبارک شان را فدای ارزشهای اعتقادی و وطنی نمودند. اما امروز پوهنتون کابل بیشتر شباهت به یک نهاد سرد و ساکن، بی درک و بی حرکت را دارد که دیگر مانند دیروز توانمندی تولید انگیزه و شخصیت ملی را ندارد.
چند حرف مختصر با محصلین!
جوانان ستون فقرات و سرمایه اصلی یک مملکت پنداشته میشود، بنا بعضی رسالت و وظایف متوجه محصلین در جامعه می باشد. اولا محصلین باید آسیب شناس باشند مشکل و درد ملت را درک کنند، استقلالیت، فقر و غربت، جنگهای خانماسوز ، وجود بیگانگان در مادر وطن، هویت زدایی، فساد اخلاقی در جامعه و به بیراهه کشیدن نوجوانان بسوی فحشا و مصروفیت های غیر سالم، داشتن حکومت نصب شده و فاسد، و ده ها مشکل و معضله دیگر در مملکت مردم و جامعه را تهدید میکند. بنا محصلین باید اولویت دهی کنند امروز اکثر مردم افغانستان از ناحیه بی سوادی رنج می برند، فقر اقتصادی دامن گیر همه اقشار مردم افغانستان گردیده است افغانان با ناموس از شدت تنگ دستی اطفال خویش را می فروشند چقدر درد آورد است ما مانند انتظار و چشم براهی مسافر دقیقه شماری برای وفیات قیامت صغرای دیگر داریم. میدانیم دل بند ها و اطفال شرین ما در این زمستان جان به سلامت نخواهند برد اما جز لحظه شماری توان دیگر نداریم، امروز افغانستان مانند افریقا در بین بیگانگان و اشغالگران تقسیم شده است وزرا حیثیت نمایندگان ممالک غربی و همسایه را دارند. اینها در عوض دلسوزی و آینده اندیشی در قبال ملت خود بیشتر مصروف انجام اوامر بیگانگان و دفاع از منافع آنها هستند، هر روز اخلاق، فرهنگ و ارزشهای جامعه بی پشتیوانه میشود و با اخلاق و فرهنگ بیگانه تعویض میگردد در جامعه. بنا محصلین باید اولویت دهی کنند و ذهن خود را مصروف حرکت های خورد و کوچک نکنند این سقوط فکری و اخلاقی یک دانشجو را نشان میدهد این چه وجدان خشک است هرروز در اکثر نقاط کشور بم افگن های بیگانه صدای طفلکان معصوم افغان را خفه میکند خانه و کاشانه گلی شان را ویران می نمایند اما محصلین بی درد و درک که قشر روشن و بیدار جامعه را تشکیل میدهند از مظلومین و قربانیان خشونت اشغالگران دفاع نمیکنند در حالیکه محصلین باید علنا در کوچه و خیابان کابل بریزند و صدای رسا و بلند شان را در دفاع از ملت و اطفال خود بگوش های مسئولین دولت و جهانیان برسانند. سوال ما از محصلین کابل اینست شما چه تجویز و راه حل مناسب را برای زدودن بی سوادی به وزارت تعلیم و تربیه پیش نموده اید؟ چه راه های حل در دست دارید برای معضلات موجود افغانستان؟ چرا از شما بشکل ابزار گونه در ایجاد فاصله بین ملت استفاده میشود؟ و نهایتا چرا شما ذهن و هوش خود را مصروف بحث های خشک و پوچ میکنید؟ تمام مادران، پدران، اطفال یتیم و کافه ملت چشم امید به جوانان مملکت دارند تا شما ها فرشته های نجات دین، خانه و کاشانه، ارزشهای اخلاقی، هویت و غنای فرهنگی و خود مردم تان را از این فلاکت و بدبختی نجات بدهید.
روز و شب چون لنگ و شل در آشیان بنشسته ای
یا دماغ و فکر را بیهوده، بیجا خسته ای
دور از احباب رفته با عدو پیوسته ای
بر امید کار های دیگران دل بسته ای
گر ترا همت ممد کار میشد بد نبود
مانده در دشتیم ما جمله شل و لنگ و کور
کیسه بی قوتست تن بی قوت و دل ناصبور
رهزنان نزدیک، شب تاریک، رهرو بیشعور
راه دور و پای عور وخار ها اندر عبور
گر که پاک این راه ها از خار میشد بد نبود
وقت تنگ و فکر لنگ و عرصه جولان فراخ
نخل امیدست در دل ریشه ریشه شاخ شاخ
جز خدا امید گاهی نیست یا رب آخ آخ
مانده تا منزل بسی فرسنگ های سنگلاخ
ای خدا گر راه ما هموار میشد بد نبود
غیر ما دشت و در و دیوار دارد برگ و بار
تا به کی بر حال ما خندد گل و باغ و بهار
باری بر ما هم ببار ای ابر رحمت بار بار
بار ما اندر گل افتاد و دل ما زیر بار
بار الها بار ما گر بار میشد بد نبود
با احترام
احمد طارق فیض