آموزش تجوید قرآن (بخش اول) — سلیمان شاه صوفی زاده

 

تهیه و ترتیب کننده: سلیمان شاه صوفی زاده

 

آموزش تجوید قرآن (بخش اول)

 

 

تجوید چیست؟

تجوید در لغت: به معناي نيکو گردانيدن و یا نیک ساختن چیزی را میګویند.

در اصطلاح علم قرائت: رعايت حق و مستحق حروف قرآن را تجوید ګویند.

 

حق حروف : مخارج ، صفات و حالاتیکه حرف به تنهایی و بدون در نظر داشت حرکت و يا حرف ديگر دارد.

مستحق حروف: حالاتیکه حرف در ترکيب با حرکت يا حرف ديگر پيدا مي کند، مثل حکم ادغام درجائیکه بعد از نون ساکن حرف یاء آمده باشد که در آنصورت نون ساکن در حرف یاء مدغم (داخل و ناپدید) شده و اصلاً تلفظ نمیشود.

 

چرا تجويد؟ 

چون قرآن کريم به زبان عربی نازل شده است وخداوند (ج) نيز درقرآن کريم مارا امر به واضح خواندن وبه ترتيل خواندن قرآن نموده است.

در حدیث شریفی حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است: افضل عبادة أمتی قراءة القرآن، یعنی بهترین و با فضیلت ترین عبادت امت من قرائت قرآن است. پس برای اجراء بهترین عبادت خداوندی لازم است تا قرآن را درست و با درنظرداشت قواعد و احام تجویدی آن بیاموزیم، چراکه بهترین عالم حضرت محمد (ص) درینمورد میفرماید: ان الله یحبُ ان یقراء القرآن کما انزل. یعنی خداوند (ج) دوست دارد تا قرآن همانګونه که نازل شده است قرائت شود. بناءً بايد قرآن کريم راطوری بخوانيم که مطابق قوانين تجويد ولهجات عربی باشد، و یګانه طريق رسيدن به اين مقصد آموختن علم تجويد میباشد.

 

آسانترین طریقه آموزش تجوید: برای آموزش درست و ساده تجوید به نظر بنده ( نویسنده این سطور) بهتر است آنرا طبق تعریف آن به دو دوره و یا دو بخش عمده تقسیم نمائیم که عبارت از دوره فصیح خوانی (روان خوانی قرآن) که ارتباط میګیرد با حق حروف و دوره تجوید قرآن (قواعد و احکام) که ارتباط میګیرد با مستحق حروف:

 

دوره فصیح خوانی قرآن

 

قبل از دوره تجوید، دوره ای را که باید سپری نمود عبارت از دوره فصیح خوانی یا روان خوانی قرآن میباشد. و دوره فصیح خوانی در واقع يک دوره مقدماتي و تسهيل کننده ورود به مرحله تجويد بوده که  قبل از آموختن قواعد و احکام تجوید، اولاً باید لهجه ما به لهجه عربی تغیر نموده و از لهجه عجم در کلام عرب خود داری نمائیم.

چراکه اجرای قواعد تجویدی جز در بستر و زمینه لهجه عربی میسر نبوده و تا هنګامیکه بین لهجه عرب و عجم تفاوت قائل نشویم، حق کلامی را که به زبان عربی نازل شده و باید به همان لهجه خوانده شود اداء نخواهیم نمود.

حالا برای رسیدن به منزل مقصود باید از دو کلید عمده و اساسی لهجه عرب استفاده نمائیم که عبارتند از:

۱- شناخت و تلفظ درست حرکات

۲- شناخت و تلفظ درست حروف

 

۱- شناخت و تلفظ درست حرکات:

این بخش نیز بدو قسمت تقسیم میشود که عبارتند از: شناخت حرکات و تلفظ درست حرکات

 

الف: شناخت حرکات

حرکت و یا علامت: نشانه و رهنمایی است که مارا در چګونګی تلفظ حرف کمک میکند. 

یکی از مهمترین قواعد قرائت اینست که حروف بدون حرکات اصلاً خوانده نمیشوند.

بناءً حركات، مهمترين و اصيل ‌ترين نقش را در تلفّظ حروف و كلمات قرآن كريم دارند.

 

درینجا مناسب خواهد بود تا حروف بی حرکتی را که در اکثر مواقع در قرآن کریم با آن مواجه خواهیم شد و بنام حروف والی (و، ا، ل، ی) یاد میشوند معرفی نمائیم:

چنانکه در زبان ما در بعضی از کلمات، بعضی از حروف نوشته میشوند و لی خوانده نمیشوند، همانګونه در زبان عربی نیز حروفی وجود دارند که در صورت نداشتن حرکت و یا علامت خوانده نمیشوند.

چنانکه در زبان ما حرف واو در کلمه خویش و کلمه خواستن نوشته میشود و لی خوانده نمیشود، به همین قسم حروف والی (و، ا، ل، ی) نیز در بعضی مواقع در صورتیکه علامت و حرکتی نداشته باشند خوانده نمیشوند. بطور مثال: صلوة، ماالقارعه، الرحیم، مُوْسی .

 

در زبان عربی علاماتی زیادی وجود  دارد و لی ما چند علامت مهم آنرا مورد بحث قرار میدهیم که عبارتند  از:

 

سه حرکت اصلی بالا، پائین و پیش ( فتحه، کسره، ضمه):

فتحه: این علامت ( ــَــ ) را در زبان ما (زبر) و در عربى (فتحه ) مى گويند.
فتحه از كلمه (
فتح) گرفته شده و در اصل (فَتحَةٌ) بوده ، يعنى گشوده

علت نامگذارى آن به فتحه اين است كه در هنگام تلفظ حروفى كه داراى اين علامت باشند، لبها حالت گشوده را به خود مى گيرند و حرفی که این حرکات را داشته باشد حرف مفتوح نامیده میشود.

صـداى فـتـحـه ، مـتـمـايـل بـه صـداى الف اسـت، ازینرو بـراى نـشـان دادن شـكـل آن از حـرف الف كـمـك گـرفـته اند و براى اينكه با الف اصلى  اشتباه نشود آنرا به شكل الف كوچك و خوابيده روى حرف قرار داده اند.

بطور مثال: مَرَجَ البحرین، بَعَثَ الله

کسره: ايـن عـلامـت (ــِــ) را در زبان ما (زيـر) و در عـربـى (كـسره ) مى گويند. كسره از كلمه (كسر) گـرفـتـه شـده و در ا صل (كَسرَةٌ) بوده ، يعنى شكسته.

علت نامگذارى آن به كسره اين است كه به هنگام تلفظ حروفى كه داراى اين علامت باشند ، لبها حالت شكسته را به خود مى گيرند و حرفی که این حرکات را داشته باشد حرف مکسور نامیده میشود.

صداى كسره ، متمايل به صداى حرف ياء است، ازینرو براى نشان دادن شکل آن از حرف ياء كـمـك گـرفـتـه انـد و بـراى ايـنـكـه بـا يـاء اصـلى اشـتـبـاه نـشـود بـه شـكـل يـاء كـوچـك و بـدون نـقـطـه در زيـر حـرف قـرار داده انـد (ــِــ) شكل كسره ، نخست داراى دندانه بود (ي‍ ) ؛ بعدها به خاطر كاربرد زياد و اختصار، دندانه آن را نيز حذف كردند (ــِــ).
بطور مثال: بِاِذن الله، اِنِ الحکم الا لله

ضمه: ايـن عـلامـت ( ـُ ) را در زبان ما (پـيـش ) و در عـربـى (ضـمـّه ) مى گويند. ضمّه از كلمه (ضَم) گرفته شده و در اصل (ضَمَّةٌ) بوده ، يعنى بهم پيوسته يا جمع شده .

عـلّت نـامگذارى آن به ضمّه اين است كه در هنگام تلفّظ حروفى كه داراى اين علامت باشند ، لبها به هم پيوسته و غنچه مى شوند و حرفی که این حرکات را داشته باشد حرف مضموم نامیده میشود.

صـداى ضـمـّه ، مـتمايل به صداى حرف واو است. ازینرو براى نشان دادن آن از حرف واو كـمـك گـرفـتـه انـد و بـراى ايـنـكـه بـا واو اصـلى اشـتـبـاه نـشـود آنرا بـه شكل واو كوچكی روى حرف قرار داده اند ( ـُ ).

بطور مثال: سُبُلاً، عُلُوٌاً

سه نوع علامت صدا دار و کشیده شده که حرف را بیشترازسه حرکت اصلی بطرف بالا ، پائین و پیش میکشاند:

 ۱- فتحه کشیده شده یا الف مقصوره ای که بالای حرف قرار میګیرد، و قائم مقام یا جانشین الف است، همانند الف  خوانده میشود ( ا ).

بطور مثال: ذلِکَ، اِلهُ، رَحْمنُ، یُوحی

۲-  کسره کشیده یا الف مقصوره ای که در زیر حرف قرار میګیرد و قائم مقام یا جانشین حرف ی است، همانند حرف ی خوانده میشود ( ا ).

بطور مثال: رَبٌه، لِقَائِه، بِمِثلِه

۳-  ضمه کشیده یا پیش سرچپه و منعکس شده که جانشین حرف واو میباشد، همانند حرف واو خوانده میشود(، ).

بطور مثال: لَه، جَعَلَه، عَبدَه، رَبٌه

 

سکون و تشدید:

۱- سکون: حرفى كه هيچ گونه حركتى نداشته باشد، ساكن ناميده مى شود.
بـراى نـشـان دادن حـرف سـاكـن از علامتى به اين شكل
(حـ) استفاده شده است. اين شـكـل (حـ) از حـرف اوّل كلمه خفيف گرفته شده و نشانگر خفيف تلفّظ شدن حرف ساكن در مـقـابل حرف متحرّك (يا مشدّد) مى باشد. بعدها به خاطر كاربرد زياد و اختصار، نقطه و دنباله آن را حذف كرده اند ( حـ < خـ ).
حـرف سـاكـن ، چـون فـاقـد حـركـت اسـت ابـتـدا
ء كـردن بـه آن مـحـال يـا بـسـيـار مـشـكـل خـواهـد بـود از ايـن رو، بـه كـمـك حـرف مـتـحـرك قبل از خود خوانده مى شود، مانند: اَبْ ، لَمْ، مَنْ

 

۲- تشدید:

اگـر یک حـرف دوبار (اوّلى ساكن و دومى متحرّك ) پـشـت سـر هـم تكرار شود بدون شک تلفظ آن برای ما مشكل و سنگين خواهد بود، چون در آنصورت زبان  باید دو بار به مخرج يك حرف برخورد كند، مانند:اَنْ، نَ – مَسْ، سَ
بـراى رفـع اين سنگينى ، اولى را در دومى ادغام
نموده و در نتيجه زبان بجای دوبار ، يك بار ولى محكم و بـا شـدّت بـه مخرج آن حرف برخورد نموده و جدا می شود.

حرفی که این علامت ( ــــــّــــ ) را داشته باشد حرف مشدد نامیده میشود.

که ايـن عـلامـت از شـين كوچك (شـ ) در ابتداى كلمه (شِدَّه) گرفته شده و دلالت بر شديد و محكم ادا شدن حرف در هنگام تلفظ آن مى كند، نقطه ها و دنباله آن را با گذشت زمان حذف كرده و دندانه آن را باقى گذاشته اند.
ايـن عـلامـت ، هـمـيشه بالاى حرف قرار
ګرفته و يكى از حركات سه گانه ( زبر، زیر و پیش) نيز باید ضميمه آن شود. و یا بعبارت دیګر: تشدید از علاماتی است که یکجا با یکی از حرکات سه گانه دیگری بر سر حرف نوشته می شود که در اصل آن علامت دیګر مربوط حرف دوم یا مدغم فیه میباشد.

مانند: اِنَّ ، رَبَّنا

 

سه نوع تنوین:

۱- تنوین نصب (دو زبر)

۲- تنوین جر (دو زیر)

۳- تنوین رفع (دو پیش)

 

تـنـوين: نون ساكن اضافی است كه در آخر بعضى از اسمها اضافه مى شود. براى اينكه اين نـون اضافی بـا نـون اصـلى اشـتـبـاه نـشـود آن را نـمـى نـويـسـنـد و بجای آن حـركـت حـرف آخـر (زبر، زیر و پیش) را تـكـرار و به حالت جفت و دوګانه (بریکدیګر قرار داده شده) مـى نویسند ( ـــًــــٍــــٌ ) که زبرهای دوګانه را تنوین نصب، زیرهای دوګانه را تنوین جر و پیش های دوګانه را تنوین رفع می نامند. ايـن تـكـرار شـكـل حرکات  ، بیان کننده تلفّظ نون ساكنى است كه نوشته نشده ولى خوانده مى شود، مانند: (سَمَاءْ < سَمَائَنْ)، (مَاءٍ  <مَائِنْ)، (کِتَابٌ  <کِتَابُن).

——————————————

 

وقف چیست؟:
وقـف در لغـت
: بـه مـعـنـاي بـازداشـتن و توقف كردن میباشد.

در اصطلاح علم قرائت: عبارت است از قـطـع صـوت در هـنـگـام قـرائت براي تازه كردن نفس و سپس ادامه قرائت، که اين معمولاً براي استراحت قاری و يا عوامل ديگر ممکن است باشد.

علامات وقف:
چون شـناختن مح
لهای وقف و ابتداء بـستگي به آموزش زبان عربي دارد و معمولاً مردم با آن آشـنایی ندارند، از اين رو، بـرای شناسایی موارد آن، علامتهایی مقرر گرديده تا در هنگام تلاوت قرآن، به آنها توجه شده و خللی در معنای آيات، پیدا نشود.
از اینکه زيادي علامتها باعث سر درگمي قـاريـان مي شد ، علماء به منظور اتحاد و اتفاق مسلمین در موارد وقف، علامتهای زير را انتخاب كردند كه به توضيح آنها مي پردازيم:


1 ـ (م): علامت وقف لازم است كه اگر به وصل خوانده شود، بيم تغيير معن
ی ميرود، مانند: اِنَّما يَسْتَجيبُ الَّذينَ يَسْمَعُونَ م وَ الْمَوْتی يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ اِلَيْهِ يُرْجَعُونَ.


2 ـ (لا):
علامت وصل لازم و یا نـشـانه عـدم جواز وقف است كه اگر از روي ناچاری، در اين محل وقف شود، بايد از محل مناسب ما قبل آن، ابتداء كرد، مانند: وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ اَهْوآئَهُمْ بَعْدَ الَّذي جآ ئَكَ مِنَ الْعِلْمِ لا ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِي وَ لا نَصيرٍ.


توجه: لازم بـه ياد آوری اسـت كه اين علامت در مورد وقف (حَسَنْ) نيز به كار میرود تا بدان توجه شده و در صورت وقف، از كلام بعد ابتداء ننمايند.


3 ـ (ج): عـلامـت وقـف جـا
ئز ميباشد كه در ايـن مـورد، وقـف و وصل يكسان و مساوی است، مانند: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ ج اِنَّهُمْ فِتْيَةٌ امَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًي.


4 ـ (
ط = ق = قـلی ): این علامات به معنی وقف مطلق آمده است، يعني وقف بر اين كلمه و ابتداء از كلام بعد مطلقاً خوب است. یا بعبارت دیګر: دراین عـلامات وصل جايز بوده ولی وقف، بهتر از وصل است. مانند: وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قلی قالَ اِنّي اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.


5 ـ (
ز = ص = صلی ): دراین عـلامات وقـف جايز بوده ولی وصل، بهتر از وقف است و ابتداء از كلام بعد نيز مانعی  ندارد. مانند: اُولَّئِكَ عَلي هُدًي مِنْ رَبِّهِمْ صلی وَ اُولَّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.


6 ـ
وقف معانقه (:.:.): در هنګامیکه این نـشانه بر روي دو كلمه نزديك به هم قرار ميگيرد ، نبايد روی هر دو محل، بلکه فقط در یک محل  وقف صورت ګیرد، بعبارت دیګر: اگر روي سه نقطه اول وقف شد روي سه نقطه دوم نمي توان وقف کرد، و اګر روی سه نقطه اولی وقف صورت نګرفت، روی سه نقطه دومی باید وقف نمود، مانند: (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ:. فيهِ:. هُدًي لِلْمُتَّقينَ) و یا (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ:. فيهِ:. هُدًي لِلْمُتَّقينَ).

 

 

——————————————————————

 

روش وقف در كلمات قرآن:

بصورت عموم برای وقف دو روشی بکار رفته است که عبارتند از وقف ابدال و وقف به  اسکان.

 

الف- وقف اِبدال (حالاتیکه حرف آخر در آن تغیر میکند): در بعضی مواقع هنگام وقف در آخر كلمات تغييراتي بوجود می آیند و یا بعارت دیګر حرف آخر آن تغیر نموده و مبدل به یک حرف دیګری میشود که آنرا وقف اِبدال ګویند که در زیر تشریح ګردیده اند:

1 ـ كـلمـاتـیكـه بـه تـاء گـرد ختم شده باشند. چرا كه در هنگام وقف ، حرف تاء حرکت دار در آخر کلمه تبديل به هاء ساكن مى شود. مانند:(جَهْرةً ( جَهْرهْ) تُقيةً (تُقيهْ) ـ زَكوةِ (زَكوهْ) ـ مَرَّةٍ (مَرَّهْ).

2 ـ
کلماتیکه حرف آخر آن دارای تنوين نصب (دو زبر) باشد، در هنګام وقف به شکل ایستاده تلفظ میشوند که به همین منظور الفى در آخر آنها اضافه ګردیده است مانند: رَحيماً (رَحيما).

ولی این حالت در مورد زیر چنین نبوده و در حالت وقف بدون الف میباشد:

 

3 ـ كـلمـاتـیكـه الف مـدى آن بصورت حرف ياء نوشته شده باشد، چراکه در هنګام وقف حروف ناخوانای چون (ی) به شکل الف و ایستاده  خوانده میشود و لی به شکل الف نوشته نمیشود. مانند: (هُدًى ( هُدی).

ب: وقف به اسکان (حالاتیکه حرف آخر در آن تغیر نمی کند): به جز حالات ذکر شده فوق، متباقی تمام كلمات در حالت وقف ساكن میگردند که وقف به اسکان ګفته میشود، مانند: يـَقـْتـَلُونَ (يـَقـْتـَلُونْ) ـ فـَاتَّقـُونِ (فـَاتَّقـُونْ) ـ هـُوَ (هـُو) ـ نـَسـْتَعينُ (نَسْتَعينْ) ـ مُسْتَقيمٍ (مُسْتَقيمْ) ـ نَهَرٌ (نَهَرْ) ـ هِيَ (هي)، ماءً (ماءٍ‎).

—————————————————

 

اقسام وقف: در مجموع وقف بر دو نوع است: اختياري و اضطراري:

توجه: به نظر بنده ( نویسنده این سطور) دانستن اقسام وقف رابطه عمیقی با دانستن معانی و مفاهیم قرآنی دارد، بناء برای آنعده از علاقمندان علم تجوید که در مراحل ابتدائی آموزش تجوید قرار دارند، توصیه میشود که برای وقف از علامات مربوط آن استفاده نموده و در حالات غیر اختیاری از ابتداء آیات و یا هم از قسمت های قبلی آیه (جائیکه علامت جواز وقف در آنجا قرار دارد،  ابتداء نمایند.

 

الف ـ وقـف اخـتـيـاري: وقـفـي است كه به اراده و تشخيص خود قاری، صورت گيرد كه طبعاً بايد كلام، تمام باشد و اینګونه وقف سه قسم است: تامّ، كافي، حَسَنْ:


۱- وقـف تـام: وقـفـي اسـت كـه كـلام از نـظـر لفـظ  و مـعـنـي كـامـل بـوده و بـه كـلام بـعـد از خـود، بـسـتـگـي نـداشـتـه بـاشـد که اين وقف بيشتر در پايان قصه ها و مطالب قرآني میباشد، مـانـند وقف بر (وَ اُولَّئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) و ابتدا از (اِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا…).


۲- وقـف كـافی: وقـفـي است كه كلام از نظر لفظ كامل، ولي از جهت معني ارتباط به كلام ما بعد داشته باشد، و چون وقف برآن براي مخاطب کافي است به آن وقف کافي گفته مي شود مثل وقف بر (رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا) و ابتدا از (اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ).

۳- وقـف حسن: وقـفی است كه كلام از نظر معنی كامل و از نظر لفظ ناقص باشد، بدين صورت كه عبارت دوّم از نظر دستور زبان به عبارت اوّل بستگي دارد. اين نوع وقف را چون تغييري در مـعـنای كلام نمي دهد، حَسَن ناميده اند، ولي ابتداء كردن از كلام بعد جايز نمي باشد، که در اين صورت وقف کردن جايز و نيکوست زيرا تغييري در معنا نمي دهد ولي بشرطیکه از ما بعد آن شروع ابتداء نګردد، مانند وقف بر (اَلْحَمْدُلِلّهِ) که ابتدا از (رَبِّ الْعالَمينَ) درست نبوده و دوباره باید از (اَلْحَمْدُلِلّهِ) ابتداء ګردد.


ب ـ وقف اضطراري: وقفي است كه به سبب اتمام نفس، عطسه، سرفه، فراموشي آيه و غيره در موردي كه كلام از نظر لفظ و معني، ناقص بوده اتفاق می افتد و به آن وقف قبيح نيز مي گويند كه لازم است از محل قبلی كه مناسب باشد، ابتداء شود. مانند: وَعَلی اَبصَارِهِمْ غِشَاوة وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیْم

ابـتـداء‎: ابـتـداء، هـمـيـشـه اخـتـيـاري اسـت و بـايـد از مـحـلی ابـتـداء نـمـود كـه داراي مـعـنی مـسـتقل و رساننده مقصود باشد و اين نكته بايد در نظر باشد كه با توجه به شرايط نفس و طولانی بودن آيه از بهترين محل ممكن ابتداء شود.

 

——————————————-


سكت
چیست؟
سكت يعني قطع صوت در زماني كوتاه بدون تجديد نفس.
لازم بـه يـاد
آوری اسـت كه روش انجام سكت، مانند روش انجام وقف است  با تفاوت اینکه سکت بدون تجديد نفس بوده و وقف با تجدید نفس.

 

 موارد سکت در قرآن: بروایت حفص در چهار مورد از قرآن (سكت) وجود دارد، و علامت آن (س) كوچك مي باشد.
1 ـ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
س قَيِّماً لِيُنْذِرَ (كهف، آيه 1 ـ 2).).

2 ـ مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا س هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ (يس، آيه 52).
3 ـ وَ قيلَ مَنْ
س راقٍ (قيامت، آيه 27).
4 ـ كَلاّ بَلْ
س رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ (مطفّفين، آيه 14).

توجّه: در مورد اوّل و دوّم، سكت وقتي پيش مي آيد كه روي كلمات (عِوَجاً وَ مَرْقَدِنا) وقف نگردد و به وصل خوانده شوند.

 

———————————————————-

 

ب: تلفظ درست حرکات

 اولين کليد مهم لهجه عربي و قرائت قرآن کريم، اداء صحيح حرکات کوتاه و دراز است. در زبان و لهجه ما (دری) بين حرکات کوتاه و دراز دوگونه تفاوت وجود داشته که تفاوت کمی وتفاوت کیفی میباشند ولی در لهجه عربی چنین نبوده و بین حرکات کوتاه و دراز فقط تفاوت کمی وجود دارد که در صورت کش کردن حرکات کوتاه هیچګاه تفاوت کیفی در صدا بوجود نمی آید.

تفاوت کمی:  فتحه، کسره و ضمه (زبر، زیر و پیش) از لحاظ زمانی کوتاه میباشند ولی  در صورت کش کردن و یا ادامه آنها بدون هیچ نوع تفاوت در کیفیت صدا و نحوه تلفظ هریک از لحاظ زمانی دوبرابر حرکات کوتاه (زبر، زیر و پیش) تلفظ شده و مبدل به الف، یا  و واو (ا، ی و) میګردند.

تفاوت کیفی: در صورت ادامه و کشیدن حرکات کوتاه ( فتحه، کسره و ضمه) در لهجه ما علاوه بر تفاوت کمی در مقدار کشش شان، تفاوت کیفی و نحوه تلفظ نیز بوجود می آید. به عبارت دیګر: اګر در لهجه عربی صدای فتحه (زبر) را ادامه دهیم تبدیل به الف خواهد شد و همچنان الف را اګر کوتاه کنیم تبدیل به فتحه خواهد شد و لی در لهجه دری چنین نبوده و هر قدر فتحه را ادامه دهیم تبدیل به الف نمیشود و در صورتیکه الف را کوتاه کنیم تبدیل به فتحه نخواهد شد چرا که بین هردو تفاوت در کیفیت و نحوه تلفظ وجود دارد.

بطور مثال: در لهجه دری برای تلفظ فتحه (زبر) که در کلمه مَن بر حرف میم واقع است، دهن تقریباً به شکل افقی باز میشود. ولی در صورت کش کردن و ادامه فتحه (زبر) که در کلمه مَالک بر حرف میم قرار دارد ، مجبور هستیم دهن را به شکل عمودی و نه به شکل افقی باز نماییم.

و اګر بخواهیم که همچو لهجه عربی در لهجه دری نیز برای تلفظ و کشیدن فتحه بر کلمه مَالک دهن خویش را به شکل افقی باز نماییم، پس کلمه مَالک مبدل به کلمه مَلک خواهد شد که در آنصورت الف بعد از حرف میم از بین خواهد رفت. در حالیکه مطابق لهجه عربی در هردو حالت و بدون حذف الف دهن به حالت تقریباً افقی بازمیشود و تنها تفاوت شان در میزان کشش آنها است. بناءً بعد از شناخت حرکات، اداء و تلفظ درست حرکات امر مهم و ضروری بشمار میرود که فقط میتوانیم آنرا از معلم و مربی قرآنی خویش به شکل درست ولازمی آن بیآموزیم.

 

۲- شناخت و تلفظ درست حروف:

 

الف: شناخت حروف:

 

حرف چیست؟

حرف که جمع آن حروف است، در لغت به معنی طرف و کنار میباشد.

 و در اصلاح علماء زبان عربی: عبارت  از صوتی است که متکی به قسمتی یا کناری از دهن یا حلق باشد.

 

کیفیت بوجود آمدن حروف:

هوائی که از شش ها خارج شده، از حنجره عبور نموده و با فشار با هوای داخل دهن برخورد میکند، قابلیت ایجاد صدا های مختلفی را دارد که در صورت کنترول از طرف حلق و یا قسمتی از دهن باعث تشکیل و یا تولید حروف مشخصی میګردد.  

بعضی از علماء الف و همزه را نظر به مخرج و صوت مشترک آنها یک حرف می شمارند که در آنصورت مجموعه حروف الفباء ۲۸ حرف میشوند.

و آن ۲۸ حرفی که در اثر برخورد هوا با نقاط مختلف حلق و دهن بوجود می آید در زبان عربی بنام  الفباء و یا حروف هجاء نامیده میشوند.

 

تعريف حروف هجاء :
هجاء در لغت به معناي شماردن حروف به اسامي آنها است و در اصطلاح تجويد مجموع حروف را از الف تا ياء، حروف
هجاء یا تهجي مي نامند.

اسامي حروف تهجی:
الف– باء – تاء- ثاء- جيم- حاء- خاء- دال- ذال- راء- زاء- سين- شين- صاد- ضاد- طاء- ظاء- عَين- غَين- فاء- قاف- كاف- لام- ميم – نون- واو – هاء – همزه – ياء.

شكل هندسي حروف هجاء:
ا– ب- ت- ث- ج- ح- خ- د- ذ- ر- ز- س- ش- ص- ض- ط- ظ- ع- غ- ف- ق- ك- ل- م – ن – و – ﻫ – ء– ي.

 

 

تفاوت تلفظ ما با زبان عرب در حروف هجاء: هر حرفي را كه در زبان ما با صداي زير (   ــِــ)  مي خوانيم در عربي آنرا با ضمیمه صداي الف و همزه ميخوانيم مثل ( بِ – تِ ) كه ميخوانيم ( باء – تاء ).

 

حروف قمری: ۱۴حرفی اند که در صورتیکه قبل از آنها الف و لام تعریف ( ال ) بیاید، حرف (ل) آن خوانده می شود.
مانن
د: وَ الْقَمَرِ، وَ الْبَنُونَ
این حروف عبارتند از
: الف، ب، ج، ح، خ، ع، غ، ف، ق، ک، م، و، ه، ی

حروف شمسی: ۱۴ حرف متباقی اند که در صورتیکه قبل از آنها الف و لام تعریف ( ال ) بیاید، حرف لام آن خوانده نمی شود.
به
عبارت دیګر: هرگاه این حروف بعد از «الف و لام» قرار بگیرند مشدد خوانده می شوند.
مانند: وَ الشَّمْسِ، مِنَ النَّاسِ

این حروف عبارتند از: ت، ث، د، ذ، ر، ز، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ل، ن

 

تفاوت ميان الف و همزه: برای تمیز و یا تفاوت الف از همزه باید هریکی را بشکل جداگانه معرفی نماییم:

الف: الف هر گز قبول حركت ننموده هميشه ساكن است و در وسط و يا آخر كلمه واقع ميگردد مانند : كتاب ، كما ، قال و غيره . همچنان الف جزء حروف مد ( مد در بخش دورۀ قواعد و احکام حروف تشریح خواهد گردید) بوده و از هواى دهن خارج ميشود .

همزه: اما همزه قبول حركت نموده، گاهى ساكن و گاهى متحرك بوده، و بدون محدودیت دراول، وسط ، و آخر كلمه واقع ميگردد مانند : مأكول – مئَابا – مؤمن – اِقرأ- اُقسم و غيره .

انواع همزه: همزه بدو قسم است : همزه ء وصل – همزه قطع .
۱:- همزه ء وصل : عبارت از همزه اى است كه بخاطر وصل دوکلمه از وسط آنها حذف ميگردد مانند : رب العالمين که رب لعلمین خوانده میشود و در اصل ( رَبٌ / العالمين ) بوده است .
۲:- همزه قطع : عبارت از همزه اى است كه هر گاه در وسط دوکلمه واقع شود حذف نميگردد مانند: ( فلا أ قسم ) چون همزۀ ( أقسم ) همزۀ قطعى بوده ازينرو حذف نگرديده است .

 

ابتداء با همزۀ وصل:

در زبان عرب تلفظ  کلماتی که با سکون یا تشدید آغاز میشود غیر ممکن ویا هم مشکل است ، مانند : نْصُرنی ، لْقَمَر  

بنا براین برای سهولت تلفظ این کلمات از "همزۀ وصل" استفاده می شود . همزۀ وصل الفی است که به هدف ابتدا به چنین کلماتی دراول کلمۀ که هیچ حرکتی ندارد می آید و برای تلفظ درست و ابتداء درست به یک کلمه، قاری قرآن باید قانون حرکت همزۀ وصل را بداند.

 

همزۀ وصل را در چه حالت و با کدام حرکت باید ابتداء نمود:

همزۀ وصل در ابتدای هر سه نوع کلمۀ زبان عرب (حرفاسمفعل ) می آید .

 

همزۀ وصل در ابتدای حرف:

یگانه حرفی که دارای همزۀ وصل در قرآن می باشد همان الف ولام تعریف یا "الف و لام معرفه" است که الف آن همان همزۀ وصل است.

حرکت این الف در صورت ابتداء به کلمه، همیشه زبر (فتحه) می باشد.  مانند: جَعَلَ الْقَمَر ـــــــ اَلْقَمَر / قُل الله خالِقُ  ــــــــ اَلله خالِقُ

 

همزۀ وصل در ابتدای اسم:

همزۀ وصلی که در شروع  اسم بیاید ، در صورت ابتداء به آن ، به زیر ( کسره) خوانده می شود . مانند : اِنسان –  اِبْن – اِبْنت – اِمرَاء – ِاسْم – اِثْنا – ِاثْنَی – اِثْنَتا- اِثْنَتَین

 

همزۀ وصل در ابتدای فعل:

در قرآن کریم غیراز حرف و اسم، دیگرهر کلمۀ که همزۀ وصل داشته باشد ، یا فعل ویا مصدر فعل خواهد بود، که ابتداء با همزۀ وصل در افعال و مصادر آن دو حالت دارد:

 

1- اگر اولین حرف متحرک  بعد از همزۀ وصل دارای پیش( مضموم) باشد، در آنصورت همزۀ وصل نیز پیش (ضمه) میگیرد . مانتند: رَبِّ انْصُرنی ــــــــــــــــ اُنْصُرنی

 

2- ولی اگر اولین حرف متحرک بعد از همزۀ وصل دارای پیش (مضموم) نباشد، یعنی دارای زبر(مفتوح) و یا دارای زیر(مکسور) باشد ؛ در هردو حالت دومی همزۀ وصل به زیر (کسره) خوانده می شود . مانند: فَقَدِ اهْتَدوا ـــــــــ اِهْتَدوا /  رَبَّنا اکْشِف  ـــــــــــ اِ کْشِف      فیما افتَدت ـــــــــــ اِفتَدت

 

یادداشت: همزۀ وصل در فعل و مصدر فعل حالات استثنایی دیگری نیز دارند که با این قانون متفاوت اند و بر خلاف ظاهر قاعده خوانده میشوند. مانند کلمات زیر که در آنها همزۀ وصل خلاف قاعده، به جای ضمه با کسره ابتداء میشود. مانند: اَلّذینَ اسْتُضعِفوا ـــــــــــ اِسْتُضعِفوا       

إقْضُوا ـ إبْنُوا ـ إمْشُوا ـ إمْضُوا ـ إهْدُوُا

ولی برای آسانی در این برنامۀ درسی از ذکر همۀ حالات استثنائی آن صرف نظر نموده و فقط به نکات ذکر شده قبلی اکتفاء می کنیم.

ب: تلفظ درست حروف:

برای تلفظ درست حروف قبل از همه باید اسماء دندانها، مخارج حروف و صفات حروف را بشناسیم.

 

۱- اسماء دندانها:

ثنایای علیا: دو دندان پيش روى طرف بالای دهن بنام ثناياى عليا ياد ميشوند .

ثنایای سفلی: دو دندان پيش روى طرف پايان دهن بنام ثناياى سفلى ياد ميگردد .

رباعیات یا قواطع: چهار دندان در طرف بالا و پائين متصل ثنايا بنام رباعىیات یا قواطع ياد ميشوند.

انیاب یا کواسر: چهار دندان بالا و پائين متصل رباعیات بنام انياب یا کواسرياد ميشوند.

ضواحک: چهاردندان متصل انياب را ضواحك ميگويند.

طواحن: دوازده دندان بعد از ضواحك رابنام طواحن ياد ميكنند.

نواجذ: چهار دندان آخرى ( الاشه ) بنام نواجذ ياد ميشوند و مجموع دندانهاى ضواحك ، طواحن و نواجذ را بنام اضراس ياد ميكنند .

 

 

 

۲- مخارج حروف:

مخرج در لغت: به معنی محل خروج حرف میباشد.

در اصطلاح زبان عربی : محل خروج و تمیز حرف از غیر آن را مخرج ګویند.

براى پيدا کردن مخرج هر يک از حروف بايد حرف را ساکن نموده و يک همزه مفتوحه بر سر آن بگذاريم مثلاً ب و ت را ميگوئيم أب و أت. در هنګام تلفظ محلی را که صوت ما در آنجا قطع میشود مخرج همان حرف مینامند.

از جمله ۲۸ حرف عربی بیشتر آنها حروفي اند که مخارج آنها درزبان ما و زبان عربي يکسان بوده و تقريباً مشابه بهم تلفظ مي شوند ( هر چند اختلافات جزئي با يکديگر دارند) ولی حروفی نیز وجود دارد که مخارج آنها در زبان عربي با زبان ما فرق دارد، و تلفظ آنها غير مشترک میباشد.

پس در صورتیکه حروف غيرمشترک را درست تلفظ نمائيم تمامي مخارج حروف را درست تلفظ کرده ايم، بناءً لازم است تا علاوه بر شناخت تمام حروف و مخارج آنها، در مورد شناخت حروفیکه مخارج شان  غیر مشترک اند، توجه بیشتر بخرچ دهییم: 

 

حروف مشترک و غیر مشترک کدامها اند؟:

از جمله ۲۸ حرف عربی ۱۸ حرف آن با زبان ما دارای مخارج مشترک بوده و ۱۰ حرف دیګر آن دارای مخارج غیر مشترک میباشند.

 

۱- حروف غيرمشترک: ث – ح – ذ – ص – ض – ط – ظ – ع – غ – و

۲- حروف مشترک: أ – ب – ت – ج – خ – د – ر – ز – س – ش – ف – ق – ک – ل – م – ن –  هـ – ی

 

مخارج عمومی و خصوصی:

همه بيست و هشت ویا بیست و نه حرف عربی از پنج موضع عمومی و هفده محل خصوصی خارج مى گردند :

مخرج عمومی اول : حَلق که داراى سه مخرج خصوصی برای شش حرف ميباشد .

۱- در دورترین قسمت حلق به دهن، مخرج دو حرف ء و هـ

۲- در قسمت وسط حلق مخرج دو حرف ح و ع

۳- در نزدیکترین قسمت حلق به دهن مخرج دو حرف خ و غ مى باشد.

 

براى اینکه این موضوع بيشتر در ذهن بماند شعر زیر را باید در نظر بګیریم :
حرف حلقى شش
بود اى نور عين
همزه
ها و حا و عين و خا و غين

 

مخرج عمومی دوم : زبان که دارای ده مخرج خصوصی برای هژده حرف ميباشد .

۱- آخرین قسمت زبان و زبان کوچک مقابل آن که مخرج حرف قاف ( ق) است.

۲- اندکی پیشتر بطرف بیرون و کام مقابل آن که مخرج حرف کاف (ک) است.

۳- وسط زبان که مخرج سه حرف (ج، ش، ی) میباشد.

۴- دو کناره عقبی زبان با دندانهای اضراس (الاشه ګی) که مخرج حرف (ض) میباشد.

۵- دو کناره بیرونی زبان و کام مقابل آن که مخرج حرف لام (ل) میباشد.

۶- نوک زبان و کام مقابل آن که مخرج حرف نون (ن) میباشد.

۷- سطح نوک زبان وکام مقابل آن که مخرج حرف (ر) میباشد.

۸- نوک زبان و بیخ ثنایای علیا که مخرج سه حرف( ت، د، ط ) میباشد.

۹- نوک زبان و سر ثنایای علیا و سفلی که مخرج سه حرف (ث، ذ، ظ) میباشد.

۱۰- نوک زبان و بیخ ثنایای سفلی که مخرج سه حرف ( س، ز، ص) میباشد.

 

 

مخرج عمومی سوم: لب که داراى دو مخرج خصوصی برای چهار حرف ميباشد.

۱-  تيزى دندانهاى ثناياى بالا با شکم و یا تری لب پائین که مخرج حرف فاء (ف) مىباشد .
۲-  ترى هر دو لب که در حالت پیوسته بهم مخرج دو حرف (ب، م) بوده و در حالت باز مخرج حرف واو میباشد.

 

مخرج عمومی چهارم : جوف دهن که داراى یک مخرج خصوصی برای سه حرف (الف، واو، یا) میباشد. جوف دهن فقط در حالت مد و یا فقط مخرج برای حروف مدی میباشد، چون اصلاً  دهن مخرج اصلی این حروف سه ګانه نميباشد.

 ۱- قسمت وسط دهن مخرج خصوصی سه حرف  مدی (الف، واو، یا) بوده و در موقع تلفظ آنها دهان باز مى باشد .

مخرج عمومی پنجم: خیشوم و یا راه تنفسی بینی که دارای یک مخرج خصوصی برای دو حرف ( ن ، م) فقط در حالت غنه میباشد، چون مخارج اصلی این حروف (ن،م) خیشوم نبوده بلکه زبان و لب ها میباشند.

 ۱- فقط در حالت غنه حروف نون و میم از خیشوم و یا راه تنفسی بینی اداء میشوند که زبان هیچ فعالیت وحرکتی در آن حالت ندارد.

 

 

 

 

نامگذاری حروف با توجه به مخارج  آنها و یا لقب حروف از نګاه مخارج:

حروف حلقی (ء، ه، ح، ع، خ،غ).
حروف لهوي (ق، ک) لهات= زبان کوچک.

حرف ضرسی (ض) چون تعداد زیادی از دندان های الاشه ګی در تلفظ آن دخالت دارند.
حروف شجري (ج، ش، ی) شَجر یعنی سقف دهان.
حروف لثوي(ر، ل ، ن) لثه بیره را گویند و بیره در ایجاد این حروف نقش اصلی را دارد.
حروف نطعي (ت، د، ط ) برجستگی های بیره در پشت ثنایای بالا را نطع می گویند.
حروف ذلقي یا ذَولَقی (ث، ذ ، ظ) ذلق به معنی تیزی نوک زبان است.

حروف اسلي (ز، س، ص) اَسَلةُ الّسان یعنی قسمت جلویی زبان (باریکه ی سر زبان)

حروف شفوی یا شفَهی (ب، ف، م، و) شفوی یعنی لبی.

حروف جوفی یا هوایی (ا، و، ی ) .

 

ورود به بخش دوم

 

One thought on “آموزش تجوید قرآن (بخش اول) — سلیمان شاه صوفی زاده

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *