ای دختر افغان! خدا باخبر توست
ای دختر افغان! خدا باخبر توست
ای خواهر ایمان، گناه با ضرر توست
مغرور مشو خاطر این حسن خدا داد
فرمانبر آن باش که سویش سفر توست
کردار تو از غربی و تمثیل مسلمان
با نخره به راه میروی چون کوک خرامان
چادر به سر و غافلی از چاک گریبان
با پتلون چسپیده و اندام نمایان
این نیمه لباس تو به نقص و خطر توست
ای دختر افغان! خدا باخبر توست
میگویی که فامیل ، خلاف نظرم است
آنچه به سرم است، ز ترس پدرم است
این تکه اضافی است،که بر فرق سرم است
این رسم و رواج ها، همه درد سرم است
افسوس که این خامی یی فکر و نظر توست
ای دختر افغان! خدا با خبر توست
“خواهر! به تو از عاطفه اینگونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است“
از بهر تو این شعر، جواب است و جذاب است
چون پوشش اسلام، به تو عزت و آب است
بس نعمت تقوا و حیا تاج سر توست
ای دختر افغان! خدا باخبر توست
خوشبختی و آسایشت در کار ثواب است
این فیشن و آرایشت، اسباب عذاب است
دوستان قد و چهره تو مثل ذباب است
بی مهر و وفا خیره تو همچو عقاب است
دوری کن از آنان، که در دور و بر توست
ای دختر افغان! خدا با خبر توست
این طرز لباست به طبع شیطان است
وین ره که تو میروی به ترکستان است
مردم همگی برای تو حیران است
کین از چه نگاه مدعی یی ایمان است؟
این طعنه یی ننگین به تو و پدر توست
ای دختر افغان! خدا باخبر توست
برگرد به اصلت که تو یی دخت مسلمان
بهتر بودت پوشش با عزت و ایمان
دیزاین نموده است به تو خالق یزدان
آن گونه حجابی که بود منزلت و شان
فخر است لباسی که وقار و هنر توست
ای دختر افغان! خدا باخبر توست
سرودۀ: سلیمان شاه صوفی زاده