تمثیل آدمیت
محمد عارف يوسفی
آدمی را موقفش باشد عیان
از برایش خلق شده هردو جهان
از همه مخلوق خویش والا ترین
داد مقام، انسان را رب منان
آن رسول پاک که حبیب خداست
افتخار نسل انسان هست بدان
رشک ملا ئک نبود انسان مگر؟
از سلوک نیکوی پیغمبران
نوبت ما چون رسید در تمثیلش
آدمیت را زدیم زخم کلان
مقبول رب زهد و تقوای کس است
نی کسی را منصب و نام و نشان
پس نباشد هیچ کسی برتر ز کس
یا بنام قوم و سمت یا که زبان
خلقت مایان همه یکسان بود
هیچ تفاوتی نباشد در میان
آدمیت بس نیکوست اندر سرشت
شیوهء ماست که رسانیمش زیان
خود ز رفتار غلط در عصر خو یش
نام انسان را شدیم بار گران
هرچه ما بیهوده عمل میکنیم
آدمیت میدهد آنرا تاوان
چشم کور هر سو رهایش میکند
دست ابله چون فتد تیر و کمان
یا خدا شمشیر به دست ظالم است
میزند بر گردن بیچاره گان
نا کس و بیرحم و نادان و خرف
حاکم مردم شده در این زمان
بازی چون با بخت مردم میكنند
بشکند کاش بازوی بازیگران
وحشت است و فاجعه است و بلا
انتحار و انفجار قاتلان *
کشته و زخمی شود افزون دریغ
از بلا و آفت بمباردمان **
روز صدها میکشند در ملک ما
هیچ ندارند حاجتی بر هیچ بیان
سر زند جای گیاه از زیر خاک
آدمی را گوشت و خون و استخوان ***
بوی خون و بوی باروت بوی دود
هم زمین آلوده است هم آسمان
سنگ و چوب و خاك و آهن و نبات
گریه میكنند به حال آدمان
ما همه واقف ز کلام خدا
کشتن یک شخص بود قتل جهان
گر چه دانیم، خون ناحق میکنیم
هست جهنم جای قاتل جاویدان
شاید هنوز در زمین مردم نیک
زنده اند در گردش است چرخ جهان
ورنه باید که قیامت میرسید
از علایم و شواهد و نشان
محمد عارف یوسفی
آمستردام
یازدهم جولای ۲۰۰۸
۱۱-۰۷-۲۰۰۸
* نمونهء آخر آن حملهء انتحاری در مقابل سفارت هندوستان
** حملات هوایی نیرو های ناتو بالای مردم بیگناه و بیچاره و به شهادت رساندن آنها
*** کشف گور های دسته جمعی در مناطق مختلف کشور