اهداف انتخاب موضوع

 

اهداف انتخاب موضوع

 

پیش از آنكه مستقیماً به اهداف انتخاب موضوع بپردازم بي مناسبت نیست تا بر زیرساخت­های ضرورت رویکرد قرآن به آیات علمی که می تواند ما را به طور طبیعی وارد هدفمندیهای روشن و ضرورت مبرهن طرح این مبحث  بسازد، اشاره ای گذرا داشته باشم:

در بررسي زیرساختهای المام و انهماك قرآن به آيات علمي، سه نکتهء مهم را متبارز مي‌يابيم:

1.  خداي سبحان در علم قديم خويش مي‌دانست كه بعد از گذشت چند قرن از نزول قرآن، گروهي از انسانها خواهند آمد تا بگويند كه با ظهور عصر علم، ديگر عصر ايمان به پايان آمده­ است. لذا براي وارونه ساختن اين پندار، خدای متعال در قرآن كريم خود آياتي را نازل نمود تا اين گروه از مردم را به عجز و درماندگی واداشته و برايشان ثابت سازد كه كتاب بزرگ وي چهارده قرن قبل، عصر علمي را كه ايشان از آن سخن مي‌گويند در تابلوي آيات كَوني خويش به تصوير كشيده است؛ به طوري كه بشر قرنها بعد از آن توانسته است معاني آيات علمی قرآن را نه به طور جامع و مطلق، بلكه در چهارچوبی محدود كشف نمايد. هم از اين روي در آية (53) سورهء مباركهء «فصّلت» مي‌فرمايد:

]سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ[

«به زودي آيات و نشانه‌هاي خود را در آفاق و انفس بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است»

در اينجا بايد به معنی حرف سين در «سَنُرِيهِمْ» كه مفيد استقبال است توجّه داشته باشيم. يعني: ما در آينده اين آيات و نشانه‌ها را برای بشر روشن خواهیم ساخت، كه البته این آینده در آيهء کریمه پايانه­ای معین نداشته و پيام آن براي همه نسلها و عصرها تا قيام قيامت باقي است.

2.  شكي نيست كه دعوت اسلامي براي انسانها فقط ويژهء قوم عرب نبوده بلكه دعوتي است براي كافهء بشريّت؛ از آن روي که پروردگار متعال پيامبر گرامي ما را برخلاف ساير پيامبران که هر يك به سوي قوم و ملّتي معيّن فرستاده مي‌شدند، براي عامهء بشر مبعوث گردانيد و ايشان را خاتِم همه پيامبران ساخت. چنانکه در آيهء (107 ) سورهء «انبيا» مي‌فرمايد:

]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ[

«و ما نفرستاديم تو را اي پيامبر، مگر رحمتي براي عالميان»

 و در آيهء (28) سورهء «سبا» مي‌فرمايد:

]وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[

«ما نفرستاديم تو را، جز بشارتگر و هشدار دهنده براي تمام مردم»

و در آيهء (158) سورهء «اعراف» مي‌فرمايد:

]قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[

«بگو: اي مردم! بي‌گمان من فرستادهء خدايم به سوي تمامي شما»

روشن است كه «اعجاز بلاغي قرآن» فقط مي‌تواند قوميّت عرب را ارضا و اقناع نمايد در حالی که تبليغ پیام اسلام براي مردم غير عرب، قطعاً مستوجب آن است تا در جهت اقناع ايشان به معجزهء پيامبر اسلامe راهي ديگر وجود داشته باشد؛ چه ترجمهء قرآن به زبانهاي ديگر، اعجاز بلاغي آن را كه کلّا به نصّ عربي وابسته است، به زبان ديگري انتقال نمي‌دهد و بناءً ترجمهء قرآن نمي‌تواند تنها راه اقناع مردم غير عرب نسبت به حقانيّت آن باشد.

هرچند اين امر كه ترجمهء قرآن مي‌تواند ارزشهای اسلام را براي مردم غير عرب روشن گرداند، حقيقتي است آشکار؛ ولي اين امر به خودی خود بسنده نيست چرا که اديان ديگر نيز به سوي بسی از اين ارزشها فرا خوانده‌اند. بناءً پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آيا ما واقعاً مي‌توانيم از همهء مردم دنيا بخواهيم زبان عربي را فرا گيرند تا با اعجاز بلاغي و ادبي قرآن آشنا شوند؟ قطعاً تحقق بخشيدن به اين پيشنهاد اگر غير ممكن نباشد، کاری سخت دشوار است.

 پس از آنجا كه قرآن معجزهء پيامبري است كه براي عموم مردم برانگيخته شده است بنابراين، معجزه­اش نيز بايد علاوه بر بُعد بلاغی داراي ابعاد ديگر اعجازي نیز باشد تا اين ابعاد اعجازي برهان قاطعي بر حقانیّت قرآن براي مردم غير عرب زبان نيز تلقي شود. بي‌گمان «اعجاز علمي قرآن» يكي از این ابعاد است.

3.  اعجاز قرآن در عرصهء علمي بيشتر در اين حقيقت متبارز  مي‌شود كه قرآن در عصر خمودگی و خموشی علمي بشر نازل شده و معلومات بشر آن عصر، در گسترهء علوم طبيعي، كَوني و سایر ميادين علم بسيار اندك و اغلب خطاآميز بوده است. مثلاً بشر قبل از عصر رسالت، آسمان را سقف زمين مي­پنداشت و ستار‌گان را ميخ‌هاي نقره‌اي درخشان كوبيده بر اين سقف و يا قنديل‌هايي كه در فضا معلّق اند. بشر در آن عصر خورشيد را ساكن و بي‌حركت، زمين را سوار بر يكي از شاخ‌هاي «گاو مادر» و زلزله‌ها را معلول انتقال زمين از يك شاخ گاو به شاخ ديگر آن مي‌پنداشت. و بدين گونه افكار و انديشه‌هاي خرافي ديگر.

در چنان عصري، قرآن مي‌آيد و در عرصهء علوم آفاقي و انفسي آياتي را كه از ابتدا تا انتها و تا بي‌انتها، جلوه‌بخشاي حقّ و صدق و معرفت ‌اند به نمايش مي‌گذارد و باز بر زبان پيامبر اُمّيي كه هرگز نمي‌خوانده و نمي‌نوشته است؛ چنانکه به هيچ مكتب و معلّم و آموزشگاهي هم نرفته است. آري! اين آيات معجز علمي بر قلب مردي نازل مي‌شود كه در نوجواني چوپان  گوسفندان و در دوران جواني كارگر امور تجاري‌ در كاروان بوده ‌است. چنانکه خداي متعال در آيهء (48) سورهء «عنكبوت» مي‌فرمايد:

]وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ[

«و تو هيچ كتابي را پيش از اين نمي‌خواندي و با دستت هيچ كتابي را نمي‌نوشتي، وگرنه باطل‌انديشان قطعاً به شك در مي‌افتادند»

شهيد سيدقطب «رح» صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» در بحثي روشنگرانه پيرامون تصحیح نگرش به آیات علمي قرآن كريم و اهداف آن، مي‌نويسد:

«شكي نيست كه قرآن كتاب هدايت انسان است. قرآن براي تحقق اين هدف اساسي، در صدد ايجاد جهانبيني خاص، نظام خاص و جامعه يي خاص مي‌باشد. در صدد ايجاد امّت جديدي در روي زمين است كه نقش ويژهء خود در رهبري بشريت به سوي شاهراه حق و خير و فضيلت را بر عهده گرفته و نمونهء معيني از جامعهء انساني را كه در مكتب‌ها و نظامهاي بشري تكرار نشده است، پديدار گرداند. بنابراين، هدف اصلي قرآن پرداختن به علوم و معارف كَوني نبوده و اعجاز علمي آن نيز كل ابعاد اعجازي قرآن را در بر نمي‌گيرد. به همين دليل است که قرآن نيامده است تا كتابي در علم نجوم يا كيميا يا طب باشد؛ آنگونه كه بعضي از هواداران قرآن از آن مي­طلبند. يا چنانكه در جانب ديگر، برخي از دشمنان قرآن مي‌خواهند تا آن را به پندار خود در سنگر مقابل اين علوم قرار دهند! بي‌ترديد هر دو نوع كوشش در اين راستا، چه از سوي دوستان و چه از جانب دشمنان قرآن، نمایانگر دركي نادرست از طبيعت اين كتاب و مأموريت اصلي آن مي‌باشد.

پس وقتي ما به ميدان اعجاز علمي قرآن كريم وارد مي‌شويم، بايد بر اين حقيقت تأكيد بگذاریم كه مأموريت اصلي و موضوع اساسي قرآن همانا «انسان» است. وظیفهء قرآن این است تا چهارچوبهای بنیادین یک جهانبینی کلّی از نظام هستی و رابطهء آن با آفريدگار آن را پي افکنده و جايگاه انسان در اين ميان را معرفي نمايد. آنگاه بر اساس اين بينش‌ها و نگرش‌ها، يعني بر اساس اين  جهانبيني كلّي، برنامه­اي را براي زند‌گي به وجود آورد كه به انسان ميدان دهد تا تمام نيروها و توانمندیهاي خود و از جمله توانمندي عقلي و علمي­اش را در عرصهء شناخت هستی به كار اندازد و در همان حدود و ثغوري كه برايش تعيين شده است به بحث و بررسي، كاوش و پژوهش، تحقيق و تفسير و تجربه و تطبيق پرداخته و به آن نتايج و باورهايي كه مي‌تواند برسد، برسد؛ نتايجي كه بالطّبع نه نهايي هستند و نه هم مطلق و غير شكننده. پس اگر قرآن به ميادين علم مي‌رود تا كليدهاي اصلي مفاهيم كلّي در عرصهء علوم كَوني و تجربي را به دست انسان بدهد، در واقع خود اين امر، حركتي در راستاي هدفمندي ياد شده است و اما هرگز نبايد فراموش كرد كه رهيافتهای علمي قرآن در اين بُعد از ابعاد اعجازي نيز نهايتاً به آن قله‌يي كه نامش «ايمان» است منتهي مي‌شود.

بنابراين، موضوع محوري قرآن همانا خود «انسان» است؛ انسان با ديدگاه‌ها و باورمندیهاي خود، با مشاعر و ادراكات خود، با روش‌ها و رفتارهای خود و با روابط و علايق خود. اما علوم مادّي و نوآوري در عالم مادّه، با ابزارها و راهكارهاي گونه گون آن؛ موكول به عقل انسان، تجارب، اكتشافات، فرضيّات و نظريّات اوست تا خود در اين عرصه، منطبق با توانمندیهاي خويش پيش بتازد.

سپس نویسنده مي‌افزايد: «من از ساده‌لوحي بعضي از مسلمانانی که عاشق و دلسوختهء خدمتگذاري به قرآن اند در شگفتم؛ آناني كه به انگيزهء دفاع از قرآن يا خدمت به آن و دقيقاً تحت تأثير زرق و برقهاي خيره‌كنندهء علوم و تكنولوژي جديد، تلاش مي‌كنند تا چيزهايي را بر قرآن بيفزايند كه از قرآن نيست و اموري را بر آن تحميل نمايند كه هرگز مقصود قرآن نبوده است. كساني كه مي‌كوشند تا قرآن را كتابي در علوم طب، كيميا، نجوم و… معرفي نمايند، گویی با اين كار خود قرآن را بزرگ و باشكوه مي­گردانند!!

اين عده از مسلمانان ساده‌لوح بايد بدانند كه اوّلاً قرآن در موضوع خود كتاب كاملي است و ثانياً اينکه موضوع آن بزرگتر از همهء اين علوم مي‌باشد زيرا موضوع آن خود انسان است؛ انساني كه اين علوم را كشف مي‌کند و از آنها بهره مي‌گيرد. شكّي نيست كه تحقيق و پژوهش، تجربه و تطبيق و اكتشاف و نوآوري، از توانمندیها و ويژ‌گیهاي عقل انسان است، در حالي كه قرآن بناي كلّيت اين انسان را بر عهده دارد؛ بناي مجموعهء شخصیت آن، ضمیر آن و نیز عقل واندیشهء آن را. چنانکه قرآن عهده دار بنای جامعهء انساني نيز هست، جامعه‌يي كه به اين انسان اجازه دهد تا از امكانات به وديعت گذاشته شده در اندرون وجود خويش، به درستي بهره گيرد. و بعد از آنکه انساني سالم متولد شد و جامعهء سالم به وجود آمد طبيعي است كه آن وقت قرآن به او ميدان مي‌دهد تا در عرصهء پژوهش و تحقيق جلو آمده به نتايجي درست يا نادرست دست يابد؛ در حالي كه موازين و ملاك‌هاي بينش و تفکّر صحيح را نيز براي وي تأمین و تضمين نموده است.

همچنان جواز ندارد كه ما حقايق علمي نهايي و معجزات علميي را كه اين كتاب الهي در راه ايجاد يك جهانبيني درست از طبيعت هستي، طبيعت همآهنگي و انسجام ميان اجزای آن و نهايتاً ارتباط يكپارچهء آن با آفرينندهء يكتايش ارائه مي‌كند، به فرضيّه‌ها و نظريّه­های عقلي بشر و يا حتي به آنچه كه «حقايق علمي» ناميده مي‌شوند و از طريق تجربيّات قاطع بشري به دست مي‌آيند وابسته بسازيم؛ چه حقايق و آيات علمي قرآن، حقايقي نهايي، قاطع و مطلق اند از آنجا كه سرچشمهء آنها، عقلي است ازلي و ابدي كه بر ازل و بر ابد احاطه دارد، چه او خود آفرينندهء هستي است و بنابراين علم و معرفتش نيز در بند زمان و مكان نمي‌باشد. در حالي كه ره‌آورد­هاي عقلي انسان ـ هر چند هم كه از پشتوانهء ابزارهاي نوين برخوردار باشند ـ حقايقي غير نهايي، غير قطعي و به چهارچوب تجربيّات و ابزارهاي ناقص بشري محدود مي‌باشند و به طبيعت حال؛ پیوسته در معرض تغيير، تعديل و نقص قرار دارند و حتي در معرض اينکه رأساً به عقب برگردند!

ليكن اين سخن بدين معنی نيست كه ما از آنچه علم در عرصهء آفاق و انفس؛ يعني در عرصهء انسانشناسی و هستي­شناسی براي فهم روشن‌تر معاني و آيات قرآن و اثبات حقايق ايماني آ

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *