3- وجود برزخ در ميان درياها:
قرآن كريم در سورههاي «فرقان» و «رحمان» قانوني را كه مخصوص آب است، ذكر ميكند. در آيهء 53 سورهء فرقان ميگويد:
]وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا[
«و اوست ذاتي كه دو دريا را به هم درآميخت كه اين يكي داراي آب گوارا و شيرين و آن ديگر، شور و تلخ است و بين اين دو آب در حين به هم آميختن آنها واسطه و حايلي قرار دارد تا هميشه از هم جدا باشند»
و در آيات 19 و 20 سورهء رحمان ميگويد:
]مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا يَبْغِيَانِ[
«اوست ذاتي كه دو درياي شور و شيرين را به هم در آميخت، به نحوي كه در ميان آنها پردهء حايلي قرار داد كه به هم در نميآميزند»
بيگمان پديدهء طبيعيي كه قرآن در اين آيات از آن ياد ميكند، از قديمترين عصرها تا كنون نزد انسان شناخته شده بوده است؛ اين پديدهء طبيعي ميگويد: هر گاه دو رودخانه در يك گذرگاه آبي با همديگر يك جا شوند، آب يك رودخانه با آب ديگري در هم نميآميزد.
به طور مثال در شهر چانگام واقع پاكستان شرقي، دو رودخانه با هم يكجا شده و سپس مسير خود را به سوي شهر اراكان در كشور برمه طي ميكنند، وقتي هر بينندهيي به سوي اين رودخانه بنگرد، خط فاصلي را به عنوان مرز ميان دو رودخانه در ميان آنها مشاهده ميكند و بدين گونه ملاظه مينمايد كه هر يك از اين رودخانهها، استقلال خويش را به گونهيي محسوس حفظ كرده اند. جالب توجّه است كه در يك پهلوي این رودخانه آب شيرين و در پهلوي ديگر آن آب، نمكين ميباشد. نگارنده نيز در كشور پاكستان جريان مستقل دو رودخانهء مختلف را كه با هم يكجا ميشوند، ولي هر كدام آنها استقلال خود را به وسيلهء يك خط فاصل نشان ميدهند، بالاي پل اتك كه مرز فاصل ميان ولايت سرحد و ولايت پنجاب پاكستان است مشاهده نموده است. رودخانهء اتك از كوههاي كشور ما افغانستان سرچشمه ميگيرد و رودخانهء ديگر از كوه هاي سرزمين پاكستان. اين دو رودخانه دقيقاً در نزديك پل اتك كه در ميان راه پيشاور و اسلام آباد قرار گرفته با هم يكجا ميشوند و شما از فراز پل درحال عبور اين خط فاصل را آشكارا مشاهد ميكنيد. البته تمام رودخانههايي كه به سواحل درياها نزديك اند، نيز عين وضعيت را دارا ميباشند.
آنسان که گفتيم، اين پديده در نزد انسانهاي قديم نيز شناخته شده بود، اما بشر قانون مربوط به آن را فقط از چند دهه به اين سو كشف كرد؛ زيرا مشاهدات و تجارب علمي نشان دادند كه در اينجا قانوني هست كه اشياء سيال را در تحت ضابطهء خاصي نگه ميدارد كه آن را به نام «كشش سطحي» مينامند؛ اين قانون حكم ميكند كه دو مايع سيال به دليل اختلاف و تفاوتي كه در كيفيت جذب و ذوبان آنها وجود دارد، در همديگر آميخته و يا به تعبير دقيقتر ذوب نشوند. علم جديد از اين قانون كه قرآن از آن به عنوان «برزخ» تعبير نموده، فراوان بهره برده است. هرچند ما با همهء اطمينان گفته نميتوانيم كه مراد از «برزخ» در قرآن كريم، همان قانون «كشش سطحي» يي است كه در ميان دو آب وجود داشته و مانع در هم آميختن يك آب با آب ديگر ميشود، اما كشف اين قانون مسلماً در راستاي تفسير آيات قرآني فوق الذكر قرار دارد.
قانون برزخ يا به تعبير جديد «كشش سطحي» را ميتوانيم با مثال سادهيي بيشتر روشن سازيم: شما مثلاً وقتي پيالهيي را پر از آب ميكنيد، اين پياله لبريز نميشود مگر آنگاه كه آب از سطح پياله به يك اندازهء معيني بالاتر برود، چرا؟ به دليل اينکه همانگاه كه اجزاي مايع سيال، بالاتر از سطح پياله چيزي را نمييابند كه به آن اتصال يابند، واپس به ما تحت خود بر ميگردند و در اين زمان است كه پردهء ظاهراً نرم و ظريفي بر سطح آب ايجاد ميشود و همين پرده است كه آب را تاحد يك فاصلهء معين، از بيرون ريختن از پياله مانع ميگردد. اين پرده برخلاف آنچه ظاهراً ديده ميشود، چندان هم نرم نيست و به درجهيي قوي ميباشد كه اگر شما سوزني از آهن را بالاي آن بگذاريد، به آب داخل پياله غوطهور نميشود. چنانچه همين پرده است كه مانع اختلاط آب و روغن، و آب شيرين و آب شور با يكديگر نيز ميشود.