بسم الله الرحمن الرحیم
خودِ امریکایها امریکا را ویران میکند
نویسنده : داکتر نثار احمد صمد
اشغال هشت ساله و جنګ تحمیلی افغانستان دارای چند پیچیدګی خاصی اند که افغانها و امریکایها هر دو را شدیدأ کوبیده اند ، مثلأ :
اول ـ امریکا از هشت سال بدینسو خلایی را که با سرنګونی طالبان بمیان آورده ، پُر ننموده است ( علی الرغم اینکه : الف ـ ملیارد ها دالر را ضایع کرده ، ب ـ بیش از ۱۰۷۰عساکر شان بهلاکت رسیده ، ج ـ یک رژیم غیر ملی را تخلیق ، نصب و پرورش داده است ) . تفاوت بزرګ افغانستان با عراق اینست که : الف ـ عراق با حمله یازدهم سپتامبر هیچ ربطی نداشت لیکن افغانستان با آن مرتبط بود ، ب ـ عراق با القاعده و بن لادن هیچ ربطی نداشت ولی افغانستان داشت ، ج ـ عراق با « جنګ علیه تروریزم » هیچګونه ربطی نداشت ولی افغانستان داشت . همین علت است که مداخله و اشغال افغانستان و شرایط مؤلده آن در مقایسه با عراق بمراتب پیچیده و مغلق است .
دوم ـ ازینکه القاعده در افغانستان در دو سال اول اشغال امریکا با شکست مواجه شده و رو به فرار نهاده است ، پس « جنګ با تروریزم » در اینجا با کی جریان دارد ؟ آیا این جنګ با القاعده در جریان است و یا با طالبان ؟ چون القاعده دیګر در افغانستان حضور فزیکی نداشته ( چنانچه جیمز جون مشاور امنیتی بارک اوباما خودش بتاریخ چهارم ماه اکتوبر ۲۰۰۹ این اعتراف را نموده است ) ، پس « جنګ با ترور » در اینجا چګونه معقول و منطقی بوده میتواند ؟ آیا حملهً یازدهم سپتامبر را طالبان تدارک دیده بود ؟ آیا آنها از این حمله قبلأ مطلع بودند ؟ پاسخ طبعأ منفی است ، بخاطریکه واشنګتن خودش این حقیقت را اذعان داشته است . ازینکه جنګ بنام یک طرف با طرف دیګری ادامه یافته ، پس این ستراتیژی غلط بذاتِ خود اشغال فعلی را بیش از پیش پیچیده ومغلق ساخته است .
سوم ـ ازینکه جنګِ جاری روز تا روز ماهیتِ « آزادی خواهی » بخود میګیرد ، پس امریکا برای اینکه جنګ صبغهً استقلال طلبانه بخود نګیرد و نیز خود را اشغالګر و رژیم را دست نشانده ثابت نسازد ، بی موجب آنرا « جنګ با تروریزم » نام داده است . فلهذا ، تا روزیکه امریکایها در افغانستان وجود دارند ، از یک کوه به کوه دیګری ، از یک دشت تا دشت دیګری و از یک قریه تا قریه دیګری در جنګ با طالبان خواهند بود ولی ارواح القاعده را تعقیب خواهند نمود ! این بذاتِ خود یک مشکل اساسی و پیچیدګی دیګر بحران افغانستان بوده که واشنګتن را نیز ګمراه ساخته است .
چهارم ـ امریکا از دو سال بدینسو این جنګ را به داخل پاکستان نیز کشانیده و قبایل پشتون را در ماورأ خط دیورند قربانی آن ساخته اند . بعبارهً دیګر ، واشنګتن جنګِ افغان را مستقیمأ با داخل پاکستان ملحق ساخته است . معذالک ، امریکا از جوهر و ساختار اجتماعی افغانستان ، پاکستان و مناطق قبایلی آګاهی کامل نداشته و بناحق این جنګ را به یک بحران منطقوی مبدل ساخته که این خود یکی از پیچیدګیها و دګرګونی های حادِ آنست .
پنجم ـ ازینکه مشی قصر سفید از حالت « سیاسی » به « نظامی » تبدیل شده ، یعنی بر تعداد عساکر خود می افزاید ، عملیات نظامی را ازدیاد می بخشد ، و بمباریها ، بازداشت ها ، جاسوسی و تباهی را افزایش می دهد ، که این همه به یک موج بزرګِ قهر ، خشم و مخالفتِ عامه منتج شده است . به عبارهً دیګر ، ارادهً اصلی ، طریقهً نظامی ، و نقشهً سیاسی امریکا غلط بوده که این ارتکاب مسأله را هنوز بغرنج تر و مغلق تر ساخته است .
بلی ، امریکا با این همه بی باکی و غرور خود نارضایًت را به مخالفت و مخالفت را به مقاومت مبدل ساخته یعنی بی موجب بر علیه خود دشمن تولید میکند . این حقیقتِ تلخ را هر کس خوب درک نموده ولی خودِ مردم امریکا در زمینه هیچګونه عکس العملی از خود نشان نمیدهند ، یعنی آنها در ګوش فیل نیمه خواب نګهداشته شده که از جهان بی خبر اند .
پس ګفته می توانیم که به اصطلاح « جنګ با تروریزم » امریکا را ویران نخواهد کرد بلکه این خودِ امریکایها اند که امریکا را مضمحل خواهند کرد . یکی مالیه می دهد ولی استفسار آنرا نمیکند ، دیګری عساکر میدهد لیکن پرسان آنرا نمیکند ، دیګری این دالرها و نظامیان را در راه غلط استعمال میکنند ولی پرسش آن نمیشود . . . حالانکه « تروریستها ! » در بدلِ صرف یک دالر خود یک بلیون دالر امریکا را ضایع میکنند .
حمله کنندګان ( ظاهری ) یازدهً سپتامبر یکصد هزار دالر خود را مصرف کردند ولی توسط امریکا یک تریلیون دالر را مصرف نمودند . آنها صرف جانهای خود را از دست دادند لیکن در مقابل پنج ونیم هزار عساکر امریکایی را ( در عراق و افغانستان ) از بین بردند . آنها امریکا را در جهان بحال تجرید درآورده و آنرا در موجی از مخالفت ها و نفرتها فرو برده است . در داخل قانون اساسی کشور را توسط خود آنها زیر پا ګردانیده و موجب بی اعتمادی ، ناخوشی و سؤظن های مطلقی در جامعه امریکایی شده است . آیا ګفته نمیتوانیم که این خودِ امریکایها اند که امریکا را مجروح ، متضرر و مفلس ساخته است ؟
انکشافات جاری ، مشخصات افغانی و تناقصات امریکایی نشان میدهد که حالت و شرایط افغانستان و منطقه بیش از پیش مشکلتر و بغرنج تر میشود . پس بهتر خواهد بود تا پالیسی سازان امریکایی مشکلات و دشواریهای « عراق/ایران » و « افغانستان/پاکستان » را اساسأ درک و تشخیص نمایند . بعبارهً دیګر ، واشنګتن در آنجا و اینجا صرف « علایم » قضایا را می بینند نه « علل » آن .
ببنید ، بر مسأله فلسطین چګونه چشم پوشی نموده و همه چیز را از اسراییل قربان میکنند ( نه هدف از صدام حسین بود ، نه اسلحهً کشتار دسته جمعی ، نه آیت الله های تهران و نه هم پروژه بمب اتومی آن ! ) پس هیچوقت در شرق میانه بطریق فعلی آن صلح و ثباتِ دایمی بمیان نخواهد آمد .
منازعهً فلسطین بحران عمیقی است که کلیه مشکلات و موانع دیګر مستقیمأ با آن ګره و پیوند خورده و حل آن به تمام اختلافات و نزاعهای منطقه حتی جهان پایان خواهد بخشید .
به همین ترتیب ، امریکا یک وقتی بدلیلی در غم خروج از کابل نه بلکه از اسلام آباد خواهد بود که « بنیاد ګرایی ! » بعوض افغانستان در پاکستان ریشه های محکمی داشته و این غدهً سرطانی همانا منازعه کشمیر می باشد که علت اصلی دشمنی با هند بوده ، علت اصلی اتومی شدن آنست ، علت اصلی توسعه و پیشرفت « بنیاد پرستها ! » بوده ، علت اصلی صدور این عقیده به افغانستان بوده ، و سرانجام علت اصلی بمباریهای طیارات بی پیلوت بر مناطق قبایلی بوده است .
طوریکه در آنجا تل ابیب به امریکا این موقع را نمی دهد تا مسأله فلسطین را حل نماید ، عینأ در اینجا دهلی جدید این فرصت را نمی دهد تا مسأله کشمیر را مرفوع سازد ، که این خود در سطح تمام منطقه یک پیچیدګی دیګر اساسی و بزرګِ اوضاع میباشد .
فلهذا ، امریکا با بمباردمان خود مشکل اسلام آباد را حل کرده نمیتواند ، عینأ طوریکه اسراییل با بمباردمان های خود در آنجا قادر به رفع آن نیستند . پس خواهی نخواهی « القاعده » ، « جنګ با تروریزم » ، و « طالبان » همواره رؤس مهم اخبار خواهند بود در حالیکه متن های آن « افغانستان » ، « پاکستان » و « امریکا » خواهند بود . معهذا ، تا وقتیکه به این سرخط ها و متن ها عناوینی چون « فلسطین » و « کشمیر » نیز علاوه نشود ، هیچګاه نه در اینجا و نه هم آنجا کسی صلح و امنیت را نخواهند دید و امریکا همیشه در این ګَِل و لای بحال خیزک و جستک خواهد بود ، یک بحران ختم و دیګری آغاز خواهد شد ، امریکایها خواهند کشت و کشته خواهند شد ، و همواره مصروف غرق کردن کشتی های دیګران خواهند بود لیکن دریای خودش طوفانی ومتلاتم خواهد بود . لهذا ، ګفته میتوانیم که این خودِ امریکایها خواهند بود نه دیګران ، که امریکا را مجروح ، متضرر و ویران خواهد کرد . والسلام ، ( ن . صمد )